نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

درس اخلاق مدرسه علمیه رضویه/معنای علم و جایگاه عالمان دین در جامعه و مشکلات پیش روی آنها

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 5 آبان ماه 95 است که در درس اخلاق مدرسه رضویه ایراد فرموده اند. در این جلسه ایشان بیان میدارند که از جمله مهم ترین عباداتی که خداوند متعال بر آن تاکید بسیار دارد، علم آموزی و ابلاغ آن به دیگران است. همه انسان ها در هر کسوت و مقامی که هستند باید بیاموزند و برای رضای الهی به دیگران هم آموزش بدهند. حتی روایاتی وجود دارد که به صراحت برتری این انسان ها را بر کسانی که بسیار عبادت می کنند نشان می دهد. دشمن با همه توان درصدد است تا مردم را از فرامین عالمان دین جدا کند و سبک زندگی ایشان را تغییر دهد. کسانی که در راه دین مشغول علم آموزی هستند باید با هوشیاری کامل برای آینده خود برنامه ریزی کنند و هرجا که لازم است برای مردم و جامعه خود برنامه های موردنیاز را اجرایی کنند. در این راه تلاش بسیار نیاز است و ممکن است این افراد همچون انبیاء الهی متحمل زیان ها یا صدماتی شوند اما آنچه که اهمیت دارد این است که با کسب حقیقت علوم و معارف الهی محاسن کلام ائمه علیم السلام را بیاموزند و به دیگران برسانند.

جایگاه علم و عالم

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. یک عبادت ویژه ای که باید قدر دانست و توفیق آن را خدای متعال به بعضی ها داده است، تعلُّم و تعلیم لله است که برای همه افراد میسور نیست. همه آدم ها باید خوب باشند؛ خیاط مثل حاج رجب علی خیاط، دانشگاهی مثل شهید چمران و فرد حوزوی مثل علامه طباطبایی قدس سره. با تقوا بودن و از حریم خدا خارج نشدن وظیفه همه مخصوصا مؤمنین است که اگر غیر از این عمل کنند، نتیجه اش را می بینند.

خدای متعال با هرکسی که بندگی کند، وفا می کند. در احوالات حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه می گویند: شاید پدر بزرگوارشان یک فداکاری یا عبادتی کرده اند که خداوند این مزد را به ایشان داده است، البته ما از اسرار چیزی نمی دانیم. تعلم و تعلیم لله عبادتی است که فضیلت آن در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «مَن تَعَلَّم لله وَ عَمِلَ لله وَعَلَّمَ لله دُعِیَ فی مَلکوتِ السَّماواتِ عَظیما»(1) هرکس برای خدای متعال درس بگیرد، عمل کند و برای او به دیگران تعلیم دهد، از وی در ملکوت عوالم بالا به عظمت یاد می شود، یعنی عظمتی که در آن عوالم شناخته می شود.

در کافی شریف آمده که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «رَجُلٌ راویَةٌ لِحَدیثِکُم یَبُثُّ ذلِکَ فِی النّاس وَ یَشدده فی قُلوبُهم وَ قُلوب شیعَتکُم وَ لَعَلّ عابِداً مِن شیعَتکم لیست لَهُ هذِه الرّوایة اَیُّهُما اَفضَل؟!» از دوستان شما شخصی وجود دارد که احادیث شما را نقل می کند و به وسیله این کار قلوب شیعیان مستحکم شده و آنها را در راه تحمل سختی ها استوار می کند. یکی از دوستان شما هم اهل عبادت و شیعه است ولی مقام نشر معارف شما را ندارد. کدام یک نزد شما بهتر هستند؟ حضرت فرمودند: «الراوِیَةُ لِحَدیثنا یشد بِه قُلوب شیعَتُنا اَفضَلُ مِن اَلفِ عابِد»(2)

ذیل این آیه شریفه که خدای متعال راجع به بنی اسرائیل می فرماید: «کَتَبْنا عَلى بَنی إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعاً»(مائده/۳۲) روایتی وجود دارد که به امام باقر علیه السلام عرض شد: «اَحیاها» به چه معناست؟ حضرت فرمودند: یعنی کسی درحال غرق شدن است، شما جانتان را به خطر بیندازید و او را نجات بدهید. عرض کردند: آقا اگر کسی در حال گمراهی بود و ما نجاتش دادیم چطور؟ حضرت فرمودند: «ذاکَ تَاویلُهُ الاَعظَم» مراد اصلی آیه همین است.(3) در حدیث دیگری پیامبراکرم صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند: «اَنا وَ کافِلُ الیَتیمِ کَهَاتَینِ فِی الجَنَّةِ وَ اَشارَ بِاِصبَعَیهِ السَّبَّابَةِ وَ الوُسطَی»(؟) امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر این حدیث می فرمایند: یتیم فقط کسی نیست که پدرش را از دست داده، بلکه دوستان و محبین ما که در فتنه شیاطین از امامشان دور افتاده اند را هم شامل می شود. «اَنَا وَ عَلیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّة» اگر کسانی که از این پدر دور افتاده اند و در دام شیاطین گرفتار هستند را کفالت کنید و به ایشان از معارف برسانید، جزء مصادیق «کافل الیتیم» هستید.

آیه ای ظاهرا راجع قوم سباء هست «وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَ أَيَّامًا آمِنِينَ»(سباء/۱۸) بین آنها و موطنشان که روستاهای مبارکی بودند، روستاهایی گذاشته بودیم که آشکار بود. یعنی فاصله این آبادی ها به قدری کم بود که این ها همدیگر را می دیدند، لذا طبیعتا وادی ایمنی بود. این نکاتی است که از ظاهر آیه گرفته می شود. اما چندین روایت که در باطن آیه وجود دارد این است که حضرت فرمودند: ما معصومین آن وادی هایی هستیم که هرکس به آنجا برسد، به قرای مبارکه رسیده است، اما روستاهایی که بین مردم و این قراء است، علمایی هستند که علم ما را یاد می گیرند و به مردم می-رسانند.(4) مردم اگر در وادی عالمانی که به ما متصل هستند سیر کنند، هیچ گاه گمراه نمی شوند.

در این دوران دشمن با همه وجود طراحی دارد که در دنیای اسلام نفوذ کرده و مسلمانان را با خود ببرد. برای این برنامه شوم سبک زندگی مسلمین را تغییر داده اند مثل مدل خوردن، پوشیدن، مسکن، تغذیه، ازدواج و از یکی دو قرن قبل با نفوذ در دنیای اسلام قصد دارند جهان متحد الشکلی بسازند.

انجام وظیفه در طریق بندگی

یکی از بزرگان می فرمود: آیت الله العظمی گلپایگانی که هشتاد سال زحمت کشیدند و دود چراغ خوردند و تعطیلات تابستان، زمستان نداشته اند و شب تا صبح کتب روایی و اقوال فقها را بررسی می کردند و در پایان هم در پاسخ به استفتاء می گویند: «الاحوط»، این از پنجاه سال ریاضت یک فرد دیگر ارزشمند تر است؛ چون این همانی است که «رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ فِي اَلنَّاسِ وَ يُشَدِّدُهُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ» دین خدا را فهمیدن یک کار دم دستی نیست، بلکه هشتاد سال زمان می خواهد. در رساله همه بزرگان مثل آیت الله العظمی بروجردی یا امام خمینی رحمة الله علیه، «الاَحوط الاولی» آمده است، یک دوستی که از اساتید بزرگوار هستند می فرمودند: مرحوم آقای تبریزی اواخر عمر به من گفتند: فلانی! من تازگی احساس می کنم مجتهدم؛ یعنی فهم دین کار بسیارسختی است.

یکی از اساتید از ارثیه پدرشان وضع نسبتا خوبی پیدا کرده بودند، اما این بزرگوار آنچه را از این راه به دست آورد، خرج کارهای فرهنگی می کرد. مستأجر هم بودند و تا آخر عمر منزل مسکونی نداشتند، می فرمود: از کل این پول خانه کوچکی در یکی از روستاهای قم برای خانواده ام خریدم که این ها در فشار نباشند. در طول هفت سالی که از خرید منزل گذشت، فقط یک صبح جمعه به آنجا رفتم و عصر برگشتم، البته ایشان اهل مقامات بودند، یا مثلا برای یک فعالیت فرهنگی محضر امام رضا علیه السلام رفتند و شب جمعه به خانواده گفتند: باید برگردم. وقتی اعتراض اهل منزل را دیدند، فرمودند: مأموریت من چیز دیگریست، اینجا باشم حضرت می گویند چرا سنگرت را رها کردی. کسی که اهل تعلم است این برایش عبادت محسوب می شود و سنگر مهمی است.

بزرگی از نزدیکان مرحوم آیت الله حق شناس در احوالات ایشان نقل می کرد: این عالم بزرگوار در جوانی حضرت را زیارت کرده بودند و چند دستور از ایشان گرفتند؛ اول این که این تدریس جزء ریاضت های شماست، لذا تا آخر عمر کفایه و مکاسب را در تهران تدریس می کردند و می گفتند: این جزء دستورات سلوکی من است. برای طلبه ها یاد گرفتن معارف جزء دستورات سلوکی است و باید دروس مقدماتی همچون ادبیات خوانده شود، هرچند که اصل، فهمیدن معارف کلمات اهل بیت است. طلبه اگر بخواهد یک شبه، ره صدساله ای که بسیاری از بزرگان در طول سالیان دراز طی کرده اند را بپیماید، به نتیجه نمی رسد. حداقل برای بیست سال برنامه باید این باشد که برای تربیت و تعلیم خودش کار کند تا بعد از آن مفید بوده و نتیجه بگیرد. یکی از دام-هایی که شیطان برای انسان پهن می کند همین است که او را قبل از وقت از لانه اش بیرون می آورد و این فایده ای ندارد.

در داستان موسی کلیم، همه بنی اسرائیل از قبل می دانستند که ایشان به دنیا می آید، خداوند متعال ایشان را در کاخ فرعون رشد داد و به یک دوره ای رسید که کم کم فرعونی ها فهمیدند قاعدتا این همان آدم است. ایشان مخفیانه بیرون از مصر زندگی می کرد «وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةِ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ» یک ساعتی که زمان خلوتی بود وارد شهر شد تا اوضاع را بررسی کند. به محض ورود، دو نفر را (یکی مومن و دیگری فرعونی) مشاهده کرد که در حال دعوای شدیدی هستند. کسی که شیعه بود کمک خواست و حضرت موسی که بسیار توانمند بود یک مشت حواله کرد و کار تمام شد. بعد فرمودند: «قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ»(قصص/۱۵)

در مجلس مأمون از امام رضا علیه السلام سوال شد: آقا مگر شما نمی گویید انبیاء معصومند، این که حضرت فرمودند: کار شیطانی انجام دادم، یعنی چه؟ حضرت فرمودند: معنای آیه این نیست. «هذا» یعنی این درگیری که جلوی من درست کردند؛ پس معلوم می شود شیطان، موسی را رصد می کرد، چون حریف او نبود تا ایشان وارد شهر شد این دو را به جان هم انداخت که حضرت، خرج یک سرباز بشود. البته حضرت موسی زود متوجه شد و از خدا خواست که «رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ»(قصص/۲۱) از شهر فرار کرد و به شعیب رسید و داماد ایشان شد و ده سال شاگردی کرد و به پیغمبری رسید و برگشت.(5)

بر فرض اگر حضرت موسی این مدت را شاگردی نمی کرد و برمیگشت، کاری نمی توانست بکند و باید صبر می کرد. در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام که کمیل آن را نقل کردند و در تحف العقول آمده است، حضرت در سخنان مفصلی فرمودند: کمیل اگر در روی زمین پیغمبر نباشد، «یاکُمِیلُ! لَو لَم یَظهَر نَبِیٌّ وَ کانَ فِی الاَرضِ مُومِنٌ تَقیٌّ لَکانَ فِی دُعائِهِ اِلَی اللهِ مُخطِئاً اَو مُصیباً» و یک مومن با تقوایی باشد، آیا اگر او مردم را به خدا دعوت کند، خطا کرده یا کار درستی انجام داده است؟ «بَل وَ الله مُخطِئاً حَتّی یَنصِبَهُ اللهُ لِذلِکَ وَ یُوَهّلَهُ لَه»(6) اگر خودش را وسط بیاندازد به خدا خطا کرده است تا اینکه خدا اهلش کند. سپس فرمودند: و آن یا نبی یا امام یا رسول است و همه باید از این ها تبعیت کنند که گروهی دوستداران پیرو و مابقی سرگردانان بدعت گذار هستند. به هرحال باب هدایت بسیار پرفضیلت و افضل عبادات است. « لَأن يَهدِي الله بِكَ رَجُلاً واحِدًا خَيرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسِ»(7)

لزوم هوشیاری عالم

انسانی که در حال علم آموزی است باید معارف دین را یاد بگیرد و بعد همین ها را به مردم منتقل کند. انسان وقتی عالم شد باری روی دوشش می آید، فقط هم به حرف زدن نیست، یک جایی باید خودش را جلو بیندازد و مثل حضرت امام خطر کند و مشکلات را به جان بخرد که دین مردم محفوظ بماند. به هرحال شیطان در این راه کمین کرده و به هر طریقی نمی گذارد عالِم یا عالِم ربّانی تربیت بشود چون برای او خطرناک است پس به این منظور باید برنامه ریزی جدی صورت بگیرد. در دنیای فعلی بساط اِغوا و گمراهی دشمن برای مردم، بسیار است و هرکس باید مواظب باشد در این بازی ها نیفتد و خود را نجات بدهد.

لحظه ها را باید قدر دانست و تدبیر کرد، البته کلک های شیطان هم متفاوت است. یک زمانی در حوزه بحث از تغییر دروس بود و چند نفر از طلبه های مبتدی می خواستند کتب حوزوی مثل مکاسب شیخ انصاری را تغییر بدهند و اصلاح کنند. هرچند که این کار درست است اما حساب و کتابی دارد و هرکسی نمی تواند دستکاری کند، متن آموزشی باید در حد مکاسب شیخ انصاری باشد. این مسئله یک الزاماتی دارد و این از وساوس شیطان است که نگذارد طلبه با صبر و بدون عجله دروس و برنامه های خود را پیش ببرد تا به یک جایی برسد. یک استاد عزیزی می فرمود: اگر خودت برای خودت برنامه نداشته باشی همه برایت طرح دارند. یکی خانه اش در می خواهد، یکی پنجره یا آجر، شما را آجر و در و پنجره خانه های خودشان می کنند ولی اگر برای خودت برنامه داشته باشی، راه خودت را میروی و اگر جایی لازم بود، تبلیغ می روی یا امام جماعت می شوی و... اما خودت طرح داری و می دانی چکار کنی.

به تعبیر امام رضا علیه السلام اگر کسی بخواهد عالم بشود و محاسن کلام اهل بیت را بیاموزد و به دیگران آموزش داده و به فرموده ایشان احیاء امر کند «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا قُلْتُ كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ؟ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا اَلنَّاسَ فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا اَلْحَدِيثَ»(8) باید محاسن کلام ما را یاد بگیرد و به دیگران برساند. درباره علامه طباطبائی رحمة الله علیه نقل شده پدرشان را در خواب دیدند که گله مند بودند چرا مرا در ثواب تفسیر المیزان شریک نکردی؟! ایشان گفته بود من نمیدانستم این کار ثواب دارد. «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ، فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ»(9) افرادی مثل حضرت امام، علامه مجلسی و علامه طباطبایی یا دیگر بزرگان قلمشان بسیار نافذ است و جامعه ای به سبب آن زنده می شود و به این دلیل گاهی بر خون شهیدان هم برتری می یابد.

حقیقت علم چیست؟

انسان بدون کسب مقدمات اگر پنجاه سال هم معارف بخواند چیزی بدست نمی آورد. در حدیث عنوان بصری که مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل کردند و متن نسبتا سنگینی هم دارد، اینگونه آمده است که عنوان بصری تا پیرمردی شاگرد ائمه اهل سنت است، اواخر عمر محضر امام صادق علیه السلام رسید اما امام او را نپذیرفت. به مسجد النّبی رفت و توسل کرد و حضرت به ایشان مجال دادند و خدمت رسید. گویا امام صادق علیه السلام فرمودند: زود بگو، من کار دارم یا مثلا وقت من را بی دلیل تلف نکن. گفت: آمدم از علم شما استفاده کنم. حضرت فرمودند: علم قیل و قال و سروصدا نیست. «لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهدیهُ» علم نور است، موطنش قلب است و خدای متعال فقط به کسانی میدهد که اراده هدایت آنها را دارد، علم طریق هدایت و بندگی و راه رسیدن به خداست و آن را به کسی می دهند که «فَإن أرَدتَ العِلمَ» اگر دنبال علمی برو یک کاری انجام بده، یک کاری هم ما برای تو انجام می دهیم. چیزی که دست دیگران است قیل و قال و سر و صداست و علم نیست.

در روایت آمده چه بسا منافقی که «علیم الّسان» است، واو و فاء را خطا نمی کند ولی قلبش ظلمانی است. در کتاب ایمان و کفر کافی داریم که حضرت فرمود: علم حقیقت نور الهی است و خدا آن را به ما داده است. در قرآن هم آمده است «وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»(شوری/۵۲) آن نور در قلب امام است «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/۴۹) امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند نفرموده قرآن بین دو جلد است بلکه «فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»

در ادامه حدیث عنوان بصری حضرت فرمودند: «فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ» برو بنده بشو، اگر طالب عبودیت شدی ما هستیم. گفت: بندگی چیست که من محقق به آن حقیقت بشوم؟ حضرت فرمودند: خودت را مالک نبینی، بنده که مالک چیزی نیست «أَنْ لا یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلْکاً، لأنَّ الْعَبِیدَ لا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمالَ مالَ اللهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ بِهِ» همه امکانات را مال خدا می بینند و خودشان را امانت دار! در این صورت انفاق در راه خدا برای او آسان می شود. صفت دوم این است که تدبیر نفس نکنید «وَ لاَ یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً» اگر تفویض کردید، پایداری و صبر در راه خدا برایتان آسان می شود. تدبیر نفس به معنای محاسبه نکردن نیست، البته که ما مأمور به محاسبه نفسمان هستیم، فرمودند: کسی که محاسبه نکند از ما نیست. منظور این است که؛ فکر اینکه نان و آبم چه می شود، نباشیم. مگر تا به حالا خودمان به فکر خودمان بودیم؟! امور خودمان را باید تفویض کنیم.

و مورد سوم اینکه «وَ جُمْلَةُ اشْتِغالِهِ فِیما أَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَ نَهاهُ عَنْهُ»(10) همه دل مشغولیش به امر و نهی است که خدا از من چه می خواهد. یک جایی ممکن است خدا بفرماید برو دنبال کار، تشکیل خانواده یا ... که می رود. اگر این سه اصل انجام شد، فرصت مراء و مباهات و جدال گرفته می شود. کسی که دل مشغول بندگی خداست، درس نمی خواند برای اینکه مباهات کند من باسوادترم، علم سرمایه الهی است! سپس حضرت این آیه را تلاوت کردند: «تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لایُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»(قصص/۸۳) دار آخرت برای آن هایی است که در زمین اهل فساد و برتری جویی نیستند. روایت فرمود: اگر شما دلتان بخواهد بند کفشتان از دیگری جدیدتر باشد، این آیه شامل حالتان نمی شود.

انسان اگر دنبال برتری جویی بود، هر کاری می کند فساد است و می خواهد خودش را اثبات کند. در عالمی که همه باید خدا را اثبات کنند اگر دنبال اثبات خود باشیم، سنگ راه دیگران می شویم. حضرت فرمودند: شما متقی بشوید و دنبال جدال و دعوا کردن با دیگران نباشید، ولایت ما مال شماست، راه را نشانتان می دهیم و در محیطی وارد می شوید که مملو از علم و معرفت است. «فی بُیوتِ اَذِنَ الله عَن تُرفَع»(نور/۳۶) در این خانه ها وارد می شوید و به درجه «رجالٌ لاتُلهیهِم تِجارةٌ وَ لابیعٌ عَن ذِکر الله»(نور/۳۷) می رسید، آن وقت مدرسه و منزلتان مسجد می شود! در این صورت باب معارف به روی شما باز شده و می توانید به دیگران هم آموزش بدهید.

علوم و معارف (فقه و قرآن و معارف) ظاهر و باطنی دارد؛ امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثی می فرمایند: «قَسَّمَ کَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ یعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ» خداوند کلامش را سه قسم قرار داده است: بخشی از آن را عالم و جاهل (کسی که منافق است) می فهمند. منافق اگر سی جلد تفسیر نوشته باشد منافق است و فرقی به حالش نمی کند. دسته دیگر «وَ قِسْماً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْیِیزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» قسمتی را تنها ذهن های صاف و حواس های لطیف و دارندگان قوه تمییز که خداوند به آنان شرح صدر عطا کرده است درک می کنند. در این مرحله باب نجات قرآن گشوده می شود و انسان باید به اندازه ظرفیتش از علوم بهره مند گردد. و بخشی از آن را فقط خداوند و ملائکه و راسخان در علم در می یابند «وَ قِسْماً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم»(11)

این راه خوبی که خدا نشان داده، عبادت است؛ یعنی انسان آماده می شود تا حقیقت دین خدا را بفهمد و ابلاغ کند و البته وقتی انسان به این منظور وارد جامعه می شود باید عواقبش را که حتی انبیاء الهی هم دچار بودند، بپذیرد. تبلیغ کردن اینگونه است که باید برای آن آماده شد و مقدماتش را فراهم کرد و زمان هم بسیار کوتاه است «صَبَرواُ اَیّاماً قَصیرَةً اَعقَبَتهُم راحَةً طَویلَةً»(12)

کسی که به دنبال کسب علوم دینی است باید برنامه ریزی کند تا به روز و با بصیرت باشد، از شبکه های مجازی معمولا اخبار و اطلاعات مفید بدست نمی آید و این ها بساط شیطان و اتلاف وقت است. جوینده علم نباید خودش را درگیر اخبار کم خاصیت و مزاحم فکر کند، مطلب خوب و مفید از بحارالانوار و کتب روایی متقن بدست می آید. بنابراین باید سعی ما بر این باشد که مباهات را از دایره زندگی خود خارج کنیم؛ محرمات از محل بحث خارج است.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 167

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 33

(3) المحاسن، ج‏1، ص: 232

(4) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 462

(5) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 195

(6) تحف العقول، النص، ص: 171

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏32، ص: 447

(8) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 307

(9) من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 399

(10) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 224

(11) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: 253

(12) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303