برای نمایش محتوای مربوطه روی عنوان نوشته زیر کلیک نمایید
( عنوان زیر لینک به فهرست مربوطه در داخل نوشته اصلی می باشد)
از جمله چيزهايي كه در دستگيري اهل بيت عليهم السلام روزي ما مي شود «ملك كبير» است؛ چون ملك كبير مخصوص امام است. غير از ملك عظيم كه مقام مفترض الطاعة بودن است مقام ديگري به نام ملك كبير وجود دارد كه فقط در سورهی «هل اتي» از آن صحبت شده است و جاي ديگري صحبت از ملك كبير نيست. اصل ملك كبير مخصوص به امام عليه السلام است و از مقاماتي است كه مختص به آنهاست و مومنين هم به تبع وقتي وارد بهشت مي شوند به مقام ملك كبيري كه مربوط به ائمه عليهم السلام است راه پيدا مي كنند. در روايات حضرت فرمودند يكي از نشانه هاي ملك كبير اين است که مؤمن در بهشت و مقاماتي كه هست حفظه اي دارد و هر كسي حق ندارد بر او وارد شود. فرمود حَتّي ملائكه وقتي مي خواهند وارد شوند بايد از اين دربان ها اجازه بگيرند. اگر اجازه دادند ملائكه مي توانند وارد اين ملك شوند. ملك كبير يعني رفت و آمد ملائكه هم بدون اذن نيست.
در اين دنيا، شياطين بدون این که اجازه بگیرند به خانه دل ما رفت و آمد مي كنند: «
يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاس
»(ناس/5) ولي در ملك كبير ملائكه هم بدون اذن حق حركت ندارند. اصل این مقام مربوط به امام عليه السلام است. ملك كبير و ملكوت عالم به دست امام است و بدون اذن امام كاري نمي كنند. اين كه در شب قدر «
تَنَزَّلُ المَلائِكَهُ وَ الرُوحُ فيها بِإذنِ رَبِّهِم
»(قدر/٤)؛ بدین خاطر است که آن بخشي از قرآن كه بنا است در طول سال محقّق شود، به اذن امام، در شب قدر معلوم مي شود، و ملائكه، فرماندهان و قواي عالم ملكوت، به محضر امام مي آيند تا برنامه شان را به امضای حضرت برسانند. در روايات آمده است که هيچ مَلَكي براي هيچ امري نازل نمي شود الّا اينكه به محضر امام مي آید و از امام اجازه مي گيرد، بعد به مأموريت خود ادامه میدهد.
اين، ملك كبير است. صاحب ملك كبير، امام است. وقتي ابرار وارد بهشت مي شوند به ملك كبير راه پيدا مي كنند و وارد صحنه ملك كبير اميرالمؤمنين می شوند. در آن صحنه مَلَك هم بدون اجازه وارد نمي شود و حق رفت و آمد ندارد چه رسد به شياطين كه ديگر ورودشان ممنوع هستند. الآن هم شياطين در ملك كبير راه ندارند. عالم، عالم ملائكه است، در ملك كبير امام، شياطين راه ندارند و ملائكه هم بدون اذن كار نمي كنند.
مصداق ابرار، طبق قرآن، روایات و زیارات، شیعیان امیرالمؤمنین هستند. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «
أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ
» ابرار كساني هستند كه امام، هادي آنهاست. اگر هدايت امام به انسان رسيد و ذيل هدايت امام حركت كرد جزء ابرار مي شود. در سوره انسان، داستان، داستان ابرار است. مردم نسبت به ولایت دو دسته مي شوند: ابرار و كفّار «
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ و َأَغْلَالًا وَ سَعِيرًا
»(انسان/٤). اين، داستان كفّار است. «
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا
»(انسان/٥) ابرار از جام هايي ميخورند كه آميخته با كافور است. كافور چيست؟ «
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ
»(انسان/6)؛ چشمه اي است كه عباد خدا ساقي آن هستند: «يَشرَبُ بِها»؛ عباد الله نوشاننده هستند، اهل بيت عليهم السلام و اميرالمؤمنين ساقي اين عرض چشمه هستند. شاهدش هم اين است: «يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً»(انسان/٦)؛ خودشان اين چشمه را مي جوشانند و بعد به ابرار مي خورانند. امّا چقدر؟ به اندازه ظرفشان به آنها مي دهند «
إنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا
» «
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا
». اميرالمؤمنين اين چشمه را مي جوشاند، همه حقایق و اسرار در همين چشمه است؛ ظاهرش چشمه است، باطنش معارف و تقوا است.
طبق روایات، سلسبيل نهري است كه خداي متعال براي اميرالمؤمنين قرار داده است و معادل نهر كوثر است. البتّه هر دو مربوط به اميرالمؤمنين و وجود مقدس نبيّ اكرم است. فرمود اين نهر در جلوي درب بهشت و زير يك شجره فوق العاده اي كه شاخ و برگش چنين و چنان است قرار دارد. فرمود وقتي مؤمنين مي خواهند وارد بهشت شوند، وارد اين نهر مي شوند و خود را شست و شو مي دهند تا حسد و سایر صفات رذیله شان پاک شود. اين هايي كه ما در عالم مُلك مي بينيم مثال است، خداي متعال در این عالم آبي قرار داده است که انسان با آن خود را می شوید تا چركش برود، اين، يك مثل است. خداي متعال آب و چشمه ديگري قرار داده است که آن هم شست و شو و تطهير ميكند.
وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام، در نهج البلاغه، نماز را توصيف مي كنند مي گويند: نماز مثل چشمه آب گرمي است كه جلوی در خانه انسان باشد و روزي پنج بار خودش را در اين چشمه شست و شو كند. ديگر هيچ آلودگي اي براي انسان باقي نمي ماند. نماز چشمه اي است كه مُطَهِّر انسان است. روزي پنج بار رو به خدا مي ايستيم و صفات رذيله، گناهان، عيوب، ناپاكي ها و شرك را از وجودمان پاك می کنیم و انسان موحد مي شویم. غبارهايي كه در رفت و آمد با دنيا روي دل انسان مي نشيند با ورود به ميدان نماز پاك مي شود. بنابراين شست و شو فقط شستشوي ظاهري نيست. كافور چشمه اي است كه عباد الله ساقي اين چشمه هستند و از اين چشمه در جام ابرار به اندازه ظرفشان مخلوط مي كنند.
فردی از قول يكي از شعراي آييني تهران كه پيرمرد نوراني ای بود و اشعار خوبي هم داشت نقل ميكرد كه ايشان گفت روزي به طاقچه نگاه كردم و ديدم كتاب اشعار من قطورتر از ديوان حافظ است. با خودم گفتم حافظ شعر گفته است و من هم شعر گفتم. مي گفت دست من را گرفتند و به مسجد امام تهران بردند. آنجا يك ته ليواني ريختند و من خوردم. همین که خوردم شروع به عربده كشيدن كردم، از اين سر مسجد تا آن سر مسجد سر و صدا كردم. بعد مرا به جایی بردند و پرده را كنار زدم، خم ها تا سقف آسمان چيده شده بودند. گفتند ما همه اين هـا را به حافظ داده ایم و او خورده است، حواستان باشد.
«
انّ َالْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ
»؛ اين همان چشمه اي است كه وقتي انسان از آن خورد پاك و مطهر ميشود. فردی نقل می کرد خدمت آقاي حق شناس در تهران که از اوليای خدا بودند رفتم، حقيقتاً حاجتي داشتم و گفتم آقا حاجت مرا شما بگوييد، ولی ايشان گفت نمي گويم. چند بار خواسته ام را تکرار کردم. يك روز خيلي اصرار و گريه كردم و قسم دادم و دستشان را بوسيدم، گفت فقط مي گويم، كانه ضامن گرفتنش نيستم. ايشان فردا به من فرمودند كه گفتند اگر به او بدهيم هلاك مي شود. گفت ما هم خوشحال شديم که الحمد لله ياد ما هستند، اگر نمي دهند ما را فراموش نكردند و حواسشان به ما هست. ميدانند ظرفیتمان چه قدر است. درجات معنوي این گونه است.
رزق ها اين طور هستند. در همين سوره «هل اتي» از شرابي صحبت مي شود كه «
وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا
»(انسان/٢١)؛ اصلش مخصوص معصوم است ولي به ابرار ميرسد. ابرار، شيعيان حضرت هستند. شراب طهور چيست؟ فرمود: «يُطَهَرَّهُم عَمّا سِوَی اللهِ»؛ وقتي ميخورند از غير خدا پاك مي شوند. ديگر غير خدا در وجودشان نيست. نه به ياد غير خدا هستند، نه محبت غير خدا، نه ترس و خوف از غير خدا. همه وجودشان مشغول به حضرت حق مي شود. حضرت فرمود: «
مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي
». در سفره ماه رمضان و شب قدر، محبت اهل بيت را بايد خواست تا وقتي انسان از آن خورد مطهر شود و به حيات طيّبه برسد.
فرمود: «
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ
»(انفال/٢٤) همه شريعت اسلام حيات بخش است. چرا؟ چون باطنش ولايت الله است. فرمود: «ما يحييكم وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب»(3). وقتی حضرت دعوت به نماز، روزه، جِهاد و حجّ مي كنند در باطن همه اينهـا ولايت اميرالمؤمنين است: «
نَحْنُ أَصْلُ كُلِ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ و الزّكاةُ
»(4)، اينهـا فرع هستند اگر كسي به اين سرچشمه رسيد زنده مي شود و به حيات طيّبه ميرسد. اينهـا رزق هاي خداست. خدا از اين رزق ها هم دارد. از اين رزق ها در ماه رمضان و سفره ضيافت خداي متعال است. «
من رزقه الله حب الائمه من اهل بيتي فقد اصاب خير الدنيا و الاخره
»؛ با چنین رزقی انسان به همه خير دنيا و آخرت میرسد و از اين بالاتر نمي شود.
اين حب درجاتي دارد، «
فَلا يُشَكَّنَّ أحَدٌ أنّه في الجَنَّةِ
»؛ كسي ترديد نكند که چنین انسانی وسط بهشت است. اين، رزق بهشتي هاست. اگر الآن این حب را به كسي بدهند، وسط بهشت است و در آخرت هم به بهشت میرود: «
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ
»(انفطار/١٣). انسان این گونه میفهمد، کسانی که نعمت ولایت را شاکرند جزء ابرار به حساب می آیند و چنین افرادی اندک اند.