نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

تبیین امر ولایت ذیل آیات سوره مباركه مائده/ تشابه امت نبی اکرم با امم گذشته

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 5 آذرماه 99 است، که به مناسبت میلاد امام حسن عسکری علیه السلام در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ روایات متعددی در محوریت ولایت اهل بیت برای آیات قرآن داریم. در ذیل آیات سوره مائده خدای متعال مسئله ولایت امیرالمومنین را مطرح می کنند و آن را با ولایت اوصیای انبیاء گذشته مقایسه می کنند. همانطور که امم گذشته اگر بر محور کتاب و ولایت وصی عمل می کردند، سعادتمند می شدند امت نبی اکرم هم اگر از این ثقلین جدا نمی شدند به سعادت می رسیدند. در تمام امت های گذشته منافقینی بودند که امت را بعد از نبی منحرف کردند که در امت نبی اکرم هم حاضر بودند اما خدای متعال به حضرت اطمینان می دهند که در این کار موفق نخواهند شد.

ولایت محور فهم آیات قرآن       

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . روایات متعددی داریم که محور معارف قرآن، موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام است «وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قُطْبَ  الْقُرْآنِ  وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ»(1) از این دست روایات فراوان است؛ «اَلقُرآنُ نَزَلَ  أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي أَحِبَّائِنَا وَ ثُلُثٌ فِي أَعْدَائِنَا وَ عَدُوِّ مَنْ كَانَ قِبَلَنَا»(2) قرآن در سه بخش نازل شده است: یک بخش از معارف قرآن مربوط به ما و محبین ماست. یک قسمت مربوط به دشمنان ماست و یک قسم هم احکام و مثل های قرآن است که این مثل ها و احکام هم بازگشت به همین امر می کنند. لذا در منزلت تأویل، اکثر آیات قرآن تأویل به امر ولایت شده اند.

در روایت داریم «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ يَتَنَكَّبِ  الْفِتَنَ»(3) اگر کسی موضوع امامت و ولایت ما را از قرآن به کف نیاورد و معرفت به امر ولایت ما براساس قرآن نرسد، در موضع فتنه نمی تواند موفق و کامیاب شود و از فتنه ها عبور کند. لذا معرفت امر ولایت از طریق قرآن، یک ضرورت جدی است.

در این جلسه روایت ششم از کتاب کافی باب «نكت  و نتف  من التنزيل في الولاية» را تقدیم میکنم. این روایت یک کلمه بیشتر نیست؛ ذیل آیه 66 سوره مائده آمده است «وَ لَوْ أَنهَّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهْم» اگر اهل کتاب تورات و انجیل را اقامه می کردند، ««لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم». مقصود از ««مَا أُنزِلَ إِلَيهْم»» چیست که اگر آنچه را بر آنها نازل شده بود، در کنار تورات و انجیل اقامه می کردند، نتیجه اش این می شد که نعمت از آسمان و زمین بر آنها می بارید و از نعمت های آسمانی و زمینی متنعم می شدند؟

شبیه روایت ششم این باب را عیاشی در تفسیرش دارد و در بصائرالدرجات هم مکرر آمده است و سندش هم متعدد است؛ سند هم سند قابل دفاعی است «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ قَالَ الْوَلَايَةُ»(4) آن چیزی که بر آنها نازل شده که اگر او را اقامه می کردند، درهای نعمت از آسمان و زمین به رویشان باز می شد، امر ولایت است. حالا همین روایت را مقداری دقت کنیم ببینیم مقصود چیست.

ترجمه اجمالی آیات 65 تا 68 سوره مبارکه مائدۀ

آیه 65 و 66

این آیه شریفه در سوره مبارکه مائده است «وَ لَوْ أَنهُّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهْم مِّن رَّبهِّمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم مِّنهْمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنهْمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» خدای متعال می فرماید اگر اهل کتاب، اقامه تورات و انجیل می کردند و آنچه را که بر آنها از ناحیه پروردگارشان نازل شده و ربّشان برای تربیت آنها نازل کرده است را اقامه می کردند، از بالای سرشان و از زیر پایشان روزی نصیب آنها می شد. مفسرین فرموده اند ««لَأَكَلُوا»» به معنای خوردن نیست؛ یعنی متنعم می شدند. کنایه است از متنعم شدن و بهره مندی. نعمت­ها از بالای سر و زیر پای آنها در اختیارشان قرار می­گرفت.

عرض خواهم کرد این نعمت ها چیست. آیا همین روزی های ظاهری هستند؟ بارانی که از اسمان می بارد، گیاهانی که می رویند و... . خدای متعال می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(اعراف/96) این شاید ناظر به همان باشد. در آنجا می فرماید اگر اهل قریه ها تقوا به خرج می دادند، ما درهای برکات را از آسمان ها و زمین به روی آنها باز می کردیم.

از این آیات استفاده کرده اند که بین بندگی و نظام طبیعی که خدای متعال در عالم قرار داده، یک ارتباط تنگاتنگ و جدی وجود دارد؛ اگر بندگان خدا در روی زمین تقوا به خرج بدهند، درهای برکات آسمان و زمین به روی انسانها باز می شود. تناسبی بین تقوای الهی و نظام فطری عالم وجود دارد که مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه به آن اشاره فرموده داند. امر دقیق و درستی هم هست. خدای متعال همین را حکایت می فرماید که اگر اهل این قریه ها اهل تقوا بودند، ما درهای برکات را از آسمان ها و زمین به روی آنها باز می کردیم.

این آیه اما راجع به اهل کتاب است؛ می فرماید: «وَ لَوْ أَنهَّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهْم مِّن رَّبهِّمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم». البته آیه قبل مضمونش از این روشنتر است «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنهُمْ سَيَّاتهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ». اگر اهل کتاب؛ امت حضرت موسی و امت حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهما السلام ایمان می آوردند و تقوا به خرج می دادند و حدود الهی رعایت می کردند، ما سیئات این امت ها را پاک می کردیم و آنها را وارد جنات نعیم می کردیم. بعد می فرماید «وَ لَوْ أَنهُّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ» اگر تورات و انجیلی را که بر آنها نازل شده اقامه می کردند، «وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبهِّمْ» آنچه را پروردگارشان بر آنها نازل کرده اقامه می کردند، «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» از بالای سر و از زیر پایشان روزی بر آنها جاری می شد و به نعمت می رسیدند.

این «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» یک معنای ظاهری دارد یعنی برکات آسمان ها و زمین در اختیار آنها قرار می گرفت. اما مرحوم علامه مجلسی در مرآة معنای لطیف دیگری هم گفته اند که این هم معنای خوبی است. فرموده اند یعنی معارف از آسمان بر آنها نازل می شد. یعنی معارف الهی را تلقی می کردند و درهای معارف به رویشان باز می شد، و «مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» یعنی از طریق تعقل خودشان هم در به رویشان باز می شد و از دو ناحیه متنعم به برکات معنوی می شدند. استشهاد هم کرده اند به روایتی که ذیل این آیه است که خدای متعال می فرماید «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ»(عبس/24) انسان باید به طعام خودش توجه داشته باشد. آنجا روایتی است که می فرماید «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُه » توجه کند که علم را از چه کسی می گیرد. اگر از مبادی حق گرفت، طبیعتا نورانی می شود. اگر رو کرد به کسانی که اهل ضلالند، او هم اهل ضلال می شود. پس علم، جزو طعام انسان به حساب آمده است.

لذا مرحوم مجلسی اینجا ««لَأَكَلُواْ»» خوردن طعام را تأویل کرده اند و گفته اند شاید ناظر به همان معارف الهی است که در اختیار انسان قرار می گیرد. یعنی اگر اهل تورات و انجیل، تورات و انجیل را و آنچه را بر آنها از ناحیه پروردگارشان نازل شده است اقامه می کردند، هم نعمت های ظاهری از آسمان و زمین در اختیار آنها قرار می گرفت هم درهای معارف به روی آنها گشوده می شد و در وادی نور و معرفت قرار می گرفتند.

بعد می فرماید ولی اینطور نشد «مِنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ» یک گروه از اهل کتاب امت مقتصدند یعنی امتی هستند که مسیر قصد و اعتدال و حق را طی کردند، «وَ كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» ولی بسیاری از یهود و نصاری آنچه عمل کردند، عمل سیئ بود؛ نتوانستند موفق شوند و به وظایف خودشان عمل کنند. آن چه عمل می کنند، اعمال سیئه است.

آیه 67 و 68

بعد از این دو آیه، خدای متعال دستور می دهد: «يَأَيهَّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» که آیه ابلاغ است؛ پیغمبر ما، آنچه را بر شما نازل شده است ابلاغ کنید «وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» که اگر آن امری را که بر شما نازل شده، ابلاغ نکنید، دیگر رسالت الهی را انجام نداده اید و هیچ رسالتی را ابلاغ نکرده اید.

مفسرین فرموده اند این ناظر به اهمیت موضوع است؛ نه این که ممکن است شما ابلاغ کنید، ممکن هم هست ابلاغ نکنید؛ ولی اگر ابلاغ نکنید بدانید که دیگر هیچ مأموریتی ابلاغ نشده! ما وقتی جملات شرطیه می گوییم، گاهی همینطور اراده می کنیم؛ مثلا اگر فلانی بیاید چنین می شود. یعنی ممکن است بیاید، ممکن است نیاید؛ اگر بیاید موفق می شود. ولی از این صحبت خدای متعال با وجود مقدس نبی اکرم و رسولش که «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»(انعام/124) خدا می داند رسالت را روی دوش چه کسی بگذارد، این قطعاً مراد نیست که خدا بفرماید شاید انجام بدهید، شاید هم ندهید؛ ولی اگر انجام ندهید، بدانید هیچ رسالتی را ابلاغ نکردید! معنایش توجه دادن به اهمیت موضوع است، ولو ظاهرش هم تهدید باشد. «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»» خدای متعال شما را حفظ می کند و خدای متعال اجازه نمی دهد کفار کارشان به نتیجه برسد «إِنَّ اللَّهَ لَا يهَدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ».

در آیه 66 فرمود: «وَ لَوْ أَنهَّمْ أَقَامُواْ» اگر این کار را می کردند که نکردند، «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم». ولی جز یک عده اندک که امت مقتصدند «كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ». دوباره می فرماید الآن هم همینطور است «قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ  شىءٍ» شما اهل کتاب تکیه گاه و پشتوانه ای ندارید، «حَتىَ  تُقِيمُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ»، مگر اینکه تورات و انجیل را با آنچه بر شما از ناحیه پروردگارتان نازل شده است اقامه کنید.

دوباره به همین داستانِ «يَأَيهَّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» بر می گردد و می فرماید: «وَ لَيزَيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهْم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْراً»، این امری که بر شما نازل شده و شما ابلاغش می کنید، ـ که ظاهرا همین آیه قبل است ـ موجب ازدیاد کفر و طغیان بسیاری از اینها می شود. «مِّنهْم» ظاهرش به همین اهل کتاب برمیگردد، ولی می تواند تأویلش ناظر به امت خود حضرت هم باشد. علی ای حال، تأویل این آیه امت خود حضرتند. «فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» شما نگران کافرین نباشید و برای آنهایی که با نزول امر ولایت کفر می ورزند و به ازدیاد کفر می رسند، تأسف نخورید. این اجمال این آیات.

تفاسیر مختلف پیرامون «مَا أُنزِلَ إِلَيهِم»

معمولا مفسرین اینطور معنا کرده اند که این «مَا أُنزِلَ إِلَيهْم» یعنی کتب آسمانی ای که بر بنی اسرائیل نازل شد. یعنی انبیاء بنی اسرائیل غیر از تورات و انجیل، کتاب آسمانی دیگر هم داشتند؛ مثل زبور حضرت داوود. اگر آنها این کتب را اقامه می کردند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم». اگر تورات و انجیل را اقامه می کردند، یعنی به تورات و انجیل عمل می­کردند و اینها را پشت سر نمی انداختند و واقعا برای تحقق این کتاب در زندگی خودشان اقدام می کردند، می رسیدند به آن نقطه ای که باید برسند. آن امری که در عصر ظهور اتفاق می افتد، همین است که به کتاب و ««مَا أُنزِلَ إِلَيهِم»» عمل می شود. این داستان امت های گذشته است. می فرماید ولی این کار را نکردند و به آن عمل نکردند.

روایتی از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که حضرت فرمودند: آن چه در بنی اسرائیل اتفاق افتاد، در امت من طابق النعل بالنعل اتفاق می افتد؛ بدون کم و زیاد همان چیز در امت من واقع می شود.(5) شاید یک نکته اینکه در قرآن بیش از هزار آیه در باب داستان حضرت موسای کلیم و اتفاقات امت حضرت وجود دارد، همین باشد که این آیات ناظر به اتفاقاتی است که در امت نبی اکرم می افتد و تأویل این آیات مربوط به امت خود حضرت است. اگر توجه داشته باشیم، این آیات به خصوص قبل از آیه ابلاغ که «يَأَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» نکته ای را بیان می­کند.

مرحوم علامه مجلسی وقتی این روایت را می خواهند در مرآت توضیح دهند، می فرمایند اگر مقصود از «مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبهِّمْ» کتب آسمانی خودشان باشد و یا منظور قرآن باشد، یعنی اگر اینها تورات و انجیل و قرآن را اقامه کنند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» درهای نعمت برایشان گشوده می شود. اما چرا تأویل به ولایت شده است؟ می گویند به خاطر این که بخش عمده ای از کتب آسمانی، دعوت به ولایت وجود مقدس امیرالمؤمنین بوده است. لذا ما در روایت داریم تمام مومنین امت های گذشته مومن به امیرالمؤمنین هستند. به خاطر این که یکی از میثاق هایی که از انبیائشان گرفته شده بود، همین میثاق ولایت بوده و امتشان هم دعوت به این ولایت می کرده اند. اصلا مأمور به این کار بوده اند.

یعنی اینطور نبوده که امتهای گذشته کار با خودشان تمام می شده بلکه به نبی اکرم و امت نبی اکرم وعده می داده اند و امت خودشان را به ایمان به نبی اکرم و اوصیاء حضرت دعوت می کرده اند و خبر می داده اند که تمام کار در امت حضرت واقع می شود و ما مقدمه ایم. آن رسولی که خاتم است و اوصیاء او هستند که کار را تمام می کنند.

بنابراین مرحوم علامه اینطور معنا کرده و گفته اند اگر اهل کتاب آنچه در کتب آسمانی خودشان است و آنچه بر آنها نازل شده اقامه کنند، امر ولایت هم حتما اقامه می شود، چون در کتب آنها دعوت به ولایت شده. به خصوص اگر مقصود از «مَا أُنزِلَ إِلَيهِم» علاوه بر کتب امت خودشان، قرآن هم باشد. اگر به تورات و انجیل و این که بر شما نازل شده، عمل کنید کتاب را اقامه کنید، نتیجه این می شود که «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم».

ولی احتمال دیگری هم هست. ببینید در همه امم کتاب نازل می شده؛ ولی این کتب آسمانی نزد انبیاء و اوصیائشان بوده. همینطور که علم قرآن نزد نبی اکرم و «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(رعد/43) است. اگر فرض کنید ـ البته این تعبیر دقیق نیست ـ که قرآن، طرح و برنامه الهی است که خدای متعال برای هدایت امت و ایجاد یک امت بر محور توحید و بر محور وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده باشد، در کنار این کتاب، در وجود مقدس نبی اکرم، یک امر دیگر هم نازل شده که آن امر را هم حضرت در عالم ما تنزل داده اند و این کتاب و آن امر با هم هستند و امکان ایجاد یک امت صالحه را فراهم می کنند. آن امر، ائمه علیهم السلام هستند. لذا هم قرآن بر حضرت نازل شده، هم ولایت؛ در روایت همین باب آمده «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلىَ  قَلْبِك»(شعراء/193ـ194) یعنی امر ولایت. بنابراین هم ولایت امیرالمؤمنین و هم قرآن از طریق نبی اکرم در این عالم نازل می شوند و ما هم به اقامه قرآن مکلفیم، هم به اقامه ولایت. نمی شود کتاب را بدون امام اقامه کرد. این طرح الهی اقامه نمی شود، الّا با امام که طرح را اقامه می کند.

نسبت بین ولایت و کتاب

نسبت بین امام و کتاب چیست؟ ممکن است بگوییم اینها در باطن یکی هستند؛ کما این که در باب امیرالمؤمنین است «وَ إِنَّهُ في  أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ»(زخرف/4) هم به باطن قرآن تأویل شده و هم به امیرالمؤمنین. بنابراین در امت حضرت دو امر نازل شده، یکی کتاب که برنامه الهی برای امت است و دیگری امام که با ولایت او کتاب اقامه می شود و الا امکان اقامه کتاب نیست؛ این طور نیست که ما بتوانیم قرآن را اقامه کنیم و به قرآن عمل کنیم. بله اگر قرآن اقامه شود کار تمام است؛ ولی اقامه قرآن ممکن نیست الا به امام «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتّى  يَرِدَا عَلَيَّ  الْحَوْض ».

همینطور که در امت حضرت اینطور است، در امم سابقه هم همینطور بوده، هم کتاب آسمانی نازل می شده هم امر ولایت، منتها امر ولایت ـ مثل کتاب های انبیاء ـ در حد ظرفیت آن پیامبری بوده که در امت است و در حد آن امت بوده است. قرآن، کتاب مهیمن است و همه کتب آسمانی ذیل این کتاب قرار دارند؛ در واقع آنچه بر انبیاء گذشته نازل شده، نازله قرآن است. این قرآن به منزلت کمال خودش فقط بر وجود مقدس نبی اکرم نازل شده و این شخصیت است که می تواند این کتاب را تحمل کند. نسبت به امر ولایت هم همینطور است؛ آن امر ولایتی که بر امم گذشته نازل می شده، متناسب با آن امت و متناسب با مأموریت آن پیامبر بوده است. بنابراین اوصیاء انبیاء گذشته حامل ولایت بوده اند و امتشان دعوت به ولایت آنها می شده اند که باید این ولایت را بپذیرند. این کتاب و این ولایت، این امت را به مقصد می رسانده. این یک طرح کلی بوده است.

البته آن ولایت هم چیزی جز ولایت کلی و شعبه ای از ولایت کلی امیرالمؤمنین نیست. یعنی ولایتی که اوصیاء انبیاء داشتند و امتشان باید این ولایت را می پذیرفتند، از عالم بالا نازل شده بود و باید این را اقامه می کردند و ذیل او زندگی می کردند. اگر این کار را می کردند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحْتِ أَرْجُلِهِم» اقامه کتاب و اقامه ولایت است.

البته شاید ولایت به معنای این نیست که در کتب آسمانی، ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام طرح شده و باید به آن ایمان می آورده اند. آن سرجای خودش محفوظ ولی ولایت کلیه در هر امتی متناسب با ظرف خودشان نازل می شده یعنی یک ولی و امام داشته اند؛ وصی ای بوده که باید این کتاب را اقامه می کرده و این امت را هدایت می کرده و به یک معنا، وسیله آن پیامبر در آن امت بوده است.

البته ولایتی که در اوصیاء است، همان ولایت در نبی است. هر پیغمبری ولایتی که اوصیائش دارند، خود آن پیامبر هم دارد. لذا بعضی این را توضیح داده اند که مثلا در داستان حضرت سلیمان که فرمود چه کسی تخت بلقیس را می آورد؟ قرآن می فرماید «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»(نمل/40) به حضرت عرض کرد: قبل از این که چشم به هم بزنید، من تخت بلقیس را حاضر می کنم. در روایتی است که آنچه وصی حضرت سلیمان داشت، از خود حضرت سلیمان گرفته بود و چیزی در عرض حضرت سلیمان نبود. منتها حضرت سلیمان برای این که او را معرفی کنند، این صحنه را طراحی کردند و فرمودند چه کسی حاضر می کند تا این فضیلت از وصی حضرت سلیمان دیده شود. و الّا آن علمی که نزد وصی حضرت سلیمان بود که تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از صنعاء تا شام حاضر کرد، اصلش در خود حضرت سلیمان بود.

بنابراین آن ولایتی که در هر امتی نازل می شود و آن امت مکلفند آن ولایت را اقامه کنند و بپذیرند و با آن ولایت، آن کتاب آسمانی محقق می شود و به آن عمل می شود و الّا آن کتاب آسمانی در امت محقق نمی شود. لذا در کنار نازل شدن تورات و انجیل به واسطه وجود مقدس حضرت عیسی و حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهما السلام، امر ولایت هم نازل می شده که شعبه ای از ولایت امیرالمؤمنین بوده است. کما این که کتابشان شعبه ای از کتاب نبی اکرم است، این ولایت هم شعبه ای از ولایت امیرالمؤمنین بوده و اصلش هم به پیغمبرشان داده شده است. یعنی آن ولایتی که در امت موسای کلیم جاری می شود، به اندازه ظرفیت حضرت موسای کلیم است که در اوصیائش محقق می شود، هم کتاب و هم این ولایت ادامه پیدا می کند.

به تعبیر دیگر، ادامه هر پیامبری در کتابش و اوصیائش است. اگر این امت این کتاب و ولایت را اقامه کنند، «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» به نقطه ای می رسند که درهای نعمت های ظاهری و باطنی از سماء و ارض به رویشان گشوده می شود. این همان ارتباط بین شأن بندگی و حقیقت فطرت عالم است که مرحوم علامه طباطبایی بیان کرده اند و بیان خوبی هم هست.

مقابله جریان نفاق با اوصیاء در امت­های پیشین

ولی قرآن می فرماید این کار را نکردند. کما این که روایات تاریخی و معارف هم همین را می گوید و می فرماید هم در امت موسای کلیم و هم در امت عیسای مسیح، آن جریان نفاقی که در امت این دو بزرگوار شکل گرفته بود، بعد از آنها مسیر را تغییر داد و با وصی این انبیاء درگیر شد و نگذاشت این امر در جامعه اقامه شود. لذا این دو کتاب آسمانی هم تحریف شدند و از موقف خودشان تنزل پیدا کردند.

قرآن هم همین را حکایت می کند «وَ لَوْ أَنهُّمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبهِّمْ» پروردگارشان هم تورات و انجیل نازل کرده بود، هم یک امر دیگر نازل کرده بود که ربوبیت با او تمام می شود. اگر آن امری  که ربشان نازل کرده بود، اقامه می کردند، به این نقطه می رسیدند. ولی «مِنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ»، یک گروهشان امت مقتصده شدند، مابقی «وَ كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» کثیرشان رفتار بدی کردند و آن کاری که باید انجام دهند بعد از رحلت پیامبرشان و دور این وصی جمع شوند و تورات و انجیل را اقامه کنند تا آن ولایتی که نازل شده، محقق شود، «سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» در مقابل این کتاب و در مقابل نعمتی که از عالم بالا نازل شده بود، بد عمل کردند.

پروردگارشان چیزی کم نگذاشته بود؛ هم کتاب نازل کرده بود، هم ولایت را نازل فرموده بود و این دو برای قوام یک امت کافی است. می دانید، ربّ خالقی است که هدایت می کند؛ هم صاحب خلق است و هم صاحب امر است. هدایت به امر اوست. این رب تمام شئون هدایت را محقق فرمود یعنی پیامبری آمده و کتاب آورده و اوصیائی با خودش نازل کرده است؛ یعنی حقیقت ولایتی نازل شده که ولایت حقه است و این امت ذیل این ولایت حقه به مقصد می رسد. اگر این کار را می کردند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم»، ولی این کار را نکردند.

در ذیل این آیه، روایت فوق العاده ای را عیاشی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند. حضرت رأس الجالوت و اسقف نصاری را دعوت کردند و از آنها سوالی پرسیدند «قَالَ إِنِّي سَائِلُكُمَا عَنْ أَمْرٍ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِهِ مِنْكُمَا فَلَا تَكْتُمَانِ» کتمان نکنید. می خواهم از خودتان بشنوم، و الّا من باطن مسئله را می دانم. حضرت از اسقف نصاری سوال کردند «أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ الْإِنْجِيلَ عَلَى عِيسَى» تو را به آن خدایی که انجیل را نازل کرد «وَ جَعَلَ عَلَى رِجْلِهِ الْبَرَكَةَ وَ كَانَ يُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أزالَ  اَلَمَ الْعَيْنِ وَ أَحْيَا الْمَيِّتَ وَ صَنَعَ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ طُيُوراً وَ أَنْبَأَكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ» به آن خدایی که این پیامبر را فرستاد، این کتاب را بر او نازل کرد و این معجزات را به او داد ـ معجزاتی که در قرآن آمده، همین هاست از گل صورت پرنده خلق می کرد و در او می دمید، زنده می شد؛ بیمارها را شفا می داد؛ مرده زنده می کرد- قسم می دهم. به حضرت عرض کرد: قول می دهم حق را بگویم.

حضرت فرمودند: «بِكَمِ افْتَرَقَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ بَعْدَ عِيسَى» بنی اسرائیل بعد از حضرت عیسی چند فرقه شدند؟ «فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَةً» گفت: به خدا یک فرقه بیشتر نبودند. حضرت فرمودند: «كَذَبْتَ وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَقَدِ افْتَرَقَتْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً» امت حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه شدند «كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَةً» جز یک فرقه بقیه جهنمی شدند. بعد حضرت این آیه را خواندند: ««مِنهْمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»» یک فرقه  اش امت مقتصده اند، اما کثیرشان بد عمل کردند و به آن وظیفه ای که داشتند، عمل نکردند. «فَهَذِهِ الَّتِي تَنْجُو» همین یک فرقه نجات پیدا می کند و باقی نجات پیدا نمی کنند.

در ذیل همین آیه مرحوم عیاشی از انس بن مالک نقل می کند که رسول خدا می فرمود: امت حضرت موسی هفتاد و یک فرقه شدند هفتاد فرقه در آتش اند و یکی در بهشت. امت حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه شدند یکی در بهشت است؛ ما بقی جهنمی اند. «وَ تَعْلُو أُمَّتِي عَلَى الْفِرْقَتَيْنِ جَمِيعاً بِمِلَّةٍ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ ثِنْتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ» فرمود امت من هفتاد و سه فرقه می شوند «وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ ثِنْتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ»(6) این همین داستان است.

تکلیفی که امم گذشته داشتند، این بوده که هم کتاب را احیاء کنند، هم آن ولایتی را که نازل می شده، بپذیرند. ولی سر دوراهی این کار را نکردند. آن جریان نفاقی که در امت بوده، مسیر را تغییر داده است. لذا در حدیث تابوت وقتی اصحاب تابوت را می شمارند، شش نفر از امم گذشته اند و شش نفر از امت حضرت هستند. آن شش نفری که از امت های گذشته اند، دو نفرشان را این طور یاد می کند «وَ الَّذِي هَوَّدَ الْيَهُودَ وَ الَّذِي نَصَّرَ النَّصَارَى»(7)؛ آن کسی که یهود را از مسیر حضرت موسی جدا کرد و یهودی شان کرد و آن کسی که نصاری را از مسیر حضرت عیسی جدا کرد که در بعضی روایات هم اسمشان آمده است. اهل تابوت از این امت هم شش نفرند که حضرت فرمود غیر از آن چهار نفر، صاحب الخوارج و ابن ملجم هستند.

تفسیر آیات 65 تا 68 بر محور ولایت

بنابراین، انحراف بزرگی در امت حضرت موسی و حضرت عیسی اتفاق افتاده که این آیات از آن حکایت می کند. آیه قبل می­گوید «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ» اگر اهل  کتاب ایمان می آورند، «لو» معنایش این است که این کار را نکردند؛ تقوا یعنی با آن خلیفه و وصی ای که پیامبرشان معین کرده بود، راه بروند. حقیقت تقوا فروع و اصلی دارد؛ هر گناهی انسان انجام دهد، از دایره تقوا بیرون می رود. ولی اصل تقوا یک کلمه بیشتر نیست: با امام حرکت کردن؛ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»(توبه/119) اگر اهل کتاب ایمان می آوردند و تقوا را رعایت می کردند «لَكَفَّرْنَا عَنهُمْ سَيَّاتهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ».

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهْم مِّن رَّبهِّمْ» پروردگارشان چیزی کم نگذاشته بود؛ هم کتاب نازل کرده هم ولایت را نازل فرموده بود. اگر اهل کتاب اگر این دو را اقامه می کردند، «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحَتِ أَرْجُلِهِم» ولی «مِنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ».

داستان امم گذشته و تخلفشان را بیان می کند که یک دسته نجات پیدا کردند و ما بقی نجات پیدا نکردند. حضرت امیر این آیه را همین ط.ر تفسیر فرمودند؛ به این تفرقی که بعد از وجود حضرت عیسی اتفاق افتاد. عامل تفرقشان چه بود؟ و عامل تجمعشان چیست؟ عامل تجمعشان همان است که زمان حضرت عیسی بوده، در امت ما هم همین است. این آیه در سوره مبارکه آل عمران است «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ»(آل عمران/103) شما متفرق بودید، با نبی اکرم به اخوت رسیدید. الان هم اگر بخواهید این اخوت و وحدت بماند و تفرق نشود، باید به «حبل الله» متمسک شوید که ادامه نبی اکرم است؛ یعنی وجود مقدس امیرالمؤمنین. نمی شود تجمعی که حول نبی اکرم اتفاق افتاده محفوظ بماند، الّا حول امیرالمؤمنین. اگر از حول امیرالمؤمنین تفرق شد، تفرق در امت اتفاق می افتد.

انبیاء گذشته هم عیناً همین بودند. اینکه آن عالم مسیحی گفت: یک فرقه بیشتر نبودند! حضرت فرمودند: دروغ می گویی، هفتاد و دو فرقه شدند، نکته اش همین است. بعد از حضرت عیسی امکان این که وحدت پیدا شود نیست، الا حول امام، یعنی حول همان ولایتی که نازل شده بود. اینها این ولایت را اقامه نکردند، لذا مبتلا به تفرق شدند. حضرت فرمودند: یکی شان امت مقتصده است، بقیه عملی که در مورد این تکلیف؛ تکلیفِ به اقامه کتاب و اقامه ولایت انجام ندادند.

عین همین در امت حضرت هم اتفاق می افتد. حضرت همین را می خواهند بگویند. آنها هفتاد و یک فرقه و هفتاد و دو فرقه شدند، امت من هم هفتاد و سه فرقه می شوند. دقیقا آیه همین تفرق را ذکر میکند. می فرماید اگر اینها حول وصیشان جمع می شدند و تورات و انجیل و امر ولایت را اقامه می کردند، «لَأَكَلُواْ» ولی این کار را نکردند.

بعد می فرماید «يَأَيهَّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» آن امری را که در مورد ولایت و وصایت امیرالمؤمنین برایتان نازل شده، ابلاغ کنید «وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» این ابلاغِ همه رسالت است. اگر ابلاغ نشود، آن چیزی که در امم گذشته اتفاق افتاده بود در این امت هم همانطور می شود. بله، روشن است عده ای کفر می ورزند؛ ولی «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» خدای متعال هم تو را حفظ می کند، هم این که «إِنَّ اللَّهَ لَا يهَدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» کار آنها به نتیجه نمی رسد.

پس جریان نفاق و کفر در این امت بر مدار «مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» شکل می گیرد؛ کفری در این امت اتفاق می افتد که بر سر همین امری است که به رسول گرامی اسلام نازل شده و آنقدر هم مهم است که ابلاغش برابر با ابلاغ کل رسالت است. وقتی حضرت ابلاغ می کنند، یک جریان کفر در امت شکل می گیرد. ولی خدای متعال نمی گذارد این جریان کفر به مقصد برسد «إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ». اینها بارشان به مقصد نمی رسد، ولی به هر حال اتفاق می افتد. ظاهرا آیات ناظر به همین است، همان اتفاقی که در امت حضرت موسی و حضرت عیسی افتاده، در این جا هم اتفاق می افتد.

چون امتحان به ولایت، امتحان اصلی است. در این امتحان است که خیر و شر از همدیگر جدا می شوند «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»(عنکبوت/2) آن کوره و فتنه ای که در یک امت به پا می شود و امت را تصفیه می کند و منافق و مومن از هم جدا می شوند. «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(عنکبوت/3) جدا شدن راستگو و دروغگو در موضوع ولایت است. و الّا همه می گویند ما پیرو حضرت عیسی هستیم. اما وقتی نوبت به وصایت می رسد، تجزیه می شوند و یک امت مقتصده می ماند. من به شما دستور می دهم « بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ»» این را باید ابلاغ کنید. این امر مهمی است و به وسیله او اقامه قرآن شده و امت ساخته می شود.

«مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» داستان ربوبیت خدای متعال است. شما بناست امتی بسازید و بر مدار شما امتی ساخته شود. رب شما برای این که بتوانید این کار را انجام دهید و این مأموریت را به انجام برسانید، حقیقتی را بر شما نازل کرده و شما بناست این امر را در امت ابلاغ کنید تا امر رب نازل شده بر شما جریان پیدا کند. لذا بعد از غدیر خیلی ها می آمدند و می گفتند خودت فرمودی یا امر خداست؟ می فرماید این شأن ربوبیت الهی است؛ رب توست که این حقیقت را برای تو نازل کرده و به تو دستور داده است.

البته یک جریان کفر هم در امت شما شکل می گیرد. وقتی ابلاغ می کنید، اینهایی که نمی خواهند همراهی کنند و تا الان هم به ظاهر با شما همراه بوده اند، بر طغیانشان اضافه می شود. تا قبلش به ظاهر کنار نبی اکرم هستند، ولی وقتی امر غدیر نازل می شود «وَ لَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ». شما امتت را بساز و اصلا نگران این جمع نباش. وقتی امر الهی برای امت سازی نازل می شود، اینها کافر می شوند و طغیانشان هم افزوده می شود اما نباید تأسف بر اینها بخوری.

چون پیامبر «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»(توبه/128) است. می فرماید اینهایی که در موضوع ولایت با تو کنار نمی آیند اصلا نگرانشان نباش، بله آنهایی که در این موضوع با شما کنار می آیند، نگرانشان باش و شفاعتشان کن؛ رنج ببر تا آنها را به مقصد برسانی. ولی اینهایی که سر موضوع امیرالمؤمنین از شما جدا می شوند برای اینها تأسف نخور. کما این که امت حضرت موسی اینطور شدند؛ «كَثِيرٌ مِّنهْمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» خدای متعال می فرماید پیامبر ما ابلاغ کن، ولی «إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» یک قوم اینجا کافر می شوند.

بعد دوباره به اهل کتاب خطاب می کند «قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ  شىَ ءٍ حَتىَ  تُقِيمُواْ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ». مرحوم علامه می گویند شما تکیه گاهی ندارید که بتوانید تورات و انجیل را اقامه کنید. ما اگر بخواهیم کاری انجام دهیم، اول باید تکیه گاهی پیدا کنیم و خودمان را استوار کنیم، بعد این فعل را انجام بدهیم. اقامه تورات و انجیل، یک تکیه گاه می خواهد؛ ولی قرآن می گوید: شما نمی توانید تورات و انجیل و «مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ» را اقامه کنید، چون تکیه گاهی ندارید. این خطاب دیگر ناظر به اهل کتاب زمان حضرت است. آن آیه راجع به اهل کتاب زمان حضرت عیسی و اتفاقی بود که در امت ایشان افتاد. آن اتفاق این بود که «كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ» [تورات و انجیل را] اقامه نکردند و بد عمل کردند. ولی [در این آیه] به این اهل کتابی که الان زنده اند خطاب می کند و می فرماید شما پایگاهی ندارید که بتوانید تورات و انجیل را اقامه کنید. این همانی است که در سوره جمعه می فرماید: «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»(جمعه/5) شما پایگاهی ندارید که بتوانید تورات و انجیل را اقامه کنید. شما کتاب خودتان را هم نمی توانید اقامه کنید.

مرحوم علامه می گویند آیه می خواهد بگوید شما نمی توانید این کار را بکنید، چون تکیه گاه و پایگاهی ندارید که بتوانید اقامه تورات کنید. کأنّه از آنها خواسته [است اقامه کنند و نکرده اند] این یهودی هم که الان هستند، کاری از آنها ساخته نیست. آن موقع می توانستند این کار را انجام بدهند. اگر با کتاب حضرت عیسی و با وصی حضرت عیسی راه می رفتند، اقامه تورات و انجیل و امر ولایت می شد. ولی از شما [که در این زمان هستید] این کار ساخته نیست. دیگر الان از دست شما برنمی آید؛ چون پایگاهی ندارید که بتوانید اقامه تورات و انجیل کنید.

احتمال دیگری که مفسرین گفته اند، این است که شما چیزی دستتان نیست و موقفی ندارید؛ به مقصد نمی رسید و حقی در اختیار شما نیست تا زمانی که این کار را انجام دهید. یعنی دوباره دارد تأکید می کند و خدای متعال دوباره از آنها طلب می کند و می گوید شما اگر میخواهید چیزی در دستتان باشد، به حقی برسید و پایگاهی در عالم داشته باشید، باید دوباره برگردید و اقامه تورات و انجیل کنید. الآن هم وظیفه شما همین است که برگردید و آن ولایتی را که نازل شده بود، اقامه کنید. اگر اقامه کنید به نبی اکرم می رسید و آن ولایت در جریان نبوت و بعثت، شما را به حضرت می رساند؛ بعد هم به امیرالمؤمنین می رسید.

بعد می فرماید: «وَ لَيزَيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» ممکن است «وَ لَيزِيدَنَّ» ناظر به اهل کتاب باشد. این اهل کتاب اگر اقامه تورات و انجیل و ولایت کنند، به امیرالمؤمنین می رسند؛ ولی اینطور نیست و اینها این کار را نمی کنند. در زمان خود حضرت عیسی نکردند، الآن هم این کار را نمی کنند. وقتی امر ولایت نازل می شود، اینهایی که از مدار خارج می شوند، طغیان و کفرشان اضافه  می شود. ولو در ظاهر ادعای ایمان می کنند، ولی وقتی این تراز و میزان الهی نازل می شود، چون میزان را نمی پذیرند، طغیان و کفرشان افزوده می شود.

این اهل کتابی که در زمان نبی اکرم اند، اگر برگردند و از نو اقامه تورات و انجیل کنند و آن دستوراتی را که در امت خودشان بوده، [اطاعت کنند و] آن مسیر را بروند، آن وقت نسبت به امر غدیر هم موضع نمی گیرند. ولی بسیاری از این اهل کتاب وقتی غدیر شکل گرفت، موقفشان با نبی اکرم تندتر شد. تا قبل از غدیر احساس می کردند می شود کاری کرد.

[ممکن هم هست منظور از] «وَ لَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ» [امت خود نبی اکرم باشد. یعنی] در این امت هم همین اتفاق می افتد و بسیاری از [کسانی که به ظاهر همراه تو بودند، از شما جدا می شوند]. این حقیقتی که بر تو در امر غدیر و ولایت نازل شد، موجب افزایش طغیان اینها می شود. یک عده از اینها به کفر و ازدیاد طغیان می رسند، کما این که رسیدند. وقتی خدای متعال غدیر را به پا کرد، اینها ازدیاد طغیان کردند و نتیجه اش شد احراق بیت، عاشورا و امثال اینها.

در آیه قبل می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» خدای متعال نمی گذارد کار اینها به نتیجه برسد و اینها نمی توانند جلوی امت سازی تو را بگیرند. هرچند فتنه می کنند، سقیفه به پا می کنند و مسیر را هم منحرف می کنند، ولی کارشان به نتیجه نمی رسد. بعد می فرماید «فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» نگران احوال آنها هم نباش؛ جهنمی می شوند، بشوند؛ نه کارشان به نتیجه می رسد و نه شما غصه احوال اینها را بخور. شما نگران این جمعیت نباش.

بنابراین این آیه همانطور که ناظر به جریان یهود و نصارای بیرون امت حضرت است، می تواند ناظر به جریان «یهود هذه الأمّة» هم باشد. هم یهودی که در بیرون هستند، امر غدیر موجب ازدیاد طغیانشان شد؛ در نتیجه با همدیگر پیوند خوردند و بعد هم اتفاقات عظیمی در دنیای اسلام رقم زدند. هم یهود هذه الأمّة اینطور هستند که در موضوع غدیر به ازدیاد طغیان و کفر می رسند. یعنی وقتی حضرت محکم می ایستند، آنها هم محکم و پا به جفت می ایستند. تا قبل از آن با حضرت کنار می آیند، دور و بر حضرت جمع می شوند و در جنگ ها به ظاهر شرکت می کنند. چون منتظرند حضرت اینها را هم در فتوحات و غنایم دارالإیمان سهیم کنند. ولی حضرت این کار را نمی کنند و غدیر را ابلاغ می کنند که طرح ربوبیت خدای متعال است.

داستان غدیر، طرح نبی اکرم از ناحیه خودشان نیست، بلکه این ربوبیت الهی است که از طریق نبی اکرم نازل می شود «مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ»، طرح خدا و ربوبیت خدا نسبت به حضرت است. وقتی طرح غدیر محقق می شود، دیگر آنها پا به جفت می ایستند «وَ لَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ». اینها به ظاهر بخشی از قوم شما بودند. بعد متفرق می شوند و گرفتار عذاب می شوند. اصلا نگران احوال آنها نباش. شما نسبت به آنهایی که با نزول این امر به طغیان نمی رسند، بلکه خشوع می کنند و می پذیرند ـ که همان امت مقتصده هستند ـ مأموریت دارید. اما نسبت به اینها شما نه مأموریت دارید «فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» و نه خدا اجازه می دهد آنها کار شما را متوقف کنند «إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ». شاید بشود اینطور ترجمه کرد.

جمع بندی مطالب

این تعبیری که در روایات بود «مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبهِّمْ» یعنی ولایت، مقصود ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ ولی به اندازه ای برای امت آنها نازل شده بود و در اوصیاء خودشان تحقق پیدا می کرد. این همان ولایتی است که در پیامبر خودشان بوده است. چون انبیاء امم گذشته بر اساس روایات ما، شیعیان کُمّلند و همه شان حامل ولایت هستند و به اندازه ای که حامل ولایتند، امت خودشان را دعوت به ولایت می کنند. با آن انبیاء ولایت هم بر امتشان نازل می شد، چون شیعه کاملند، وقتی در این عالم نازل می شوند، هم کتاب با آنها نازل می شود و هم طرح خدای متعال برای اداره امت.

حقیقت ولایت با آنها نازل می شده است. آن امت هم مکلف بودند هم در این طرح عمل کنند و هم ذیل این ولایت اقدام کنند. اگر این کار را می کردند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحْتِ أَرْجُلِهِم». در این امت هم همین است، اگر این کار را می کردند «لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحْتِ أَرْجُلِهِم». آنجا «كَثِيرٌ مِّنهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»، اینجا هم «وَ لَيزَيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا» در امت حضرت هم این اتفاق می افتد.

پی نوشت ها:

(1) تفسير العياشي، ج 1، ص: 5

(2) تفسير العياشي، ج 1، ص: 10

(3) تفسير العياشي، ج 1، ص: 13

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 413

(5) تفسير العياشي، ج 1، ص: 303

(6) تفسير العياشي، ج 1، ص: 331

(7) تفسير القمي، ج 2، ص: 449