بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیتالله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 119 شنبه 01 / 10/ 1403
زکات نقدین ـ شرط سوم: حولان حول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرط سوم تعلق زکات به نقدین
در زکات نقدین سه شرط ذکر شده است؛ شرط اول نصاب است؛ شرط دوم مسکوک بودن است؛ شرط سوم حولان حول است؛ حولان حول در انعام و نقدین شرط است اما در غلات شرط نیست.
قبلا در بحث انعام گفتیم که حولان حول به معنای ورود به ماه دوازدهم است؛ البته ماه دوازدهم از سال آینده به حساب نمیآید.
اگر در طول سال نصاب از بین برود مثلا نقدین را به شمش تبدیل کند یا حتی به قصد فرار از زکات آن را تبدیل کند، حولان حول از بین میرود و دوباره باید محاسبه شود. بیشتر بحث هایی که ذیل حولان حول مطرح شده را قبلا بررسی کردیم. در اینجا نکات باقی مانده را اشاره خواهیم کرد.
مرحوم سید میفرماید: «الثالث: مضيّ الحول بالدخول في الشهر الثاني عشر جامعاً للشرائط الّتي منها النصاب، فلو نقص في أثنائه عن النصاب سقط الوجوب، و كذا لو تبدَّل بغيره من جنسه أو غيره، و كذا لو غيّر بالسبك سواء كان التبديل أو السبك بقصد الفرار من الزكاة أو لا على الأقوى، و إن كان الأحوط الإخراج على الأوّل، و لو سبك الدراهم أو الدنانير بعد حول الحول لم تسقط الزكاة، و وجب الإخراج بملاحظة الدراهم و الدنانير إذا فرض نقص القيمة بالسبك»؛ سومین شرط مضیّ حول است؛ مضیّ حول با ورود به ماه دوازدهم محقق میشود؛ مضیّ حول باید همراه با جمیع شرایط دیگر باشد؛ بنابراین اگر مقدار نقدین در میانه سال از نصاب افتاد زکات تعلق نمیگیرد. همچنین اگر در میانه سال، نقدین به چیز دیگری از جنس خودش یا جنس دیگری تبدیل شود باز هم زکات تعلق نمیگیرد؛ مثلا اگر طلا و نقره را بدهد و خانه بخرد؛ یا مثلا طلا و نقره را بدهد و به جای آن طلا و نقره دیگری بگیرد. همچنین اگر طلا و نقره به شمش تبدیل شود، فرقی ندارد که به قصد فرار از زکات باشد یا نباشد، علی الاقوی زکات به آن تعلق نمیگیرد. البته مبنای مرحوم سید این است که اگر به قصد فرار از زکات این کار را بکند احتیاط این است که زکات آن را پرداخت کند.
شرطیت مضیّ حول
تردیدی در اصل شرطیت مضی حول نیست. مرحوم شیخ حر در باب پانزدهم از ابواب زکات نقدین روایات این بحث را نقل کرده است. عنوان باب این چنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ حَوْلِ الْحَوْلِ مِنْ حِينِ الْمِلْكِ فِي وُجُوبِ زَكَاةِ النَّقْدَيْنِ». روایات این باب را ببنید:
روایت اول: صحیحه حلبی
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُفِيدُ الْمَالَ قَالَ لَا يُزَكِّيهِ حَتَّى يَحُولَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ»؛ حلبی میگوید از امام صادق علیه السلام در مورد کسی که مالی به دست آورده پرسیدم. حضرت فرمود: تا زمانیکه حولان حول نشده زکات ندارد.
قبلا این را بحث کردیم که به نظر مرحوم هاشمی مقصود از مال عند الاطلاق، نقدین است. اگر اینطور هم نباشد لا اقل در این روایت به معنی نقدین است.
روایت دوم: صحیحه عبدالله بن سنان
«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ كَانَ لَهُ مَالٌ مَوْضُوعٌ حَتَّى إِذَا كَانَ قَرِيباً مِنْ رَأْسِ الْحَوْلِ أَنْفَقَهُ قَبْلَ أَنْ يَحُولَ عَلَيْهِ أَ عَلَيْهِ صَدَقَةٌ قَالَ لَا»؛ از امام صادق علیه السلام در مورد کسی که مالی را کنار گذاشته ولی قبل از حولان حول آن را انفاق میکند پرسیده شد. حضرت فرمود: زکات ندارد.
از این روایت استفاده میشود که حولان حول شرط است.
روایت سوم: صحیحه علی بن یقطین
«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ يَجْتَمِعُ عِنْدِي الشَّيْءُ فَيَبْقَى نَحْواً مِنْ سَنَةٍ أُزَكِّيهِ قَالَ لَا كُلُّ مَا لَا يَحُلْ عَلَيْهِ عِنْدَكَ الْحَوْلُ فَلَيْسَ عَلَيْكَ فِيهِ زَكَاةٌ الْحَدِيثَ»؛ از حضرت پرسید: اموالی نزد من جمع میشود و حدود یک سال باقی میماند. آیا باید زکات آن را بدهم؟ حضرت فرمود: خیر. هر چیزی که یک سال نزد تو باقی نمانده است زکات ندارد.
لسان این روایات روشن است و همه اینها دلالت بر شرطیت حولان حول دارد.
روایت چهارم: صحیحه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: الزَّكَاةُ عَلَى الْمَالِ الصَّامِتِ الَّذِي يَحُولُ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَ لَمْ يُحَرِّكْهُ»؛ زکات به مالی تعلق میگیرد که صامت باشد و یک سال هم باقی بماند.
روایت پنجم: موثقه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُمَا سَمِعَا أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّمَا الزَّكَاةُ عَلَى الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ الْمَوْضُوعِ إِذَا حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَفِيهِ الزَّكَاةُ وَ مَا لَمْ يَحُلْ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ»؛ زکات و نقره ای که کنار گذاشته شده اگر حولان حول شود زکات دارد.
روایت ششم: صحیحه فضل بن شاذان
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: لَا تَجِبُ الزَّكَاةُ عَلَى الْمَالِ حَتَّى يَحُولَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ»؛
روایات فراوان و متعددی که اکثرا صحیح السند هم هستند در این جا دلالت میکنند که حولان حول شرط است. لذا شرطیت حولان حول اجماعی است و کسی در آن اختلاف نکرده است.
تبدیل مال در میانه سال
مساله بعدی این است که اگر مال را به چیز دیگری تبدیل کند آیا حولان حول از بین میرود و باید دوباره محاسبه شود؟ ظاهر این روایات این است که باید عین آن مال یک سال باقی باشد و اگر به چیز دیگری از جنس خودش یا غیر خودش تبدیل شود حولان حول از بین میرود و باید دوباره محاسبه شود.
محقق شدن حول با ورود به ماه دوازدهم
نکته بعدی این است که با ورود به ماه دوازدهم حولان حول محقق میشود؛ روایات آن را قبلا خوانده ایم اما به عنوان مثال روایت دوم از باب دوازدهم را دوباره تقدیم میکنیم. این روایت صحیحه است و مشهور به آن فتوا داده اند:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ لَهُ مَالٌ وَ حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَإِنَّهُ يُزَكِّيهِ قُلْتُ لَهُ فَإِنْ وَهَبَهُ قَبْلَ حَلِّهِ بِشَهْرٍ أَوْ بِيَوْمٍ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ أَبَداً »؛ اگر یک روز قبل از حولان حول یا یک ماه قبل از پایان سال آن را ببخشد زکات به آن تعلق نمیگیرد. بعد حضرت نکته دیگری بیان میکنند تا اینجا که میفرماید: «قَالَ زُرَارَةُ وَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ كَانَتْ لَهُ مِائَتَا دِرْهَمٍ فَوَهَبَهَا لِبَعْضِ إِخْوَانِهِ أَوْ وُلْدِهِ أَوْ أَهْلِهِ فِرَاراً بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ فَعَلَ ذَلِكَ قَبْلَ حَلِّهَا بِشَهْرٍ»؛ اگر کسی برای فرار از زکات مقداری از مالش را به دیگران هبه کند و این کار را یک ماه قبل از پایان سال انجام دهد آیا باید زکات بدهد؟ «فَقَالَ إِذَا دَخَلَ الشَّهْرُ الثَّانِيَ عَشَرَ فَقَدْ حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ فِيهَا الزَّكَاةُ»؛ حضرت فرمود: اگر وارد ماه دوازدهم شود حولان حول شده و زکات آن واجب است. «قُلْتُ لَهُ فَإِنْ أَحْدَثَ فِيهَا قَبْلَ الْحَوْلِ قَالَ جَائِزٌ ذَلِكَ لَهُ قُلْتُ إِنَّهُ فَرَّ بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ قَالَ مَا أَدْخَلَ عَلَى نَفْسِهِ أَعْظَمُ مِمَّا مَنَعَ مِنْ زَكَاتِهَا»؛ در مورد کسی که برای فرار از زکات کاری میکند که زکات به مالش تعلق نگیرد پرسید. حضرت فرمود: آن ضرری که به خودش زده بیشتر از سودی است که به دست آورده است.
مقصود از ورود به ماه دوازدهم
قبلا این را بحث کردیم که مقصود از ورود به ماه دوازدهم این است که بعد از مالک شدن باید دوازده مرتبه هلال را ببیند تا زکات تعلق بگیرد. بنابر این اگر در میانه ماه محرم مالک شود ابتدای محرم سال آینده زکات به مالش تعلق میگیرد. و اگر ابتدای محرم مالک شود باز هم ابتدای محرم سال آینده باید زکات بدهد. یعنی هلال ماه دوازدهم را که دید باید زکات دهد و لازم نیست که ماه دوازدهم تمام شود.
تبدیل مال به قصد فرار از زکات
اگر مال را به هر دلیلی به چیز دیگری تبدیل کند، زکات به آن تعلق نمیگیرد. اما اگر این مال را به قصد فرار از زکات تبدیل کند، آیا باز هم مانع تعلق زکات است؟ این مساله ذیل زکات انعام بحث شد؛ در آنجا گفتیم که طبق روایات ولو به قصد فرار از زکات مال را تبدیل کند زکات تعلق نمیگیرد. اینجا هم همینطور است. روایات آن را خواندیم. ظاهر روایات این بود که اگر طلا تبدیل شد ولو به قصد فرار از زکات، زکات تعلق نمیگیرد.
مرحوم شیخ حر این روایات را در باب یازدهم نقل کرده است. عنوان باب این چنین است: «بَابُ أَنَّ مَنْ جَعَلَ الْمَالَ حُلِيّاً أَوْ سَبَائِكَ فِرَاراً مِنَ الزَّكَاةِ أَوِ اشْتَرَى بِهِ عَقَاراً فِرَاراً فَإِنْ كَانَ بَعْدَ الْحَوْلِ وَجَبَتْ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ قَبْلَهُ لَمْ تَجِب». مرحوم شیخ حر در این عنوان استظهار خود را از روایات این باب بیان میکند. در این باب دو دسته روایت وجود دارد؛ یک دسته دلالت بر وجوب زکات و دسته دیگر دلالت بر عدم وجوب زکات میکند.
روایت اول: صحیحه عمر بن یزید
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ فَرَّ بِمَالِهِ مِنَ الزَّكَاةِ فَاشْتَرَى بِهِ أَرْضاً أَوْ دَاراً أَ عَلَيْهِ فِيهِ شَيْءٌ فَقَالَ لَا وَ لَوْ جَعَلَهُ حُلِيّاً أَوْ نُقَراً فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ مَا مَنَعَ نَفْسَهُ مِنْ فَضْلِهِ أَكْثَرُ مِمَّا مَنَعَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ الَّذِي يَكُونُ فِيهِ»؛ اگر کسی برای فرار از زکات مالش را به زمین یا خانه یا زیورآلات یا شمش نقره تبدیل کند زکات به مالش تعلق نمیگیرد.
روایت دوم: صحیحه علی بن یقطین
«وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: لَا تَجِبُ الزَّكَاةُ فِيمَا سُبِكَ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ سَبْكُهُ فِرَاراً مِنَ الزَّكَاةِ قَالَ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْمَنْفَعَةَ قَدْ ذَهَبَتْ مِنْهُ فَلِذَلِكَ لَا يَجِبُ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ»؛ مالش را به مالی تبدیل کرده که منافع نقدین را ندارد بنابراین زکات هم ندارد. نقدین را به شمش تبدیل کرده پس منافع نقدین را از دست داده است. گفتیم که برخی احتمال دادهاند که عبارت «وَ مَا مَنَعَ نَفْسَهُ مِنْ فَضْلِهِ» در صحیحه عمر بن یزید دلالت بر همین مطلب داشته باشد که منافع مادی را از خودش منع کرده تا زکات ندهد در حالی که این منافع مادی بیشتر از آن زکاتی است که از آن فرار کرده است.
البته ممکن است که عبارت «وَ مَا مَنَعَ نَفْسَهُ مِنْ فَضْلِهِ» معنای باطنی داشته باشد. ممکن است مقصود ضرر معنوی باشد. ضرر معنوی هم به دو صورت محتمل است:
1. این شخص خودش را از فضایلی که پرداخت زکات دارد محروم کرده است.
2. این شخص با فرار از زکات، خودش را از برکات مادی که قرار بود با پرداخت زکات به او برسد، محروم کرده است.
روایت سوم: صحیحه علی بن یقطین
«وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: لَا تَجِبُ الزَّكَاةُ فِيمَا سُبِكَ فِرَاراً بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْمَنْفَعَةَ قَدْ ذَهَبَتْ فَلِذَلِكَ لَا تَجِبُ الزَّكَاةُ».
این روایت ظهور در تعلیل دارد.
روایت چهارم: صحیحه هارون بن خارجه
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَخِي يُوسُفَ وُلِّيَ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَعْمَالًا أَصَابَ فِيهَا أَمْوَالًا كَثِيرَةً وَ إِنَّهُ جَعَلَ ذَلِكَ الْمَالَ حُلِيّاً أَرَادَ أَنْ يَفِرَّ بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ أَ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ قَالَ لَيْسَ عَلَى الْحُلِيِّ زَكَاةٌ وَ مَا أَدْخَلَ عَلَى نَفْسِهِ مِنَ النُّقْصَانِ فِي وَضْعِهِ وَ مَنْعِهِ نَفْسَهُ فَضْلَهُ أَكْثَرُ مِمَّا يَخَافُ مِنَ الزَّكَاةِ»؛ عرض کرد برادر من برای بنی عباس کار کرده و امکانات زیادی به دست آورده است. او برای فرار از زکات این نقدین را به زیورآلات تبدیل کرده است. آیا باید زکات بدهد؟ حضرت فرمود: زیورآلات زکات ندارد. و آن ضرری که به خاطر فرار از زکات به خودش وارد کرده بیشتر از آن چیزی است که با پرداخت زکات از دست میداد.
ظهور اولیه این روایت بیشتر با ضرر معنوی تطابق دارد.
روایت پنجم: موثقه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَبَاكَ قَالَ مَنْ فَرَّ بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ فَعَلَيْهِ أَنْ يُؤَدِّيَهَا فَقَالَ صَدَقَ أَبِي إِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يُؤَدِّيَ مَا وَجَبَ عَلَيْهِ وَ مَا لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لِي أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أُغْمِيَ عَلَيْهِ يَوْماً ثُمَّ مَاتَ فَذَهَبَتْ صَلَاتُهُ أَ كَانَ عَلَيْهِ وَ قَدْ مَاتَ أَنْ يُؤَدِّيَهَا قُلْتُ لَا قَالَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ أَفَاقَ مِنْ يَوْمِهِ ثُمَّ قَالَ لِي أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا مَرِضَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- ثُمَّ مَاتَ فِيهِ أَ كَانَ يُصَامُ عَنْهُ قُلْتُ لَا قَالَ وَ كَذَلِكَ الرَّجُلُ لَا يُؤَدِّي عَنْ مَالِهِ إِلَّا مَا حَلَّ عَلَيْهِ ».
کانه در این روایت امام صادق علیه السلام میفرماید: کسی که زکات به او تعلق گرفته نمیتواند با تبدیل کردن مال، از پرداخت زکات فرار کند. اما اگر کسی مال خود را قبل از تعلق زکات به چیز دیگری تبدیل کند، زکات به او تعلق نمیگیرد. کانه این روایت مفسر روایات ششم و هفتم این باب است که دلالت میکند اگر کسی مال خود را برای فرار از زکات تبدیل کند، باید زکات را بپردازد.
روایت ششم: موثقه معاویه بن عمار
«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَجْعَلُ لِأَهْلِهِ الْحُلِيَّ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَإِنَّهُ فَرَّ بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ فَقَالَ إِنْ كَانَ فَرَّ بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا فَعَلَهُ لِيَتَجَمَّلَ بِهِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ»؛ شخصی برای فرار از زکات برای زن و بچه خودش زیور میخرد؛ حضرت فرمود: اگر برای فرار از زکات باشد باید زکات بدهد اما اگر فقط برای این باشد که برای خانواده اش زیور خریده باشد، این زکات ندارد.
ظاهر این روایت کاملا با قول مشهور و روایات قبلی تعارض دارد.
روایت هفتم: موثقه محمد بن مسلم
«وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُلِيِّ فِيهِ زَكَاةٌ قَالَ لَا إِلَّا مَا فَرَّ بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ»؛ خرید زیور اگر برای فرار از زکات باشد باید زکات بدهد اما اگر برای فرار از زکات نباشد زکات واجب نیست.
روایت دیگری هم در باب پنجم ابواب زکات نقدین با همین مضمون وجود دارد. روایت سوم باب پنجم این چنین است:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ رَجُلٍ لَهُ مِائَةُ دِرْهَمٍ وَ عَشَرَةُ دَنَانِيرَ أَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ قَالَ إِنْ كَانَ فَرَّ بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ» اگر برای فرار از زکات مالش را تقسیم کرده است باید زکات بدهد. اگر ده دینار را به درهم تبدیل میکرد در مجموع 200 درهم داشت و به آن زکات تعلق میگرفت. اما برای فرار از زکات صد درهم و ده دینار کنار گذاشته است. «قُلْتُ لَمْ يَفِرَّ بِهَا وَرِثَ مِائَةَ دِرْهَمٍ وَ عَشَرَةَ دَنَانِيرَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ» پرسید آیا اینها به هم تبدیل نمیشوند تا به حد نصاب برسند و زکات به آنها تعلق گیرد؟ حضرت فرمود: خیر. «قُلْتُ فَلَا تُكْسَرُ الدَّرَاهِمُ عَلَى الدَّنَانِيرِ وَ لَا الدَّنَانِيرُ عَلَى الدَّرَاهِمِ قَالَ لَا». گفتم این شخص برای فرار از زکات این کار را نکرده بلکه این طور به او ارث رسیده است. حضرت فرمود زکات ندارد.
این روایت هم دلالت دارد که اگر برای فرار از زکات مال را تبدیل کند زکات به مال تعلق میگیرد. این روایت هم نسبت به قبل حولان حول و بعد حولان حول اطلاق دارد. بلکه بعید نیست که این روایت ناظر به قبل حولان حول باشد.
جمع بندی
روایت دوم و سوم که هردو صحیحه است و از علی بن یقطین نقل شده دلالت بر تعلیل دارند. تعلیلی که در این دو صحیحه مطرح شده این است که پول رایج منفعت خاص دارد، به همین دلیل زکات به آن تعلق میگیرد. اما طلا اگر به صورتهای دیگری غیر از پول رایج باشد آن منفعت خاص را ندارد، پس زکات به آن تعلق نمیگیرد. اگر این تعلیل پذیرفته شود و بر اطلاقات مقدم شود، در اینجا دو صورت متصور است:
1. اگر سکه رایج به چیزی غیر از نقدین تبدیل شود، زکات ندارد.
2. اگر سکه رایج به سکه دیگری تبدیل شود مثلا دو نفر صراف سکههای خود را با هم معاوضه کنند، در این صورت زکات به سکههای جدید هم تعلق میگیرد.
به نظر ما بعید نیست که روایات تعلیل را بر اطلاقات این باب مقدم کنیم.
نکته دیگری که در جمع بندی روایات باید به آن اشاره کنیم جمع بین این روایات است. روایات اول تا پنجم این باب بر عدم وجوب زکات دلالت دارند اما دو روایت آخر و همچنین روایت سوم از باب پنجم میفرماید: اگر برای فرار از زکات مال را تبدیل کرده باید زکات آن را بدهد. این دو دسته روایت با هم تعارض میکنند؛ مشهور میگویند: روایات دسته دوم حمل بر استحباب میشود.
مرحوم شیخ طوسی با توجه به مفاد موثقه زراره میفرماید: برای جمع بین این روایات، روایات دسته دوم حمل میشود بر جایی که زکات واجب شده ولی شخص میخواهد با تبدیل مال از پرداخت زکات فرار کند.
البته قبلا هم گفتیم که موثقه معاویه بن عمار را نمیتوان مقید کرد به جایی که بعد از وجوب زکات مال را تبدیل میکند. بنابر این بیان مرحوم شیخ طوسی در جمع بین این دو دسته روایت صحیح نیست.
مرحوم آیت الله خویی ابتدا به قول مشهور اشکال میکند که: «فیه الزکات» و «لیس فیه الزکات» قابل جمع عرفی نیستند. اما ایشان میفرماید: با توجه به نکته ای که در روایات دسته اول وجود دارد باید روایات دسته دوم حمل بر استحباب شوند. مرحوم آیت الله خویی به تعلیل تمسک میکند. ایشان میفرماید: دسته دوم روایات دلالت میکند که اگر کسی به قصد فرار از زکات مالش را تبدیل کند، باید زکات آن را بدهد. اما روایات تعلیل مقدم میشوند و در نتیجه روایات دسته دوم حمل بر استحباب میشوند. ایشان میفرماید: اگر این قرینه وجود نداشت نمیتوانستیم روایات دسته دوم را حمل بر استحباب کنیم.
خلاصه، یا باید روایات دسته دوم را حمل بر استحباب کنید و یا تعارض مستقر میشود و روایات تساقط میکنند. در صورت تساقط، نوبت به عام فوقانی میرسد. عام فوقانی میفرماید: مالی که به حد نصاب رسید باید حولان حول شود تا زکات به آن تعلق گیرد. اینجا حولان حول نشده پس زکات ندارد. اگر عام فوق را هم قبول نکنید و نوبت به اصل عملی برسد، اصل برائت جاری میشود، در نتیجه اگر کسی مال خود را برای فرار از زکات تبدیل کند، زکات به مالش تعلق نمیگیرد.
و الحمد لله رب العالمین…