بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیتالله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 133 شنبه 27 / 11/ 1403
زکات نقدین ـ مسأله سوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بحث در مورد زکات نقدین بود. از فرع سه به بعد چند مساله در مورد درهم و دینار مغشوش است. سکه مغشوش به سکه ای گفته میشود که ناخالصی دارد. این چند مساله شاید مبتلا به نباشد اما نکات فقهی خوبی دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
مسأله 3
در مساله سوم بحث در این است که آیا زکات به درهم و دینار مغشوش هم تعلق میگیرد؟ مرحوم سید میفرماید: زکات به درهم و دینار مغشوش هم تعلق میگیرد مشروط بر اینکه مقدار طلا و نقره خالص آن به حد نصاب برسد؛ اگر شک کنیم که مقدار خالص آن به حد نصاب میرسد یا نمیرسد، اگر راهی برای تحصیل علم باشد باید تحصیل علم کرد؛ اما گاهی برای تحصیل علم راهی وجود ندارد عقلاً و شرعاً؛ مقصود از قید عقلاً این است که امکان فحص نیست؛ مقصود از قید شرعا این است که امکان فحص هست اما ضرر زیادی به مال وارد میشود. اگر در مقدار خالص شک کردیم فحص لازم است و اگر فحص ممکن نباشد عقلاً یا شرعاً، در این صورت زکات واجب نیست. سپس ایشان میفرماید: احوط این است که این سکه ها را آب کنند. کانه ایشان میفرماید با اینکه ضرر زیادی به مال وارد میشود ولی احتیاط در این است که سکه ها آب شوند و مقدار خالص طلا و نقره مشخص شود.
خلاصه در این جا 4 مساله باید مورد بررسی واقع شود:
- آیا به درهم و دینار مغشوش زکات تعلق میگیرد؟
- اگر زکات تعلق میگیرد، آیا زکات تابع نصاب در تعداد سکه است یا تابع مقدار خالص طلا و نقره است؟
- اگر زکات تابع مقدار خالص طلا و نقره است، آیا فحص واجب است؟
- اگر فحص واجب است، در جایی که عقلاً فحص ممکن نیست آیا باید از طریق آب کردن سکه ها و جدا کردن مقدار خالص طلا یا نقره، احتیاط کرد یا احتیاط لازم نیست؟
در مساله اول ادعای اجماع شده که زکات به سکه مغشوش تعلق میگیرد به شرط اینکه طلا و نقره خالص آن به حد نصاب برسد. در اینجا فقط مرحوم آیتالله خویی حاشیه ای[1] دارند که تقدیم میکنیم: «إذا كان الغشّ قليلًا لا يضرّ بصدق اسم الذهب و الفضّة فالظاهر وجوب الزكاة مع بلوغ النصاب و إن لم يبلغ خالصهما النصاب» اگر مقدار ناخالصی به حدی باشد که مانع از صدق عنوان طلا و نقره نمیشود زکات به آن تعلق میگیرد اما این تابع نصاب خود سکه است نه مقدار خالص طلا و نقره. «و إذا كان الغشّ بمقدار لا يصدق معه اسم الذهب أو الفضّة ففي وجوب الزكاة مع بلوغ خالصهما النصاب إشكال و الأظهر عدم وجوبها و من ذلك يظهر الحال في الفروع الآتية» اما اگر ناخالصی به حدی باشد که دیگر به آن طلا و نقره گفته نمیشود زکات به آن تعلق نمیگیرد چه خودش به نصاب رسیده باشد چه مقدار خالص آن به حد نصاب رسیده باشد.
مرحوم آیتالله خویی در دو جا به این مساله میپردازد:
- ایشان در درس خارج خود میفرماید: در سکه مغشوش زکات نیست چون عنوان درهم و دینار به آن تعلق نمیگیرد؛ زکات تابع عنوان درهم و دینار است و صدق عنوان درهم و دینار تابع عنوان خلیط است. اگر مقدار ناخالصی از یک حدی عبور کند دیگر به آن درهم و دینار گفته نمیشود و اگر عنوان درهم و دینار بر سکه مغشوش صدق نکند زکات ندارد.
این تابع این است که میزان خلیط چقدر است. اگر میزان آن به حدی باشد که عنوان درهم و دینار بر آن صدق نکند زکات به آن تعلق نمیگیرد ولو اینکه سکه باشد و رایج هم باشد. اگر عنوان درهم و دینار صدق کند زکات به آن تعلق میگیرد و نصاب آن هم تابع روایاتی است که نصاب درهم و دینار را مشخص میکند. یعنی 200 درهم 5 درهم و 20 دینار نیم دینار. لازم نیست که سکه خالص باشد و لازم نیست که مقدار طلا یا نقره خالص آن محاسبه شود.
- ایشان در حاشیه عروه میفرماید: در سکه مغشوش زکات نیست چون عنوان طلا و نقره به آن تعلق نمیگیرد.
علی ای حال باید در این بحث موضوع زکات مشخص شود. در این جا سه احتمال وجود دارد:
- نظر مرحوم سید و مشهور فقها: موضوع زکات طلای مسکوک و نقره مسکوک است.
- نظر مرحوم آیتالله خویی در درس خارج: موضوع زکات درهم و دینار است.
- نظر مرحوم آیتالله خویی در حاشیه عروه: موضوع زکات سکه طلا و سکه نقره است.
نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که به طلایی که در سکه مغشوش هست طلای مسکوک گفته میشود. اما گاهی انقدر مقدار ناخالصی زیاد است که به آن سکه طلا گفته نمیشود. مرحوم سید و مشهور میگویند زکات به طلای مسکوک تعلق میگیرد و باید مقدار خالص طلا محاسبه شود و اگر به نصاب رسید یعنی مقدار آن 40 مثقال شرعی شد زکات آن باید پرداخت شود. مرحوم آیتالله خویی میفرماید سکه طلا و سکه نقره موضوع خطاب است. شاید اینکه گفته اند باید عنوان درهم و دینار صدق کند همین معنا مورد نظرشان بوده باشد.
به نظر ما بعید نیست که نظر مشهور صحیح باشد؛ در این مورد ادعای اجماع هم شده است. مرحوم آیتالله خویی میفرماید: اگر در این مساله اجماع باشد اینجا موضوع زکات دو چیز میشود. یکی درهم و دینار و یکی هم طلا ونقره ای که در ضمن سکه مغشوش قرار دارند. دلیل یکی روایات درهم و دینار است و دلیل دیگری اجماع است.
همچنین نظر مشهور منصوص هم هست؛ اما به نظر مرحوم آیتالله خویی این روایت به لحاظ سند محل مناقشه است. این روایت به تنهایی در باب هفتم از ابواب زکات طلا و نقره آمده است؛ عنوان باب اینچنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ كَوْنِ النِّصَابِ مِنَ النَّقْدَيْنِ ذَهَباً خَالِصاً أَوْ فِضَّةً خَالِصَةً أَوْ مَغْشُوشاً فِيهِ نِصَابٌ مِنَ النَّقْد». عنوان این باب مطابق فتوای مشهور است.
سند این روایت به دو جهت محل مناقشه قرار گرفته است:
- محمد بن عبدالله بن هلال: این شخص امامی است اما توثیق خاصی ندارد. بعضی گفته اند به خاطر کثرت روایت محمد بن حسین، ایشان توثیق میشود. اگر این قاعده کثرت روایت را بپذیرید این شخص توثیق میشود.
- زید الصائغ: این شخص ضعیف مصرح است. تصریح شده که این شخص کذاب بوده است.
بنابر این سند این روایت به لحاظ زید صائغ قابل تصحیح نیست؛ اما گفته شده قدما به این روایت فتوا داده اند و این روایت شهرت فتوایی دارد. مرحوم آیتالله خویی در این شهرت فتوایی هم مناقشه میکند؛ ایشان میفرماید: اولا ما شهرت فتوایی را جابر ضعف سند نمیدانیم؛ ثانیا معلوم نیست که مستند قدما این روایت بوده باشد. شاید نظر قدما این بوده که علی القاعده به سکه مغشوش زکات تعلق میگیرد. متن روایت را ببینید:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ زَيْدٍ الصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ فِي قَرْيَةٍ مِنْ قُرَى خُرَاسَانَ- يُقَالُ لَهَا بُخَارَى فَرَأَيْتُ فِيهَا دَرَاهِمَ تُعْمَلُ ثُلُثٌ فِضَّةً وَ ثُلُثٌ مِسّاً[2] وَ ثُلُثٌ رَصَاصاً» راوی میگوید در بخارا که بودم درهم هایی در آنجا تولید میشد که جنس آن از نقره و مس و رصاص بود. «وَ كَانَتْ تَجُوزُ عِنْدَهُمْ» این درهم ها سکه رایج آنجا بود و مورد استفاده واقع میشد. «وَ كُنْتُ أَعْمَلُهَا وَ أُنْفِقُهَا» من هم مثل آنها سکه درست میکردم و خرج میکردم. «قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا كَانَ تَجُوزُ عِنْدَهُمْ» امام صادق علیه السلام فرمود اگر این سکه نزد خودشان رواج دارد اشکالی ندارد. «فَقُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ حَالَ عَلَيْهَا الْحَوْلُ وَ هِيَ عِنْدِي وَ فِيهَا مَا يَجِبُ عَلَيَّ فِيهِ الزَّكَاةُ أُزَكِّيهَا» پرسیدم که اگر من این سکه ها را تولید کنم و حولان حول هم بشود و در ضمن این سکه ها مقداری که زکات بر آن واجب است هم باشد، آیا باید زکات آن را بدهم؟ اینجا در معنای این روایت دو احتمال هست. احتمال اول این است که تعداد سکه ها به نصاب میرسد. احتمال دوم این است که مقدار خالص نقره به حد نصاب میرسد. «قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا هُوَ مَالُكَ» حضرت فرمود بله زکات دارد. «قُلْتُ فَإِنْ أَخْرَجْتُهَا إِلَى بَلْدَةٍ لَا يَنْفُقُ فِيهَا مِثْلُهَا فَبَقِيَتْ عِنْدِي حَتَّى حَالَ عَلَيْهَا الْحَوْلُ أُزَكِّيهَا» دوباره میپرسد که اگر این سکه ها را با خود به جایی ببرم که در آن شهر به عنوان سکه رایج استفاده نمیشود و این سکه ها نزد من باقی بماند تا اینکه یک سال بگذرد آیا باید زکات آن را بدهم؟ «قَالَ إِنْ كُنْتَ تَعْرِفُ أَنَّ فِيهَا مِنَ الْفِضَّةِ الْخَالِصَةِ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ فِيهِ الزَّكَاةُ فَزَكِّ مَا كَانَ لَكَ فِيهَا مِنَ الْفِضَّةِ الْخَالِصَةِ (مِنْ فِضَّةٍ)[3] وَ دَعْ مَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الْخَبِيثِ» حضرت فرمود اگر مقدار نقره خالص آن به حد نصاب میرسد باید زکات آن را بدهی. «قُلْتُ وَ إِنْ كُنْتُ لَا أَعْلَمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفِضَّةِ الْخَالِصَةِ إِلَّا أَنِّي أَعْلَمُ أَنَّ فِيهَا مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ»؛ میپرسد اگر بدانم که به مقدار نصاب در این سکه ها نقره خالص وجود دارد اما مقدار دقیق آن را ندانم باید چه کنم؟ «قَالَ فَاسْبُكْهَا حَتَّى تَخْلُصَ الْفِضَّةُ وَ يَحْتَرِقَ الْخَبِيثُ ثُمَّ تُزَكِّيَ مَا خَلَصَ مِنَ الْفِضَّةِ لِسَنَةٍ وَاحِدَةٍ».[4] حضرت فرمود باید سکه ها را آب کنی و نقره خالص آن را جدا کنی و محاسبه کنی و زکات یک سال آن را پرداخت کنی. نقره آب شده زکات ندارد اما این نقره قبلا سکه بوده به همین دلیل باید زکات یک سال آن را بدهد ولی برای سال های آینده به این نقره زکات تعلق نمیگیرد. کانه حضرت در این جمله آخر میفرماید اگر نمیدانی چه مقدار نقره داری باید تفحص کنی. فحص لازم است پس اگر برای فحص باید سکه را آب کنی این کار را بکن. معنایش این است که اگر میخواهی احتیاط کنی احتیاط کن اما اگر نمیخواهی احتیاط کنی تفحص کن.
جمع بندی
اگر این روایت را نپذیرید و بخواهید طبق قواعد بحث کنید اینجا باید ببینیم که تعلق زکات تابع چیست؟ آیا سکه طلا موضوع زکات است یا طلای مسکوک موضوع زکات است؟ اگر سکه طلا موضوع زکات باشد باید اولا عنوان سکه طلا بر این سکه مغشوش صدق کند ثانیا تعداد سکه ها به نصاب برسد. اگر طلای مسکوک موضوع زکات باشد باید طلای خالصی که در ضمن این سکه ها قرار دارد به نصاب برسد.
به نظر ما آنچه که از روایات فهمیده میشود این است که موضوع زکات سکه طلا و سکه نقره نیست بلکه طلای مسکوک و نقره مسکوک است. البته در بعضی روایات از درهم و دینار نام برده شده است. درهم و دینار یعنی سکه نقره و سکه طلا. این روایات مطابق فرمایش مرحوم آیتالله خویی است. اگر این روایات را بپذیرید فرمایش مرحوم آیتالله خویی درست میشود. در غیر این صورت به نظر میآید نظر مشهور مطابق روایات است.
و الحمد لله رب العالمین…
[1]. العروة الوثقى، ج4، ص59.
[2]. المس- النحاس.( لسان العرب- مسس- 6- 219).
[3]. ليس في المصدر.
[4]. وسائل الشيعة، ج9، ص153.