نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

شب شهادت امام موسی بن جعفر در مدرسه امام کاظم/ تبیین طرح و برنامه امام در عالم در مناظره امام با هارون

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 اسفند ماه 1400 است، که به مناست شهادت امام کاظم علیه السلام در مدرسه امام کاظم علیه السلام قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال به وسیله امام عالم را اداره می کند و در حقیقت امام صاحب الأمر هستند و به هر امام متناسب با شرایط، خدای متعال علوم غیب و حقایق را نازل می کنند و امام همان طرح خدای متعال را روی زمین اجرا می کند. اما دشمنان امام، یعنی طواغیت و شیاطین به جایگاه امام حسادت ورزیدند و کلمه کفر را به جای کلمه ایمان نشاندند و زمام امور را به ظاهر خودشان در دست گرفتند. اما این نباید باعث کج فهمی بشود که آن ها پیروز شدند و یا امام شکست خوردند، بلکه حتی این موضوع هم جزو طرح امام است و پیروزی حقیقی در عصر ظهور واقع می شود منتها این دوران، دوران فتنه و جهاد و دوران تفکیک در امت است و شیعیان حقیقی خالص سازی می شوند.

وجود علم الکتاب در دست امام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. حدیث شریفی را مرحوم مفید در اختصاص از وجود مقدس موسی بن جعفر علیهما السلام نقل کردند که گویای طرح و برنامه حضرت و اقدامی است که حضرت در مقابل بنی عباس داشتند؛ چون امامت یک طرح بزرگی است که بر اساس کتاب الهی به انجام می رسد. آنچه در دست امام است و امام به وسیله آن برنامه خودشان را جلو می برند قرآن و کتاب الهی است که در محضر امام است. امام «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب »(رعد/43) است و امام کسی است که «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في  صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/49). امام باقر علیه السلام فرمودند خدای متعال نمی فرماید قرآن بین دو جلد کتاب «بَيْنَ دَفَّتَي  الکتاب»(1) است بلکه فرموده است «آياتٌ بَيِّناتٌ في  صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» در صدر آن کسانی است که این علم الهی به آنها عطا شده است.

بنابراین امام عالم به کتاب است و این کتاب در محضر امام است و این لازمه امامت است. به اندازه امامتی که امام می کنند، باید بهشان علم داده بشود. آن امامتی که ائمه علیهم السلام در عالم می کنند نیازمند به این علم الکتاب است و براساس علم الکتاب و طرح الهی در این کتاب عالم را اداره می کنند و این طرح هم خیلی پیچیده است و اصلا یک طرح ساده ای نیست.

امام کسی است که صاحب ملک عظیم و صاحب امامت است «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما »(نساء/54) این داستان حسادتی است که با اهل بیت علیهم السلام اتفاق می افتد و موضوعش همین کتاب و حکم و ملک عظیم است که ملک عظیم امامت است. امامت ملک عظیم است و به تعبیر قرآن باطنش هم، همان صاحب الأمر بودن است. امام کسی است که صاحب امر الهی است و امر در دست اوست و با او کار را جلو می برد.

دو جا در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا»(سجده/24)، «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(انبیاء/73). ظاهر هر دو آیه راجع به بنی اسرائیل و همچنین راجع به حضرت اسحاق و حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب است. در واقع آیه اول راجع به این سه بزرگوار است و آیه دوم راجع به بنی اسرائیل است ولی هر دوی اینها به ائمه تأویل شده است.

در روایات آمده که خدای متعال به اینها امامت داده «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» امامت آن امر الهی است که عالم با او اداره می شود و آن امر در دست امام است که البته این امر یک نظامی دارد. خدای متعال می فرماید که «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر»(اعراف/54) خدای متعال عالم را آفریده و با امر الهی این عالم را اداره می کند. اگر خدای متعال عالم را هدایت می کند «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى  كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »(طه/50) این هدایت با امر واقع می شود «لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر» این امری که عالم با او هدایت می شود، از عالم بالا نازل می شود «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُن »(طلاق/12) این امر در دست امام و در اختیار امام است. البته این امر یک نظامی دارد و به ائمه به اندازه جایگاه امامتشان این امر می رسیده به همان اندازه با حقایق و غیب این عالم و برنامه الهی آشنا هستند.

در سوره مبارکه آل عمران این آیه شریفه است «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب »(آل عمرا/179) خدای متعال نمی گذارد مؤمنین با کفار آمیخته بمانند و خبیث و طیب را از هم جدا می کنند. حضرت هم سحر عاشورا این آیه را می خوانند. عاشورا صحنه جدا شدن خبیث و طیب است. بعد می فرماید «وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» این صحنه ها پرده غیب دارد و خدای متعال شما را مشرف به غیب قرار نمی دهد «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي  مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاء» ولی یک عده ای را مأمور می کند و رسالتی بهشان می دهد و به اندازه رسالتشان آن غیب در اختیارشان قرار می گیرد. «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيم » اگر ایمان به این انبیاء و این رسلی بیاورید که مأمور هستند و آن غیب عالم در دستشان است و همراه آنها حرکت کنید «إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا» که تقوا همان معیت است «فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيم».

بنابراین وقتی کسی امام می شود و بناست طرح الهی به دست او اجرا بشود و صاحب امر بشود امر الهی به او عطا می شود و او صاحب الأمر است و با فرمان او باید عالم اداره بشود. در بعضی روایات دارد وقتی کسی امام شد دیگر جهنم هم در اختیار اوست، یعنی با فرمان او خیر و شر از هم جدا می شوند و بهشتی ها و جهنمی ها معین و جدا می شوند.

جایگاه رفیع امامت

وقتی کسی به امامت رسید دیگر آن امر در دست اوست و شب قدر اگر امری نازل می شود در اختیار اوست و ملائکه بر او نازل می شوند «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر»(قدر/4) آن امر الهی که بناست در عالم جاری بشود، آن امر از طریق امام جاری می شود ولو این امام کسی باشد که الان مثلا در زندان است؛ فرقی نمی کند. آن موقعی که حضرت در زندان هستند جبرئیل در شب قدر بر ایشان نازل می شود. فرق نمی کند امام مثلا به حسب ظاهر نه ساله باشد یا در60  سالگی به امامت برسد. آن ملائکه ای که نازل می شوند و امر الهی ای که نازل می شود در دست اوست و او صاحب الأمر می شود. این همان چیزی است که از آن به ملک عظیم تعبیر شده است که این ملک عظیم همان مقام امامت است.

این همان چیزی است که موضوع درگیری و حسادت است و همان چیزی است که ائمه نار در درگیری با ائمه می خواهند این را تصرف کنند. این ملک عظیم که به آنها نمی رسد نتیجه اش این است که صدّ «عن السبیل» می کنند. حسادت بر سر همین ملک عظیم است «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما»(نساء/54) فرمود این ملک عظیم امامت است و لذا آنهایی که با امام درگیر هستند بر سر این موضوع حسادت می ورزند و یک امت حسود هم درست می کنند. این داستان حسادت چیز عجیبی است و واقعا یک ملکی درست می کنند که محورش حسادت است و این ملکی است که فراعنه در مقابل اهل بیت درست کردند و حاصلش یک امت حسود شد.

در جاهای مختلف هرچه فضیلت برای ائمه بوده برای دیگران نوشتند و هرچه بدی برای ائمه خودشان بوده برای ائمه در تاریخ ثبت کردند. این همان داستان حسادت است. این امامتی که به ائمه علیهم السلام داده شده و بناست با این امامت عالم اداره بشود، تحققش یک قواعدی دارد و اینطوری نیست که این امامت به راحتی در عالم محقق بشود و از یک مسیری باید امت عبور کنند تا امامت محقق شود و وعده داده شده «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى  لَهُم »(نور/55) این وعده قطعی است. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(توبه/33) خدای متعال وعده داده که این امامت و خلافت محقق می شود. خدای متعال وعده داده که عالم عالمی می شود که «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17) عالم به مرحله حیات طیبه می رسد و به یک نقطه ای می رسد که «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69)، «رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْض »(2) و عالم محیط لقاء الله می شود.

«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِد»(کهف/110) من معلم توحید هستم و وقتی این پیامبر می آید و مبعوث می شود، همه عالم دیگر باید امیدوار بشوند که محیط، محیط توحید و محیط لقاء الله می شود و پرده ها و حجاب ها کنار می روند و عالم، عالم لقاء می شود و تا امام ظهور نکنند و حقیقت نبوت و ولایت در عالم ظاهر نشود، این عالم، عالم لقاء نمی شود. خدای متعال این وعده را داده که امامت محقق می شود. در غدیر این وعده قطعی شد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي  وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»(مائده/3) و فرمود «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن » دیگر از این به بعد با من سر و کار دارید و اگر نسبت به ولایت حقه کوتاهی کنید با من سر و کار دارید.

پس این امامت آن ملک عظیم است که همان امر الهی است و در اختیار امام است و امام است که با آن امر، طرح خدا را در عالم پیاده می کند. وقتی این نقشه محقق شد، عالم، عالم لقاء می شود؛ چون بناست ما با خدا ملاقات داشته باشیم و بناست موحد بشویم و بنا نیست سر و کارمان با مخلوقات باشد ولی باید از یک مراحلی عبور بشود تا ما به این نقطه برسیم. همینطوری که فرد اگر نتواند پاک بشود و حجاب های ظلمانی را کنار بزند و نتواند صفات حمیده را کسب بکند، نمی تواند به لقاء الله برسد و باید با مخلوقات زندگی کند. امت هم وقتی می خواهند به محیط لقاء برسند باید با امام خودشان در عالم راه بروند و وقتی به امام رسیدند محیط، محیط لقاء می شود و این وعده خداست.

محیط لقاء یعنی همین که انسان تا در تاریکی است با همه مخلوقات سر و کار دارد و خودش را می بیند و زمین و آسمان و نظام کیهانی و ذرات اتمی را می بیند ولی خدا را پیدا نمی کند و می گوید خدا کجاست؟ ولی اگر فضای عالم نورانی شد و محیط لقاء مهیا شد، به هر طرف که نگاه می کنی «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق »(فصلت/53) به درون خودش نگاه می کند جز آیات چیزی نمی بیند و به بیرون که نگاه می کند جز آیات چیزی نمی بیند. این برای همان روشن شدن عالم است. انسان تا به نقطه نورانی شدن نرسیده با مخلوقات سر و کار دارد و وقتی به نور امام نورانی شد «هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين »(3) و نور ایمان در وجود انسان آمد، نتیجه اش این می شود که به هر طرف که نگاه می کند جز آیات نمی بیند.

این نور در عالم ظاهر و ساطع می شود و صبح روشن می شود «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريب »(هود/81) این صبح عصر ظهور است و در جای دیگر آمده «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس »(تکویر/18) ؟؟ آن موقعی که نفس رحمانی امام به عالم می خورد و آن صبح طلوع می کند، همه چیز دیده می شود و تا قبل از آن ما در حجاب هستیم. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(نور/35) این نور در وجود مقدس نبی اکرم متمثل می شود و در مشکات نبی اکرم طلوع می کند و همه کائنات را روشن می کند و می آید «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(نور/36)  و در خانه های انبیاء و در خانه هایی که محیط ذکر و رفعت و نور است می آید. ولی به دنبالش آیه ای است که از ظلمات صحبت شده «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ»(نور/40) فرمود این امواج معاویه و بنی امیه هستند. پس آن طرف هم یک ظلماتی است.

این ظلمات نسبت به این نور حجاب می شود «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/1) که حضرت فرمود «فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْه »(4). «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/2) در دوران ظهور است که پرده و حجاب کنار می رود و این حقیقت در عالم ساطع می شود و عالم به محیط نور می رسد. اگر عالم به محیط نور رسید و آن نور الهی در عالم ظاهر شد، آنگاه محیط لقاء فراهم می شود و به هر طرف که نگاه کنی آیات الله است، «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه »(بقره/115) ولی تا زمانی که امت به آن دوران نرسیده و در حجاب است، عالم محیط لقاء نیست. وقتی پیامبر آمد خدای متعال با این پیامبر این بشارت را داده که عالم به صبح ظهور می رسد و عالم محیط لقاء می شود. این وقتی است که حقیقت ولایت در عالم ظاهر می شود و پرده کنار می رود و نور امام در عالم ظهور پیدا میکند.

امام رضا علیه السلام در باب امام فرمودند «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم »(5) امام آن خورشیدی است که طلوع کرده ولی این خورشید در یک حجابی رفته و تا خورشید در حجاب است، محیط عالم محیط لقاء الله نیست و نمی شود در عالم با خدا زندگی کنی مگر یک انسان هایی که بتوانند پرده ها را کنار بزنند و به امام راه پیدا کنند. البته این یک لقاء جزئی است اما عصر ظهور عصر لقاء امت است. لذا آنهایی هم که رفتند و مؤمن بودند دوباره رجعت می کنند.

بنابراین خدای متعال چنین وعده ای داده که عالم محیط لقاء می شود «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه » وقتی این معلم توحید آمد، همه پرده ها را کنار می زند. حضرت امیر فرمودند وقتی حضرت مبعوث شد من در غار حراء بودم و صدای فریاد و ناله شیطان را شنیدم. عرض کردم یا رسول الله این صدای چه بود؟ فرمود ناله شیطان بود؛ من که مبعوث شدم دیگر مأیوس شد که کسی او را عبادت کند. وقتی این پیامبر مبعوث می شوند حجاب ها را کنار می زنند. ولایت امیرالمؤمنین حتما در عصر ظهور محقق می شود. اگر آن ولایت محقق شود، آن ولایت محیط حیات طیبه است و آن ولایت محیط نور است و بساط لهو و لعب در عالم جمع می شود.

تحقق ولایت در عالم

لذا در سوره عنکبوت که به گمان من سوره تحقق ولایت امیرالمؤمنین است، توضیح می دهد که چطور این ولایت در عالم محقق می شود و آیات پایانی اش همین است «مَا هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ»(عنکبوت/64) این حیاتی که با سقیفه شکل گرفته، این همان حیات الدنیا و همان محیط لهو و لعب است و چیزی جز این در آن پیدا نمی شود. «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ» اما این یک سرای دیگری است که با ظهور محقق می شود. خدای متعال یک چنین وعده ای داده ولی رسیدن به این امر نیازمند به امام است؛ چون امام صاحب الأمر هستند و طرح الهی در دست آنهاست و با طرح الهی عالم را جلو می برند. در واقع هم کتاب و هم امر در دست آنهاست. امر الهی که هدایت با او جاری می شود در دست امام است و ائمه آن فرمان الهی را در عالم محقق می کنند.

نمونه اش شبهای قدر است که آن امر از همه شئون نازل می شود و امام با آن امر الهی در آن سال، امت را اداره می کنند. همه این حقایق در اختیار امام است ولی رسیدن عالم به آن عصر یک برنامه ای دارد و باید از یک مراحلی عبور کند که در سوره مبارکه عنکبوت مفصل به آن پرداخته شده است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم  الم  * أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون  * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين  * أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ * مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم »(عنکبوت/1-5) این داستان تحقق ولایت حضرت امیر است. مکرر در روایات داریم که نبی اکرم از خدای متعال تقاضا کردند که مردم دور امیرالمؤمنین جمع بشوند ولی خدای متعال فرمود «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا» پیامبر ما یعنی شما می خواهید شمر و مالک اشتر با همدیگر در صحنه قیامت کنار امیرالمؤمنین باشند؟! شما می خواهید شمر را هم شفاعت کنید؟! اینها باید صفشان جدا بشود.

لذا وقتی حضرت داشتند قبر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را صاف می کردند و هنوز از دفن فارغ نشده بودند، یک کسی آمد و گفت آقا کار تمام شد و در سقیفه همه چیز را بردند و حضرت در جواب این آیه را «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون  * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين» که این وادی ولایت الله و وادی ولایت امیرالمؤمنین است و این وادی که با حرف و حدیث درست نمی شود. این محاسبه غلطی است. خدای متعال هشدار جدی می دهد که «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا» ایمان که حرف نیست؛ اگر گفتی باید پای این حرف بایستی و ما رهایتان نمی کنیم «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» ما قبلی ها را هم در یک کوره ای بردیم و امت حضرت موسی هم قبل از حضرت موسی در یک کوره ای رفتند که در این کوره صف ها از هم جدا شدند.

همه می آیند و می گویند ما مسلمان هستیم! ایمان که سر و صدا و حرف نیست. وادی ولایت، وادی ایمان است، امت های قبلی را هم ما در وادی فتنه و در یک کوره ای می بردیم ولی وقتی خارج می شدند صادق و کاذب از هم جدا شده بودند، مؤمن و منافق از هم جدا شده بودند «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين» خدای متعال اینها را از هم جدا می کند.

پس اصلا این آیات راجع به تحقق ولایت در عالم است. ولایت حضرت امیر بدون شک محقق خواهد شد و ما به وادی ایمان می رسیم و عالم دارالایمان می شود. همه باید در فضای ایمان تنفس کنند. این فضای ایمان فضای لقاء الله و فضای با خدا زندگی کردن است. البته به همان معنای حق لقاء نه لقاء جسمانی. آن لقاء ایمانی از ورای حجاب امام است. روایات به ما این را می گوید که ملاقات ما با خدا از ورای حجاب امام است. حتی حضرت موسای کلیم هم اگر تقاضا می کرد «رَبِّ أَرِني  أَنْظُرْ إِلَيْكَ»(اعراف/143) آن رؤیت ایمانی از ورای حجاب امیرالمؤمنین بود و چیزی غیر از این نمی خواست.

امتحان امت

وقتی حقیقت این ولایت در عالم ظاهر بشود، حجاب ها کنار می روند. لذا یکی از معانی غیبت همین است که حقیقت ولایت در پرده رفته و با ظهور امام زمان حجاب کنار می رود و این پرده آشکار می شود «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى ». بنابراین درست است عالم به محیط ایمان می رسد ولی رسیدن به محیط ایمان و این که عالم دارالایمان بشود، به شرط این است که از یک بستری عبور بکند. این محاسبه غلطی است که ما خیال کنیم که با ادعای ایمانمان عالم دارالمؤمنین می شود. این که محیط حیات ما محیط ایمان بشود و ما در دارالایمان زندگی بکنیم، این منوط به این است که از یک محیط امتحانی عبور کنیم.

در این محیط امتحان، امت دو دسته می شوند؛ یک دسته شان در پایان فاسقین و آنهایی می شوند که از وادی ولایت خارج هستند و به عهد وفا نکردند. یک عده هم مؤمنین می شوند و مؤمنین به عصر ظهور می رسند و بساط فسق در عالم جمع می شود. این وعده خداست ولی از این مسیر باید عبور کنیم احسب «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا» این محاسبه غلطی است که می گویند ما مؤمن شدیم و خیال می کنند که رها می شوند؛ اینطور نیست بلکه شما را در کوره می برند و از کوره که بیرون آمدید معلوم می شود مؤمن هستید یا مؤمن نیستید. آنهایی که از این وادی به سلامت عبور می کنند، ایمانشان کامل می شود و آنها به محیط لقاء می رسند.

محاسبه غلط دوم این است که وقتی این وادی فتنه و امتحان طولانی شد و دوران غلبه فسق به درازا کشید، یک عده ای احساس می کنند که دیگر طرح نبی اکرم و خدای متعال شکست خورده و طرح شیاطین و فراعنه پیروز شده است. الان 1400 سال است که طول کشیده. حضرت هنوز بیل را زمین نگذاشته بودند و داشتند روی قبر را صاف می کردند که یک کسی آمد و گفت کار تمام شد «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا» تا الان هزار و چهار صد سال شده است. گفت آقا پس این طرح شکست خورده است؟ 1400 سال است دارالفاسقین است و دارالایمان که نیست. آنها غلبه کردند و بساط را به هم زدند «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّم»(ابراهیم/28-29) ارض را محیط جهنم کردند.

پس آنها پیروز شدند؟ می فرماید این محاسبه هم غلط است. این محاسبه که خیال کنی تحقق ولایت ائمه و تحقق حاکمیت الهی یک امر ساده ای است و یک عده ای می آیند و دور حضرت جمع می شوند و می گویند ما مؤمن هستیم و یک دفعه اینها را در وادی ایمان می برند و همه شان از نعمت ایمان برخوردار می شوند، اینطور نیست. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون  * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» در داستان انبیاء الهی مانند حضرت نوح و حضرت موسی این موضوع هم روشن است. لذا بعدش بلافاصله همین داستان ها را خدای متعال گوشزد می کند. بعد از رحلت هر پیامبری یک فتنه عظیمی درست شده و صف ها جدا شدند و مدعی ها از غیر مدعی ها جدا شدند.

بنابراین آن محاسبه غلط است ولی این محاسبه هم غلط است «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُون » بنی امیه و بنی عباس و قبلی هایشان خیال نکنند بر ما غلبه کردند و سبقت گرفتند، آنها دارند عالم را اداره می کنند. طرح خدا را پس زدند و دست حضرت امیر را بستند و به مسجد بردند و آتش زدند و اسب تاختند و سر مطهر سیدالشهداء را به نیزه زدند و در تشت طلا گذاشتند، اما خیال نکنند که غالب شدند. چه داوری ای است؟! «ساءَ ما يَحْكُمُون » شما پیروز شدید؟! شما در طرح خدا عمل می کنید، امام عهده دار این طرح است و شما بیرون از این طرح که نمی توانید عمل کنید. امام اگر با شما مدارا می کنند به خاطر این است که آن امر الهی در دستشان است و دارند با امر الهی کار خدا را پیش می برند.

در یک محفلی یکی از این خوارج با همسرش نزاعی داشت محضر حضرت امیر آمدند و در محضر حضرت امیر به همسرش بی ادبی کرد. حضرت فرمودند «اخْسَأ» همه دیدند که او به یک سگ تبدیل شد. یکی در مجلس گفت آقا شما که با یک جمله انقدر قدرت دارید، چرا معاویه را تحمل می کنید؟ حضرت فرمود اگر من دعا کنم این بساط جمع می شود. حتی تصرف هم نمی خواهد، اگر دعا کنم، دعای من مستجاب است ولی «وَ لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ»  ما خزانه دار خدا هستیم ولی نه خزانه دار طلا و نقره. آنها که مهم نیست «بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّه »(6) اسرار تدبیر خدا پیش ماست و ما می دانیم چرا بنی امیه هزار ماه بعد باید بماند، ما می دانیم در طرح خدا چه می گذرد و عالم را جلو می بریم. بعد حضرت این آیه را خواندند «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون  * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون »(انبیاء/26-27) با امر خدا عالم را اداره می کنند.

امام صاحب الأمر است و از امر خدا که پیشی نمی گیرد. اگر اقتضای آن امر و طرح الهی این است که هزار ماه بنی امیه بمانند، امام هزار ماه باید تدبیر کنند تا امت از این فتنه عبور کنند. معنایش این نیست که امیرالمؤمنین در آن دوران ساکت هستند. طرحی که امیرالمؤمنین پیاده می کنند طرح پیچیده ای است که حتی هزار ماه دولت بنی امیه هم جزئی از آن است. لذا خدای متعال می فرماید «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا» این یعنی سبقت بر امیرالمؤمنین. بعضی گفتند آنجا که جمع می آید مقصود این است که معصومین به اذن الله عهده دار این امر هستند. اصلا سوره همین است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا» خیال می کنید تحقق و ظهور ولایت امیرالمؤمنین که در آن همه از برکات ایمان بر خوردار باشند به همین راحتی است؟ اینطوری نیست، با حرف که درست نمی شود، باید عبور کنید. آنها که صادق هستند در ادعای ایمان وارد وادی ایمان می شوند و درها به رویشان باز می شود.

این واقعه طول می کشد و لذا ممکن است واقعا امیرالمؤمنین بیست و پنج سال صبر کنند ولی کسی خیال نکند آنها موفق شدند و کسی خیال نکند در ماجرای حکمیت، معاویه پیروز شد «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُون » تمام طرح معاویه در طرح امیرالمؤمنین است. همه آنها در کمند طرح بزرگ الهی هستند و امر الهی که در دست امیرالمؤمنین است همه اینها را در برمیگیرد و اینها جزئی از طرح خداست.

بنابراین دو محاسبه غلط است؛ یکی این که آدم خیال کند رسیدن به وادی ولایت و ایمان و تحقق ولایت امیرالمؤمنین یک چیزی است که با ادعا درست می شود و غدیر همان فردای رحلت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محقق می شود، این تصور غلط است. تحقق غدیر بعد از عبور امت از فتنه است و «لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» الان 1400 سال از آن فتنه گذشته ولی تلقی نشود که حالا این 1400 سال آمدند و بعد دست بنی امیه دادند و بعد بنی عباس و بعد هم عثمانی ها و بعد هم امپراتوری های شیطنت آمیز امروز آمدند پس طرح نبی اکرم شکست خورد. «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُون » این داوری بدی است.

امیرالمؤمنین صاحب امر الهی است و کسی نمی تواند بر او سبقت بگیرد. در آیه بعدی می فرماید «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّه » اگر شما با آمدن این پیامبر و با ظهور ولایت حضرت امیر امیدوار شدید که عالم به عصر ظهور می رسد «فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» این یک مهلتی دارد و وقتش می رسد، پس چرا عجله می کنید؟! درست است ظهور می رسد ولی ما چه کار کنیم؟ ما تا قبل از ظهور از دست می رویم. «وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم » اگر واقعا کسی امید به لقاء داشته باشد او می شنود و شما را دوباره زنده می کنند و صدایتان می زنند و می گویند بلند شوید مگر شما منتظر لقاء الله نبودید؟ واقع شد؛ «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم ».

 دوران فتنه و جهاد

در آیه بعد بلافاصله می فرماید «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين »(عنکبوت/6) اگر وارد وادی فتنه شدید، دیگر دوران جهاد است و جهاد اصغر و جهاد اکبر و جهاد کبیر پیش روی شماست و باید مجاهده کنید. اگر می خواهید در این دوران فتنه از امیرالمؤمنین جدا نشوید باید مجاهده کنید ولی خیال نکنید مجاهده شما طرح امیرالمؤمنین را در عالم محقق می کند. طرح خدا که در دست امام است و امام صاحب الأمر و صاحب آن طرح است. امام با این طرح در عالم پیش می رود و امام هیچ احتیاجی به شما ندارد.

باید مجاهده کنید، صفین و جمل و نهروان در پیش است و بعد عاشوراست و دوران امام مجتبی است و باید هم صبر و هم مجاهده کنید ولی خیال نکنید. مجاهده شما طرح امیرالمؤمنین را محقق نمی کند. شما اگر مجاهده کنید خودتان از امیرالمؤمنین جدا نمی شوید من جاهد «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين » از همه عالمین بی نیاز است. این وعده قطعی است. لذا شب عاشورا سیدالشهداء به اصحابشان می گویند من بهتر از شما نمی شناسم ولی شما بروید، من خودم فردا بمانم کار خودم را جلو می برم. این برای این است که تلقی این نشود که حبیب دارد کار امام حسین را جلو می برد بلکه امام حسین بار شما را برداشته است. حضرت می فرمایند شما اگر کنار من بمانید، من شما را می رسانم و بارتان به روی دوش من است.

پس تحقق ولایت حضرت امیر از یک وادی فتنه ای عبور می کند که این فتنه هم جزوی از طرح بزرگ خدای متعال است و سر رشته اش دست خود امیرالمؤمنین است. حضرت فرمود بله من می توانم این بساط معاویه را جمع کنم ولی «لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَاراً بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّهِ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون » عالم با امر الهی اداره می شود و ما هم طبق آن امر عالم را اداره می کنیم و از خودمان کم و زیاد نمی کنیم. اصلا امام و ولی امر یعنی همین. آن عهدهای محکمی که گرفته می شود برای همین است که امر او در عالم جاری است ولی امرش بر امر خدا سبقت نمی گیرد «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون » عالم اینطور اداره می شود. همه چیز در دست خود امیرالمؤمنین است.

لذا در رجال کشی دارد سلمان در داستان احراق بیت در دلش چیزی واقع شد که حضرت صاحب اسم اعظم هستند پس چرا تحمل می کنند؟! حضرت که می توانند این صحنه و این بساط را در یک لحظه برگردانند. حضرت فرمودند، سلمان بیعتت را تجدید کن، چه چیزی در دلت گذشت؟ مگر ما به جز با امر الهی می توانیم کاری بکنیم؟ طرح بنی امیه و تحمل او جزئی از طرح بزرگ امام است و امام امتشان را با عبور از این وادی به وادی ایمان می رسانند. بنابراین کسی خیال نکند بدون این وقایع دوران ظهور واقع می شود و کسی هم خیال نکند در این دوران آنها برنده شدند. همه در محیط قدرت امام هستند.

پاداش همراهان امام

می گویند آقا هزار و چهارصد سال است که عالم در حجاب رفته «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّي » «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» مؤمن دست خودش را هم نمی تواند ببیند. این چه محیط لقائی شده؟! فرمود «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» این وعده به ظهور و رجعت است. نگویید عصر ظهور می آید به من چه؟! یا من که مُردم فایده ای برای من ندارد. این گمان اشتباه است «وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم » او صدای تک تک شما را می شنود و دوباره صدایتان می زنند و می گویند ای کسانی که امیدوار بودید، بلند شوید. منتها باید این دوران را بگذرانید. این دورانی است که «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين » دوران مجاهده است ولی برای خودتان کار می کنید. حالا که برای خودمان کار می کنیم، مزد نداریم؟ چرا «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (عنکبوت/7) ایمان در اینجا ایمان به امیرالمؤمنین است «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی در طرح امیرالمؤمنین عمل می کنند.

«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» می فرماید ما پاکشان می کنیم. آلودگی های داستان سقیفه و بنی امیه، دامن مؤمن را هم می گیرد. به قول یک استادی می فرمود اگر شما می روید یک کسی را از تالاب نجات بدهید لباس خودتان هم بالأخره گلی می شود. آدمی که می خواهد از دوران بنی امیه عبور کند مؤمن هم که باشد یک آلودگی هایی پیدا می کند ولی اگر با امیرالمؤمنین باشید «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و در طرح حضرت عمل بکنیم، در طرح حضرت همه چیز عمل صالح است «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح »(توبه/120) وقتی با پیامبر باشی غصه خوردن هایت هم عمل صالح است.

می فرماید شما اگر در این دوران کنار امیرالمؤمنین بودید «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» عبور از وادی بنی امیه و این فتنه، دامن مؤمن را هم آلوده می کند ولی ما پاکتان می کنیم و عملتان هم گم نمی شود و براساس بهترین عمل بهتان پاداش می دهیم «لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون » اگر در عملتان ولایت حضرت بود و نمره اش بیست بود و یک جایی اگر یک خرده لغزیدید و دیدید نمره تان کمتر است، ما با آن عمل بهترتان همه نمره هایتان را می دهیم. پس دورانی پیش می آید که دوران فتنه است و مقدمه این است که ما به ظهور برسیم.

پس الان دوران مجاهده است و کسی هم که جهاد می کند برای خودش جهاد می کند ولی خدای متعال گران می خرد. خدای متعال می فرماید آنهایی که کنار حضرت امیر می ایستند و جهاد می کنند، عملشان را خیلی گران می خریم «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون» بعضی آیه را اینطوری معنا کردند «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر * وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر»(مدثر/3-4) ثیاب حضرت همان امتش هستند. یک جایی وقتی حضرت می خواهد امت را عبور بدهد، این امت آلودگی هایی پیدا می کنند ولی خود حضرت پاکشان می کند «لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون»

مباحثه امام کاظم علیه السلام با هارون

همه اینها مقدمه این روایت از امام کاظم علیه السلام بود که در اختصاص مرحوم مفید آمده «كَانَ مِمَّا قَالَ هَارُونُ لِأَبِي الْحَسَنِ حِينَ أُدْخِلَ عَلَيْه »(7) وقتی امام کاظم را پیش هارون بردند، هارون یک سوال از امام کاظم کرد «مَا هَذِهِ الدَّار» این داری که ما الان داریم در آن زندگی می کنیم چه داری است؟ این چه محیطی است که ما داریم؟ حضرت فرمودند «هَذِهِ دَارُ الْفَاسِقِين » این دارالفاسقین است. بعد این آیه سوره مبارکه آل عمران را خواندند «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ»(اعراف/146) آنهایی که در ارض تکبر می کنند و بیش از حق خودشان می خواهند و می خواهند پایشان را جای پای حضرت امیر بگذارند، اینها را از آیات خودمان منصرفشان می کنیم و رویشان را از آیات بر می گردانیم. آیات هست اما اینها نمی بینند. خودشان در ظلمات می روند و امتشان را در ظلمات هم می برند آیات «كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون »(یوسف/105) ما خودمان رویشان را برمیگردانیم.

امتی که می خواهند پشت به حضرت امیر کنند، ما اینها را از آیات خودمان رویگردان می کنیم «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها» اینها دیگر نمی توانند ایمان بیاورند. وقتی نمی خواهند در عالم با امیرالمؤمنین راه بروند و می خواهند جای امیرالمؤمنین باشند «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ» ما روی این امت حسود و امامشان را از آیات برمیگردانیم «وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً» راه رشد را می بینند ولی آن راه را دنبال نمی کنند «وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلا» وقتی سبیل غی را می بینند، آن را اتخاذ می کنند. این کار را ما سرشان می آوریم. حضرت فرموند دوران، دوران اینهاست.

آیات قبلش راجع به حضرت موسی است و این نکته را هم باید مد نظر داشت که هر چه در امت حضرت موسی واقع شده طابق النعل بالنعل در این امت هم واقع می شود. در آیات قبل می فرماید «قالَ يا مُوسى  إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتي  وَ بِكَلامي »(اعراف/144) من شما را انتخاب کردم و شما مخاطب کلام من هستید و مأموریت های من روی دوش شماست «فَخُذْ ما آتَيْتُك » امر بسیار مهمی به شما دادم و می خواهی یک امت بسازی «وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرين » خدا را بر این نعمتی که به شما داده شکر کنید. شکر این نعمت هم معنای خاص خودش را دارد. می فرماید این بار را به مقصد برسان، ما تو را جزو پرچمداران حضرت امیر کردیم.

آیه قبلش هم همین است که حضرت ملاقات با امیرالمؤمنین را می خواست «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى  لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني  أَنْظُرْ إِلَيْك » که همان تقاضای ملاقات بی حجاب حضرت امیر است که گفتم شدنی نیست. حضرت موسی که لقاء بی حجاب نمی خواست و می دانست شدنی نیست، این لقاء ایمانی بود و آن هم از وراء حجاب امیرالمؤمنین، چون ایشان از شیعیان امیرالمؤمنین هستند. آنها که برای خودشان طلب اضافه نمی کنند.

پس به حضرت موسی می گویند ما شما را برای این کار برگزیدیم و یکی از پرچمداران طرح خدای متعال هستید که این طرح در دست نبی اکرم است. من شما را برگزیدم و شاکر آن باش و باید تا آخر کار پایش بایستید و استقامت کنید. بعد می فرماید «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ ء»(اعراف/145) تورات و همه آنچه که برای امت سازی لازم بود را به او دادیم «فَخُذْها بِقُوَّة» و به او گفتیم این را با قوت اخذ کن «وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقين » و به امتت بگو بهترین هایش را اخذ بکنند، یعنی اگر یک جایی گفتند که شما حق دارید مجازات بکنید ولی عفو بهتر است، عفو کنید. بهشان بگو باید محکم به این کتاب عمل کنید و قله های این کتاب را بفهمید و عمل کنید. قله هایش همان جایی است که حضرت ادامه راه را می گویند که باید با وصی من بروید و این احسنها است. احسن الآیات قرآن همین است.

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك »(مائده/67) این احسن الآیات است. می فرماید بگو به آن قله های کتاب توجه کنند که ما به زودی دار فاسقین را به اینها نشان خواهیم. این کدام دارالفاسقین است؟ این همانی است که بعد از حضرت موسی پیش آمد و امت امتحان شدند و دارالفاسقین درست شد و وصی حضرت موسی را کنار گذاشتند. خدای متعال می فرماید «سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقين» حضرت فرمودند: «هَذِهِ دَارُ الْفَاسِقِين » این که الان هست دارالفاسقین است. «سَأَصْرِفُ عَنْ» این «سَأَصْرِفُ» راجع به آن فراعنه ای است که تکبر کردند و وصی حضرت موسی را قبول نکردند و دارالفاسقین درست کردند. امت حضرت موسی بنا بود در دار صلاح زندگی کنند اما دارالفاسقین شد. این همان داری است که بعد از امت حضرت موسی بر محور فراعنه شکل گرفت و زیر بار حضرت موسی نرفتند و وصی حضرت موسی را کنار زدند و خودشان مدعی شدند. اتفاقا اینها علمای یهود هم بودند.

این دارالفاسقینی که در امت حضرت موسی بود ریشه اش این است «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِي» این دارالفاسقین اینطوری درست می شود «الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَق » اینها بیش از سهم خودشان می خواهند و تکبری می کنند که حقشان نیست. وصایت حضرت موسی شأن آنها نیست ولی آنها می خواهند به دوش بگیرند و ما هم کورشان می کنیم و از همه آیات برشان می گردانیم «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين » و وقتی ما وصی حضرت موسی را با همه آنچه باید در دستش باشد فرستادیم، اینها رویگردان شدند.

آیات همین ها هستند «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى  * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا * قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها»(طه/124-126) این همان رویگردانی از امام است. «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُم »(اعراف/147) اینهایی که اوصیاء حضرت موسی را تکذیب کردند به محیط لقاء نمی رسند. یک تمدنی درست کردند که همه اش شهوات و بخور و بپوش و همین هاست و انتهایش بنی امیه و امپراتوری امروز دنیا می شود. این که محیط لقاء نیست. محیط لقاء را تکذیب کردند و خودشان برای خودشان یک بساطی درست کردند.

هارون گفت این دار چیست و حضرت در پاسخ گفتند دارالفاسقین است که دست شما افتاده است. بعد حضرت این آیه را خواندند سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ» بعد از امت نبی اکرم هم  یک عده ای تکبر کردند و باید با حضرت امیر راه می رفتند و زیاده خواهی کردند و خواستند جای حضرت امیر بنشینند. ما همه شان را در وادی ظلمت بردیم و رویشان را از آیات برگرداندیم و آن ها را در وادی حیرت و ضلال بردیم «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا» اینهایی که رویشان را از حضرت امیر برگرداندند، در وادی ضلال می روند.

پس حضرت فرمودند از الان دارالفاسقین است. از حضرت یک سوالی کرد «فَقَالَ لَهُ هَارُونُ فَدَارُ مَنْ هِي » این دارالفاسقین دار چه کسی است؟ فقط دار ماست و شماها نیستید؟ اگر الان دارالفاسقین است شما چه کار می کنید؟ حضرت فرمودند که «قَالَ هِيَ لِشِيعَتِنَا فَتْرَةٌ وَ لِغَيْرِهِمْ فِتْنَة» شیعیان ما یک دوره فترتی را باید از سر بگذرانند. اینها در دارالفاسقین نیستند، کسانی در دارالفاسقین هستند که اهل فسق هستند ولی برای اینها یک فترتی است که باید بگذرانند. شیعیان وقتی می خواهند به دارالمؤمنین که عصر ظهور است برسند یک دوران فترتی را باید بگذرانند. برای شما دارالفاسقین است ولی آنها که در دارالفاسقین نیستند. آنها در فتنه افتادند و با شما می آیند.

«لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا»(ممتحنه/5) این که حضرت موسی دعا می کرد ما را فتنه کفار قرار نده، در این دوران ممکن است مؤمن فتنه آنها بشود. به نظر شما ابوموسی اشعری فتنه معاویه نیست؟ خودش فتنه شد و معاویه با او در حکمیت فتنه می کند و برای دیگران فتنه است. آنها در دار فتنه رفتند و خودشان گرفتار شدند اما برای شیعیان فترت است.

بعد سوال کرد «قَالَ فَمَا بَالُ صَاحِبِ الدَّارِ لَا يَأْخُذُهَا» چرا صاحب دار، دار را پس نمی گیرد؟ هارون اینجا فهمید که صاحب الدار خدای متعال یا حضرت هستند چون حضرت گفتند صاحب الدار ما هستیم و شما فاسق ها آمدید. پرسید چرا دار را از ما پس نمی گیرید؟ مگر نمی گویید دارالفاسقین شده؟ مگر دار برای امیرالمؤمنین نبود؟ اگر دار شما بوده چرا رهایش کردید و پس نمی گیرید؟ حضرت فرمودند «فَمَا بَالُ صَاحِبِ الدَّارِ لَا يَأْخُذُهَا فَقَالَ أُخِذَتْ مِنْهُ عَامِرَةً وَ لَا يَأْخُذُهَا إِلَّا مَعْمُورَة» شما آباد تحویل گرفتید و ما هم وقتی به دوره عمران رسید پسش می گیریم. الان دوران خرابی دار است. دار ویران را من برای چه تحویل بگیرم؟ باید به نقطه عمران برسد تا من تحویلش بگیرم.

تا زمانی که عالم به نقطه عمران نرسیده، امام برای چه باید دوباره در این دار بیاید؟ در دار فاسقین که همه سر و تهشان فاسق هستند، امام آنجا چه حکومتی می تواند بکند؟ لذا امام حسین سال 61 نمی خواست حکومت کوفه را در دارالفاسقین بگیرد. سیدالشهداء که نمی تواند حکومت کند، می خواست امت را به همان دارالایمان برساند  و به عصر ظهور برساند. حضرت فرمود ما از شما پس می گیریم و الان هم داریم این کار را می کنیم. الان هم مشغول هستیم ولی طرح ما دراز مدت است. آباد به شما دادیم و آباد هم پس می گیریم. در این فضا که پس نمی گیریم. من بیایم حکومت را بگیرم تا مثل تو اداره کنم؟ اگر مثل تو اداره کنم که مثل تو می شوم. اگر هم بخواهم ایمانی اداره بکنم که اینها تحمل نمی کنند. شما می خواهید امت فاسق تحویل من بدهید؟ ما عمران تحویل دادیم و عمران هم پس می گیریم. این تعبیر عجیبی است که حضرت گفتند ما کارمان را داریم انجام می دهیم و شما نگران نباش.

به حضرت عرض کرد که قال «فَأَيْنَ شِيعَتُك » این شیعیانی که می گویی الان دوره فترتشان است و بعد می آیند و ارض را پس می گیرند و بعد عالم به آنها می رسد، کجا هستند؟ من که نمی بینم شان و هر چه هست در دست ماست. حضرت این آیه را «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة»(بینه/1) الان دوران اختلاط است و الان شیعیان شما با شیعیان ما قاطی هستند ولی یک بینه ای می آید و اینها را از هم جدا می کند. سوره بینه سوره تفکیک است که امت بر محور نبی اکرم و امیرالمؤمنین جدا می شوند و شر البریه و خیر البریه تفکیک می شوند. حضرت فرمود الان قاطی هستند، نگران نباش ولی شیعیان ما پیدایشان می شود. پایان این فتنه، شیعیان خالص جدا می شوند. اکنون دوران تزایل و دوران تفکیک نیست و دوران همانی است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون » شیعیان ما بعد از این فتنه از هم جدا می شوند و آن موقع دوران ماست.

بعد به حضرت عرض کرد «فَنَحْنُ كُفَّار» ما کافر هستیم؟ حضرت فرمود «لَا وَ لَكِنْ كَمَا قَالَ اللَّهُ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» این آیه در باب شما صدق می کند. این آیه راجع به داستان سقیفه است که «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/28-29) این آیه هم خودش یک داستانی دارد و کلمه نعمت که امیرالمؤمنین است را بردارشتند و جایش کلمه کفر را گذاشتند و بعد دار بوار شد. مگر خدای متعال نمی فرماید «لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/56) حضرت فرمود «أَصْلَحَهَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ»(8) این دار عمران را تحویل گرفتند و به جهنم تبدیلش کردند. وقتی معمور شد، ما پسش می گیریم.

حضرت فرمود نه، شما کافر نیستید ولی «بَدَّلُوا» من تلقی ام این است که می خواهند بگویند شما بدتر از کافر هستید و شما اصلا مدار را عوض کردید. هارون نفهمید حضرت چه چیزی به او می گوید. شما تبدیل نعمت به کفر کردید و کلمه ایمان را برداشتید و جایش کلمه کفر گذاشتید و عالم ارض را دارالبوار کردید. این که دار عامر نیست. دار عامر را گرفتید و به دار بائر تبدیلش کردید. شما مصداق این آیه هستید «كَمَا قَالَ اللَّهُ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» همین جا را جهنم کردید. شاهدش چیست؟ «يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار» یک ملاقاتی هم با جهنم در قیامت دارند. بعد در اینجا دارد که «فَغَضِبَ عِنْدَ ذَلِكَ وَ غَلَّظَ عَلَيْه » وقتی کار به اینجا رسید عصبانی شد.

هارون خیال می کند طرح حضرت هم مثل خودش است. واقعا مأمون خیال می کرد امام رضا دنبال حکومت دنیا هستند و واقعا تلقیشان این است و بیش از این نمی فهمند. می خواستند حضرت را به ولایت عهدی برساند که به مردم بفهماند که آقا همان حکومت است و دست آقا هم باشد همین است. این کاری است که آنها می خواستند بکنند. حضرت هم طرح خودشان را جلو بردند. طرح حضرت موسی بن جعفر خیلی بزرگتر از این حرفهاست. این همان امامی است که در دوران فتنه دارد امت را عبور می دهد تا به همان دوران عمران برساند.

پی نوشت ها:

(1) بصائر الدرجات ج 1، ص: 205

(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 253

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 194

(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 425

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 41، ص: 191

(7) الإختصاص، النص، ص: 262

(8) تفسير القمي، ج 1، ص: 236