نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

اربعین حسینی/ عهد سید الشهداء علیه السلام با خداوند و ایستادگی و استقامت ایشان بر عهد خود

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 21 آبان ماه 96 است که در ایام اربعین حسینی در منزل آقای دوستی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ وادی دنیا وادی پر مخاطره ای است که در آن حق و باطل با هم اختلاط پیدا کرده اند و این اختلاط هم برای این است که مومنین امامشان را گم کنند و در حیرت بمانند. اما معصومین از جمله امام حسین علیه السلام عهدی با خدا بسته اند و پای آن عهد محکم ایستاده اند که آن هم عهد شفاعت است. سید الشهدا با خدا عهد بسته است که با بلای خود راه را برای مومنین هموار کند و گرنه این راه با وجود فتنه های عظیم رفتنی نیست. البته ما هم با امامان عهد بسته ایم و عهدمان این است که از آن ها جدا نشویم. بلای سیدالشهدا یک فتح الفتوحی برای مومنین است که گناهان گذشته و آینده شان را می آمرزد، ایشان در عاشورا به یک فتح و پیروزی مطلقی دست یافتند که در آن تردیدی نیست.

پیروزی قطعی سیدالشهدا علیه السلام در عاشورا

أعوذ بالله من الشياطين الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنۀ الله علي اعدائهم أجمعين. «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ»، خدای متعال برای وجود مقدس سیدالشهداء یک فتح و پیروزی مطلق را مقرر فرموده است. این تعبیر در صلواتی است که از وجود مقدس امام حسن عسگری علیه السلام نقل شده است. در ضمن صلوات بر سیدالشهداء این تعبیر آمده است: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى الطَّالِبُ بِثَأْرِكَ وَ مُنْجِزُ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ التَّأْيِيدِ فِي هَلَاكِ عَدُوِّكَ وَ إِظْهَارِ دَعْوَتِكَ» خدای متعال وعده قطعی به حضرت داده که ایشان را یاری کرده و در مسیری که طی کرده  اند تأیید بکند و حاصل آن هم هلاک دشمنان حضرت و اظهار دعوت ایشان است.

حضرت داعی الله است و ما را به سوی خدای متعال دعوت می کند؛ این دعوت بر بقیه  دعوت ها مثل دعوت نفس و دنیا غالب و در عالم ظاهر می  شود، این وعده قطعی است که خدای متعال به سیدالشهدا داده است. لذا وجود مقدس امام حسین فاتح قطعی این میدان هستند که هیچ شکستی در کارشان نیست چون شکست در کار حجت خدای متعال معنی ندارد! وجود مقدس سیدالشهداء به طور قطعی به همه  آن اهدافی که دنبالش بودند دست پیدا کردند و هیچ هدفی نیست که شیطان و دستگاه گسترده  او توانسته باشد بین حضرت و آن حائل شده و مانع تحقق این هدف حضرت شود.

اولین هدفی که حضرت داشتند که سرّ عاشورا و باطن عاشورا است این است که بین سیدالشهداء و خدای متعال یک عهدی و قراری است و حضرت دنبال آن بودند که به آن عهد وفا بکنند، همان عهد هم هست که اساس شفاعت معصوم علیهم السلام است «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»(مریم/87).

شفاعت دنیوی و اخروی معصومین علیه السلام

سوره «هل اتی» کامل  ترین سوره است که داستان شفاعت وجود مقدس امیرالمؤمنین و اهل بیت را که عمدتاً هم شفاعت اخروی و بعد شفاعت دنیوی است توضیح می  دهد. چون در این سوره مردم بر اساس شکر و کفر نسبت به نعمت ولایت به دو دسته تقسیم می  شوند: «انَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ  مِنْ  نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ  نَبْتَلِيهِ  فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً * إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان2-3) مردم نسبت به نعمت ولایت دو دسته هستند یا شاکر یا کافر، «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً»(انسان/4) این سختگیری هم به خاطر کفران این نعمت است و الا اگر این نعمت نبود بقیه  نعمت  ها اینقدر بازخواست نداشت.

«لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم»(تکاثر/8)  نظارت امام اصل است و بدون امام نعمت  های دیگر مسئول نیستند، وقتی امام می  آید نعمت  های دیگر مورد سؤال قرار می  گیرد و الا اگر راهی دیگر به سوی خدا نباشد سؤال و جوابی هم نیست! شما با این امکانات چه کاری کرده  اید، هر کاری بکنند علی السویه است «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً * إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً».

دسته  دوم که شاکرین هستند می  شوند «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيرا»(انسان/5-6)، این چشمه  ای که ابرار از آن می  خورند همان داستان شفاعت امیرالمؤمنین است که از اینجا شروع می  شود. ابرار که شیعیان هستند از جامی می  خورند که آمیخته به کافور است، کافور چیست؟ «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ» چشمه  ای است که ساقی او عباد الله است و عباد الله هم یعنی معصومین. «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيرا» چشمه را می  جوشانند و بعد نسبت به ابرار سقایت می  کنند.
در ادامه توضیح می دهند که این عباد الله «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ»(انسان/7) به نذر خودشان وفا می  کنند. عباد الله که ساقی ابرار هستند وافی به نذر هستند «وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرا»(انسان/7) و از آن روزی که شرّش فرا گیرد خائف هستند.

در ادامه داستان شفاعت دنیایی را نقل می کند و می فرماید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»(انسان/8)، این امامی که در دنیا از لقمه  افطار خودش و اطفال خردسال خودش می  گذرد و به مسکین و اسیر می  دهد در حالی که آنها به اندازه  این اطفال به حسب ظاهر محتاج این لقمه نیستند، این ابراری که این طوری وفای به عهد می  کنند و از لقمه  خودشان می  گذرند، اینها می  توانند در عالم آخرت دستگیری بکنند. شفاعت که حرف نیست«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» ایفای به نذر می  خواهد.

ظاهر نذر همان نذری است که روایات نقل کرده  اند، وجود مقدس ایشان به دستور پیامبر اکرم نذر کردند که اگر حسنین شفا پیدا بکنند روزه بگیرند، ولی در روایات دید که «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» این عهدی است که با خدا بسته  اند و فقط منظور این نذر نیست. آنها یک عهدی با خدا دارند و با خدا قرار بسته  اند که به این دنیا بیایند و دست عبادالله را بگیرند از این وادی عبور بدهند.

اختلاط حق و باطل در دنیا و عهد ائمه با خدای متعال

وادی دنیا، وادی پر مخاطره  ای است. وادی است که ابلیس و قوای ابلیس، فرائنه و اولیاء طاغوت با قوایشان در این عالم هستند و قوایشان هم بسیار گسترده و پنهان است، که یک قسمت از آن در حدیث عقل و جهل توضیح داده شده است. نکته قابل توجه این است که به این قوا اجازه اختلاط داده شده است، خود معصوم در معرض این قوا نیستند ولی غیرمعصوم با اینها ارتباط پیدا می  کنند و حتی گاهی در مؤمن تبدیل به صفت می  شود.

مثلاً حسد از صفات آنها است که در مؤمن آمده است. حسد برای مؤمن و جبهه  حق نیست. این اختلاط خیلی کار را مشکل می کند و عبور از عالم به سلامت خیلی سخت می شود. معصومین در عالم آمده  اند که مؤمنین را یک طوری عبور بدهند که پاک بشوند، اصلاً شفاعت یعنی همین، شفاعت حرف نیست بلکه تطهیر و تقدیس انسان است.

ائمه عهدی با خدا بسته  اند که این بر اساس آن عهد باید بیایند و ما را دستگیری بکنند و برسانند. این عهد هم یک عهد ساده نیست که حالا یک قراری بسته  اند، بیایند حرف بزنند و سخن بگویند، نه این برداشتن بار است. یعنی قبول کردند که بار ما روی دوش آنها باشد لذا در این آیه فرمودند: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر»(فتح/1-2) خدای متعال با این فتح می  خواهد آلودگی  ها پاک بشود؛ چطور در مورد پیغمبری که محور آیه تطهیر است اینگونه می فرماید؟ چطور می  شود این آیه را درست کرد؟!

امام صادق علیه السلام فرمودند: پیغمبر هیچ وقت گناه نکرد «وَ لَا هَمٍّ بِذَنْبٍ»(1) و هیچ وقت هم در همّ حضرت واقع نشد که گناهی در عالم بکنند «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَه»  بلکه بارها را به دوش گرفت و گفت خدایا ما عالم را پاک می  کنیم، این عهد ماست. عهد شفاعت، عهد تطهیر است و برای طهارت عالم و تطهیر عالم باید به این عهد وفا بشود که یک نمونه  کوچکش در دنیا این می  شود که سه شب روزه بگیرند و نان خالی خودشان را بدهند و با آب افطار کنند. بعدا هم می فرماید: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا»(انسان/9) خدای متعال بندگانش را به دست هر کسی نمی  دهد، می  دهد؟! عباد الله را خدا به دست هر کسی نمی دهد بلکه زمامشان را به دست آن انسانهایی می دهد که با خدا عهد بسته اند و خدای متعال هم می داند که اینها پای عهدشان می ایستند.

این آیه شریفه را مکرر ملاحظه فرموده اید: «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ  لِبَعْضٍ  فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيرا»(فرقان/20)، ظاهرش این است که ما را با بعضی دیگر امتحان می کند. ذیل این آیه روایت می فرماید: وجود مقدس نبی اکرم، امیرالمؤمنین، حسنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهم را جمع کردند، در اتاق را بستند، بعد فرمودند که جبرئیل اینجا است و از طرف خدا پیغامی آورده که ما می  خواهیم شما را فتنه ای برای شما قرار بدهیم و شما باید از وسط این فتنه  دشمن عبور کنید و امت را به سلامت عبور بدهید. امیرالمؤمنین فرمودند: بله اگر خدا خواسته است ما قول می  دهیم و پای عهدمان هم می  ایستیم و به وعده  خداوند هم امیدواریم.

وقتی که حضرت این قرار را با خدا بستند وجود مقدس نبی اکرم یک طوری گریه کردند که صدای گریه ایشان از بیرون شنیده می  شد. بعد این آیه نازل شد «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ  لِبَعْضٍ  فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيرا». عهدی که امام با خدا بسته است عهد شفاعت است و «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» هم یعنی همین، یعنی اینها با عهدی که با خدا بستند عمل می  کنند و یکی از آنها نذر دنیایی است و الا عهد آنها خیلی گسترده  تر از این سه روز روزه است، این فقط یک نمونه  ای از فداکاری و داستان شفاعت ایشان است.

تفکیک حق از باطل با بلای معصوم

بنابراین آنها یک عهد عظیمی با خدا بستند که مومنین را از این عالم دنیا که عالم اختلاط حق و باطل است به سلامت عبور بدهند و بعد هم این حق و باطل را با بلای خودشان تفکیک بکنند. تفکیک با بلای معصوم واقع می  شود. این که در سوره  بینه مفصل توضیح داده شد همین است؛ «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة» اهل کتاب و مشرکین جدا نمی  شوند و حاضر نیستند از فتح مؤمنین دست بردارند و این رسول و امام است که این جریان ها را تفکیک می کند و می  شود دو جریان، یکی «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»(بینه/7) و یکی «شَرُّ الْبَرِيَّة»(بینه/6). آن وقت یکی در بهشت و یکی هم در جهنم محسور می  شوند، این کار امام است. این تفکیک کردن و قوای حق را از قوای باطل در عالم جدا کردن که به شکل  های مختلفی گاهی از آن پرده برداشته شده است، فقط کار امام است.

خطبه پنجاهم نهج البلاغه را ملاحظه فرموده  اید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِين وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِين»  اگر لباس باطلی که شیطان بر حق می  پوشد برود کنار زبان معاندین قطع می  شود. پرده  ای روی حق می  اندازند و آن وقت اشکال درست می  شود اما اگر آمیختگی حق و باطل کنار برود آنهایی که طالب حق هستند کارشان اشتباه نمی  شود.

بعد حضرت تعبیر عجیبی دارند: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ  وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ  مِنَ اللَّهِ  الْحُسْنى » اینها با هم آمیخته می  شوند و اینجا شیطان استیلاء بر اولیاء خودش پیدا می کند و یک دسته نجات پیدا می  کنند. این اختلاط خیلی اختلاط گسترده  ای است و حتی می  بینید یک دستگاه عظیم فکری درست کرده است که قاطی دارد، این قاطی خیلی چیز خطرناکی است!

 امیرالمؤمنین در آن بیان نوران که خیلی عجیب است فرموده  اند: «نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا»(2) یک از معانی اعراف همین است دیگر. بعد فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ» اگر خدای متعال اراده  اش به این تعلق می  گرفت که خودش را مستقیم معرفی بکند این کار را انجام می  داد اما باب هایی را قرار داد که شامل این چهارتا است: باب توحید، صراط توحید، سبیل توحید و وجه الله. شما باید از باب وارد سبیل شوی و بعد به صراط برسی، آن وقت معرفت به وجه الله پیدا کنی که این می  شود معرفت الله. این چهار چیز است که خدا اینجا فرموده  اند.

بعد جمله  دیگری می  فرمایند: «فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاع » این دو دسته با هم یکسان نیستند، کسی که دست به دامن دیگران می  شود به سراغ چشمه  هایی رفته که اولا کدر و آلوده است، دوما بعضی در بعض دیگر می  ریزند و آلوده  تر می  شوند و جوششی ندارد، که منظور همان آلودگی نفس انسان ها است. ولی کسی که رو به ما می  آورد به سوی چشمه  های زلالی رفته است که به اذن پروردگار جاری است و انقطاع و پایان هم ندارد.

اختلاط حق و باطل برای از بین بردن جریان حق

تلقی من از این روایت این نیست که فقط ناظر به جریان نفاق است و ائمه منافقین را توضیح می  دهد، بلکه منظور اختلاطی است که بعد از سقیفه حتی در دنیای تشیع اتفاق افتاده است. یعنی سقیفه دنبال این بوده که کلاً بساط حق را جمع بکند. کاری که یهود امت حضرت کردند همان کاری است که یهود امت موسی کردند. همانطور که راجع به حضرت عیسی جبهه  نفاقی حاکم شد و حتی توحید و انبیاء را تحریف کرد در این طرف هم یک جبهه  باطلی شکل می  گیرد که نبی اکرم و اهل بیت و دین را تحریف می  کنند.

مطلب در مورد اهل بدعت است؛ این ها برای رسیدن به این هدف، حق و باطل را با هم قاطی می کنند شما ببنید ابن تیمیه بالاترین فضائل امیرالمومنین را در کتابش ذکر می کند چون اگر این ها را نگوید آن حرفهایی که راجع به اولی و دومی گفته که تثبیت نمی  شود! «یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث » چرا بالاترین فضائل را می  گوید واقعا آدم تعجب می کند! او می گوید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»(طه/24) یعنی ولایت علی! اما همین آدم راجع به حضرت علی چه حرف هایی می  زند!

او آیه مباهله را تفسیر به امیرالمومنین می کند و می گوید: چه کسی است جز علی که نبی اکرم او را نفس خودش به حساب آورده، همسر او را زنان خودش به حساب آورده، فرزندان او را فرزندان خودش حساب کرده است؟! اما در عین اینکه اینها را نقل می کند آن طرفش را هم می  گوید! «صواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه» را برای همین نوشته است، صاعقه  های خاکستر کننده و سوزاننده، و مقصودش هم این است که می  خواسته خرمن ما را بسوزاند و بعد هم به باد بدهد.

خوب چرا در آن کتابی که می  خواهد خرمن شیعه را به باد بدهد از فضائل امیرالمؤمنین می  گوید به همین اقرار که «یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث فَيُمْزَجَانِ، فَيَجْتَمِعَانِ، فَيُجَلَّلَانِ مَعاً، فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلى  أَوْلِيَائِه». آیا  این فقط در این کتب است و یا در صحیح بخاری هم هست؟! این حتی پایش به بعضی از مکاتب دیگر هم کشیده شده و من نام نمی برم چون اگر بگویم بد می  شود!

یک طرف دنبال کمی است و یک طرف هم عقل خودش را معیار می  داند و همه  عالم را می  خواهد با ترازوی عقل خودش بسنجد. علی، میزان الاعمال است، و با عقل من و شما که نمی  شود عالم را وزن کرد! مثل اینکه با یک ترازویی که برای کشیدن یک کیلو پیاز است بگویید من می  خواهم ماشین 100 تنی را باسکول کنم، می  شود؟! از نظر دقت، آیا با ترازویی که برای پیاز کشیدن ساخته شده است می  شود طلا یا الماس را وزن کنیم؟! بعد این را می  گذارد در ترازو و با آن دستگاه فلسفی درست می کند! «یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث فَيُمْزَجَانِ، فَيَجْتَمِعَانِ، فَيُجَلَّلَانِ مَعاً، فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلى  أَوْلِيَائِه».

نمی  دانم شاید من بعضی وقت ها تندرو می شوم اما کتابی نوشته است که آن را مثل مفاتیح می  گذارند کنار رخت خوابشان، بلند که می  شوند آن را می خوانند و گریه می  کنند، طیب الله انفسکم! بعد در همان کتاب می  گویند ابوطالب مشرک است کسی که امیرالمؤمنین درباره او می  فرمود: نورش در قیامت بر انوار همه انبیاء جز نبی خاتم غلبه می کند، خوب این همان «یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث فَيُمْزَجَانِ فَيَجْتَمِعَانِ فَيُجَلَّلَانِ مَعاً فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلى  أَوْلِيَائِه» است دیگر. این فضای اختلاطی که پیدا شده است و همه  چیز قاطی شده است، برای چیست؟ برای دستگاه  های باطل است. آمده است و می  خواهد همه چیز را ببرد. چه طور می  برد؟ با همین اختلاط  ها.

امام با عهدی که با خدا بسته آمده تا دو صف حق و باطل را کاملاً از هم جدا کند، صفاتشان جدا بشود، خوبی  ها بیایید این طرف، بدی  ها برود آن طرف، آن وقت معلوم می  شود که حق کجا است و باطل کجا.

نجات مومنین با بلا و ایستادگی سیدالشهدا علیه السلام

سیدالشهداء ارواحنا الفداه عهدی که با خدا بست این است، عهد بسته است که برود وسط بلا و جامعه  مؤمنین را به سلامت از جهنم عبور بدهد «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى  رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا»(مریم/71) همه باید وارد جهنم بشوند. فرمود: شما هم  داخل جهنم می  روید؟! گفتند: ما که برویم جهنم خاموش می  شود! ائمه می  آیند و جهنم را خاموش می کند و مؤمنین را به سلامت عبور می  دهند و الا کسی از فتنه جهنم آنها در نمی  رود.

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ  بَدَّلُوا نِعْمَتَ  اللَّهِ  كُفْراً»(ابراهیم/28) این جهنمی که اینها در عالم درست کرده  اند و جای امیرالمؤمنین کلمه کفر را قرار دادند «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ»(ابراهیم/29) سبب شد که قوم خودشان را در دار بوار که همان جهنم است حلول بدهند. آن ها از الآن قومشان را به جهنم بردند البته بعداً یک ملاقاتی با جهنم دارند و قرارگاهشان می  شود و چه بد قرارگاهی هم هست. حضرت باید از وسط این جهنمی که اینها درست کرده  اند «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّارُ»(3) مؤمنین را عبور بدهد و به سلامت هم بگذراند و به مقصد برساند و بارش را هم به دوش بکشد.

مرحوم سید بن الطاووس نقل کرده اند که حضرت تازه از مدینه بیرون آمده  بودند که سران جن به محضر حضرت آمدند و گفتند: شما برگردید ما می  رویم کار را تمام می  کنیم. حضرت فرمود: اگر بنا به این باشد من که از شما تواناتر هستم، همان جا که نشسته  ام با یک اراده کار تمام می  شود! من پناه مومنین هستم و اگر من نروم و این راه را به انجام نرسانم دیگر مومنین پناهگاهی ندارند و فضای سقیفه همه را می  برد. ببینید چه خواصی را با خودش برده است! چه کسانی که پهلوان بوده  اند و غرق شده  اند، امثال بنده که به حساب نمی  آییم.

عهد حضرت با خدا عهد شفاعت است «لا يَمْلِكُونَ  الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا» این آیه به دو طرفش معنا شده است. فرمود: هم آن کسی که شفاعت می کند باید صاحب عهد باشد و هم آن کسی که شفاعت می  شود. آن کسی که صاحب عهد نیست شفاعت نمی  شود، قراری ندارد تا دستش را بگیرند اما آن کسی که یک قراری بسته است حالا پای قرارش می  ایستد و دستش را می  گیرند. آن کسی که قراری نبسته است اگر دنبال امام برود کاری با او ندارند. حضرت ذیل آیه «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(اعراف/16) فرمود: مقصود شما هستید و کار بقیه را تمام کرده  اند! راه را برای کسانی می بندند که سر عهدشان ایستادند و می  خواهند دنبال صراط مستقیم و دنبال امام بروند البته امام هم سر قرارش است و دستشان را می  گیرد و با بلای خودش به سلامت از این جهنم، از این فتنه و از این فضای ظلمانی عبور می  دهد.

آیات ظلمات را ملاحظه فرمودید: «أَوْ كَظُلُماتٍ  فِي  بَحْرٍ لُجِّيٍ  يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحاب »(نور/40)، در این دریای طوفانی و گردبادها «إنّ الحسين مصباح  الهدى  و سفينة النجاة» این عهد امام با خدا است. امام با خدا قرار بسته است که ببرد و برساند، پناهگاه باشد و قطعاً هم فاتح مطلق است. شیطان نتوانسته است جلوی وفای حضرت به عهدش با خدا را بگیرد، حضرت هم به عهد عبودیت وفا کرده است و شیطان نتوانسته یک ترک اولی از حضرت بگیرد و هم به عهد شفاعت وفا کرده و آن کاری که باید برای شفاعت بکند را انجام داده و هیچ چیزی کم نگذاشته است. شیطان همه  کار خودش را می  کرد که یک ذره حضرت در دستگیری عبادالله کوتاه بیاید اما موفق نشد.

به نظرم در کتاب ملا آقا دربندی آمده است که نزدیک غروب پیام آمد برای حضرت که همه چیز را به شما برمی  گردانیم و هیچ چیز هم از مقام خودتان کم نمی  کنیم! حضرت عرضه داشتند: ما سر عهدمان با خدا هستیم! من حدس می  زنم که منظور عهد شفاعت است، ایشان به خدا قول داده یک کاری بکند که شیطان نتواند عباد الله را جهنمی بکند و پای قولش هم ایستاده و این فقط با شهادت حضرت درست می  شود.

حیرت زدگی انسان ها در راه بدون امام

حضرت پای عهدشان با خدا کامل ایستادند، این عهد یک قسمتش این است «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ»، و منظور از ضلالت دوری از امام است. مردم سه دسته می  شوند: «مُنعَمٌ عَلَیهِم»، «المَغْضُوبِ عَلَیْهِم» و «ضَّالِّين»؛ «ضالین» کسانی هستند که با امام درگیر نیستند ولی به امام نرسیدند، «مغضوب علیهم» آن کسانی هستند که علیه ما اقدام می  کنند، «منعم الیهم» هم کسانی هستند که به امام رسیدند. این ها یک فضای ضلالت و گم  شدگی درست کرده  اند که در آن فضا مردم امام و راهشان را گم کرده  و دچار حیرت شده اند.
وقتی انسان از امامش جدا شد مثل گوسفندی است که از گله و چوپانش جدا می  شود، برای همین دچار حیرت شده و به هر طرف که راه پیدا بکند می  رود، اینجاست که طعمه  گرگ می  شود. ضلالت حیرت می  آورد، آن وقت در این حیرت شیطان شروع می کند نقشه کشیدن و می  شود جهالت.

 من حدس می  زنم جهالت همان است که در حدیث عقل و جهل آمده که فرمود: جنود جهل، جهل است. جهل شیطان نقشه  های پیچیده  ای است که می  کشد و آنها را می  برد در وادی جهالت خودش. «مَنْ  مَاتَ  وَ لَمْ  يَعْرِفْ  إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»، شیطان انسان را  در وادی جهالت می  برد آن وقت این نقشه  های طولانی که می  کشد آدم گمراه در این نقشه  ها می  افتد و با آن سیر می کند.

اما برای این که فضای ضلالت و گم  شدگی از بین برود، مردم امام را پیدا بکند، راهشان را بفهمند، لااقل مؤمنانی که دلشان می  خواهد راه خدا را بروند در حیرت و ضلالت قرار نگیرند و در نقشه  پیچیده  شیطان و جهالت شیطان حرکت نکنند «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ»، استنقاذ یعنی یکی یکی از چنگ دشمن درآوردن. حیرت ناشی از گم شدگی از امام است. فرمود: «الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّورِ»(4)، مؤمن وقتی به امام رسید در گم شدگی نیست.
 «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي  بِهِ  فِي  النَّاسِ »(انعام/122)، یعنی کسی که از امام جدا افتاده بود را به امام رسانیدم زنده شد و بعد با نور امام سیر کرد، پس چنین انسانی در ضلالت نیست چون ضلالت برای دوری از امام و گم  شدگی از سرچشمه نور و هدایت است. انسانی که بیت النور امام را گم کرده است به ضلالت می  رسد اما اگر به بیت النور رسید که دیگر در ضلالت نیست، چرا که امام چراغ هدایت است.

کسی که سایه به سایه امام حرکت می  کند که در ضلالت نیست «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى »(طه/123). کسی که از امام جدا شد گمراه می  شود، بعد هم کم کم می  رود در طرح دشمن و خدایی نکرده دشمن امام می  شود. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى  قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّة»(5) کسی که از ائمه تبعیت نکرد در عالم گم می  شود و طبیعتاً به شقاوت می رسد. کاری که شیطان کرده است یک ضلالتی است که دنبالش حیرت است و در این حیرت نقشه  های شیطانی است. روایت می  گوید مؤمن گم شده  از امام مثل گوسفند گم شده  از گله است، اولش ضلالت است بعد هم حیرت، هر طرف که می  رود راه را پیدا نمی  کند.

 نجات انسان ها از حیرت و تاریکی با امام

خوب چگونه می  شود این حیرتی که شیطان به وسعت همه  تاریخ ایجاد کرده است را تبدیل کنیم به فضای روشن «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ». خدای متعال یک نوری را از مشرق عاشورا در عالم طالع کرده است «إنّ الحسين مصباح  الهدى» که همه این ضلالت با آن برداشته شده و فضا روشن می  شود، تاریکی می رود، حیرت ها می رود، طبیعتاً جهالت  ها آشکار و نقشه  های دشمن معلوم می  شود. واقعاً سیدالشهداء فاتح مطلق است. شیطان ذره  ای نتوانست با همه  فشاری که آورد حضرت را در عهد خودش یعنی عهد شفاعت سست کند.

«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ  يَوْماً كانَ  شَرُّهُ مُسْتَطِيراً»(انسان/7) عهد را به نذر معنا کرده است یعنی قرار امام با خدا. مالک آن یوم و محور آن روز خود امیرالمؤمنین است، پس چه طور «يَخافُونَ  يَوْماً»؟! پس این يَخافُونَ  برای دوستانشان است که شرش مستطیر است و همه را می  گیرد. ایشان نگران هستند که مؤمنین هم گرفتار آن شر بشوند. پس با نذر خودشان و با وفای به عهد خودشان عذاب به آن سختی و «شَرُّهُ مُسْتَطِيراً» را برمی  دارند.

عهد ما با ائمه علیهم السلام

امام اگر پای عهد خودش با خدا نایستد که کسی به مقصد نمی  رسد. البته ما هم یک عهدی داریم که در روایتی امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت می  آید این علامت وفای به عهد است. ما با امامان یک عهدی داریم، عهد ما با امام چیست؟ این که از امام جدا نشویم. رفتن و بردن کار ما نیست آن عهد امام با خداست، اما امام می گوید اگر این ها آمدند ما می  رسانیمشان. عاشورا تذکر قرار ما با امام است، برای اینکه ما به سمت خدای متعال بیاییم و آماده بشویم. ما یک قراری بستیم اما قرارمان یادمان رفته است، برای اینکه قرارمان یادمان بیاید ما را متذکر می کند. وقتی که متذکر کرد ما را  پای قرارمان می  آورد، البته پای قرار با امام ایستادن کار سختی است.
امام به مردی که از خراسان آمده بود گفت شما که می گویید خراسان پر از لشکر است چند تا مثل ابو هارون را دارید؟! گفت: اگر این طوری می  گویید هیچی! پای قرار امام ایستادن مثل ابوهارون مکی می  خواهد.
عاشورا ما را به قرارمان متذکر و بعد استوارمان می کند. ما باید پای قرارمان بایستیم بقیه  اش با امام است، «إنّ الحسين مصباح  الهدى  و سفينة النجاة» امام همه ما را سوار کشتی می کند، سوار که شدیم دیگر کشتی جلوی موجها را می  گیرد و ما با موجها کاری نداریم، چون اصلاً کار ما نیست!

فتح الفتوح نبی اکرم در عاشورا

حضرت در وفای به عهد کوتاهی نکردند. این نکاتی که عرض کردم حضرت چه طوری پای عهد با خدا و عهد شفاعت ایستادند، درگیری  ها چه بوده است، این در زیارت اربعین خیلی توضیح داده شده است. حضرت ایستادند و کار را هم تمام کردند و فاتح مطلق میدان هستند و این فتح همه مؤمنین را تطهیر می کند. من حدس می زنم «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِينا»(فتح/1) بیش از اینکه به فتح مکه تطبیق بکند به عاشورا تطبیق می کند.

خدای متعال برای نبی اکرم یک فتحی کرده است در روز عاشورا که فتح الفتوح است، همه  گذشتگان و آیندگان مؤمنین حتی امم گذشته تطهیر می  شوند. اینکه همه امتها برای حضرت گریه  می  کنند یعنی چه؟! اینکه اشک بر حضرت مطهر است یعنی چه؟! «إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا» اگر به اندازه یک بال مگس گریه کنی به اندازه کف دریا گناهانت پاک می  شود. این که زیارت حضرت مطهر است یعنی چه؟! فرمودند: اگر کسی به زیارت حضرت برود در حالی که عارف به حقّ ایشان است گناهان گذشته و آینده  اش را خدا می آمرزد. البته بعضی ها نسبت به آینده اش احتمالاتی داده اند که من نمی  پسندم.

از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: «مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ زَائِراً لَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ يَا هَارُونُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ زَائِراً لَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ غَفَرَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ ثُمَّ قَالَ لِي ثَلَاثاً أَ لَمْ أَحْلِفْ لَكَ أَ لَمْ أَحْلِفْ لَكَ أَ لَمْ أَحْلِفْ لَكَ»(6) حضرت فرمود: کسی که زائر امام حسین است و عارف به حق او است اگر دنبال دنیا نباشد بلکه آخرت و وجه الله را بخواهد گذشته و آینده  اش را خدا پاک می کند، آیا من به این مطلب قسم بخورم؟!

بعضی  ها تردید می  کنند و می گویند: «مَا تَأَخَّرَ» یعنی گناه دور و نزدیک، اینها خلاف ظاهر روایت است، نشسته اند و نمی  دانند که امام حسین چه کاری کرده است! زیارت مطهر است و گناهان آینده  اش را هم خدا می  بخشد.
بعضی  ها گفته  اند این عُجب می  آورد! کجا برای مؤمن عجب می  آورد؟! یک سری خواص در این شک می  کنند اما عوام بندگان خدا وقتی این روایت را می  شنوند امیدوار می  شوند. من ندیدم یک عوام شیعه بگوید از زیارت اربعین برگشتم خیالمان راحت شد برویم هر گناهی که خواستیم بکنیم! شما یک شیعه بیاورید این کار را بکند! من یک نمونه در عوام ندارم که بگوید رفتیم زیارت اربعین «غَفَرَ اللَّهُ [وَ اللَّهِ ] لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ» الان برویم هر کاری می  خواهیم بکنیم دیگر خدا بخشیدمان! فقط خواص هستند که چنین اشکالاتی می  کنند.

من ندیدم عوام بد بفهمند همه آنها بهتر از ما روایت را می  فهمند، مثل آیات توبه که خداوند می فرماید: یک جا همه گناهان را پاک می کند «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى  أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعا»(زمر/53)، آیا این عجب می  آورد و می  گوید هر کار دلتان می  خواهد انجام بدهید یا امیدواری می  آورد؟!
 می گویند ثواب گریه  بر سیدالشهداء را  نگویید معجب می شوند! نخیر، امیدوار می شوند که راه خدا رفتنی است.

اگر سیدالشهداء به میدان نیامده بود راه خدا رفتنی نبود، به قسم جلاله رفتنی نبود! همین  هایی که خودشان را عارف می  دانند اگر سیدالشهداء را کنار بگذارند زیر پای شیطان له می  شوند و شیطان لگدمالشان می کند، کما اینکه خیلی از آنها را لگدمال کرده است. حضرت رفته و راه را باز کرده است آسفالت را ریخته، چراغ  ها و علامت  ها را گذاشته، همه کارها را کرده است و حالا برای شما فراهم شده است که آرام به سمت خدا بیایید.
چه کسی می  تواند راه خدا را برود؟! رفتن راه خدا مگر به این راحتی است؟! جز اینکه امام حسین علیه السلام رفته و راه را برای ما هموار و صاف کرده است! «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ».

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 314

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 321

(4) الخصال، ج 1، ص: 277

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 414

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 144