بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیتالله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 118 شنبه 24 / 09/ 1403
زکات نقدین ـ شرط دوم: مسکوک بودن طلا و نقره ـ سکه ای که به زینت تبدیل شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بحث در زکات نقدین بود. اولین شرط این بود که طلا و نقره مسکوک باشد. این سکه خصوصیاتی باید داشته باشد. در مورد منقوش بودن و رواج داشتن و همچنین در مورد سکه ممسوح گفت و گو شد.
نکته ی دیگری که مرحوم سید در این جا مطرح میکند این است که اگر سکه مضروب منقوش رایج را به زینت تبدیل کنند، حکم آن چیست؟ یعنی بدون اینکه آن را ذوب کنند یا هیأت آن را تغییر دهند، آن را به گردنبند تبدیل کنند به طوری که عنوان درهم و دینار بر آن صدق میکند، اما به عنوان گردنبند استفاده میشود و دیگر با آن معامله نمیشود.
مرحوم سید میفرماید: اگر عنوان درهم و دینار بر آن صدق کند زکات دارد اما اگر عنوان درهم و دینار بر آن صدق نکند زکات ندارد. دلیل فتوای مرحوم سید اطلاقات ادله است. در مقابل، استدلال هایی مطرح شده دال بر اینکه این گردنبند موضوع زکات نیست.
استدلال مرحوم همدانی
در بعضی از ادله قیدی وجود دارد که لسان تعلیل دارد و بر ظاهر ادله دیگر مقدم میشود. روایت اول از باب «عَدَمِ وُجُوبِ الزَّكَاةِ فِي الْحُلِيِّ وَ إِنْ كَثُرَ وَ عَظُمَتْ قِيمَتُهُ» را ببینید. از صحیحه یعقوب بن شعیب تعلیل فهمیده میشود. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُلِيِّ أَ يُزَكَّى فَقَالَ إِذاً لَا يَبْقَى مِنْهُ شَيْءٌ»؛ حضرت فرمود: اگر بخواهید زکات زیورآلات را بدهید چیزی از آن باقی نمیماند.
مرحوم همدانی به این روایت تمسک کرده و میفرمایند: اگر درهم و دینار به زیور الات تبدیل شود ولو صدق عنوان بر آن بکند، زکات ندارد؛ چون طلا دو نوع است:
1. طلایی که اخذ میشود تا در گردش باشد و در معاملات از آن استفاده شود. مثل: سکه طلا.
2. طلایی که اخذ میشود تا نگه داشته شود؛ مثل: زیور الات؛ زکات به زیورآلات تعلق نمیگیرد؛ چون اگر بخواهید زکات آن را بدهید آرام آرام از بین میرود و تمام میشود.
زکات به چیزی تعلق میگیرد که به قصد دوام و بقا تهیه نشده است. پس اگر سکه به گردنبند تبدیل شود زکات به آن تعلق نمیگیرد، چون قرار است آن را نگهداری کنند. ایشان میفرماید: تعلیلی که در این روایت مطرح شده در ما نحن فیه جاری میشود. درست است که روایت دلالت دارد که به درهم و دینار زکات تعلق میگیرد اما این روایت تعلیل میکند؛ و حکم دائر مدار علت است؛ بنابراین ظهور تعلیل در حکم بیش از ظهور اطلاقات درهم و دینار است؛ لذا لسان تعلیل مقدم میشود. مرحوم آیتالله خویی هم این استدلال را میپذیرند.
به نظر ما معلوم نیست که این استدلال تمام باشد. چون هم عنوان «حلی» صدق میکند و هم عنوان «درهم و دینار» صدق میکند. درست است که این سکه ها برای بقاء اخذ شدهاند اما این گردنبند هنوز هم درهم و دینار است؛ معمولا هم هر دو غرض مورد نظر بوده است. هم میخواستند که به عنوان زیور استفاده کنند و هم میخواستند به طوری باشد که هر وقت اراده کردند بتوانند با آن معامله کنند.
به هر حال اگر استدلال مرحوم همدانی قبول شود مشکل حل میشود. اما در غیر این صورت بین دو لسان تعارض شکل میگیرد. یک لسان دلالت دارد بر این که درهم و دینار زکات دارد. یک لسان دلالت دارد بر این که زیورآلات زکات ندارد. نسبت بین این دو لسان، عامین من وجه است. اگر تعارض مستقر شود تساقط میکنند و باید به عام فوقانی مراجعه شود. عام فوقانی این است که اگر طلا به 20 دینار رسید زکات دارد.
استدلال مرحوم آیتالله خویی
مرحوم آیتالله خویی استدلال مرحوم همدانی را قبول میکنند. اما علاوه بر این استدلال میفرمایند: اگر کسی استدلال مرحوم همدانی را قبول نکند و تعارض مستقر شود باز هم این دو لسان تساقط نمیکنند؛ چون این تعارض بدوی است و ادله ای که دلالت میکند زیورآلات زکات ندارد، مقدم میشود؛ ایشان میفرماید: قاعده کلی این است که اگر دو عنوان داشته باشید که عامین من وجه باشند و در صورت الحاق مجمع به یکی از این دو عنوان، عنوان دیگر از موضوعیت الغاء شود، این قرینه میشود بر این که مجمع را باید به عنوان دیگر ملحق کنید.
ایشان برای این قاعده مثال های متعددی ذکر میکنند که به عنوان نمونه چند مورد را ذکر میکنیم:
1. «الماء اذا بلغ کرا لا ینجسه شیء»؛ مفهوم این عبارت این است که تا آب به مقدار کر نرسیده منفعل میشود. پس آب قلیل منفعل میشود. لسان دیگر میفرماید: آب جاری مطلقا منفعل نمیشود. این دو لسان، عامین من وجه هستند. اگر چشمه ای باشد که بجوشد ولی مقداری که از آن روی زمین ظاهر است کمتر از کرّ باشد ذیل هر دو دلیل قرار میگیرد. مرحوم آیتالله خویی میفرماید: اینجا باید ادله آب جاری را اخذ کنید. چون اگر بگویید اینجا ذیل ادله آب قلیل قرار میگیرد، در این صورت ادله آب جاری از موضوعیت میافتد. چون فقط آب جاری کرّ باقی میماند. در نتیجه عنوان آب جاری موضوعیت ندارد. در حالیکه ظاهر لسانی که میفرماید آب جاری منفعل نمیشود این است که عنوان آب جاری موضوعیت دارد. در نتیجه باید بگویید آب جاری مطلقا منفعل نمیشود ولو مقدار آن کمتر از کر باشد. همچنین آب قلیل در صورتی که جاری نباشد منفعل میشود.
2. «کل طائر یطیر بجناحیه لا بأس ببوله و خرعه»؛ بول و خرع پرنده نجس نیست. روایت دیگر میفرماید: «اغسل ثوبک من ابوال ما لا یوکل لحمه»؛ حیوان غیر ماکول اللحم بولش نجس است. این دو لسان عامین من وجه هستند و در مجمع با هم تعارض میکنند. مجمع پرنده ای است که غیر ماکول اللحم است. اگر اینجا دلیلی که میفرماید: «اغسل ثوبک…» مقدم شود، دلیل دیگر از موضوعیت میافتد. در نتیجه عنوان «طائر یطیر بجناحیه» از کار میافتد. چون هر حیوان ماکول اللحمی بول و خرعش پاک است. در حالیکه ظاهر این خطاب این است که یک خصوصیتی در این عنوان وجود دارد.
ایشان میفرماید در ما نحن فیه هم همینطور است. اگر لسان ادله ای که میفرماید درهم و دینار زکات دارند مقدم شود، لسان ادله زیورآلات از موضوعیت میافتد. کانه مقصود از روایاتی که میگویند زکات به زیورآلات تعلق نمیگیرد این است که زکات به درهم و دینار تعلق میگیرد. در حالیکه ظاهر ادله ای که زکات را از زیورآلات نفی میکند دال بر این است که عنوان زیورآلات خصوصیتی دارند. لذا باید مقدم شوند یعنی زیورآلات زکات ندارد ولو مسکوک باشند.
به نظر ما این فرمایش ایشان فی الجمله درست است. اما گاهی قرائنی وجود دارد که میفهمیم این عنوان موضوعیت نداشته است. مثلا در ما نحن فیه عنوان زیورآلات موضوعیت نداشته بلکه از باب کثرت ابتلا در روایات ذکر شده است. در بحث ما «طلای غیر مسکوک» عنوانی است که موضوعیت دارد. هر طلایی که مسکوک نباشد زکات به آن تعلق نمیگیرد. عنوان زیورآلات محل ابتلا بوده و مکرر در مورد آن پرسیده شده است. و ائمه علیهم السلام در پاسخ فرموده اند: زیور الات زکات ندارد. لذا فرمایش مرحوم آیتالله خویی فی الجمله درست است اما در ما نحن فیه فرمایش تمامی نیست. چون در مقام قرینه وجود دارد که زیورآلات موضوعیت ندارد بلکه چون محل ابتلا بوده روایات متعدد در مورد آن صادر شده است.
به همین دلیل است که مرحوم سید و محشین عروه و مشهور قدما میفرمایند: زیور الات زکات ندارند. مگر اینکه درهم و دینار باشند. اگر درهم و دینار به صورت زیورآلات در بیایند زکات دارند.
جمع بندی
خلاصه، تعلیل مرحوم همدانی محل مناقشه است. بیان مرحوم آیتالله خویی فی الجمله درست است اما در جایی که ما موضوعیت داشتن عنوان را ثابت کنیم. اما اگر در جایی احتمال داشته باشد که این عنوان موضوعیت ندارد این قاعده جاری نمیشود. اینکه در روایات متعدد به زیور آلات پرداخته شده احتمال دارد به خاطر این باشد که گفته شده طلای غیر مسکوک زکات ندارد و یک مصداق شایع و رایج آن زیورآلات بوده که مکرر در مورد آن از ائمه علیهم السلام سوال شده است و ایشان جواب دادهاند. لذا احتمال دارد که عنوان موضوعیت نداشته باشد. این همان قاعده کلی است که غیر مسکوک زکات ندارد. یک مصداق آن هم زیورآلات است. لذا فرمایش مرحوم همدانی و مرحوم آیتالله خویی تمام نیست. پس تعارض شکل میگیرد و این تعارض مستقر میشود؛ و باید به عام فوقانی رجوع میشود؛ عام فوقانی میفرماید: در هر 20 دینار نیم دینار زکات وجود دارد.
و الحمد لله رب العالمین…