نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

همایش مبلغین نیمه شعبان/ نقش محوری امام در راهبری جوامع در عصر غیبت و نقش تبعی امت ها/ نقش فقها و انقلاب اسلامی در دوران غیبت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 23 فروردین ماه 98 است که به مناسبت میلاد بقیۀ الله الاعظم علیه السلام در جمع مبلغین نیمه شعبان ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ باید توجه داشته باشیم که امام زمان ما در همه جا حاظر است و همه جا باید حضور حضرت را احساس کنیم و باید مفهوم غیبت و ظهور را بدانیم و تفاوت زمان ظهور و انتظار ما از آرمان های غرب و انتظارات دیگران باید دانسته شود. ما باید بدانیم که حضرت چه در زمان غیبت و چه زمان ظهور بر طبق برنامه هایی که از خدای متعال دارند عمل می کنند حتی در زمان غیبت، حضرت به برنامه خود عمل می کنند. پس انتظار یعنی معرفت امام و معرفت اهداف امام و توجه به طرح امام، دلدادگی و نزدیک دیدن و امیدواری و اقدام. اقدام منتظر این است که احتراز دارد و درگیری می کند و سازندگی انجام می دهد. این می شود انتظار این کاری است که باید بر محور فقها انجام بگیرد.

نقش امام و امت ها در تحقق ظهور

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . باید تلقی ما از غیبت و امام عوض بشود و امام را در همه عالم حاضر بدانیم کما این که حاضر است. وجود مقدس امام از همه چیز در عالم حاضرترند. غیبت امام فقط به معنای غیبت جسمانی نیست. بلکه به معنی این است که امام کلمه غیب الهی است که هنوز فرصت ظهورش در عالم فراهم نیامده. در عین این که امام در همه عالم حاضرند ولی غیبتی دارند و آن غیبت هم به ظهور ختم می شود و آن کلمه غیبی در همه عالم تجلی خواهد کرد.

یکی از موضوعاتی که در باب حضرت خوب است به تفسیر بپردازیم و بحث بشود این است که عصر ظهور باید خوب تحلیل بشود عصر ظهور چه عصری است و آن آرمانی که ما دنبالش هستیم و معتقدیم همه انبیاء الهی صد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی و اوصیائشان در مسیر آن گام برداشته اند و مبشر آن روز الهی بودند چه روزی است. یعنی اشتباه نشود با جامعه های آرمانی که تمدن های دیگر پیش روی بشر قرار می دهند. آرمان شهرهایی که فیلسوفان قدیم می گفتند و در دوران معاصر هم مدعیان تمدن مدرن به او وعده می دهند. باید تفاوت جامعه آرمانی ما با آن جامعه روشن بشود. معلوم بشود تفاوت انتظار ما با انتظاری که تمدن های دیگر دارند چیست.

این یک نکته بسیار مهم و دوم این است که نقش امام علیه السلام در تحقق این هدف چیست و برنامه حضرت [چیست] حضرت با یک برنامه روشنی در مسیر تحقق آن هدف بزرگ قدم بر می دارند و شاید قسمت عمده ای و بلکه تمام اقدامات حضرت در مسیر دوران غیبت حضرت هست و حضرت عالم را به سمت ظهور، تدبیر می کنند.

و دو نکته دیگر ذیل این بحث باید مطرح بشود یکی این که نسبت به اقدام حضرت، فعل خدای متعال چیست؟ زیرا تحقق عصر ظهور فعل الهی است و اوست که محقق می کند «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»(نور/55) کار خداست فعل الهی است «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» آیاتی که در باب ظهور هست که حقیقت عصر ظهور را نسبت به فعل الهی و درک حضرت حق از فعل را هم فرموده و هم محقق می کند. عصر ظهور نسبت به امام و نسبت به فعل الهی چیست؟ در ادعیه ای که در باب امام زمان علیه السلام هست از این مطلب خوب صحبت شده است و گفته شده که فعل الهی به وسیله امام محقق می شود. امام آن اسم اعظم الهی است و نقطه مشیت هست.

و مرحله بعدی که خوب است از آن بحث بکنیم جایگاه امت است. امم چه کاره هستند. آیا نقشی در ظهور نداریم و اگر داریم نقشمان چیست؟ بی تردید نقش ما نقش محوری نیست. زیرا نقش محوری از آنِ حضرت حق و فعل امام علیه السلام است. ما نقش مان تولی و ایمان به حضرت و تولی به حضرت و تبدیل شدن این تولی به تفکر و اقدام است که باید در مسیر حضرت اقدام کنیم. تعلق تا تفکر و تا اقدام ما باید در مسیر هدف حضرت باشد. ولی نقش همه این امور، یک نقش تبعی است و اینطور نیست که یک نقش اساسی در ظهور باشد ما نقش ایفا می کنیم و انتظار هم یعنی همین یعنی نقش ما همان نقش انتظار است.

توجه به یک نکته اساسی هم لازم است و آن توجه به چالش هایی است که در بحث مهدویت پیش روی ماست و این چالش ها هم باید دسته بندی بشود که به نظر بنده با سه جریان مواجه هستیم. که این جریان ها در صحنه های متفاوت، مانع تحقق مهدویت هستند، یکی مقابله گرایان هستند که با جریان مهدویت مقابله می کنند و یکی هم تقلیل گرایان هستند که مهدویت و انتظار را تقلیل می دهند و کم می کنند و کوچک می کنند.

در باب تحقق عصر ظهور باید دانست که این از همان بحث هایی است که به طور جد پیوند می خورد به بحث غیبت که اصلا بحث غیبت چیست تا اینکه بدانیم ظهور چه می باشد. در عصر ظهور آن چه محقق می شود همان اهداف حضرت است؛ تعلق یک امور که در قرآن با بیان مختلفی از آن ذکر شده است گاهی تعبیر به ظهور دین الهی شده است «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»(توبه/33) که البته مقصود از دین هم فقط شریعت نیست. بلکه دین؛ شریعت و ولایت و الوهیت است. یعنی باطن شریعت ولایت است و باطنِ ولایت، الوهیت است. یعنی توحید با ولایت و شریعت در عالم محقق می شود و الا شریعت بدون ولایت دین نیست و همچنین ولایت هم باطنش توحید است.

تحقق عصر ظهور

 آنچه در عصر ظهور محقق می شود توحید و ولایت حقه و شریعت است. بنابراین یک هدفی است که گفته شده «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»، و دوم ظهور نور الهی است «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(صف/8) یا در آیات دیگر قرآن «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»(زمر/69) که این آیه تعبیر شده است به عصر ظهور گرچه تفسیرش مربوط به دوران قیامت است که فرمود «رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ َقُلْتُ فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ يَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَام »(1) که این تحقق نور الهی روی زمین هم باید معنا شود که چه اتفاقی باید بیافتد که «يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ» رخ دهد مثل بهشت که بهشتی ها مستغنی از ماه و خورشید هستند «لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا»(انسان/13) در دوران ظهور هم همینطور است یک جهان دیگری با ظهور الهی در عالم واقع می شود.

ظهور حیات است «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(حدید/17) موت الارض، موت اهلش است و کافر میت است که در بعضی از روایات ظهور عدالت به ظهور حقیقت ایمان و در بعضی به ظهور عدل تفسیر شده است. و همچنین آن چه در دوران ظهور محقق می شود ظهور عدالت است «وَ تَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَ عَدلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ»(انعام/115) و امثال این ها، آن چه در دوران محقق می شود «وَ نُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثينَ * وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ»(قصص/5-6) که جریان داستان موسای کلیم سلام الله علیه و جناب هارون علیه السلام است تعبیر به عصر ظهور شده جمع شدن بساط فراعنه و تحقق امامت معصومین علیهم السلام و اهداف دیگری که فراوان اند در روایات آمده است.

یک سوال این است که این اهدافی که در عصر ظهور محقق می شود چه نسبتی با امام دارند؟ آیا امام، عدل را به پا می کنند و فقط امام احیا می کنند و به این عالم و آدم حیات می بخشند؟ آیا امام عدل را در آفاق و انفس محقق می کنند یا نفوس هم می شوند نفوس عادل زیرا تا آدم ها عادل نشوند عدل محقق نخواهد شد. آیا فقط امام عالم را نورانی می کنند؟ آیا امام فقط دین را در عالم محقق می کنند یعنی حقیقت ظاهر می شود یا چیزی فراتر از اینهاست؟

 ظاهرا مطلب فراتر از اینهاست و آن این است که باطن همه این امور خود امام است. امام کلمه عدل است در روایات ما آنچه در عصر ظهور محقق می شود به خود امام تفسیر شده کلمه عدل خود امام است «تَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَ عَدلًا» این بر بازوی امام بر پیشانی امام در رحم مادر حک می شود که کلمه عدل خود امام است. ظهور عدل ظهور خود امام است. اگر ولایت امام در آفاق  و انفس جاری شد و نفوس ما برمحور امام قرار گرفت نفوس ما نفوس عادله می شود.

عبد را گاهی اینطوری تعریف می کنند که اگر قوای شهویه ما، غضبیه ما و لهویه ما در محور عقل قرار بگیرد می شود عدالت، این تعبیر تعبیر ارسطویی است ولی تعریفی که از معارف ما استفاده می شود عدل این است که امام محور وجود انسان قرار بگیرد که کلمه عدل است اگر امام در نفوس محقق شد آن نفوس می شوند عادل و اگر  ولایت امام در عالم ظاهر شد این می شود ظهور حقیقت عدالت، عدالت از شئون امام علیه السلام هست همچنین دین، دین به خود امام تعبیر می شود «هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَ دينِ الحَقِّ»(توبه/33) روایات ذیل این آیه را ملاحظه فروده اید دین حق به ولایت امام و گاهی خود امام تعبیر می شود.

همچنین نور، که نور الهی به خود امام تفسیر میشود. در ذیل این آیه شریفه که خدای متعال در سوره مبارکه صف می فرماید که اگر می خواهید یقین به قیامت پیدا کنید و معاد خودتان را ببینید و درکی از خودتان و آینده تان داشته باشید خودتان اینطوری درک بکنید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا»(تغابن/8) در کافی نقل شده که ابوخالد کابلی از امام باقر علیه السلام سوال کرد که این نور چیست که خدای متعال نازل کرده فرمود «اَلنُّورُ وَ اَللَّهِ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ»(2) بعد حضرت تعبیر را برگرداندند و الف و لام را برداشتند جایش مضاف الیه گذاشتند «وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ اَلَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ نُورُ اَللَّهِ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ فِي اَلْأَرْضِ وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اَللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ» پس کلمه نور خود امام هست ظهور او ظهور خود امام است نه این که شما نور را ظاهر می کنید بله امام نور را در عالم ظاهر می کنند یعنی کلمه نور خود امام هست تجلی نور امام در عالم است.

ظهور دین هم همینطور است خود امام کلمه تامه الهی است دین تحققِ ولایتِ خود امام در همه شئون هست شریعت مناسک تحقق ولایت هست و توحید هم از طریق ولایت در عالم محقق می شود. همچنین نسبت به سایر شئونی که در عصر غیبت محقق می شوند امام سرچشمه حیات است «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ» اگر حیات در عالم محقق می شود و نفوس با او احیا می شوند، سرچشمه حیات خود امام است.

معانی غیبت امام

بنابراین ظهور امام هست که مبدأ ظهور عدالت و حیات و نور و عدل و امثال اینهاست. تمام اینها از فروع خود امام اند. در یک کلمه «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه وَ الحَقُّ مَعَكُم وَ فيكُم وَ مِنْكُم وَ إلَيْكُم» خود امام کلمه حق است خود امام کلمه عدل است کلمه نور است کلمه حیات است لذا همینجا معنی غیبت و ظهور هم یک مقداری جدی تر می شود غیبت یعنی غیبت کلمه تامه ولایت، و غیبت این کلمه تامه غیبت جسمانی نیست و این غیبت هم یک عاملش حجابی است که پیدا شده حجاب سقیفه و اخبار سقیفه است که «و اللَّیلِ إِذا یغْشی * و النَّهارِ إِذا تَجَلَّی»(لیل/1-2) حضرت فرمودند که «اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ  » و یغشا را هم معنا کردند به «غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ» (3) و فرمودند که و «النَّهارِ إِذا تَجَلَّی» دوران ظهور حضرت است که حقیقت ولایت تجلی می کند.

یکی دیگر از خصوصیات دوران ظهور در قرآن این است دوران نهار عالم است دوران ضحای عالم است «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا»(شمس/1) آفتاب جهانگیر می شود عالم را روشن میکند پس این غیبت امام غیبت حقیقت شمس وجودی عالم است «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا» فرمود شمس امیرالمومنین است ضحای این شمس دوران ظهور است.

در روایات یک معنای غیبت این است که؛ حجابی است «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ»(نور/40) این ظلماتی است که جلوی ظهور این عدل و نور و حیات و شمس را گرفته، و یک معنای دیگر غیبت این است که اصلا عالم به مرحله ای نرسیده است که این کلمه غیب الهی تجلی کند. باید عالم مراحلی را طی کند تا مرحله ظهور این حقیقت در عالم فرا برسد که وقتی حضرت ظهور می کند، عالم عالمِ دیگری می شود. عالم ها عالم دیگری می شوند. عقول چهل برابر می شود. مد سمع و بصر پیدا می شود. وقتی امام زمان ظهور می کنند، امام را می بینند از همانجایی که هستند. وقتی امام تکلم می کنند «یَسمَعُونَ» می شنوند کلام را همانجایی که هستند. این مد سمع و بصر است فرمود احتیاج به واسطه و نامه رسان و اینها نیست پس غیبت هم معنایش یک مقدار جدی تر می شود غیبت حقیقت ولایت است. غیبت شخص امام زمان علیه السلام غیبت حقیقت ولایت بر پرده ولایت ائمه جور و ظلمات آنها و غیبتی که گفته شده خورشید پشت پرده و یکی هم غیبت کلمه تامه است که دوران تجلی ظهور او نرسیده که ظهورش در عالم موعود الهی است.

بنابراین عصر غیبت چنین عصری است ما این عصر را کوچک تحلیل نکنیم با ابعاد نشان بدهیم تفاوتش را با آرمان شهری که دیگران به عنوان نقطه نهایی تمدن بشر وعده می دهند تعیین بکنیم و نشان بدهیم که ما دنبال چه چیزی هستیم و چرا آن آرمان شهرهایی که دیگران می گویند چنگی به دل ما نمی زند. نکته اش این است ما دنبال یک امر با عظمتی هستیم که اینها در مقابل او اصلا ارزشی ندارد.

مثل کمون کمونیست ها مثل کلبه الکترونیکی که لیبرال دموکراسی به بشر وعده می دهد اینها چیزی نیست که ما دنبال او باشیم. عصر ظهور نسبتش با امام که باطن همه این حقایقی است که در عصر ظهور محقق می شود و طبیعتا تأویل غیبت با این درک از ظهور است.

نقش محوری امام در تحقق ظهور

اگر ظهور، ظهورِ امام و شئون امام است، محورش خود امام است و باید نقشه جامع امام عملی شود که این نقشه در قرآن به امام القاء شده. امام براساس برنامه ای که خدای متعال در قرآن برای امام معین کرده برنامه خودشان را در دوران غیبت عمل می کنند و اینطور نیست که امام در غیبت دست برداشتند، نخیر توازن بین جهان کفر و نفاق و جهان ایمان را امام حفظ می کنند و عالم را به سمت عصر ظهور با نقشه و تدبیر دقیق و جامع خودشان پیش می برند که اگر ما اهل تأمل باشیم باید در دفاع حضرت در تحولات عالم بتوانیم مشارکت کنیم. پس محور امام علیه السلام است و امام است که براساس یک نقشه الهی عمل می کنند و این نقشه ای هم که عمل می کنند در قرآن به حضرت ارائه شده «وَ يُقَاتِلُ  عَلَى  التَّأْوِيلِ» و بر اساس قرآن امام جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین را اداره کردند امام زمان علیه السلام هم دقیقا همینطور هست.

در روایت است که قرآن هر شب قدر به جبرئیل و میکائیل و کلمه روح و ملائکه بر حضرت تنزل پیدا می کنند برنامه آن سال عالم ملکوت را که براساس آن برنامه عالم ما اداره می شود به امضاء حضرت می رسانند. آن وقت در آن برنامه که آن صحنه ای از قرآن در آن سال در عالم محقق می شود، چون قرآن دائم در حال تحقق است. آن منزلتی از قرآن که در آن سال محقق می شود دوباره به قرآن ارائه می شود امام برنامه سالشان را براساس آن کتاب الهی است. آن برنامه را هم عمل می کنند و عرض کردم برنامه ای که امام طراحی می کنند در شب قدر برنامه ای است که در آن نظام کفر و نفاق و ایمان با هم دیده می شود و حضرت برای هر سه غلبه ایمان و برای تضعیف آن نظام کفر و نفاق طرح دارند.

از امیرالمومنین در ضمن سوره مبارکه قدر نقل شده که فرمودند در محضر رسول گرامی اسلام بودند و اولی و دومی هم بودند حضرت حال شان متحول شد گفتند آقا چرا این حال به شما دست داد؟ گفتند به خاطر این سوره «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(قدر/1) مسئله عظمت شب قدر را بیان کردند و فرمودند که شب قدر فقط در دوران من نیست بلکه بعد از من این حقایق بر کسی نازل می شود و این اتفاقات برای کسی می افتد و فرمودند همه وقایعی که اتفاق می افتد «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» بر امیرالمومنین واقع  می شود. لذا شب قدر که می شود اینها خیلی مضطرب اند. اینها اضطرابشان به خاطر همین است که می دانند حقایق بر امام نازل می شود و امام می تواند پرونده جبهه نفاق را ببندد. یا پرونده جبهه کفر را ببندد.

پس شأن امام این است که امام در هر سال عالم را و ملکوت عالم را تدبیر می کنند. پشت سر حضرت حرکت می کند و برنامه خودشان را می برند به امضای حضرت می رسانند و در این تدبیر برنامه جامع نظام ایمان و کفر و نفاق تدبیر می شود نه فقط برنامه تک تک ما این سه جبهه تدبیر می شوند ما هم ان شاء الله جایمان در جبهه مومنین است ولی تدبیر این سه جبهه را حضرت می کنند. بنابراین نقش حضرت در تحقق ظهور نقش محوری است و از یک طرف هم می دانید امر ظهور صُنع الهی است و وعده خداست و فعل خداست نسبت بین امام و حضرت حق هم این است که امام یدالله اند، عین الله اند و اسماء الهی هستند، «وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لاَ تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ » امام اینطوری است امام عین الله است و وجه الله است.

پس نسبت بین امام و حضرت حق هم معلوم است که فعل الهی به وسیله امام واقع می شود این در دعاها خیلی آشکار است که دین را خدای متعال به وسیله امام اجرا می کند. «أَحْيِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَيِّتَةَ» حیات را خدا به وسیله امام علیه السلام می دمد امام اسم اعظم الهی است پس نسبت بین امام و صنع الهی هم روشن است امام در یک مقامی است که فعل او فعل خداست.

آنچه در عصر ظهور محقق می شود آن حقیقت آرمانی او، که یک دورانی در عالم واقع می شود که مناسبات عالم تغییر می کند گویا ملکوت عالم در عالم ما محقق می شود و همه اهل ملکوت می شوند در روایات بعضی از خصوصیاتی دارد که اهل دوران ظهور اهل مشاهده ملکوت اند و روایاتش در این زمینه فراوان هم هست که اهل مشاهده ملکوت اند.

حمران بن اعین آمد سوالاتش را از امام باقر علیه السلام پرسید وقتی می خواست برخیزد به حضرت عرض کرد آقا هرگاه ما محضر شما می آییم «تَسْلُوَ أَنْفُسُنَا عَنِ الدُّنْیَا»(4) بی قرار می شویم همه امکانات را که در دست دشمنان ما هست دنیا و امکانات مادی از چشم ما می افتد وقتی می رویم در بازار و دوباره زندگی می کنیم و در بازار بر میگردیم به حالت اولمان بر میگردیم فلسفه این موضوع چیست؟

حضرت فرمودند «إِنَّمَا هِیَ الْقُلُوبُ مَرَّةً تَصْعُبُ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ» و بعد فرمودند همین سوال را از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کردند عرض کردند ما نگران نفاقیم ما منافق نیستیم؟ حضرت فرمودند موضوع چیست؟ گفتند محضر شما که می آییم ما را دعوت به زهد می کنید ترغیب به آخرت می کنید قلوب ما رقت پیدا می کند دنیا در نظرمان کوچک می شود و گویا آخرت را می بینیم به این نقطه می رسیم ولی از شما که جدا می شویم می رویم سراغ زندگی «شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَیْنَا الْعِیَالَ» کالاول می شویم ما منافق نیستیم؟ حال ما پیش شما و حالمان پشت سر شما وقتی که نیستید فرق می کند.

فرمود این نفاق نیست «إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّیْطَانِ» ردپای پنهان شیطان است که در زندگی شما پا گذاشته است پس وقتی که در زندگی تان می روید آنچه در محضر من به دست آوردید از دست می دهید بعد حضرت فرمودند «لَوْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالَةِ الَّتِی وَصَفْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِهَا لَصَافَحَتْکُمُ الْمَلَائِکَةُ وَ مَشَیْتُمْ عَلَى الْمَاءِ وَ لَوْ لَا أَنَّکُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّى یُذْنِبُوا ثُمَّ یَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَیَغْفِرَ اللَّهُ» اگر در این حالت مداومت بدهید واگر آن حالی که در محضر امام پیدا می شود حفظ بشود آدم وارد عالم ملکوت می شود. دوران ظهور یک چنین دورانی است دوران در محضر امام است. آنوقت امام ظهور پیدا می کند مومنین هم عقولشان کامل می شود مد سمع و بصر پیدا می کنند در محضر امام اند دائم در محضر امام هستند این درک محضر امام موجب می شود که اهل عالم ملکوت میشوند. پس این امری که محقق می شود نسبتش با خدای متعال این است که فعل الهی است نسبتش هم با امام این است که امام مجرای تحقق این فعل در عالم است. حالا این در دعاهای عصر غیبت مفصل توضیح داده شده است.

ما می توانیم تولی به حضرت پیدا کنیم و در تولی به حضرت زندگی کنیم و حیات فردی و اجتماعی مان در طرح حضرت واقع بشود. حضرت یک طرح و برنامه ای دارند آن برنامه را محقق می کنند ما می توانیم درون برنامه حضرت حرکت کنیم می توانیم بیرون حرکت کنیم. نقش ما این است که ما درون طرح حضرت حرکت کنیم مزاحم حضرت نباشیم بیرون نباشیم بیگانه نباشیم سد راه حضرت نباشیم بیاییم در طرح حضرت به این معنا کمک کار حضرت باشیم. عون حضرت بشویم نصرت برای حضرت داشته باشیم خودمان در طرح حضرت بیاییم خودمان و جمع مان و زندگی فردی و جمعی مان را در درون طرح حضرت در دوران غیبت واقع کنیم. نه اینکه مقابل حضرت نه بیگانه با حضرت.

 تلقی من این است که انتظار همین است و جامعه منتظر جامعه ای است که حیات اجتماعیش در آن طرح حضرت است انسان منتظر انسانی است که حیاتش درون طرح حضرت است و بیرون از آن طرح نیست. و لذا انتظار یک رویکرد در زندگی است. یک عملی در عرض بقیه اعمال نیست اگر افضل الاعمال است چون یک رویکرد به همه زندگی است انسان منتظر تمام زندگیش صبغه انتظار دارد نه این که زندگی می کند منتظر هم هست. این است که افضل الاعمال است عملی است که همه عرصه های حیات را تغییر می دهد انسان منتظر خوابش، خوراکش، ازدواجش، نکاحش، صلحش، جنگش، سیاستش و اقتصادش همه چیزش آهنگ انتظار دارد پس انتظار یک رویکرد به همه زندگی است تمام زندگی باید در طرح امام قرار بگیرد.

 آن وقت این انتظار به یک معنا این است که آن جامعه مطلوب آن اهدافی را که امام می خواهند در عالم محقق کنند. امام را بشناسیم و دلداده اهداف امام و امام باشیم. انسان بعد از این که دلداده شد امیدوار به تحقق آن اهداف باشد، مأیوس نباشد. آن اهداف را قطعی ببیند، اینطوری نشود که وعده الهی از یادش برود «فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»(حدید/16) دوره طولانی بر آنها گذشت و دلهاشان زنگ قساوت گرفت. خدای متعال وعده می دهد «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» عدل در زمین محقق می شود ایمان در زمین محقق میشود حیات جاری می شود. قبلش می فرمایند «لَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» مثل کسانی از اهل کتاب نباشید که مدت در نظرشان طولانی شد. خدای متعال وعده داده بود این وعده در نگاه آنها طولانی شد و به قساوت رسیدند.

 منتظر آن کسی است که «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَ نَرَاهُ قَرِيبًا»(معارج6-7) یک تحول در انسان پیدا می شود یقین به ظهور دارد و ظهور را نزدیک می بیند «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»(هود/81) اگر این محقق نشد انسان مأیوس می شود اگر افقی که در آن ظهور می خواهد محقق شود از ظرفیت وجودی ما بزرگتر بود ما مأیوس می شویم ما باید به حدی از رشد برسیم که آن وعده الهی برایمان قطعی بشود و آن را نزدیک ببینیم تا بتوانیم در مسیر او اقدام کنیم و الا «طَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» وقتی موسای کلیم از طور برگشتند دیدند که مردم بت پرست شده اند به آنها فرمودند مگر خدا وعده نداده بود؟ آیا وعده به نظرتان طولانی شد؟ وعده خدا است محقق می شود، اگر ما ایمان به این حقیقت نداشته باشیم و این وعده برای ما قطعی نشود به طوری که فاصله ها کم بشود ما نمی توانیم در آن مسیر گام برداریم.

خصوصیات منتظران ظهور

 منتظر آن کسی است که حضرت و اهدافش را می شناسد. دلداده حضرت و اهدافش است بزرگ شده به طوری که آن اهداف را قابل تحقق و در دسترس می بیند. شما دیده اید سوار هواپیما می شویم از بالا که نگاه می کنیم فاصله ها نزدیک می شود شهرهایی که از هم دور هستند کاملا کنار هم دیده می شوند ولی وقتی آدم از منظر پایین نگاه می کند شهر در دسترس نیست وقتی در دسترس نبود نمی شود زندگی را با آن آدمها مناسب کرد، لذا «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَ نَرَاهُ قَرِيبًا» آنها نمی توانند نزدیک بشوند آنها کوچک اند آنها افق نگاهشان محدود است مومن بزرگ می شود از یک منظری به حوادث نگاه می کند که ظهور برایش در دسترس است چون در دسترس است می تواند خودش را تطبیق بدهد والا نمی شود. طول اَمَد موجب قساوت قلب می شود.

حتی اگر آدم احساس کرد قیامت دیر است دیگر نمی تواند برای قیامت کار بکند. لذا ببینید تعبیر قرآن درباره قیامت اینگونه است که «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»(قمر/1) قیامت نزدیک است اگر کسی این قرب را نبیند که نمی تواند برای قیامت کار کند. این قرب با یک تحول در ما واقع می شود. انسان منتظر انسانی است که این تحول در او پیدا شده آن حقیقت را نزدیک می بیند لذا می تواند خودش را به آن تطبیق بدهد اگر دور باشد ما نمی توانیم خودمان را با آن تطبیق بدهیم و لذا براساس آن قساوت پیدا می شود.

بنابراین معرفت به حضرت به اهداف حضرت است دلدادگی به حضرت به اهداف حضرت است. درک قرب آن حقیقت و قرب ظهور و قرب امام است. این همانجایی است که مومن باید به یک معنا همه عالم را در طرح امام ببیند و در طرح امام عمل کند والا اگر امام غایب است طرحش هم که هزاران سال بعد باشد ما چگونه می توانیم عمل کنیم با امام غایب و طرحی که دور از دسترس است و هدفی که دست یافتنی نیست. پس می گوییم من چه کاره ام من کاره ای نیستم من کاری نمیتوانم انجام دهم، پس ما نمی توانیم خودمان را در آن طرح قرار بدهیم.

پس هم طرح را دور می بینیم هم امام را پنهان می بینیم. نه صاحب طرح و نه خود طرح در دسترس نیست من چطوری خودم را هماهنگ کنم! مومن منتظر و جامعه منتظر جامعه ای است که یک تحول در آن پیدا شده آن آینده ها را در دسترس می بیند و امیدوار است. لذا مرحله بعدی می شود اقدام، این اقدام هم باید با یک نقشه جامع و روشنی باشد و باید در نقشه عمل کند. علائم ظهور همین است که ما بتوانیم طرح خودمان را با طرح امام هماهنگ کنیم نه جلو بیافتیم نه عقب بیافتیم همان مرحله ای که امام هستند در آن مرحله با امام حرکت کنیم و این خیلی سخت است و بعدش هم اقدام خودتان را وقف امام کنید، چنین فردی فرد منتظر و جامعه جامعه منتظری خواهد شد.

 لذا از یک منظر دیگری جامعه منتظر و انسان منتظر انسانی است که بعد از این مقدماتی که عرض کردم که آن اهداف بزرگ را می شناسد، جامعه مقصودش جامعه آرمانی است؛ جامعه عصر ظهور است. انسان آرمانی، انسان عصر ظهور است. به آنجا برسد و او را در دسترس می بیند برای اقدام هم برنامه ریزی می کند ولی عجله نمی کند و دنبال دولت مستعجل نیست. نقش خودش را در همان مرحله ای که حضرت دارند عمل می کنند ایفا می کند نه جلو می افتد نه رها می کند نه سستی می شود «فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِق»  نه کوتاهی می کند نه جلو می افتد نه تقصیر دارد با امام راه می رود چنین شخصی در عالم به مقصد می رسد.

اقدامات منتظرین در برنامه حضرت

با امام راه رفتن به معنی این است که  امام دارند عالم را هر سال در یک نقطه ای به سمت ظهور قرار میدهند باید در طرح امام عمل کنیم وقتی ممکن است که امام را و طرحش را در دسترس ببینی خودت را تطبیق بدهی. آن وقت سه اقدام باید در مسیر اتفاق بیافتد؛ اگر آن مقدمات طی شد می خواهیم در طرح امام اقدام کنیم پس این اقدام سه مرحله دارد: 1)احتراز است 2)درگیری است 3)سازندگی است. این اقدام ماست انتظار فراتر از اقدام است. انتظار معرفت و شناخت امام است معرفت هدف امام است دلداده بیگانه نبودن دغدغه امام و اهداف امام را داشتن است.

منتظر آنی است که دغدغه امام را دارد. دغدغه دارد چه کار کند؟ منتظر جامعه ای است که اهداف و طرح امام را در دسترس می داند والا نمی تواند. اگر دور از دسترس است من چطوری برای رسیدن به او اقدام کنم. بعد امیدوارانه شروع می کند اقدام کردن این اقدام طرح می خواهد اقدام سه مرحله دارد اقدام احتراز است، درگیری و اعتراض است، سازندگی است؛ لذا مکتب انتظار هم مکتب احتراز است و تبری است هم مکتب اعتراض و درگیری همه جانبه است هم مکتب سازندگی است.

جامعه منتظر جامعه ای است که اولا احتراز می کند، نمی گذارد دیگران او را در خودش استحاله کنند. جامعه ای که دیگران برنامه ریزی می کنند برای جامعه آرمانی خودشان به قول خودشان آرمان شهر خودشان بعد این را می برند در طرح خودشان مثل کاری که الان دنیا دارد می کند هفده سند گذاشتند زیر عنوان سند توسعه 2030 مثلا دارند جهانی اش می کنند. جامعه ای که می پذیرد و عمل می کند دیگر منتظر نیست.

باید به شدت مواظب باشیم استحاله در طرح دیگران نشویم. تبری یعنی همین، بعد از این که تبری جویی می کنیم حتما اگر تبری کردیم مراقب بودید آنها شما را حذف نکنند کار به درگیری می کشد آنها رهایتان نمی کنند درگیری همه جانبه شروع می شود. درگیری فرهنگی، سیاسی، اقتصادی تا درگیری نظامی و منتظرین باید متناسب با زمان طرح این درگیری را داشته باشند. تقیه معنایش همین است یعنی در طرح امام عمل می کند اما پنهان کاری می کند. انسانی که نمی تواند تقیه کند طرح امام را افشا می کند. درگیری همه جانبه متناسب با طرح امام ولی اگر به طرح امام دسترسی پیدا کردید افشا کردید این افشای سر امام است.

روایات باب تقیه فوق العاده است، تقیه به معنی عدم اقدام نیست به معنی اقدام پوشیده در طرح پنهانی امام است. طرح امام اگر آشکار می شد که غیبت نمی شد. سومین آن سازندگی است در عین این که جامعه شیعه باید صفشان را روشن بکنند و استحاله نشوند به لحاظ فرهنگی و سیاسی و نوع معیشت، ما می گوییم تشبه به کفار حرام است لباستان، خوردنتان، خوراکتان و پوشاکتان و مسکنتان شبیه آنها نشود.

پس نمی شود گفت حالا همه مان که لباس هایمان را عوض کردیم که دیگر تشبه نیست پس حلال است. طیب الله انفاسکم بنا بود همین نشود حالا که شد حلال است؟! بنا بود ما صف هایمان را با آنها روشن کنیم مثل آنها لباس نپوشیم، ژورنال های آنها در خانه زن های ما نباشد. وقتی آمد همه خانه هایمان را گرفت دیگر حلال است چون عمومی شد؟! این را شما می پذیرید؟ اصلا این که می گویند تشبه نکنید برای همان احتراز است، حفظ مرزهاست. مبادا مثل آنها غذا بخورید وقتی فست فودها آمدند همه زندگی ما شدند. آشپزخانه هایمان تعطیل شد همه مان رفتیم بیرون شام و ناهار خوردیم مثل اروپایی ها این دیگر حلال است. چرا؟ چون همه گیر شده و همه انجام می دهند، تشبه نیست یا تشبه امت به امت است. تشبه فرد به فرد نیست اما جامعه که شبیه آنها شده است. اصلا کسی که می آید در کشورهای اسلامی می گوید اینها همان اروپا هستند. برجهایشان که همان برج ها است خیابان هایشان که همان خیابان ها است چراغ قرمزشان که همان است خانه شان که همان است طلاقشان که همان است کم کم صلح شان که همان است جنگشان همان است ازدواجشان همان است. پس چی حرام است؟

احتراز یعنی مواظب باشیم استحاله نشویم. اگر احتراز نکردی استحاله شدی کاری باهات ندارند. «لَن تَرضى عَنكَ اليَهودُ وَ لَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»(بقره/120) تبعیت از ملت و آیین آنها کردیم می شویم مثل خود آنها پس دیگر کاری با تو ندارند.

ولی اگر احتراز کردی باتو درگیر می شوند طراحی برای یک درگیری همه جانبه متناسب با شرایط، در طرح امام همراه با تقیه. مرحله بعدی سازندگی است. پس باید ضمن این درگیری، فقه، معارف، دانش و تفکر جامعه شیعه ساخته بشود که اگر ساخته نشود درگیریِ تنها چیزی را درست نمی کند. در حرکت به سمت ظهور باید یک ساختن باشد. این سه تا رکن، ارکان اقدام است. یکی از کارهای منتظرین می شود اقدام، اقدام یعنی اقدام در طرح امام لذا مکتب انتظار مکتب احتراز است. ولی نه به این معنا که بروی یک حاشیه ای برای خودت درست کنی، یک دهکده ای درست کنی و دور خودت خط بکشی و شناسنامه نگیری. این نیست این انتظار نیست بله این یک بخشی از انتظار است ولی اگر خواستی استحاله نشوی باتو درگیر می شوند رهایت نمی کنند، طرح درگیری همه جانبه است بعدش هم در ضمن این درگیری باید بسازی بروی جلو، هر قرنی که می گذرد جامعه مومنین باید ساخته شده باشد مسائلش عوض شده باشد.

نقش فقها و انقلاب اسلامی در دوران غیبت

این سه چیز در طول غیبت بر محور فقها در تاریخ شیعه اتفاق افتاده این احتیاج به تفقه دارد. تفقه همه جانبه در معارف اهل بیت که ما بفهمیم الان معنی تبری چیست چه کار کنیم که استحاله نشویم. یک جایی معنایش این است مرحوم میرزای شیرازی فتوای حرمت تنباکو می دهند. یک جایی اگر ما کوتاهی کردیم در انتظار کوتاهی کردیم چون این طرح باید در درون طرح امام باشد همراه با تقیه باشد فقاهت می خواهد تفقه در معارف اهل بیت می خواهد والا آدم از طرح امام بیرون می رود. این است که عصر غیبت را بر محور فقها قرار دادند غیر از او شدنی نیست. خودمان اگر نقشه کشیدیم که دیگر طرح امام نیست منتظر نیستیم خودمان امام خودمانیم. چطوری می شود خود را در عصر غیبت در مرحله احتراز و اعتراض و درگیری و مرحله سازندگی با امام همراه کرد همراه با تقیه، این فقاهت است.

 فقها این سه کار را کرده اند هم جامعه شیعه دائما از استحاله حفظ شده در بنی امیه در بنی العباس در دولت عثمانی و بیایید جلوتر الان هم در امپراتوری های غرب الان به نظر من سخت ترین دورانش است که آنها طرح هایشان را پنهان کردند و نفوذ فرهنگی کردند ما داریم آرام آرام به سبک آنها زندگی می کنیم یعنی کمترین احتراز الان دارد واقع می شود بعد درگیر هم بودند بعد هم ساختند شیعه فقه دارد کلام دارد عرفان مال خودش است تفسیر دارد تاریخ دارد. خودشان بر خودشان مستقل اند در حاشیه نیستند این کار است. جامعه شیعه آرام آرام ساخته شده است.

انقلاب اسلامی چیزی غیر از این نیست. انقلاب اسلامی هم همین اقدام است برای جلوگیری از استحاله یعنی یک طرح احترازی و اعتراضی و سازندگی. اینکه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی می گویند ما در مقابل غرب سکولار هستیم، در مقابل اصلی که آنها اعلام کرده بودند که اصل جدایی دین از زندگی است، قرار داریم. زندگی تهی از دین برای بشر ساختند، فلسفه هایش را تولید کردند ایدئولوژی ها، علم، تکنولوژی و فناوری ساختارها و نظام هایشان را تولید کردند و جهان را دارند می گیرند. پس در مقابل آنها ما باید یک انقلاب اسلامی می کردیم و باید بعد از آن یک نظام اسلامی به پا می کردیم بعد هم باید یک دولت اسلامی درست کنیم که این دو تا انجام شده است بعد باید جامعه اسلامی درست کنیم. تمدن این حرکت به سمت ظهور است.

ظهور حقیقت ولایت یک امر فراتر از این تمدنی است که ما می گوییم ربطی به تمدن ندارد آن وقتی است که خود کلمه غیب ظهور پیدا می کند «و اللَّیلِ إِذا یغْشی * والنَّهارِ إِذا تَجَلَّی» این که تمدن نیست. ولی ما باید این اقدامات را بکنیم این کاری است که در طول تاریخ علمای شیعه می کردند. به نظر بعضی ها امام یک کار بدیئی کردند؛ بله مقیاس کار امام با فقها فرق کرده است و امام وارد یک درگیری جهانی شدند و در کنار این درگیری ساخت هم بوده است. هم تبری از غرب است هم تبری از جناح های انحرافی داخل دنیای اسلام است که امام از آن تعبیر به اسلام آمریکایی می کنند. هم درگیری با غرب است هم در این درگیری سازندگی است یعنی بعدش انقلاب می شود نظام می شود، ما یک نظام درست کردیم. این قانون مشروطه نیست در قانون مشروطه فقهای ما زحمت کشیدند نظارت شریعت بر قوانین عادی را در قانون اساسی آوردند ولی در قانون اساسی جمهوری اسلامی در خود قانون اساسی و حقوق اساسی ولایت فقیه آمده است.

 بنابراین این کارها ساخت است، مرحله بعد از سازندگی این است که باید دنبال دولت اسلامی باشیم، وقتی دولت را به دست گرفتید اسلامی شدنش هم نیاز به علم دینی دارد، نیاز دارد به الگوی پیشرفت اسلامی، نیاز دارد به این که فقاهت در حوزه متحول بشود، رشد کند، از احکام اجتماعی وارد احکام اداره بشود که زیرساخت های اینها دارد درست می شود اینها سازندگی است. اگر اینها درست شد می توانیم دولت و اداره جامعه را اسلامی کنیم، ساختارها را اسلامی کنیم والا اگر خواستید با علم سکولار با علم اقتصاد مدرن و سیاست مدرن و اینها کشور را اداره کنید خب می شود همین، این مرحله مرحله ای است که تبریش خیلی تبری جدی تری است. ما باید مواظب باشیم تبری بجوییم از دانش غرب این خیلی سخت است چون دانش آنها غیر دینی است. اگر با علم اقتصاد آنها کشور را اداره کردید اقتصادتان می شود همینی که هست می شود اقتصاد ربوی، اگر با علوم سیاسی آنها کشور را اداره کردید به جای نظام ولایی نظام دموکراسی محقق خواهد شد چالش دموکراسی و ولایت فقیه درست می شود.

 الان چالش هایی که ما داریم عبارت اند از: چالش نظام ولایت و دموکراسی، چالش نظام سرمایه داری و عدالت اسلامی این ها چالش های ما هستند. ما باید تبری بجوییم و بعد حتما درگیری می شود باید بتوانیم بعد سازندگی علمش را تولید کنیم دولت اسلامی داشته باشیم اینها کار امام است امام که طرح عالم را دارند اداره می کنند این طرح ما در درون طرح امام است. ما اگر بخواهیم با امام حرکت کنیم این کار را باید بکنیم.

این که بعضی می گویند آقا بنشینید نباید هیچ کاری کنید دست هایتان را روی هم بگذارید تا امام بیاید این که انتظار نیست. البته من این را قبول دارم ما باید متناسب با نقشه امام عمل کنیم والا اگر جلو افتادیم کار امام را سخت می کنیم. مثل این که در شب حمله یک گردانی زودتر از دستور اتاق فرماندهی به خط بزند که این کار کل نقشه را به باد میدهد. این درست است این همان ترک تقیه است.

ولی این که بنشینیم و برای خودمان یک روستا درست کنیم و شناسنامه نگیریم و بنشینیم فقط خودسازی بکنیم، خودسازی در درون جامعه کفر می شود؟ کدام خودسازی این چه انتظاری است که شما علم مدرن، تکنولوژی مدرن، حیات مدرن را قبول می کنید اصلا باید گفت که شما دارید از انتظار فاصله می گیرید، یعنی در مرحله احتراز، از تمدن غرب احتراز نمی کنید، بعد می گویید ما منتظر هستیم در حالی که این سازندگی نیست و آنها نمیگذارند خودتان را بسازید. مثل آنها لباس می پوشید بعد هم اگر به ما اجازه بدهند پاپیون هم می زنیم برای این که شیک بشویم. بعد بگوییم ما منتظر هستیم.

در دعای عهد می خوانیم «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً» مخالفان فرج را بعيد می دانند و ما فرج و ظهورش را نزديك مى دانيم دعای عهد ما را به انتظار دعوت می کند. پس انتظار یعنی معرفت امام و معرفت اهداف امام توجه به طرح امام، دلدادگی و نزدیک دیدن و امیدواری و اقدام، اقدام منتظر این است که احتراز دارد و درگیری میکند و سازندگی انجام میدهد این می شود انتظار این کاری است که باید بر محور فقها انجام بگیرد.

انقلاب اسلامی بخشی از برنامه حضرت در عصر غیبت

ما خیال می کنیم انتظار یعنی یک جا بنشینی ذکر بگویی اگر به این آقایان که می گویند ما نباید کاری انجام دهیم جز انتظار بگویند شما برای ظهور امام زمان چه کار کردید اقداماتی کردند خیلی هم خوب است ما هم منکرش نیستیم که هزار ختم صلوات گرفتند خیلی خوب است یک دانه صلواتش آدم را نورانی می کند پس می گویند ختم گرفتیم ولی به امام بزرگوار ما می گویند شما برای ظهور چه کار کردی؟ می گوید من جامعه ای ساختم که شهادت از یک امر آرمانی تبدیل شد به یک امر کوچه بازاری، دویست هزار بلکه بیشتر از دویست هزار تا شهید دارم. این شوخی است؟ آدم هایی که حاضرند خون خودشان را بدهند. اگر بگویند شما برای انتظار چه کردید می گویند من صدها هزار جانباز که سی سال است به خاطر هدف امام زمان روی ویلچر نشستن را آماده کردم.

اگر امام ظهور پیدا کنند و دستور بدهند چقدر فدایی در عالم دارند که حاضرند جان شان را بدهند مثل حججی ها؟ می شود بگوییم میلیونها نفر آماده داریم چه زمانی اینطوری بوده است؟ کدام دوران اینطوری بوده است که اینقدر آدم آماده به شهادت و توانا باشد آدمی که در نقشه دشمن بازی نمی کند بساط دشمن را به هم می ریزد، شما قبلا چند تا سردار سلیمانی داشتید؟ این اقدام برای ظهور نیست؟ اقدام برای ظهور این است که بنشینیم فقط ختم صلوات بگیریم و دعای عهد بخوانیم؟ چرا انتظار را بد معنا می کنیم؟

پس اگر اینطوری معنا کردیم امام اقدامش عین اقدام بقیه فقهاست چرا میرزای شیرازی فتوا دادند به تحریم تنباکو چرا فقهای عصر صفویه آمدند اقدامات صفویه را امضاء کردند و پایش ایستادند چرا؟ همه آنها خوب است این یکی بد است؟ این که آثار جهانیش از همه بیشتر است، این که دوره ظهورش دوره ای است که هجوم دشمن از همه زمان ها بیشتر بوده است و دشمن داشته ما را می بلعیده الان هم می خواهد در جهاز هاضمه خودش امت اسلامی را هضم بکند.

دشمنان جامعه منتظر در عصر غیبت

در این رویکرد انتظار و داستان مهدویت مخالفنی وجود دارند، یکی مقابله گرایان اند؛ مقابله گرایان چه کسانی اند؟ تمدن غرب می خواهد کل تمدنش را زیر و رو کند می گوید جامعه آرمانی بشر جامعه لیبرال دموکراسی است نه جامعه اسلامی جنگ با عصر ظهور دارد و شمشیر را هم از رو بسته است. همه جانبه هم می خواهد جهان را به نفع خودش تغییر بدهد این می شود رقیب اصلی، مقابله گرایان غرب گراهایی هستند که در دنیای اسلام، غرب شبکه شان کرده و علیه اسلام می ایستند و در کشور خود ما هم هستند. با اساس دین و دیانت مبارزه می کنند مانند تقی زاده ها. اینها می شوند آسیب های انقلاب اسلامی، غرب و غرب گراها و جریان سلفی ای که می خواهد مقابل اسلام ناب بایستد اینها می شوند مقابله گراها.

دومین آفت تقلیل گراها هستند اقدامات قبل از انتظار را تقلیل می دهد به این که آقا بروید نفس خودتان را بسازید. میپرسیم چطوری بسازیم که سرباز امام زمان بشویم؟ دعوا سر همین سازندگی نفس است سازندگی یعنی بر محور امام خود را بسازید. عصر غیبت و ظهور فرقی ندارد. این همان سازندگی در عصر غیبت است و بدانی امام همیشه حاضر است.

سازندگی یعنی خودت را به امام برسانی، کسی با امام زندگی نمی کند طرح امام را نمی فهمد بر محور امام نیست این متقی نیست. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/119) تقوا یعنی با امام بودن این همراهی با امام هم همراهی در ذهن نیست. بلافاصله در آیه بعد توضیح می دهد «مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» جانت را باید سپر حضرت کنی نه جان خودت را بگیری حضرت را رها کنی این معنی معیت است «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در کنار حضرت باشید تشنگی هست سختی هست گرسنگی هست «لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ» باید با کفار درگیر بشوی، خشم آنها را برانگیزی، «وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا» وقتی کنار حضرت بودی دشمن به تو ضربه می زند، زخمیت می کند، زخم برمیداری. از دشمن زخم فرهنگی سیاسی زخم فیزیکی، «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ» عمل صالح عمل کنار امام است.

بنابراین عصر غیبت یعنی شما امام را وسط میدان ببینید. امام مشغول ساختن عالم است. پس با طرح امام حرکت کنید. و این طرح هم امتداد و مقدمه یک اقدام است، اقدام سه ضلع دارد: تبری، جلوی استحاله و از دست رفتن جامعه مومنین مقابل جوامع دیگر را می گیرد و خود، فرهنگ، سیاست، معیشت و سبک زندگی را حفظ می کند، اما غربی ها علم و فناوری شان را می آورند و سبک زندگی ما را هم مثل خودشان می کنند که اگر اینطور شد و یک رنگ شدیم دیگر منتظر نیستیم.

کاری که فقهای ما مثل محقق کرکی در دوران صفویه کردند قبلش نبوده، این مال این دوران است. هر دورانی متناسب با آن دوران انسان باید طرح و برنامه را بداند و در آن طرح امام عمل کند و باید مواظب باشیم در طرح امام باشیم این است که فقاهت می خواهد. اگر تفقه اتفاق نیافتد ما از طرح امام جدا می شویم آن وقت موانع ما و تهدیدهای ما یکی مقابله گرایان اند که اصلش غرب است و پیروان غرب در داخل دنیای اسلام، غرب گراها یعنی اسلام آمریکایی که اسلام آمریکایی دو ضلع دارد غرب گراهایی که می خواهند سازش با غرب بکنند اسلامی که سازش می کند با کفر و سلفی هایی که یک جور دیگر گرفتار غرب اند. تقلیل گرایان آنهایی که انتظار را محدود معنا می کنند یا آنهایی که در سازندگی می آیند می گویند ما ژاپن اسلامی می خواهیم. می خواهند  غرب را بیاورند اسلامیش کنند اینها هم جزو آسیب های ما هستند.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 253

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 194

(3) تفسير القمي، ج 2، ص: 425

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 423