بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

جلسه 136  سه‌شنبه  30 / 11/ 1403

زکات نقدین ـ  مسأله هفتم و هشتم و نهم و دهم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خلاصه جلسه قبل

جلسه قبل به فرع ششم رسیدیم؛ مرحوم سید در فرع ششم می‌فرماید: اگر کسی درهم و دیناری دارد که به حد نصاب می‌رسد، اما در خالص بودن یا مغشوش بودن سکه‌ها شک دارد، لازم نیست زکات بدهد. چون شبهه مصداقیه وجوبیه است و برائت جاری می‌شود؛ البته احتیاط در این است که زکات آن پرداخت شود.

در جلسه قبل نسبت به فحص هم بحث کردیم؛ گفته شد که در شبهات موضوعیه فحص لازم نیست؛ مگر اینکه اهتمام شارع در موارد خاص، احراز شود. همچنین مقصود ما فحص عادی نیست؛ فحص عادی همیشه لازم است، بحث ما در مورد فحص به معنای ذوب کردن سکه است.

بیان علامه در تذکره

نکته ای که در این زمینه باقی مانده بیان مرحوم علامه در تذکره است. ایشان می‌فرماید: اگر در خالص بودن یا مغشوش بودن سکه‌هایی که به نصاب رسیده شک کنیم، مقتضای قاعده جریان اصالة الصحة و السلامة است.

در پاسخ به علامه عرض می‌کنیم که دو معنا می‌تواند مقصود از سکه مغشوش باشد:

  1. مرحوم سید می‌فرماید: سکه مغشوش سکه ای است که معیوب نیست، و آلیاژ آن با طلا و نقره آمیخته شده است. در اینجا اصالة الصحة و السلامة جاری نمی‌شود. چون شک در عیب نیست که بگوییم اصل بر سلامت است؛ در اینجا شک در خلوص سکه است. پس در مورد سکه مغشوش به معنای سکه ای که ناخالصی دارد اصالة الصحة و السلامة جاری نمی‌شود.
  2. سکه مغشوش سکه ای است که معیوب است، مثلا سکه تقلبی است؛ اگر مقصود از سکه مغشوش سکه معیوب باشد، اصالة الصحة و السلامة جاری می‌شود.

مسأله هفتم

مرحوم سید در مسأله هفتم می‌فرماید اگر آلیاژی که در سکه مغشوش به کار رفته، فقط ترکیبی از طلا و نقره باشد، چه زمانی به اینها زکات تعلق می‌گیرد؟ این مسأله صور مختلفی دارد:

  1. هر دو با هم به حد نصاب می‌رسند اما جداگانه هیچکدام به نصاب نمی‌رسد. در این صورت زکات ندارد.
  2. می داند که یکی از اینها به نصاب رسیده است. مثلا می‌داند که مقدار طلا در این سکه‌ها به نصاب رسیده است. باید زکات طلا را پرداخت کند.
  3. می داند که هم طلا و هم نقره به نصاب رسیده‌اند. باید زکات هر دو را پرداخت کند.
  4. اگر می‌داند یکی به نصاب رسیده اما نمی‌داند طلا به نصاب رسیده یا نقره به نصاب رسیده است، اینجا تصفیه واجب است چون علم اجمالی دارد؛ پس یا باید احتیاط کند یا اگر نمی‌خواهد احتیاط کند باید تصفیه کند؛ یعنی باید سکه‌ها را ذوب کند تا بفهمد کدام به نصاب رسیده و زکات آن را پرداخت کند.

مرحوم سید در مسأله هفتم[1] می‌فرماید: «لو كان عنده نصاب من الدراهم المغشوشة بالذهب أو الدنانير المغشوشة بالفضّة لم يجب عليه شي‌ء إلّا إذا علم ببلوغ أحدهما أو كليهما حدّ النصاب فيجب في البالغ منهما أو فيهما، فإن علم الحال فهو» اگر علم داشته باشد که کدام به نصاب رسیده است زکات آن را پرداخت می‌کند. مثلا 1000 سکه مغشوش دارد که می‌داند در هر سکه 40 درصد طلا و 60 درصد نقره به کار رفته است. پس در مجموع به اندازه 400 سکه طلا دارد و به اندازه 600 سکه نقره دارد. پس زکات هر کدام را مطابق علمی که دارد پرداخت می‌کند. «و إلّا وجبت التصفية» در جایی که علم اجمالی دارد یا باید احتیاط کند یا باید تصفیه کند. اگر علم اجمالی نداشته باشد، شبهه بدویه است و برائت جاری می‌شود. «و لو علم أكثريّة أحدهما مردّداً و لم يمكن‌ العلم وجب إخراج الأكثر من كلّ منهما، فإذا كان عنده ألف و تردّد بين أن يكون مقدار الفضّة فيها أربعمائة و الذهب ستّمائة و بين العكس أخرج عن ستّمائة ذهبا و ستّمائة فضة، و يجوز أن يدفع بعنوان القيمة ستّمائة عن الذهب، و أربعمائة عن الفضّة بقصد ما في الواقع». اگر بداند که میزان ترکیب طلا و نقره 40 به 60 است اما نمی‌داند که 40درصد طلا و 60 درصد نقره است یا بالعکس، در اینجا باید مقدار کمتر را در هر دو بدهد. چون در مقدار کمتر هر دو به نصاب رسیده‌اند. یعنی باید به مقدار 400 سکه طلا و 400 سکه نقره زکات بدهد. 200 سکه ای که باقی می‌ماند بین طلا و نقره مردد است. علم اجمالی دارد که زکات 200 سکه طلا به عهده اش آمده یا 200 سکه نقره به عهده اش آمده است. چون علم اجمالی دارد باید احتیاط کند. احتیاطش به این است که این 200 سکه را از هر دو پرداخت کند. همچنین جایز است که قیمت زکات 600 سکه طلا و 400 سکه نقره را بدهد. یعنی برای آن 200 سکه ای که بین طلا و نقره مردد است قیمت طلا را پرداخت می‌کند و نیت می‌کند اگر 200 سکه طلا به عهده اش آمده این زکات همان باشد و اگر 200 سکه نقره به عهده اش آمده این زکات همان باشد.

مسأله هشتم

«لو كان عنده ثلاثمائة درهم مغشوشة و علم أنّ الغشّ ثلثها مثلًا على التساوي في أفرادها يجوز له أن يخرج خمس دراهم من الخالص، و أن يخرج سبعة و نصف من المغشوش»؛ اگر کسی 300 سکه مغشوش دار و می‌داند که یک سوم این سکه‌ها ناخالصی و دو سوم آن نقره است، اگر همه سکه‌ها مثل هم باشند و در هر سکه یک سوم نا خالصی وجود داشته باشد، می‌داند که 200 درهم خالص دارد، پس باید 5 درهم خالص زکات بدهد؛ می‌تواند از خارج نصاب 5 درهم خالص بدهد یا اگر از خود اینها می‌دهد باید هفت و نیم درهم زکات بدهد. «و أمّا إذا كان الغشُّ بعد العلم بكونه ثلثاً في المجموع لا على التساوي فيها فلا بدّ من تحصيل العلم بالبراءة، إمّا بإخراج الخالص، و إمّا بوجه آخر»؛ اما اگر 300 درهم دارد که می‌داند یک سوم این‌ها ناخالصی است و دو سوم نقره است اما درصد ناخالصی در همه سکه‌ها به صورت مساوی نباشد، اینجا می‌داند که 200 سکه نقره دارد و باید 5 درهم زکات بدهد؛ می‌تواند از خارج نصاب 5 درهم خالص بدهد یا اگر بخواهد از نصاب پرداخت کند باید احراز کند که آنچه به عهده اش آمده را پرداخت کرده است؛ چون اشتغال یقینی نیاز به برائت یقینی دارد.

مسأله نهم

«إذا ترك نفقة لأهله ممّا يتعلّق به الزكاة و غاب و بقي إلى آخر السنة بمقدار النصاب لم تجب عليه إلّا إذا كان متمكّناً من التصرّف فيه طول الحول مع كونه غائباً». اگر کسی مقداری سکه را برای مصرف خانواده اش کنار گذاشته و به مسافرت رفته است، اگر از این سکه‌ها به مقدار نصاب یک سال باقی بماند، زکات به آن تعلق نمی‌گیرد مگر اینکه این شخص با اینکه غایب است توانایی تصرف در این مال در طول این یک سال را داشته باشد. ملاک در این مسأله تمکن از تصرف است. اگر از راه دور توانایی در تصرف داشته باشد زکات تعلق می‌گیرد و در غیر این صورت زکات ندارد.

مسأله دهم

«إذا كان عنده أموال زكويّة من أجناس مختلفة و كان كلّها أو بعضها أقلَّ من النصاب فلا يجبر الناقص منها بالجنس الآخر، مثلًا إذا كان عنده تسعة عشر ديناراً و مائة و تسعون درهماً لا يجبر نقص الدنانير بالدراهم و لا العكس». اگر کسی اجناس مختلف زکوی داشته باشد که هر کدام جداگانه به نصاب نمی‌رسند، زکات تعلق نمی‌گیرد؛ مثلا اگر مقداری گندم دارد که به نصاب نمی‌رسد اما اگر با جو آنها را حساب کنی به نصاب می‌رسند، اینجا زکات تعلق نمی‌گیرد. مثلا اگر 19 دینار و 199 درهم دارد هر دو به ضمیمه هم از نصاب بیشتر می‌شوند اما جداگانه به نصاب نمی‌رسند، این جا هم زکات تعلق نمی‌گیرد. این هم علی القاعده است و هم منصوص است. البته در مورد طلا و نقره یک روایت صحیحه وجود دارد که دلالت دارد اگر طلا و نقره در مجموع به نصاب برسند زکات به آن تعلق می‌گیرد؛ این روایت را بعدا خواهیم خواند؛ مرحوم شیخ حر و دیگران سعی کرده‌اند که این روایت را با روایات دیگر جمع دلالی کنند؛ اما به هر حال اگر جمع دلالی هم نشود این روایت معرض عنه اصحاب است.

و الحمد لله رب العالمین…

 

[1]. العروة الوثقى، ج‌4، ص60.

پیمایش به بالا