برای نمایش محتوای مربوطه روی لینک زیر کلیک نمایید
لینک زیر فهرست مربوطه را داخل نوشته اصلی نمایش میدهد

بعضی از حجاب هایی که انسان برای خودش ایجاد می کند حجاب های ظلمانی اند. بعضی دیگر حجاب اند ولی از نورند. آدم وقتی وارد عالم نور شد در وسعت است و شرح صدر پیدا می کند. انسانی که به عالم نور قدم می گذارد شرح صدر پیدا می کند. خدای متعال در قرآن می فرماید: «

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ



»(انعام/125) اگر خدای متعال بخواهد کسی را هدایت کند، برای او شرح صدر ایجاد می کند و صدر او را واسع می کند، برای این که بتواند حقیقت اسلام را تحمل کند. پس مسلمانی شرح صدر می خواهد و ساده نمی شود مسلمان شد. مسلمانی که لفظ نیست! انسان اگر شرح صدر نداشته باشد نمی تواند سختی های مسلمانی را تحمل کند. پس این حقیقت عظیم وقتی می خواهد به انسان برسد، انسان باید ظرفیت داشته باشد.

در تفسیر مجمع البیان آمده که از وجود مقدس نبی اکرم سوال شد که شرح صدر که مقدمه هدایت است چیست؟ حضرت فرمودند: «

نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَيَنشَرِحُ له صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح



»(1) ، نوری است که در قلب مومن واقع می شود و وقتی این نور در قلب آمد شرح صدر و وسعت صدر پیدا می شود. به حضرت عرض کرد: آقا این نورانیت دل که طریق هدایت انسان هست و خدای متعال آنهایی را که می خواهد هدایت کند نورانیت قلب به آنها می دهد، علامتی هم دارد؟ حضرت فرمودند: بله، علامتش این است که «وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ »، دلکنده از دار دنیا می شود.

آدمی که قلبش نورانی شد تجافی نسبت به دنیا پیدا می کند. حالتی که انسان سر پنجه ها می نشیند و می خواهد بلند شود به این می گویند تجافی، یعنی می خواهد کنده بشود. وقتی هواپیما به سرعت حرکت می کند به یک نقطه که می رسد از زمین کنده می شود، این حالت تجافی است. در حالت تجافی از دار دنیا خالی می شود و کانه سبک بال می شود و می تواند پرواز کند. «

إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا



»(2)، مومن وقتی از دنیا خالی شد رفعت پیدا می کند و آسمانی می شود، «

وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ



» پس شیرینی محبت خدا را درک می کند.

این اثر اول شرح صدر است، اثر دوم شرح صدر چیست؟ حضرت فرمودند: «

وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ



»، رو به دارالخلود پیدا می کند، یعنی از دار غرور که دنیاست کنده می شود و رو به دارالخلود می آورد. همه محیط ولایت ائمه جور دار غرور و فریب است، هر چه شما در دستگاه شیطان می بینید جز فریب و غرور چیزی نیست. انسان را دعوت می کند به لذات اما وقتی می روی، می بینی تمامش سراب بود و بیخودی اینقدر جان کندی. بعد دوباره یک سراب دیگر درست می کند و می گوید اشتباه آمده بودی، بیا آنجا! اما بعد می فهمی که همه اش دار غرور است، یعنی همه اش فریبکاری است و هیچ حقیقتی پشتش نیست. به خلاف محیط ولایت الله و ولایت اهل بیت که همه اش دار حقیقت است. هرچه به انسان وعده می دهند وعده حق است اما شیطان همه وعده هایش دروغ است.

در روز قیامت وقتی ما به شیطان می گوییم که تو ما را کشاندی دنبال خودت، می گوید: نه، من کاره ای نبودم، من یک دعوت نامه دادم، شما خودتان آمدید. تازه من به شما وعده که دادم از وعده هایم هم تخلف کردم، شما دیدید که من تخلف می کنم اما باز هم آمدید! شیاطین و اولیاء طاغوت اینگونه اند. یک جلوه هایی درست می کنند، بعد تهدید و تطمیع می کنند و ما را به آن دعوت می کنند اما بعد که می روی می بینی دروغ بود. بعد هم مرتب آدم را از این خانه به آن خانه می فرستند تا فرصت آدم تمام بشود. پس دار غرور هیچ دوام و بقایی ندارد و آدم در آنجا فریب می خورد. آدم اگر می دانست که این لذات انقدر ناپایدارند که سراغش نمی رفت! شیطان آدم را فریب می دهد، او خم خیال می کند این لذات همیشگی است. دار دنیا دار غرور و فریب است و چیزی در آن نیست.

پس فرمود اولین اثر شرح صدر این است که آدم از این «دار الغرور» کنده می شود، دوم هم اینکه به «دار الخلود» که محیط ولایت الله و محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت هست، متوجه می شود. سومین اثرش هم این است که «

وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه



»، قبل از این که فرصتش تمام بشود آماده رفتن است. یعنی به او می گویند آماده ای؟ می گوید: آماده آماده هستم!

خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را، یکی از خطبا نقل می کردند که در مجلس ایشان بودیم. اواخر عمر ایشان بود و استکان چای در دستشان بود. فرمودند که من هیچ انتظاری ندارم و الان حضرت عزرائیل تشریف بیاورند این نصفه استکانم را هم می گذارم زمین و می روم و نمی گویم بگذار این استکان چایی را بخورم!

«

الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه



»، قبل از این که آدم فوت بشود، آماده موت می شود. این نکته دقیقی است. در قرآن هیچ وقت از مرگ تعبیر به فوت نشده، چرا که موت فوت نیست بلکه موت به تعبیر قرآن توفی است. می فرماید: «

اللَّهُ  يَتَوَفَّى  الْأَنْفُسَ  حِينَ  مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها



»(زمر/42)، خدای متعال به کمال و تمام حقیقت شما را در دو وقت قبض و دریافت می کند، یکی در موقع موت است و یکی در موقع خواب، منتها آدم هایی را که اجلشان نرسیده برمی گرداند اما آن کسی که اجلش رسیده را می برد. لذا موت انسان خیلی به خوابش نزدیک است. در خواب آدم نابود نمی شود بلکه توفی شده و وارد یک عالم دیگری می شود. لذا آنهایی که اهل ذکرند خیلی از حقایق را در خواب می بینند که در بیداری نمی توانند ببینند. خواب که فوت نیست بلکه توفی است، موت هم همینطور است.

فرمود این آدم هایی که قلبشان نورانی و هدایت می شود، شرح صدر پیدا می کنند. کسی هم که به نور و امام رسید، خاصیتش این است که استعداد پیدا می کند برای موت و آماده موت می شود قبل از این که فوت او را با خودش ببرد و همه چیز را از دست بدهد.

علی ای حال وادی نور وادی شرح صدر و هدایت است. این وادی، وادی بهشت است و همه درجات بهشت هم نور است. این وادی، وادی ولایت امام است و سراسرش نور است، ولی خود این وادی درجاتی دارد. با هر مرتبه ای از نور ایمان نمی شود همه حقایق را فهمید. لذا انسان باید بالاتر برود و نورانی تر شود تا حقایق دیگری را بفهمد. در درجه دهم ایمان انسان یک جور معارف توحیدی را می فهمد و در درجه یکم ایمان یک جور دیگر.

وادی نور تماما وادی رحمت و سعه است و ضیق و ضنک در آن نیست. این وادی، وادی هدایت و بهشت و وادی حیات طیبه است، ولی مقاماتی دارد. انسان در درجه اول ایمان یک مرتبه ای از حیات طیبه را دارد اما در جه دوم ایمان این مرتبه کامل می شود. اینها همان حجاب های نور هستند که مومن باید یکی یکی آن ها را خرق کند تا به آن سرچشمه برسد. فرصت هم فرصت دنیاست، منتها آنهایی که در دنیا وارد راه می شوند و به وادی هدایت و صراط مستقیم قدم می گذارند، پایانشان صراطشان دنیا نیست، بلکه دائما در این صراط بندگی و صراط مستقیم رشد می کنند. یعنی وقتی بهشت رفتند آنجا دائما در حال رشدند. اگر کسی وارد صراط مستقیم و وادی هدایت نشد دیگر در آخرت مشکل است بتواند وارد بشود «

مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى



»(اسراء/72) اما اگر وارد شد در عالم آخرت در این مسیر ادامه سیر می دهد.

پیمایش به بالا