نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

دیدار با مسئولین جشنواره عمار / درگيري با تمدن مادي، عمق استراژيك هنر برخاسته از انقلاب/ هنر مدرن، ناشي از هوي و زاييده شيطنت تمدن غرب

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري روز بيستم آذر ماه در ديدار با بعضی مسئولین جشنواره مردمی عمار، آقایان نادر طالب زاده و وحيد جليلي، نكاتي را در مورد مقياس هنر بعد از انقلاب اسلامي و ظرفيت هاي آن بيان كردند. در اين ديدار كه در دفتر ايشان برگذار شد رئيس فرهنگستان علوم اسلامي، مقياس هنر ديني زاييده انقلاب را درگيري تمدني با جبهه كفر دانستند و تأكيد كردند اين هنر مي تواند از افق ظهور و با تكيه به زبان فطرت و امدادهاي جبهه ايمان، درگيري با جبهه كفر را ساماندهي كند. ايشان هنر مدرن را هنر برخاسته از هواي نفس و شيطنت تمدن مادي دانستند كه نتيجه آن ضلالت است و افزودند غرب، هنر را در مقياس اجتماعي وارد كرده و آن را در خدمت توجيه اهداف و جنگ هاي خود در جهان قرار داده است.

ايشان در ابتداي اين جلسه به تبيين نسبت انقلاب اسلامي و غرب پرداختند و گفتند: صفوف در گيري انقلاب اسلامي با غرب، همان صف تمدن اسلام و كفر است و اساس اين منازعه، همان منازعه اميرمؤمنان و ثقيفه است كه در يك زمان به جريان ناكثين، قاسطين و مارقين تبديل شد و در زمان ديگر در قالب امپراطوري بني اميه ظهور پيدا كرد و امروزه به تمدن مادي جديد تبديل شده است.

ايشان در ادامه با اشاره به نقش هنر مادي در اين مبارزه، به تبيين رسالت هنر انقلاب اسلامي پرداختند و گفتند: غرب به عمق اين درگيري توجه پيدا كرده و از همين رو، هنر را در همه اين عرصه ها وارد نموده و انگيزه هاي بين المللي را سامان مي دهد و از اين طريق جنگ هاي بين المللي خود را نيز توجيه مي كند.هنر انقلاب اسلامي نيز بايد در اين افق وارد ميدان شود. تقليد از هنر چند صد سال پيش غرب، آن هم در زماني انقلاب اسلامي توانسته است انسدادي را كه غرب در عرصه انديشه ورزي ايجادنموده بود بشكند؛ هيچ توجيهي ندارد. هنر انقلاب اسلامي بايد جلو تر از هاليوود و ناظر به افق عصر ظهور حركت كند و بتواند براي جامعه توحيدي و در مقياس اجتماعي افق گشايي كند. نظريه ولايت فقيه، همان نظريه عدالت اجتماعي معاصر  و انقلاب اسلامي برنامه تحقق آن است كه اگر در مقياس تاريخي ديده شود امتداد نظريه فلسفه تاريخي امامت شيعي است. انقلاب اسلامي به درگيري تمدني وارد شده و يك قطب اين مبارزه يعني ماركسيسم را هم حذف نموده، يعني حذف اين قطب درگيري واقعا نتيجه انقلاب اسلامي بوده كه منجر به تغيير موازنه قدرت شده است و اين  پيروزي، پيروزي بسيار بزرگي است. قطب دوم اين درگيري نيز در حال چالش است. هنر بايد در اين مقياس درگير شود و همه ابعاد تمدن غرب را نقد كند. اگر جمعي از هنرمندان، هنر انقلاب را در اين مقياس وارد كنند؛ هنر ايران ناگزير از ورود به اين مقياس و حركت در اين فضا خواهد شد.

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري يكي ديگر از رسالت هاي هنر را پيش بيني ميدان درگيري آينده دانستند و در اين رابطه گفتند: هنر بايد بتواند با رويكرد فلسفه تاريخي افق گشايي كند و آسيب هاي مقياس توسعه را كه ناشي از الگوي جهاني توسعه غربي است شناسايي كند و اين انسداد را به نمايش بگذارد و راه خروج از آن را كه يك درگيري تمدني بين جبهه حق و باطل است نشان دهد.

ايشان با اشاره عظمت انقلاب اسلامي و مقايسه آن با ساير انقلاب ها گفتند: ماركسيستها از رستم خودشان يلي ساختند ولي ما از انقلاب خودمان يل نمي سازيم در حالي كه انقلاب اسلامي حقيقتا بزرگتر از انقلاب فرانسه است و تأثير گذاري آن بر فضاي جهاني قابل مقايسه با انقلاب فرانسه نيست و نشانه آن هم، همين سرمايه گذاري دشمن و تمركز او بر اين نقطه است. بار غرب بر دوش سكولاريست هاي مسلمان است كه از داخل دنياي اسلام غرب را كمك مي كنند و در صددند تا سكولاريسم را با يك لعاب ظاهري مسلمان كنند.  غرب در شرايط فعلي، تكثر فرهنگ را پذيرفته ولي مي خواهد بر محور فرهنگ غربي، توسعه فرهنگي ايجاد شود و ساير فرهنگ ها به خرده فرهنگ تبديل شوند. اين بار را نيز سكولار هاي مسلمان، براي غرب به دوش مي كشند. اوباما در سخنراني اخير خودش، جنگ جمهوري اسلامي و غرب را جنگ ايدئولوژيك دانسته كه اين يك واقعيت است. تمدن مادي به دنبال حذف اديان و انبيا است و معتقد است دوران دين به سر آمده و دين زاييده جهالت بشر است. اين تمدن دانشمندان و فلاسفه را مقدم بر انبياء مي داند، در حالي كه همه بايد ذيل انبياء حركت كنند و الا ذيل شيطانند چون بيش از دو پرچم وجود ندارد؛ يكي پرچم انبياء و ديگري پرچم شيطان. با اين نگاه همه فلاسفه غرب پرچمداران فرهنگ شيطنت و ضلالتند و پرچمداران فرهنگي اين دستگاه محسوب مي شوند. اين انديشه، جوشش ضلالت است و از جوشش دائمش هم ضلالت توليد مي شود.

ايشان در ادامه مقدورات هنرمند انقلابي را مقدورات بسيار ارزشمندي دانستند و افزودند: هنرمند غربي مقدوراتش، مقدورات نفس است و زبان چنين هنري زبان زاييده شيطان است و قبله آن، مدرنيته است . اما زبان هنر انقلاب زبان فطرت است و هنرمند ديني، در خدمت «نبي اكرم و آينده متعلق به ايشان» است و از اين افق، در اين دوران متولد مي شود. دستگاه نبي اكرم، افق ظهور و زبان فطرت، مقدورات اين هنر است.

ايشان با تأكيد بر اين كه لازم است تا هنرندان ما عمق استراتژيك درگيري خود را بدانند گفتند: هرچند ممكن است نقطه فعلي درگيري، نقطه معيني باشد ولي عمق استراتژيك اين درگيري بايد درست فهميده شود. همان طور كه حضرت امام رحمت الله عليه نگذاشتند جنگ نظامي ما به يك جنگ ناسيوناليستي، منطقه اي و يا قوميتي تبديل شود و از همان ابتدا، ميدان درگيري را بسيار بزرگ طراحي كرده بودند و دائم متذكر مي شدند كه اين جنگ، جنگ اسلام و كفر است و مي فرمودند «بيداري ملت ها به خاطر جنگ ما در همين منطقه است» و به دليل همين مراقبت هاي حضرت امام، وقتي بسيجي ما در خرمشهر مي جنگيد، مي دانست عمق درگيري او، درگيري با تمدن مادي است.

ايشان در سخنان پاياني خود با اشاره به اقندار نظام اسلامي و آثار بزرگ آن گفتند: هنوز امواج انقلاب اسلامي كه مقدمه انقلاب حضرت بقيه الله است در راه است. برخي از سكولار ها گمان كرده اند مي توانند امواج انقلاب امام را به نفع مدرنيته مديريت كنند ولي اين امواج قابل كنترل نيست. اين امواج، بزرگتر از اين است كه اين افراد بخواهند آن را تنزل دهند. تغيير قدرت در نظام اسلامي و تداول دول، نه ناشي از امواج مدرنيته و اقتدار جريان ليبرال دموكراسي است و نه ناشي از امواج درگيري انقلاب با غرب است فلذا كسي نمي تواند متكي با اين تحليل ها، انفعال انقلاب را نتيجه بگيرد. بلكه همه اين ها، امتداد امواج امام است كه گاهي در اين پوشش و گاهي در پوششي ديگر آرمان هاي جبهه توحيد را پيش مي برد.بنابراين نه ما بايد از چرخش دولت ها در نظام اسلامي نگران باشيم و نه جريان سكولار مي تواند خيلي خوشحال باشد.