برای نمایش محتوای مربوطه روی لینک زیر کلیک نمایید
لینک زیر فهرست مربوطه را داخل نوشته اصلی نمایش میدهد

یک وقت هایی هم هست علت این که دعا مستجاب نمی شود این است که ما به لوازم دعا ملتزم نیستیم. مثل اینکه آدم از ته دل می گوید خدایا به من شهادت بده، اما بعد قید می کند که هشتاد سال به او عمر بدهد! اگر شهادت می خواهی دیگر با خدا نباید قید کنی حالا هشتاد سال هم عمر کنم. یعنی وقتی آدم به خودش مراجعه می کند می بیند فقط به زبان می گوید شهادت می خواهد ولی الان اگر بخواهند به او بدهند طالبش نیست! چون لوازم دارد و سخت است. شاید برای شما کثیرا اتفاق افتاده که دعایی می کنید اما همین که می خواهید جدی بشوید بهتان توجه می دهند که این لوازم دارد، برای همین هم آدم در ته دلش پایش را پس می کشد.

آمد محضر امام صادق علیه السلام و عرض کرد: آقا به من اسم اعظم بدهید! حضرت فرمودند که نمی شود اما او اصرار کرد. حضرت به او فرمودند: بروید بیرون شهر بایستید یک پل باریکی آنجاست، بعد بیایید و آنچه دیدید به من گزارش بدهید. غروب آمد و عرض کرد آقا رفتم آنجا و دیدم یک پیرمرد بزرگوار خارکنی از بیابان خار جمع کرده بود و می آمد از این پل رد بشود. یک جوان مغرور اسب سواری تازیانه اش را کشید زد روی گرده این پیرمرد، او هم زمین خورد و بارش ریخت. بعد هم جوان او را عقب زد که خودش رد بشود. حضرت فرمودند: خب اگر تو اسم اعظم داشتی چه کار می کردی؟ گفت: این جوان را ادب می کردم. نقل این است که حضرت فرمودند: آن پیرمردی که دیدی با ما رفیق است و ما به او اسم اعظم را عطا کرده ایم!

پس خیلی وقتها ما یک چیزهایی می خواهیم اما به لوازمش ملتزم نیستیم. به حضرت امیر اصرار می کرد که آقا به من طیّ الارض بدهید. یک آقای بزرگواری که اهل انس با حضرت بود به ایشان گفته بود این طی الارضی که تو می خواهی ماشین شخصی نیست که هر کجا بخواهی با آن بروی، بلکه ماشین مأموریت است. اگر این را به تو دادند شاید نصف شب به تو بگویند باید بروی فلان جا و دست یک مومنی را بگیری، پس باید از خوابت بگذری، آیا حاضری؟! یا اینکه می گویند برو آن طرف عالم و فلان کار را انجام بده، آیا حاضری؟! گفت: نه آقا، اگر اینطوری است نمی خواهم!

خیلی وقتها که ما دعاهایمان مستجاب نمی شود چون به لوازم دعا ملتزم نیستیم. یک چیزی می گوییم ولی وقتی به لوازمش می رسیم می گوییم نمی خواهیم، در واقع این را با لوازمش نمی خواهیم! می گوید من ده تا فرزند می خواهم اما بعد که کم کم زحمت هایش معلوم می شود می گوید نه ما اشتباه کردیم، ما کی ده تا فرزند می خواستیم؟! البته خیلی خوب است که آدم بخواهد و این جزء نعمت های خداست «

يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُور



»(شوری/49)، هبه خداست دختر باشد یا پسر.

علی ای حال ببینید، یک وقت هایی اینطوری است که ما به لوازم دعا ملتزم نیستیم. یکی از علمای بزرگ قم که پدرشان از بازاری های بسیار متدین و قدیمی تهران و اهل تقوا و از شاگردان مرحوم آشیخ مرتضی زاهد بودند به من می فرمود: پدر من یک روزی پای بحث مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد نشسته بود و دید ایشان از مقام رضا صحبت می کند که چه مقام رفیعی است اینکه آدم راضی به قضاء الله باشد. در روایات ما دارد عالی ترین درجه زهد و اولین درجه یقین کلاس رضاست.

این بزرگوار فرمودند: پدرم گفت که من پای صحبت آقا شیخ مرتضای زاهد رفتم و ایشان صحبت از مقام رضا کرد و خیلی دل ما کنده شد. گفتم ما می خواهیم این مقام را خدا به ما بدهد، برای همین گفتم خدایا من راضی هستم و هرچه تو تقدیر کنی قبول دارم. ظهر رفتم خانه و دیدم همسرم رفته در آشپزخانه بی دلیل اتفاقی افتاده و مجروح شده، فهمیدم صبح به خدا قول دادیم شروع شده، گفتم خدایا راضیم و مهم نیست. شب دیدم حجره آتش گرفت و اموالمان بی دلیل سوخت، فهمیدم با خدا حرف زدیم دیگر و خدا می خواهد بفرماید اگر راضی هستی من دارم تقدیر می کنم. فردا صبح آمدم بروم از خانه بیرون و دیدم که شما افتادی در آب و داری خفه می شوی. شما را از آب گرفتم و رفتم یک گوشه ای پناه دیوار ایستادم و گفتم: خدایا غلط کردم ما مرد این حرفها نیستیم! حرف زیاد می زنند اما سیدالشهداست که در گودی قتلگاه عرضه می دارد: «الهی رضا بقضائک».

شاگرد یکی از علمای بزرگ تهران که فوت شدند می فرمود: ایشان به من گفتند که یک موقعی من رفتم مشهد و امام رضا علیه السلام به من فرمودند بیا در کلاس رضا شرکت کن، گفتم: آقا خیلی سخت است و نمی توانم! حالا حضرت با یک مقدماتی بهشان گفته بودند که شما استخاره بگیرید. استخاره خوب آمد و ما رفتیم در این کلاس که سه چهار نفر هم بیشتر در آن نبودند! ببینید در حرم امام رضا سلام الله علیه  از این چیزها می دهند.

پس بعضی وقتها که دعا اجابت نمی شود برای این است که اصلا سنگ مفت گنجشک مفت است! دعا نیست بلکه می گوییم شاید خدا بشنود و انبیاء راست گفته باشند که یک خدایی هم هست! این که دعا نیست! «

فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان



» است. دعا چند قید دارد. اول آدم قرب خدا را باید احساس کند بعد هم او را بخواند. این تکرار برای چیست؟ می فرماید: دعا کننده را دعایش را اجابت می کنم «اذا دعان»، هنگامی که من را بخواند. یعنی نه یک کس دیگری را بخواند و در خیال خودش یک چیزی ببافد.

پس خیلی وقتها اینطوری است. خیلی وقت ها هم ما ملتزم به لوازم دعا نیستیم، یعنی واقعا نمی خواهیم و ظاهرا می گوییم که می خواهیم. خیلی وقتها هم اجابت می شود اما شکلش فرق می کند، مثل اجابت دعای مادر حضرت مریم. خیلی وقتها هم اجابتش به تأخیر می افتد، حتی گاهی اوقات اجابت ما می افتد به عالم آخرت، ولی حتما به ما می دهند. معنی ندارد که بنده فقیر از خدای متعال چیزی بخواهد اما خدای متعال با آن جود و کرمش ندهد. منتها آنی که مصلحت است بدهد ممکن است با تأخیر بدهد، حتی ممکن است بیافتد به عالم برزخ و قیامت و در ان عوالم به آدم عطا بکند. پس این هم یک نکته که شک نکنید دعا اجابت می شود.

پیمایش به بالا