برای نمایش محتوای مربوطه روی عنوان  نوشته زیر کلیک نمایید
( عنوان زیر لینک به فهرست مربوطه در داخل نوشته اصلی می باشد)

معصومین گاهی در روایات بیان کرده اند که عبادت کننده ها سه دسته اند و آنهایی که مشغول به غیر خدا هستند از این دایره بیرون اند. آنهایی که عبد خدا هستند، همه شان قیمتی و اهل بهشت و نجات اند اما خودشان مقاماتی دارند. یک عده ای با رغبت خدا را عبادت می کنند و رغبت به ما عندالله پیدا می کنند که این خیلی عبادت خوبی است. یک عده از سر ترس و رهبت عبادت می کنند که این هم خیلی عبادت خوبی است. پس «إِنَ  قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَة»(5) و «

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة



» مذمت نمی شوند چرا که عبد خدا هستند، منتها در مقام رغبت و رهبت اند که البته شرک نیست بلکه عین اخلاص است، عبادت را هم باطل نمی کند.

این موضوع در فقه مفصل بحث شده است. بعضی تلقی کردند که اگر آدم برای بهشت و برای رسیدن به ثواب عبادت کند، این عبادت، عبادت صحیحی نیست، در حالی که اینطوری نیست. فقها هم همه یک دست فتوا دادند که این عبادات صحیح است، نکته اش هم این است که کسی که رغبت در ثواب خدای متعال می کند می داند همه خیرات دست اوست «

بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي



» . او از غیر خدا نمی خواهد منتها مزد می خواهد، یعنی نماز شب می خواند تا عمرش طولانی بشود.

یک موقع آدم نماز شب می خواند و می گوید این ورد خاصیتش این است که عمر من را طولانی می کند، این نماز باطل است. یک موقعی نماز می خواند و می گوید کار دست خداست، طول عمر دست اوست و من نماز می خوانم که خدای متعال عمر من را طولانی کند، این عبادت صحیح هست و خیلی عبادت بزرگی هم هست. آدم به یک جایی برسد که همه خیرات را دست خدای متعال ببیند و عبادت کند که خدای متعال خیرات را به او برساند، این خیلی مقام بالایی است.

این مقام برای کسانی است که خداشناس اند و در غیر طمع ندارند بلکه در خدای متعال طمع دارند. نماز می خواند که عمرش طولانی بشود و رزقش زیاد شود، بین الطلوعین بیدار می ماند و مشغول ذکر است که روزیش زیاد بشود، چه اشکال دارد؟! یک دسته از روایات و آیات قرآن حتی ما را به همین ثواب ها دعوت می کند، این که در روایات  این قدر برای هر عمل ثواب ذکر می کنند برای چیست؟!

یک موقعی من عرض می کردم روایاتی که می خوانید برای اعمال که این نماز را انجام بدهید حتما روایت را کامل بخوانید و ثواب هایش را حذف نکنید. برای مثال روایت داریم که اگر صد رکعت نماز در شب قدر بخوانید، اینقدر ثواب دارد، اما بعضی ها ثواب هایش را حذف می کنند و می گویند مستحب است صد رکعت نماز خواندن در این شب؛ این نوع تبلیغ درست نیست چون آن ثوابی را که ذکر می کنند خیلی ها را به راه می آورد و اگر ثوابش را بردارید آدم اهل عمل نمی شود.

ائمه برای این که ما را تحریک کنند و نفس ما به عمل دعوت بشود ثواب هایش را ذکر کردند. لذا اگر روایات را آدم می گوید باید ثواب هایش را هم بگوید. همان ثوابی که معصوم فرموده است چون معصوم می داند ما با چه چیزی اهل عمل می شویم. می فرمایند بین الطلوعین بیدار بمانید تا رزق حلال به شما برسد و رزق تان وسیع شود چرا که می دانند خیلی از ما ها برای همین بیدار می مانیم. بعد که کم کم به بهره های بین الطلوعین رسیدیم و کم کم نفس مان با نسیم بین الطلوعین آشنا شد، دیگر دنبال رزق نیستیم بلکه برای خود بین الطلوعین بیدار می مانیم ولی اول باید بگویی که اگر بیدار شدی روزیت زیاد می شود.

لذا در روایات گفتنده اند که بیدار بودن بین الطلوعین و ذکر گفتن از تجارت های طولانی در کسب رزق خاصیتش بیشتر است. چرا این را می گویند؟ برای این که من طمع در ثواب خدا کنم و برای ثواب خدا بین الطلوعین بیدار باشم. بعد کم کم فرد به باطن بین الطلوعین راه پیدا می کند و نسیمش به انسان می رسد. پس انسان دیگر ثواب ها یادش می رود. پس این عبادت خوبی است که آدم عبادت می کند برای این که خدای متعال دنیایش را اباد کند و چهره اش نورانی بشود.

یا اینکه انسان نگران عالم برزخش است، پس نماز شب می خواند که قبرش روشن باشد، این چه عیب دارد؟! اگر بد بود که به ما نمی گفتند که اگر کسی نماز شب بخواند قبرش نورانی می شود! منتها فقط یک نکته اینجا است و آن اینکه آدم خیال نکند این یک ورد است و اینها اثر ورد است، بلکه باید بداند که این تجارت با خداست و همه کار ها هم دست اوست. پس اگر نماز شب خواندی که خدای متعال قبرت را نورانی کند این عبادت خداست اما اگر نماز شب خواندی که خود نماز شب کار برایت بکند این شرک است.

در حدیث است که امیرالمومنین به کمیل فرمودند: هر روز اسم ما چهارده معصوم را ببر و صلوات بفرست و اهل و امکاناتت را در حرز این صلوات قرار بده؛ این که عیب ندارد ولی اگر کسی این را ادامه داد و کم کم به برکات صلوات رسید اصلا همه چیز یادش می رود و ذکرش می شود فقط صلوات.

یک عده دیگری هستند که چشمشان بازتر می شود و بزرگتر می شوند، اینها آخرت را می خواهند و برای همین عبادت انجام می دهند یعنی برای درجات بهشت کار می کنند. «

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَر



»(قمر/54)، این همه قرآن تشویق می کند، یک عده ای هم با همین ها راه می افتند، چه اشکالی دارد؟! اینها با خدای متعال تجارت می کنند. خدای متعال هم بشارت داده و گفته اینهایی که اهل معامله با خدا هستند بهشان بشارت داده که خوب معامله ای است. در دعای متعدد آمده است که خدای متعال خودش به ما پول داده بعد هم می گوید این را به من قرض بدهید که هم حفظش کند تا تلف نشود و هم اگر به خدای متعال قرض دادید بی نهایت مضاعفش می کند و به شما برمیگرداند.

پس در معامله با خدای متعال ضرر نیست. دو رکعت نماز می خوانی و در عوض آن به تو بهشت می دهند. ذکر می گویی و این ذکر می شود باغستان های بهشت، پس این عبادت خیلی خوبی است و آدمی که در این مقام است ظلمانی نیست. بهشت فضای نورانی است که اصلا در آن ظلمت نیست. بهشت فضای ایمان و فضای ذکر است و هیچ چیزی در بهشت غفلت نمی آورد. بهشت دار ولایت و آنجایی است که «

يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ



» «

رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه



»(نور/36-37). در همین دنیا هم یک عده ای وقتی وارد این بهشت می شوند همه چیزشان می شود ذکر، یعنی خواب و خوراکشان هم ذکر است.

در قرآن یک آیه ای است که می فرماید: «

قَلِيلًا مِنَ  اللَّيْلِ  ما يَهْجَعُون



»(ذاریات/17)، اینها کمی از شب خواب دارند. در یک روایتی دیدم که حضرت فرمودند: اینها خیلی هایشان می خوابند ولی چون اهل ذکرند خدای متعال خوابشان را هم بیداری حساب کرده است.

در احوالات مرحوم حاج شیخ حسن نخودکی می دیدم که با یکی از شاگردانشان در قبرستان می رفتند. ایشان شاگردانشان را بردند سر یک قبری و گفتند گوش کن ببین چه می گوید؟ گوش کرد و دید دارد تجارت می کند و می گوید گل بسر دارم، خیار کاکل پسر دارم!  یعنی هنوز حالیش نیست مرده است و اینجا هم دارد خیار می فروشد. یک خرده آن طرف تر رفتند و ایشان گفت: گوش کن ببین چه می گوید؟ دید که می گوید سبحان الله لا اله الا الله، بعد ایشان فرمود: این در دنیا اهل ذکر بوده است. همه بهشت اینطوری است و غفلت در آن نیست. بعضی ها خیال می کنند بهشت حرم سراست و ما دیگر مشغول می شویم به حور و قصور و خدا یادمان می رود! اصلا بهشت اینطوری نیست و در بهشت غفلت نیست.

یک قاعده کلی را بگویم، انبیاء که نیامدند تا روی نیازهای ما را خط بکشند. انبیاء دو کار می کنند، یکی اینکه نیازهای ما را اصلاح می کنند، یعنی یک نیازهایی باید حذف بشود چرا که آدم به آن معتاد شده است پس باید حذفش کنی. خیلی از نیازهای ما اینطوری است، ما معتاد به دنیا شدیم و الا این نیاز نیست، خودمان برای خودمان گرفتاری درست کردیم. دوم این که این نیازها نباید به آلهه نسبت داده بشود، یعنی روی آلهه خط می کشند نه روی نیاز. پس می گویند آن که نیاز تو را تأمین می کند یکی بیشتر نیست و شما فقیر به او هستید «

يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد الی الله



»(فاطر/15)، غنی حمید یعنی شما همه محتاج به او هستید، پس دنبال غیر نروید. بنابراین روی نیاز خط نمی کشند چرا که نیاز ما راه ما به سوی خداست. ما اگر غنی بودیم که کاری با خدا نداشتیم.

پس ببینید اینهایی که اهل عبادت از سر رغبت اند چه مزد دنیایی بخواهند، چه عالم برزخ بخواهند، چه بهشت و مقامات بهشت بخواهند اینها اهل بهشت اند و وارد وادی بهشت می شوند. از الان هم درهای بهشت به رویشان باز می شود و در بهشت می روند، البته قیامت بهشتش مخصوص است. وادی بهشت وادی نور است البته اینها در عالم نورند ولی مرتبه پایینی از وادی ایمان و وادی نور را دارند. آنهایی هم که رهبتا عبادت می کنند همینطور است. از سر خوف عبادت می کند و از خدا می ترسد اما مگر بد است که آدم از خدای متعال بترسد؟!

فرمود دو نور در قلب مومن هست: خوف و رجاء، خوف از خدای متعال و امید به خدای متعال. بعد فرمود اگر این دو را با هم وزن کنید و در ترازو بگذارید، هیچ کدام بر دیگری غلبه نمی کند. پس خدای متعال با این دو تا ما را ریاضت می دهد.

پیمایش به بالا