برای نمایش محتوای مربوطه روی عنوان نوشته زیر کلیک نمایید
( عنوان زیر لینک به فهرست مربوطه در داخل نوشته اصلی می باشد)
چالش بعدی ما وهابیت یا به تعبیر حضرت امام اسلام آمریکایی است. اسلام آمریکایی چه به تعبیری مسلمانی آمریکایی و چه آن قرائت سلفیش و چه قرائت توسعه گرایش مثل ترکیه و مثل جریان مصر و اخوانی ها اعم از سلفی ها و روشنفکرانشان که در ترکیه و مصر و تونس منتشر هستند و حضور دارند، این در ایران هم است. دومین جریان خطرناک غرب گراها یا توسعه گراها یا قرائت های سلفی و تند و خشنی هستند که با جریان مهدویت و گسترش اعتقاد به امامت در دنیای اسلام مقابله می کنند و سعی می کنند که همان شیوه خلافتی را که در سقیفه مطرح شده است را توسعه و بسط بدهند.
به یک معنا مقابله با مهدویت می کنند، ولو این که راجع به ظهور هم صحبت می کنند که این هم جزء معجزات است که اینها در باب مهدویت خیلی جاها با ما اندیشه هایشان هماهنگ و همراه است ولی این دلیل نمی شود که بگوییم آنها مقابله نمی کنند. آنها می خواهند خلافت را به شیوه ای که سقیفه سامان داده است گسترش بدهند. الان هم اگر بهشان کشور داری بدهید، همان کار را نظیر طالبان می کنند، منتها با یک تحولات به روز شده. این چالش اول ماست.
اما جریان دوم جریان تقلیل گراها هستند که اینها هم به نظر ما چالش های جدی هستند، چالش های تقلیل گرا از کسانی که دنبال یک مدرنیته اخلاقی هستند، نگاهشان نگاه اجتماعی است و می خواهند حکومت و کشورداری کنند و می خواهند جامعه اسلامی را بسازند و می خواهند تعاملی بین اسلام و جهان باشد، اما تعاملی از این جنس. آنها دنبال مدرنیته اخلاقی هستند، یعنی به یک نوعی مدرنیزاسیون را قبول دارند و می خواهند آن را اخلاقیش کنند. به تعبیر دیگر دنبال یک مدرنیته اسلامی هستند، یعنی دنبال ژاپن اسلامی هستند و می خواهند همان مدل ژاپن بیاید اینجا اسلامیزه بشود. اینها در رده دوم تقلیل گراها هستند و اینها خطر اصلی هستند که در دنیای اسلام خیلی بسط پیدا کردند.
مدل نگاه آقای هاشمی رفسنجانی و کارگزارانی که اداره جامعه اسلامی را برعهده دارند یک چالش برای مهدویت است. ممکن است که ما به نظرمان نیاید که اینها چالش ایجاد می کنند ولی در درجه دوم بعد از غرب و غرب گراهای سکولار و اصلاحاتی ها یعنی غرب گراها و توسعه گراها، کسانی هستند که تقلیل گرا هستند و آنها هم در رأسشان طرفدار مدرنیته اخلاقی هستند. اینها جامعه ظهور را یک جامعه از جنس مدرنیته که آدم ها در آن اخلاق دارند و نماز هم می خوانند، حداکثر اینطوری تعریف می کنند نه آن جامعه مهدوی. آن وقت راه حل هایی هم که می دهند در واقع این است که ما یک مدرنیته اخلاقی ایجاد بکنیم. حرکت به سمت ظهور، ایجاد یک حرکت به سمت یک مدرنیته اخلاقی است و طبیعتا حرکتی که ایجاد می کنند تمام اعتقادات مهدویت را به چالش می کشند ولو این یک چالش پنهان باشد، اگر ما از این خطر غفلت کنیم، اینها همه چیز را عوض می کنند؛ درک از مهدویت، درک از تمدن و درک از اسلام.
در درجه بعد کسانی هستند که مهدویت را تقلیل می دهند؛ یعنی لااقل اقتضائات مهدویت را در دوران غیبت در حد مثلا مکتب احتراز تقلیل می دهند، مکتبی که فقط تبری دارد و سعی می کند آمیخته نشود، که این یکی از ارکان انتظار است ولی مکتب انتظار و مهدویت را در تبری نسبت به دشمنان خلاصه می کنند. آن وقت تبری را هم در مقیاس تمدنی نمی بینند. شما انجمن حجتیه را ببینید، با آنها چالشی ندارند، اصلا بحث من نیست که آدم های بدی هستند، آدم های خوبی هستند، نماز شب خوانند و ان شاء الله قبل از ما هم بهشت می روند و دنبال این هم نیستند برای ظهور حضرت فساد را توسعه بدهند، این از اتهامات به آنهاست، ولی درکشان لااقل در مأموریت ما در قبل از ظهور یک درک تقلیل گراست. مأموریت قبل از ظهور این است که ما احتراز بکنیم و مواظب باشیم که با دشمن آمیخته نشویم. آن ها هم این آمیختگی را که می بینند در مقیاس تمدنی نیست یا می گویند اگر مبارزه هم می کنیم صرفا یک مبارزات خرد اعتقادی و امثال اینها باشد، یعنی حرکت مثبتشان هم حرکت محدود است و حرکت های بزرگی نیست.
یا آنهایی که فقط مهدویت را در حد اعتراض و درگیری و مبارزه تعریف می کنند، این هم تقلیل گرایانست. در حالی که مهدویت اندیشه اقتضائش در جامعه شیعه متناسب با ظرفیت هایی است که از اول داشته است. این سه رکن را با هم داشته و واقعا هم احتراز بوده و هم اعتراض و درگیری بوده و هم مواظب بودند که جامعه مؤمنین استحاله نشود، به این معنا احتراز می کردند که فقهشان در فقه دشمنان استحاله نشود و همین طور کلام و اعتقاداتشان. از آن موقع که جبهه مقابلشان بنی عباس و بنی امیه بودند بگیرید تا الان که جبهه مقابلشان غرب مدرن شده است، واقعا علمای بزرگ شیعه مواظب بودند که جامعه شیعه استحاله نشود.
این می شود احتراز تبری ولی در عین حال درگیر هم بودند و درگیری هم داشتند. در عرصه علوم دانش و عرصه های اجتماعی یکی دو جا درگیری شان درگیری نظامی و فیزیکی هم می شده و جنگ نرم و سخت داشتند واقعا اینطور نبوده که فقط کنار می کشیدند، نه در عین این که مواظب بودند جامعه شیعه استحاله نشود، جنگ نرم و سخت هم داشتند. در ضمن این جنگ نرم و سخت، جامعه شیعه را هم آرام آرام ساختند که آخرینش کار حضرت امام است. یعنی کار حضرت امام یک کاری نیست که سابقه تاریخی نداشته باشد، بزرگان شیعه در طول تاریخ هم این کار را می کردند.
مکتب مهدویت را اینطور می فهمیدند که هم باید جامعه شیعه را از استحاله حفظ کنیم و هم با جبهه دشمن درگیر باشیم، هم درگیری نرم و هم درگیری سخت و هم این که آرام آرام جامعه شیعه را بسازیم. جامعه شیعه را اینگونه ساختند که از یک جمعیت پراکنده به تدریج به یک جریانی تبدیل شد که یک دولت شیعی در صفویه ولو با ضعف هایش شکل گرفت، چون اقتضاء حرکت به سمت پیشرفت است و بعد هم آخرین گامش همین انقلاب اسلامی بود.
بنابراین در مقابل این اندیشه مهدوی که یک اندیشه حداکثری است و می گوید که تمام عرصه های حیات خودمان را براساس مهدویت بسازیم و باید قبل از ظهور بتوانیم ارائه یک تمدن بکنیم که این تمدن غیر از عصر ظهور است، عصر ظهور فوق تمدن است. اگر آرمان ما عصر ظهور است، آن افق قابل دست یافتنی که شیعه می خواهد به آن برسد و یک نمونه ای ارائه بکند، یک تمدنی است که در آن باید هم نظام اسلامی دینی باشد و هم دولت دینی باشد و هم امت سازی بشود و امثال اینها.
پس دومین چالش ما تقلیل گراها هستند. تقلیل گراها هم اقسامی دارند، کسانی که وارد می شوند دخالت می کنند و می خواهند برای جامعه مؤمنین جامعه سازی بکنند ولی رویکردشان مدرنیته اخلاقی است ولی در مقابل تمدن مدرن در ساخت جامعه مهدوی منفعل هستند. یا کسانی که تقلیل گرا هستند به این معنا که اصلا دنبال ساخت جامعه اسلامی نیستند و یا مثل طالقانی ها انزوا گرا هستند و یا اگر انزوا گرا نیستند وارد میدان می شوند و درگیری هایشان خرد است.
فرض کنید برویم ببینیم بهائیت چگونه دارد گسترش پیدا می کند، ما هم برویم تک به تک آن کارها را بکنیم، البته ممکن است سر جای خودش هم محترم باشد. من نمی خواهم بگویم که اینها بد هستند ولی اگر اینها گسترش پیدا کنند برای مهدویت چالش درست می کنند. یعنی مهدویت را به یک برنامه خرد تبدیل می کنند و یا به سمت مدرنیته اسلامی منحرفش می کنند و در مقیاس بزرگ وارد سازندگی می شوند. الان بعضی از کسانی که در دولت هستند انجمن حجتیه ای هستند و من نمی خواهم اسم ببرم.
این ها چالش ما هستند، وقتی وارد سازندگی می شوند می خواهند مدرنیته اسلامی بسازند. این چالش مهدویت است. این نوع نگاه تقلیل گراهایی که الگوی مطلوبشان را وقتی می خواهند بسازند مدرنیته اسلامی و ژاپن اسلامی است. می خواهند ما عضو جامعه جهانی بشویم، منتها نماز هم بخوانیم و اگر شد روزه هم بگیریم و اگر نشد هم مهم نیست. نمی گویم به لحاظ اعتقادی می گویند مهم نیست، در عمل رهایش می کنند. در عمل اینطور می شود، اگر ما از این چالش ها غفلت کنیم، این چالش های بزرگ ما را زمین گیر می کنند.
تقلیل گراها چه آنها که در مرحله سازندگی وارد می شوند و می خواهند مدرنیته اسلامی ایجاد کنند و چه کسانی که دعوت به انزوا می کنند و یا فعالیت هایشان حداکثر در حوزه یک فعالیت های فردی و اجتماعی محدود است و مهدویت را خلاصه می کنند به این که آقا ما وظیفه مان این است و بیشتر از این نه می توانیم و نه وظیفه داریم، اینها چالش های مهدویت هستند.
یک دسته هم جریان های انحرافی هستند. عمدتا این جریان های انحرافی یک دسته شان اصلی هستند، آنهایی هستند که در زمینه سازی ظهور از فقاهت عدول می کنند و جامعشان همین هستند. یعنی دنبال کار برای ظهور هستند ولی از فقاهت عدول می کنند و جریان های دیگری می آورند؛ هادیون، مهدیون، مدعیان مهدویت و امامت همه اش یک چیز است، ما در عصر غیبت حرکتمان به سمت ظهور است و تا دوران ظهور محور فقاهت است ولی اینها عوضش می کنند و این جامعشان است. در سطوح مختلف این هم یک چالش است که این چالش هم چالش مهمی است ولی در حد آن چالش اولی و دومی خطرناک نیست یعنی فراگیر نمی شود.