برای نمایش محتوای مربوطه روی لینک زیر کلیک نمایید
لینک زیر فهرست مربوطه را داخل نوشته اصلی نمایش میدهد
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين . «
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
» در این حدیث نورانی یکی از بزرگترین معارف بیان شده است. همه این حدیث نورانی را شنیدید و در عامه و اهل سنت در مجامع روایی شان این حدیث را نقل کردند. وقتی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از نیشابور به طرف خراسان حرکت می کردند مردم نیشابور و علمای نیشابور گرد کجاوه حضرت جمع شدند و از حضرت تقاضا کردند که یک حدیث از جدشان برای آنها نقل کنند. حضرت هم این حدیث را با سندی که سند فوق العاده ای است، یعنی از آباء معصومینشان حضرت موسی بن جعفر تا امیرالمومنین و بعد وجود مقدس نبی اکرم از جبرائیل و بعد از الله تبارک و تعالی نقل کرده، برای آنها خواندند. من دیدم که حتی بعضی از عامه از این سند به سئوط المجانین تعبیر می کنند، یعنی سندش داروی آن کسانی است که عقلشان را از دست دادند. منهای معنای باطنی این کلمه بین بعضی از عامه رسم است که وقتی کسی مبتلای به خلل در عقل می شود این حدیث را با سند برای او می خوانند برای این که شفا پیدا کند.
در حدیث سلسله الذهب، خدای متعال فرمود: «
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
» کلمه لا اله الا الله حصن من است هرکس وارد این حصن و حصار بشود از عذاب الهی در امان است. اگر کسی از عذاب الهی در امان بود دیگر هیچ رنجی ندارد چون همه رنج ها به عذاب الهی برمیگردد. اگر کسی از عذاب خدای متعال مأمون بود دیگر هیچ چیز او را تهدید نمی کند.
این کلمه لا اله الا الله که حصن ماست و اگر وارد آن کلمه شدیم هیچ عذابی ما را تهدید نمی کند چیست؟ پیداست مقصود از این کلمه صرفا لفظ لا اله الا الله نیست. البته خود این ذکر از اذکار بسیار محترم است و در روایات فضیلت زیادی برای ذکر لا اله الا الله بیان شده است. در توحید صدوق نقل شده که فرمود اگر کسی در روز صد مرتبه ذکر لا اله الا الله را بگوید کسی در فضیلت به او نمی رسد مگر بیش از او این ذکر را گفته باشد. در این ذکر دو چیز است و همه دین و همه ادیانی که انبیاء الهی آوردند در همین خلاصه می شود. خلاصه اش هم نفی هر آلهه ای غیر از خداست و خدای متعال را به عنوان اله قبول کردن. یعنی الله تبارک و تعالی اله است و جز خدا هیچ اله دیگری نیست.
این جمله را بزرگان معنا کرده و اینطور گفته اند که اله حقیقی آن موجودی است که همه اسماء حسنی را دارد. خدای متعال اسامی مختلفی دارد که در قرآن بیان شده است، در همین دعای جوشن کبیر که در شبهای قدر نام می برید و به این اسامی متمسک می شوید، اسامی مختلف است. خدای متعال اسامی مختلفی دارد ولی اسم الله جامع همه آن اسماء است. یعنی شما وقتی می گویید یا الله گویا همه آن اسماء دیگر را هم گفتید. پس الله آن ذات مقدسی است که همه اسماء حسنی را دارد.
نکته اول این است که در قرآن وقتی خدای متعال الله را توصیف می کند همه این اسماء را به الله تبارک و تعالی نسبت می دهد. «
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
» «
اللَّهُ الصَّمَدُ
» «
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد
» «
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد
»(اخلاص/1-4) اینها اوصاف الله است. «
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون
»(حشر/23)، خداوند همه این اسماء حسنی را دارد، او خالق، رازق، رب، رحیم، سمیع، کریم و رحمان است و همه این اسماء حسنی از آن الله تبارک و تعالی است.
نکته دوم این که این اسماء حسنای الهی همه عالم را پر کرده و عالم با اسماء الهی اداره می شود. این جمله دعای کمیل در خاطر مبارکتان هست «بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ»؛ پس الله تبارک و تعالی آن ذات مقدسی است که همه این اسماء حسنی را دارد و عالم با اسماء حسنای او اداره می شود.
نکته سوم این است که همه ما مضطر به آن اسماء هستیم و کسی نمی تواند بگوید من آن اسماء را نمی خواهم. ما علم و قدرت می خواهیم، حیات و بقاء و رزق می خواهیم و نمی توانیم بگوییم اینها را نمی خواهیم. بنابراین نه فقط ما بلکه همه مخلوقات وابسته به اسماء حسنای الهی و وابسته به حضرت حق هستند. همه موجودات فقیر به این اسماء حسنی هستند و هیچ کس نمی تواند بگوید من دوام نمی خواهم. حتی اگر در زبان هم بگوییم نمی خواهیم، در دل می خواهیم. آیا کسی می تواند بگوید من حیات نمی خواهم؟! «
أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّت
»، او حیّ ای است که نمی میرد، ازلاً اینطوری بوده ابداً هم اینطوری خواهد بود، همیشه او حی بوده و ما میت، الان هم او حی است و ما میت. «
أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي
» او باقی است و ما زائل، آیا می توانید بگویید منِ زائل و از دست رفتنی، بقاء را نمی خواهم؟!
پس در الله تبارک و تعالی این سه خصوصیت است: ۱. همه اسماء حسنی از آن اوست، ۲. اسماء او عالم را اداره می کند، ۳. ما مضطر به آن اسماء هستیم. پس آن اله حقیقی که ما باید او را بپرستیم، در مقابلش سجده کنیم، به او امیدوار باشیم و از او خائف باشیم، فقط خدای متعال است. ما بقی آن چیزهایی که به عنوان اله گرفتند این خصوصیات را ندارند و دارای این اسماء حسنی نیستند.
قرآن وقتی مقایسه می کند بین خدای متعال و مخلوقات دیگر و آنهایی که دیگران می پرستند، همین را می فرماید. خداوند می فرماید: آیا آنها صدای شما را می شوند؟! حضرت ابراهیم فرمود: آیا این بت هایی که شما می پرستید می شنوند و اگر بشنوند می توانند شما را اجابت کنند و جواب شما را داده و گره شما را باز بکنند؟! تعبیر قرآن این است: «
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ
»(حج/73)، آنهایی که شما غیر از خدا صدا می زنید «لَنْ يَخْلُقُوا ذُبابا»، دست به دست هم بدهند نمی توانند یک پشه برای شما خلق بکنند، «
وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْه
»، همه آنها اگر دست به دست هم بدهند اگر یک پشه ای چیزی از آنها بگیرد نمی توانند از او پس بگیرند.
آیا این خدایانی که دیگران می پرستند مثل ماه و خورشید و بت ها و شیطان و نفس، دارای اسماء حسنی هستند؟! غیر موحدین شیطان و نفس را می پرستند، «
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه
»(فرقان/43) و هوای نفس خودشان را اله خودشان می گیرند؟ اما آیا واقعا نفس ما اله است؟! آیا نفس ما دارای این اسمای حسنی و حکیم و سمیع و بصیر است؟! آیا نفس ما رحمان و رحیم و مجیب است؟! اینها نه این اسماء حسنی را دارند، نه این عالم را داره می کنند و نه ما محتاج به آنها هستیم «
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد
»(فاطر/15). پس اله حقیقی یکی بیشتر نیست.
لا اله الا الله خیلی ذکر عجیبی است و وقتی آدم آن را می گوید یعنی نفی تعلقات و نفی آلهه می کند. او تعلقات خودش را نفی می کند و می گوید لا اله الا الله. لذا اگر کسی این را جدی گفت ممکن است خدای متعال هم برایش ابتلاء ایجاد کند و خیلی از این تعلقات را از او بگیرد، چون او واقعا پا به راه توحید گذاشته است.
پس این یک نکته، که اله حقیقی خدای متعال است و غیر از او هم الهی نیست. لا اله الا الله هم یعنی همین؛ به حسب ظاهر لا اله الا الله یعنی الهی جز خدای متعال نیست. یعنی همه آنهایی که دیگران می پرستند هیچ کاره اند و آنی که می شود بپرستی، در مقابلش سجده کنی، به او امیدوار باشی و ما فقیر به او هستیم یکی بیشتر نیست لا اله الا الله.
این لا اله الا الله یک ذکر است و خود این ذکر از افضل اذکار است که انسان دائما غیر خدا را نفی کند و بگوید الهی غیر از او نیست بلکه هرچه هست خدای متعال است. همه فقیر و محتاج اند و اوست که غنی است. «
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد
»(فاطر/15)
اما این لا اله الا الله فقط ذکر نیست. «
کلمه لا اله الا الله حصنی
» کلمه لا اله الا الله یک حقیقتی است که خدای متعال او را حصن خودش قرار داده است پس مقصود این لفظی که ما می گوییم نیست و از نظر قرآن خیلی چیزها در این عالم کلمات الله هستند. پس کلمه لا اله الا الله یعنی چه؟! این را خدای متعال در قرآن توضیح داده است.
خدای متعال یک مثلی زده و می فرماید: «
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا
»(ابراهیم/24)؛ این مثل های قرآن هم خیلی عجیب است و بزرگان کتابهایی در باب آن نوشته اند. خدای متعال یک مثلی برای شما می زند و می فرماید: «
كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة
» یک کلمه طیبه ای است که مثل یک درخت پاک است. «
أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء
» این درخت پاک ریشه اش ثابت است، یعنی یک ریشه استوار دارد و هیچ چیز او را تکان نمی دهد و فرع و شاخ و برگ این درخت هم در آسمان است. «
تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها
»، هر لحظه به اذن پروردگارش میوه و بار خودش را می دهد و موحدین از میوه این درخت بهره مندند.
پس کلمه توحید کلمه لا اله الا الله است. «
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة
»، این کلمه طیبه در روایات به همین کلمه توحید تفسیر شده است. در واقع حقیقت توحید مثل یک درخت پاک هست که این درخت پاک ریشه استواری دارد و شاخ و برگ و فروعش در آسمان هاست و دائما هم ثمره می دهد.
این درخت توحید که قرآن مثل زده را روایات معنا کرده اند. قرآن می فرماید کلمه طیبه مثل یک درخت پاک است و روایات فرمودند این کلمه طیبه یعنی کلمه توحید؛ بعد روایات توضیح داده و فرموده اند که این درخت پاک یعنی وجود مقدس نبی اکرم، یعنی امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام، گاهی گفته ریشه این درخت وجود مقدس رسول الله است، بدنه این درخت امیرالمومنین اند و شاخه های این درخت ائمه هستند؛ پس یعنی یک درخت حقیقی است. نبی اکرم شجره توحید است و اهل بیت نبی اکرم فروع و شاخ و برگ این درخت توحیدند.
در یک روایت دیگری این درخت را معنا کرده و فرمودند که اصل این درخت خود اهل بیت هستند. یعنی اگر شما بخواهید حقیقت توحید را مجسم کنید می شود وجود مقدس رسول الله و این عین توحید و عین بندگی خداست «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه ». اگر بخواهد توحید مجسم بشود می شود امیرالمومنین، کما این که شرک اگر بخواهد مجسم بشود می شود دشمنان امیرالمومنین. بعد فرمود: «
أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء
»، فرع این درخت ولایت ائمه است. اگر کسی وارد محیط ولایت ائمه شد، وارد آن فضای نورانی شده است. پس اصل توحید خود ائمه اند و فرعش محیط ولایت انهاست، هرکسی وارد محیط ولایت آنها بشود می شود موحد، لذا وادی ولایت امام وادی توحید و موحد شدن است.