بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسات 100 و 101؛ دوشنبه و سه شنبه؛ هفتم و هشتم آبان 1403.
شرط سوم و چهارم زکات انعام: عامل نبودن ـ حولان حول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع بندی شرط دوم: سائمه بودن
بحث در مورد شرط دوم زکات انعام بود. جمع بندی بحث در مورد شرط دوم این است که انعام باید سائمه باشند تا به آنها زکات تعلق گیرد؛ اما در مفهوم سائمه اختلاف شده و در این مورد سه مبنا مطرح شد:
1. مرحوم سید می‌فرماید: ملاک سائمه بودن این است که این حیوان در چراگاه طبیعی غیر مزروع تغذیه کند؛ در کلام مرحوم سید غیر مزروع بودن چراگاه ملاک قرار گرفته است. فرقی ندارد که برای این زمین هزینه ای شده باشد یا نشده باشد؛ مثلا فرقی ندارد که بابت اجاره یا خرید این چراگاه هزینه شده باشد یا اینکه گوسفندان به صورت رایگان در این چراگاه طبیعی بچرند؛ مهم غیر مزروع بودن چراگاه طبیعی است.
2. مرحوم آیت الله خویی ابتدا می‌فرماید: ملاک در سائمه بودن این است که این حیوان در چراگاه طبیعی غیر ملکی تغذیه کند. در کلام ایشان ابتدائا غیر ملکی بودن زمین ملاک قرار گرفته است. ایشان می‌فرماید: نباید برای این زمین هزینه ای شده باشد. خود ایشان این مبنا را قبول نمی‌کند.
3. مرحوم آیت الله خویی بعد از بیان مبنای خودشان با توجه به صحیحه زراره می‌فرمایند: ملاک سائمه، غیر مزروع بودن چراگاه طبیعی است و هزینه کردن ملاک نیست. اما باید این حیوان در «مرج» تغذیه کند. مقصود از مرج چراگاه طبیعی غیر مزروع واسعی است که مالک ندارد. بنابر این اگر شما از منابع طبیعی چراگاهی را بخرید و این حیوان در آن بچرد این حیوان معلوفه به حساب می‌آید. چون این زمین مرج نیست. این مبنا هم قابل دفاع نیست. چون ممکن است اهل یک روستا یک چراگاه طبیعی وسیع را اجاره کنند. این چراگاه «مرج» به حساب می‌آید در حالی که برای آن هزینه هم شده است. به عبارت دیگر در معنای «مرج» هزینه نکردن اخذ نشده است.
شرط سوم: عامل نبودن
مرحوم سید می‌فرماید: «الشرط الثالث: أن لا يكون عوامل و لو في بعض الحول بحيث لا يصدق عليها أنّها ساكنة فارغة عن العمل طول الحول و لا يضرّ إعمالها يوماً أو يومين في السنة كما مرّ في السوم».
در کلمات بعضی از متقدمین سائمه بودن و عامل نبودن یک شرط به حساب آمده است. چون در خارج معمولا اینطور است که یا از حیوانات کار می‌کشند و در نتیجه خودشان به آنها غذا می‌دهند؛ یا حیوانات را در طبیعت رها می‌کنند و از ثمرات دیگر این حیوان‌ها استفاده می‌کنند؛ به عبارت دیگر معمولا حیوان سائم عامل نیست و حیوان عامل سائم نیست؛ در خارج این دو شرط ملازم هم هستند؛ در روایات هم در کنار هم ذکر شده‌اند که حیوان باید سائمه باشد و عامل نباشد؛ اگر اینها دو شرط مستقل از هم باشند ثمره اش در جایی ظاهر می‌شود که یک حیوان سائمه باشد و عامل هم باشد. در این فرض این حیوان سائمه است و زکات به آن تعلق می‌گیرد اما چون عامل است زکات از او برداشته می‌شود.
ادله شرط سوم
بعضی از قدما عامل نبودن را به عنوان شرط مطرح نکرده اند؛ لذا اجماع قطعی در دسترس نیست. عمده دلیل در مورد این شرط، روایات باب است. در این زمینه دو دسته روایت وجود دارد؛ یک دسته از روایات دلالت می‌کنند که عوامل زکات ندارند. در مقابل دو روایت وجود دارد دال بر اینکه عوامل هم زکات دارند. روایات را دوباره می‌خوانیم تا ببینیم آیا از روایات دسته اول شرطیت مستقل فهمیده می‌شود؟ معمولا فقها از این روایات شرطیت مستقل را استظهار کرده‌اند.
مرحوم شیخ حر این روایات را در ابواب زکات انعام باب هفتم ذکر کرده اند؛ عنوان باب اینچنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ السَّوْمِ فِي الْأَنْعَامِ وَ أَنْ‏ لَا تَكُونَ‏ عَوَامِلَ‏ فَلَا تَجِبُ الزَّكَاةُ فِي الْمَعْلُوفَةِ وَ الْعَوَامِلِ بَلْ تُسْتَحَبُ»؛ برای تعلق زکات سائم بودن شرط است علاوه بر اینکه نباید عامل باشند. در معلوفه و عوامل، زکات واجب نیست اما مستحب است زکات پرداخت شود. این فتوای به استحباب از باب جمع بین روایات است که در ادامه تقدیم خواهیم کرد.
روایت اول: صحیحه فضلا
بخش های دیگر این صحیحه را قبلا خوانده ایم. اینجا هم بخشی از این روایت ذکر شده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِ‏ وَ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي حَدِيثِ زَكَاةِ الْإِبِلِ قَالَ وَ لَيْسَ عَلَى الْعَوَامِلِ شَيْ‏ءٌ إِنَّمَا ذَلِكَ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ»؛
روایت دوم: صحیحه فضلا
«وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي حَدِيثِ زَكَاةِ الْبَقَرِ قَالَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْ‏ءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْ‏ءٌ وَ لَا عَلَى الْعَوَامِلِ شَيْ‏ءٌ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ».
روایت سوم: صحیحه زراره
«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ عَلَى الْفَرَسِ أَوِ الْبَعِيرِ تَكُونُ لِلرَّجُلِ يَرْكَبُهَا شَيْ‏ءٌ فَقَالَ لَا لَيْسَ عَلَى مَا يُعْلَفُ شَيْ‏ءٌ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ عَلَى السَّائِمَةِ الْمُرْسَلَةِ فِي مَرْجِهَا عَامَهَا الَّذِي يَقْتَنِيهَا فِيهِ الرَّجُلُ فَأَمَّا مَا سِوَى ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ».
روایت چهارم: مرسله ابن ابی عمیر
این روایت از مرسلات ابن ابی عمیر است و علی التحقیق صحیح است.
«وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ ع لَا يَأْخُذُ مِنْ جِمَالِ الْعَمَلِ صَدَقَةً وَ كَأَنَّهُ لَمْ يُحِبَ‏ (أَنْ يُؤْخَذَ مِنَ الذُّكُورَةِ شَيْ‏ءٌ) لِأَنَّهُ ظَهْرٌ يُحْمَلُ عَلَيْهَا». از شتر هایی که برای کار استفاده می‌شده صدقه گرفته نمی‌شده است.
روایت پنجم: صحیحه فضلا
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا لَيْسَ عَلَى الْعَوَامِلِ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ شَيْ‏ءٌ إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ الْحَدِيثَ»؛ این که در این روایت گوسفند مطرح نشده به این دلیل است که از گوسفند برای کار استفاده نمی‌شود.
روایت ششم: موثقه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ‏ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَيْسَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَيَوَانِ زَكَاةٌ غَيْرِ هَذِهِ الْأَصْنَافِ الثَّلَاثَةِ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَصْنَافِ مِنَ‏ الدَّوَاجِنِ‏ وَ الْعَوَامِلِ‏ فَلَيْسَ‏ فِيهَا شَيْ‏ءٌ الْحَدِيثَ». عوامل زکات ندارند. دواجن هم به حیواناتی گفته می‌شود که با انسان مانوس هستند و در محل زندگی انسان نگهداری می‌شوند. این روایت هم دلالت می‌کند که زکات در این سه صنف هست اما در دواجن و عوامل آن زکات وجود ندارد.
این روایات دلالت داشت که بر عوامل، زکات تعلق نمی‌گیرد. دو روایت صحیحه از اسحاق بن عمار در این باب نقل شده که دلالت دارد زکات به عوامل تعلق می‌گیرد. هر دو روایت از اسحاق بن عمار است اما یکی مضمره است و دیگری از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نقل می‌کند. البته احتمال دارد که این دو روایت در واقع یک روایت باشند.
روایت هفتم: صحیحه اسحاق بن عمار
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِبِلِ تَكُونُ لِلْجَمَّالِ أَوْ تَكُونُ فِي بَعْضِ الْأَمْصَارِ أَ تَجْرِي عَلَيْهَا الزَّكَاةُ كَمَا تَجْرِي عَلَى السَّائِمَةِ فِي الْبَرِّيَّةِ فَقَالَ نَعَمْ». شتری دارد که جمّال برای حمل بار و مسافر از آن استفاده می‌کند. این شتر را با خود جابجا می‌کند و می‌برد و طبیعتا طعام هم برای او فراهم می‌کند. آیا به این شتر‌ها هم مثل شتر هایی که در بیابان رها شده‌اند و می‌چرند زکات تعلق می‌گیرد؟ حضرت فرمود: بله.
ظاهر این روایت بر خلاف آن روایاتی است که می‌فرمود شتر باید سائمه باشد. چون شتر های جمّال معلوفه بوده‌اند. حضرت فرموده‌اند به این شتر‌ها هم زکات تعلق می‌گیرد. در حالی که این شتر‌ها در شهر هستند و در بیابان برای چریدن رها نشده‌اند.
روایت هشتم: صحیحه اسحاق بن عمار
«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الْإِبِلِ الْعَوَامِلِ عَلَيْهَا زَكَاةٌ فَقَالَ نَعَمْ عَلَيْهَا زَكَاةٌ»؛ این روایت صریح است در این که بر عوامل زکات تعلق می‌گیرد.
در جمع بندی این روایات دو مطلب باید مورد بحث قرار گیرد:
آیا روایات دسته اول دلالت می‌کند که عامل نبودن شرط تعلق زکات است یا اینکه به عنوان یک شرط مستقل دلالت ندارد و معیار همان سائمه بودن است. اگر بگویید شرط مستقلی نیست مساله تمام می‌شود. اما اگر بگویید شرط مستقلی است، بحث دوم این است که نحوه جمع چیست؟ معیار صدق عامل بودن چیست؟
شرطیت مستقل یا غیر مستقل
ظاهرا اکثر فقها از این روایات استظهار کرده‌اند که عامل نبودن شرط مستقل است. یعنی عامل بودن به خودی خود مانع تعلق زکات است.
بعضی از فقها در این استظهار مناقشه کرده‌اند. می‌گویند اگر این شرط به صورت مستقل ذکر شده بود دلالت بر شرطیت مستقل داشت. اما در این روایات به صورت مستقل ذکر نشده بلکه تقریبا در همه روایات این مضمون تکرار می‌شود که: «إِنَّمَا ذَلِكَ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ»؛ یا«إِنَّمَا الصَّدَقَةُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ»؛ یا «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ». لذا چون عامل نبودن ذیل این شرط مطرح شده است فقها این طور استظهار کرده‌اند که این شرط مستقلی نیست. به هر حال گفته شده که این عبارت به چند صورت قابل معنا کردن است:
1. در این روایت علت عدم تعلق زکات به عوامل مطرح شده است؛ علت این است که زکات به سائمه تعلق می‌گیرد و عوامل سائمه نیستند.
2. مشهور گفته‌اند این جا دو گزاره وجود دارد؛ «لَيْسَ عَلَى الْعَوَامِلِ شَيْ‏ءٌ» و «إِنَّمَا ذَلِكَ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ». از این دو گزاره در کنار هم فهمیده می‌شود آن که زکات دارد سائمه راعیه است و عوامل چون سائمه راعیه نیستند زکات ندارند. ممکن است کسی بگوید بعضی از عوامل سائمه هم هستند. مثل جایی که در یک چراگاه برای بعضی از کار‌ها مثل خرمن کوبی از این حیوان کار کشیده می‌شود اما تغذیه او هم از همین چراگاه است و این حیوان سائمه به حساب می‌آید. پس این تعلیل شامل همه موارد نمی‌شود. کانه معیار سائمه بودن است اما علت اینکه سائمه بودن بر حیواناتی که عوامل هستند تطبیق شده این است که در اکثر موارد، عوامل معلوفه هستند. در این مبنا زکات به سائمه تعلق می‌گیرد فرقی ندارد که عامل هم باشند یا نباشند. ارتکاز هم همین را اقتضا می‌کند. فرض کنید که این شخص حیوانی دارد که هم از آن کار می‌کشد و هم برای تغذیه آن هزینه ای نمی‌کند. این حیوان به طریق اولی باید زکات داشته باشد. البته این قیاس نیست. مشهور می‌گویند: مفاد حدیث این است که عوامل زکات ندارند چون سائمه زکات دارد. اشکال شده که همه عوامل معلوفه نیستند بلکه در بعضی موارد عوامل سائمه هستند. مشهور پاسخ می‌دهند که: حیواناتی که هم عامل و هم سائمه هستند مورد نظر روایت نیستند. چون تطبیق روایت به غالب موارد است. به نظر می‌آید این قیاس اولویت عرفی است. چون ارتکازات متعارف هم همین است. ارتکازات محفوف به خطاب موجب فهم خطاب می‌شود. ظهور عرفی صرفا از لغت به دست نمی‌آید. آنجایی که اولویت از ارتکازات محفوف به خطاب به دست بیاید قیاس نیست. قیاس در جایی است که این ارتکازات به ظهور ختم نمی‌شود و شما می‌خواهید به واسطه استدلال عقلی استظهار کنید. این استدلال عقلی از نوع کشف علت است و از نوع برهان نیست که حجت باشد.
3. گفته شده عوامل مطلقا زکات ندارند چون سائمه نیستند. اما در خارج می‌بینیم که بعضی از این حیوانات عوامل هستند و سائمه هم هستند. از این دو مقدمه استظهار می‌شود که یک قید اضافه در سائمه اخذ شده است. سائمه یعنی آن که در طبیعت رها است. نه اینکه فقط می‌چرد بلکه رها است و هیچگاه از او کار کشیده نمی‌شود. با توجه به این قید اضافه در مفهوم سائمه روایت بر همه عوامل تطبیق شده است. اگر این طور باشد درست است که عامل بودن شرط مستقل نیست اما نتیجه اش با جایی که شرط مستقل است یکی است. در این فرض عامل نبودن در مفهوم سائمه اخذ شده است. به نظر می‌آید این هم خلاف ظاهر است. چون سائمه یعنی حیوانی که در چراگاه طبیعی می‌چرد و تطبیق روایت از باب فرد غالب است.
به نظر ما عبارت «إِنَّمَا الصَّدَقَةُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ» یا تعلیل است و یا تطبیق از باب اغلب موارد است. بنابر این اگر سائمه باشد و عامل هم باشد زکات دارد. چون ملاک سائمه بودن است. ارتکاز عرفی هم همین را تایید می‌کند. لذا به نظر ما از این روایات شرطیت مستقل فهمیده نمی‌شود. اما اگر کسی مثل مشهور قبول کند که شرطیت مستقل فهمیده می‌شود، آنگاه باید به نحوی این دو دسته روایت را با هم جمع کند.
نحوه جمع بین روایات
گفتیم که یک جمع عرفی در اینجا وجود دارد و آن حمل بر استحباب است. «لیس» صریح در نفی وجوب است. «نعم» ظهور در وجوب دارد اما با استحباب هم سازگاری دارد؛ بنابراین برای جمع بین این دو دسته روایت باید از وجوب رفع ید کنیم و بگوییم «نعم» به معنی استحباب است. مرحوم شیخ حر این راه جمع را مطرح می‌کند. سپس ایشان می‌فرماید: چون این روایت موافق قول عامه است پس احتمال دارد که تقیه ای باشد. مرحوم آیت الله خویی و مرحوم صاحب حدائق، جمع عرفی را قبول نمی‌کنند و می‌فرمایند این روایات حمل بر تقیه می‌شود. مرحوم آیت الله هاشمی می‌فرماید: این جا فقط باید حمل بر استحباب کنید. چون اگر حمل بر استحباب نشود و بگویید زکات به عوامل تعلق می‌گیرد، اغلب عوامل معلوفه هستند، پس شرط سائمه بودن را نفی می‌کنید. بنابراین باید حمل بر استحباب کنید.
شرط چهارم: حولان حول با وجود همه شرایط
مرحوم سید می‌فرماید: «الشرط الرابع: مضيّ الحول عليها جامعة للشرائط، و يكفي الدخول في الشهر الثاني عشر، فلا يعتبر تمامه فبالدخول فيه يتحقّق الوجوب، بل الأقوى استقراره أيضاً، فلا يقدح فقد بعض الشروط قبل تمامه، لكن الشهر الثاني عشر محسوب من الحول الأوّل، فابتداء الحول الثاني إنّما هو بعد تمامه».
شرط بعدی برای تعلق زکات این است که این حیوانات باید با همه شرایط مذکور به مدت یک سال در ملک این مالک باشند و بعد از یک سال زکات تعلق می‌گیرد. البته در روایات گفته شده مقصود از یک سال یعنی یازده ماه و یک روز. یعنی با ورود به ماه دوازدهم یک سال محقق می‌شود.
ادله شرط چهارم
سه روایت به عنوان دلیل شرط چهارم مطرح شده است.
روایت اول: صحیحه فضلا
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا لَيْسَ عَلَى الْعَوَامِلِ مِنَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ شَيْ‏ءٌ إِلَى أَنْ قَالَ وَ كُلُّ مَا لَمْ يَحُلْ عَلَيْهِ الْحَوْلُ عِنْدَ رَبِّهِ فَلَا شَيْ‏ءَ عَلَيْهِ فِيهِ فَإِذَا حَالَ‏ عَلَيْهِ‏ الْحَوْلُ‏ وَجَبَ‏ عَلَيْهِ‏»؛ پس اگر حولان حول شود زکات واجب می‌شود و این شرط به صورت مستقل بیان شده است. «ربّ» در این روایت به معنی مالک است.
روایت دوم
سند این روایت اهمال دارد.
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي‏ الصُّهْبَانِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يُزَكَّى مِنَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ إِلَّا مَا حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَ مَا لَمْ يَحُلْ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَكَأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ».
روایت سوم: صحیحه عبدالله بن سنان
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أُنْزِلَتْ آيَةُ الزَّكَاةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُنَادِيَهُ فَنَادَى فِي النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ فَرَضَ عَلَيْكُمُ الزَّكَاةَ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ‏ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَتَّى حَالَ عَلَيْهِمُ الْحَوْلُ الْحَدِيثَ»؛ آیه زکات در ماه رمضان نازل شد. حضرت منادی را فرستادند و وجوب زکات را اعلام کردند. اما با این حال زکات را اخذ نکردند تا اینکه یک سال گذشت.
در دلالت این روایت مناقشه شده و این مناقشه هم درست است. این آیه شامل زکات غلات هم می‌شود. در زکات غلات که حولان حول شرط نیست. حضرت از صاحبان غلات هم تا سال آینده زکات نگرفتند. پس معلوم است که این یک سال یک استثناء خاص بوده و از باب وجوب حولان حول نیست. لذا از این روایت به تنهایی استظهار نمی‌شود که حولان حول شرط است.
این روایات باب هشتم بود. دسته دیگر روایات در باب نهم آمده است. عنوان باب نهم اینچنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ مُضِيِّ حَوْلٍ لِلصِّغَارِ بَعْدَ الْوِلَادَةِ فِي وُجُوبِ الزَّكَاةِ وَ عَدَمِ الِاكْتِفَاءِ بِحَوْلِ الْأُمَّهَات‏»؛ مضمون روایات این باب این است که حیواناتی که به دنیا می‌آیند تا یک ساله نشده‌اند زکات ندارند. آیا این به خاطر این است که اصلا داخل نصاب نیستند و شمارش نمی‌شوند یا اینکه شمارش می‌شوند اما باید یک سال از تولدشان بگذرد تا زکات به آنها تعلق گیرد؟ خیلی از فقها به روایات این باب تمسک نکرده‌اند. اما بعید نیست که روایات این باب بر شرطیت حولان حول دلالت داشته باشند. انشاءالله در جلسه بعد این روایات را بررسی خواهیم کرد.
و الحمد لله رب العالمین…

پیمایش به بالا