جــلــســه صــد و ده
صحیحه بزنطی
19-9-98
ادامه بررسی روایت باب چهارم
همانطور که گفته شد سوالاتی ذیل این روایت شریفه وجود دارد که اولین سوال این بود که مراد سائل از شیء در سوال خود چیست که گفته شد که قرائن دال بر این است که مراد خمس است
بررسی سوال دوم در روایت شریفه
سوال دوم این است که سوال از اصل خمس است یا سوال از نصاب است و یا اینکه هردو محل سوال راوی هستند که در پاسخ به این سوال بعضی «هل فیه شیء» را قرینه بر این دانسته اند که سوال از اصل خمس است و بعضی نیز «من قلیل و کثیر» را قرینه بر این دانسته اند که سوال از نصاب است یعنی سوال از این است که اگرمعدنی محصول کمی داشته باشد هم متعلق خمس است یا اینکه باید به مقدار خاصی برسد تا متعلق خمس شود همچنین اینکه بزنطی سائل است مؤید این است که سوال از اصل خمس نبوده است چراکه بعید است که مثل بزنطی نداند که معدن متعلق خمس است لذا سوال وی از اصل خمس معدن نیست
در بررسی این دو احتمال باید گفت که اما اینکه بزنطی از فقها است دلیل بر این نمیشود که سوال از اصل خمس نپرسد چراکه ممکن است در زمان وی روشن نبوده است که چه چیزهایی متعلق خمس هستند مخصوصا که در عامه هم محل اختلاف است و اما اینکه «من قلیل و کثیر» آمده است نیز دلیل بر این نیست فقط از نصاب سوال شده باشد، بله اگر اینطور سوال میکرد که آیا معدن هراندازه که باشد خمس دارد یا خیر روشن بود که سوال فقط از نصاب است ضمن اینکه اگر فقط سوال از نصاب باشد «هل فیه شیء» در سوال الغاء میشود
اما اینکه اصلا سوال از نصاب نباشد هم بعید است چراکه سائل از قلیل و کثر هم پرسیده است لذا ظاهرا سوال از هردو است یعنی هم از اصل خمس معدن است و هم از نصاب آن.
بررسی سوال سوم در روایت شریفه
سوال دیگری که در این بحث باید دنبال شود این است که آیا مطلق معدن مراد است یا فقط معدن طلا و نقره مراد است
در پاسخ به این سوال دو احتمال بیان شده است
احتمال اول این است که «ما» در «ما یکون فی مثله الزکاة» فاعل یبلغ باشد و عشرین دینارا مفعول آن باشد که در این صورت معنی جواب حضرت این است که اگر چیزی که در امثال آن زکات است به مقدار بیست دینار رسید باید خمس آن پرداخت شود که این فقط در معدن طلا و نقره است چراکه فقط معدن طلا و نقره است که امثال آن که طلا و نقره مسکوک است زکات دارد
بنابراین معنی روایت در این صورت این است که هیچ معدنی متعلق خمس نیست مگر معدن طلا آن هم در صورتی که به بیست دینار برسد که در این صورت با روایات دیگر که دال بر این هستند که مطلق معادن متعلق خمس هستند تعارض خواهد داشت
البته برای اینکه این روایت با روایات دیگر باب تعارض داشته باشد باید لسان روشن تری بر تعارض وجود داشته باشد لذا اگر «ما» فاعل باشد در واقع روایت مجمل میشود؛ بله، اگر سوال راوی از زکات باشد پاسخ حضرت به اینکه فقط معدن طلا و نقره متعلق زکات هستند روشن بود چراکه بعض عامه قائل به این قول هستند که در این صورت معنی روایت روشن بود و معلوم هم بود که حضرت در مقام تقیه بوده اند اما با توجه به اینکه سوال از خمس است معنی روایت مجمل خواهد بود
آیت الله شبیری فرموده اند که میتوان گفت که سوال راوی از اساس فقط از معادن طلا و نقره بوده است لذا تعارض بین این روایت و روایات دیگر معدن نیست چراکه این روایت اصلا ناظر به معادن دیگر نیست اما این احتمالی که ایشان بیان فرموده اند خلاف ظاهر سوال راوی است چراکه سوال از مطلق معدن است و صرف اینکه در بعض موارد معدن در خصوص معدن طلا و نقره استعمال شده است دلیل نمیشود که در اینجا مرتکب خلاف ظاهر شویم ضمن اینکه اگر سوال از خصوص معدن طلا و نقره باشد حضرت دیگر در پاسخ لازم نبود بفرمایند که معدنی متعلق خمس است که در مثل آن زکات است چراکه سوال از همین جنس معادن بوده است لذا دیگر وجهی ندارد که حضرت این قید را بیان کنند بلکه باید میفرمودند که اگر به بیست دینار رسید متعلق خمس است
احتمال دوم در این روایت شریفه این است که فاعل «یبلغ» «ما اخرج» در کلام راوی باشد و «ما» در «ما یکون فی مثله الزکاة» مفعول باشد و «عشرین دینارا» بدل یا عطف بیان برای موضول باشد یعنی خمس در معدن نیست مگر اینکه به مقداری برسد که در آن مقدار زکات است که در ادامه حضرت آن مقدار را خودشان بیان فرموده اند که مراد بیست دینار است که کمترین نصاب زکات نقدین است
البته حضرت از ابتدا میتوانستند بفرمایند که معدن زکات ندارد مگر اینکه به بیست دینار برسد و وجه اینکه تمثیل به زکات کرده اند برای ما روشن نیست اما این دلیل نمیشود که از ظهور روایت دست بکشیم و بگوییم که حکم اختصاص به معدن طلا و نقره دارد
سوال دیگری که در این روایت باید بررسی شود و در لابلای پاسخ به سوالات گذشته هم اشاره ای به آن شد این است که آیا تماثل با زکات در جنس است یا مقدار و یا اعم از این دو است
اگر «ما» در «ما یکون فی مثله الزکاة» فاعل باشد تماثل اعم خواهد بود ولی اگر مفعول باشد هم ممکن است تماثل در مقدار باشد و هم ممکن است تماثل در جنس باشد
اگر تماثل در جنس باشد و یا اینکه اعم باشد روایت اختصاص به معدن طلا و نقره پیدا خواهد کرد اما اگر تماثل فقط در مقدار باشد که ظاهر روایت هم همین است چراکه اولا سوال راوی از مقدار است و ثانیا حضرت هم در ادامه مقدار بیست دینار را بیان فرموده اند و ثالثا اگر این ارتکاز را ضمیمه کنیم که مطلق معدن متعلق خمس هست متفاهم عرفی از این روایت با توجه به این ارتکاز دیگر این نخواهد بود که تماثل در جنس مراد است بلکه ظهور در تماثل در مقدار پیدا خواهد کرد
نکته دیگر این است که مراد از اینکه حضرت فرموده اند به مقدار بیست دینار برسد به لحاظ وزن است یا قیمت است یا اعم است که ظهور روایت در این است که به لحاظ قیمت و مالیّت است به این دلیل که وقتی کلام در مطلق معدن است که امثال معدن آهن و مس و غیره را شامل میشود پاسخ به اینکه وزن آن به بیست دینار برسد در واقع الغاء نصاب است
نتیجه گیری از مباحث گذشته
در پایان میتوان اینطور جمع بندی و نتیجه گیری کرد که ظهور روایت شریفه این است که در در هیچ معدنی خمس نیست تا اینکه قیمت آن به بیست دینار برسد.

پیمایش به بالا