بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

جلسه 139 ‌دوشنبه  06 / 12/ 1403

زکات غلات ـ نصاب، ملکیت، وقت تعلق زکات به غلات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بحث ما در مورد زکات غلات بود. گفتیم که در زکات غلات یک نصاب بیشتر وجود ندارد. اگر هر کدام از غلات اربعه به 300 صاع برسد زکات به آن تعلق می‌گیرد. مرحوم سید برای اینکه محاسبه راحت تر شود، 300 صاع را به اوزان رایج تبدیل کرده است. در ادامه بعضی از روایاتی که مقدار صاع را مشخص کرده تقدیم خواهیم کرد. دو روایت در باب چهارم از ابواب زکات غلات به این مطلب اشاره دارد:

روایت نهم

«الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الرِّضَا ع فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: وَ الْعُشْرُ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ كُلُّ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ مِنَ الْحُبُوبِ إِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةَ أَوْسُقٍ فَفِيهَا الْعُشْرُ إِنْ كَانَ يُسْقَى سَيْحاً وَ إِنْ كَانَ يُسْقَى بِالدَّوَالِي فَفِيهَا نِصْفُ الْعُشْرِ لِلْمُعْسِرِ وَ الْمُوسِرِ وَ يُخْرَجُ مِنَ الْحُبُوبِ الْقَبْضَةُ وَ الْقَبْضَتَانِ لِأَنَّ اللَّهَ لَا يُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَ لَا يُكَلِّفُ الْعَبْدَ فَوْقَ طَاقَتِهِ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الصَّاعُ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ وَ هُوَ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ وَ الْمُدُّ رِطْلَانِ وَ رُبُعٌ بِرِطْلِ الْعِرَاقِ».[1]

روایت دهم

«قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ هُوَ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ بِالْعِرَاقِيِّ وَ سِتَّةٌ بِالْمَدَنِيِّ».[2]

این دو روایت دلالت دارد که هر صاع 9 رطل عراقی است.

روایت دیگری که در این مورد وجود دارد در باب ششم از ابواب زکات فطره آمده است:

روایت دوازدهم

«وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَدَقَةِ الْفِطْرَةِ فَقَالَ عَلَى كُلِّ مَنْ يَعُولُ الرَّجُلُ عَلَى الْحُرِّ وَ الْعَبْدِ وَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ أَوْ نِصْفُ صَاعٍ مِنْ بُرٍّ وَ الصَّاعُ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ».[3]

روایت هجدهم

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ‏ عَنِ الرِّضَا ع فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: زَكَاةُ الْفِطْرِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ رَأْسٍ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ حُرٍّ أَوْ عَبْدٍ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ صَاعٌ وَ هُوَ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ».[4]

طبق این دو روایت هر صاع برابر با 4 مد است.

روایات دیگری که به این مطلب اشاره دارد در باب هفتم از ابواب زکات فطره آمده است. عنوان باب اینچنین است: «بَابُ مِقْدَارِ الصَّاع‏»

روایت اول

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ وَ كَانَ مَعَنَا حَاجّاً قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع عَلَى يَدَيْ أَبِي جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَصْحَابَنَا اخْتَلَفُوا فِي الصَّاعِ بَعْضُهُمْ يَقُولُ الْفِطْرَةُ بِصَاعِ الْمَدَنِيِّ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ بِصَاعِ الْعِرَاقِيِّ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ الصَّاعُ بِسِتَّةِ أَرْطَالٍ بِالْمَدَنِيِ‏ وَ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ بِالْعِرَاقِيِّ قَالَ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يَكُونُ بِالْوَزْنِ أَلْفاً وَ مِائَةً وَ سَبْعِينَ وَزْنَةً[5]».[6]

روایت چهارم

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ صَاحِبَ الْعَسْكَرِ ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِي حَدِيثٍ‏ الْفِطْرَةُ عَلَيْكَ وَ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ مَنْ تَعُولُ ذَكَراً كَانَ أَوْ أُنْثَى صَغِيراً أَوْ كَبِيراً حُرّاً أَوْ عَبْداً فَطِيماً أَوْ رَضِيعاً تَدْفَعُهُ وَزْناً سِتَّةَ أَرْطَالٍ بِرِطْلِ الْمَدِينَةِ- وَ الرِّطْلُ مِائَةٌ وَ خَمْسَةٌ وَ تِسْعُونَ دِرْهَماً يَكُونُ الْفِطْرَةُ أَلْفاً وَ مِائَةً وَ سَبْعِينَ دِرْهَماً».[7]

طبق این روایت زکات فطره 1170 درهم است و این مطابق با 6 رطل مدینه است؛ قبلا گفته شد که هر 6 رطل مدینه برابر است با 9 رطل عراقی، در نتیجه طبق این روایت هر رطل عراقی برابر است با 130 درهم و هر رطل مدینه برابر است با 195 درهم.

خلاصه، طبق روایات نصاب 300 صاع است و هر صاع 9 رتل عراقی است و هر رتل عراقی 130 درهم است، یعنی 130 مثقال شرعی است؛ مرحوم سید مثقال شرعی را به مثقال صیرفی تبدیل کرده است؛ هر 10 درهم برابر با 5 و یک چهارم مثقال صیرفی است، بنابر این هر 130 درهم برابر 68 و یک چهارم مثقال صیرفی است. پس هر رتل عراقی برابر با 68 و یک چهارم مثقال صیرفی است و در نتیجه هر 300 صاع برابر است با 184275 مثقال صیرفی؛ مرحوم سید این را با اوزان دیگر مثل: من شامی و تبریزی و نجفی تطبیق کرده‌اند. اما مهم این است که ما به یک عدد واحد برسیم که در شهر های مختلف بتوانیم با این عدد محاسبه کنیم.

علی ای حال نصاب 300 صاع است و اگر غلات اربعه به 300 صاع برسند باید زکات آن به مقدار عشر یا نصف العشر پرداخت شود. اگر آبیاری بدون هزینه باشد مثل آب باران و … باید عشر بدهد و اگر آبیاری هزینه داشته باشد، مثل آبیاری با دلو و … باید نصف العشر زکات بدهد.

بحث بعدی این است که در زکات غلات یک نصاب بیشتر وجود ندارد. پس اگر کمتر از «خمسه اوساق» باشد زکات ندارد و اگر به این نصاب برسد و یا از آن بیشتر شود زکات تعلق می‌گیرد. در روایات به این مطلب تصریح شده که به عنوان نمونه یک روایت را تقدیم می‌کنیم. این روایت در باب اول از ابواب زکات غلات آمده است.

روایت چهارم

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَيْسَ فِيمَا كَانَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَيْ‏ءٌ».[8]

در مورد کمتر از «خمسه اوساق»، روایاتی داشتیم که می‌فرمود اگر مال به «دو وسق» یا «یک وسق» برسد زکات تعلق می‌گیرد. قبلا گفتیم که این روایات حمل بر استحباب شده‌اند و این یک امر اجماعی است و جای تردید ندارد.

ملکیت

شرط دومی که مرحوم سید برای زکات غلات معرفی می‌کند ملکیت است. ایشان می‌فرماید: «الثاني: التملّك بالزراعة فيما يزرع» شخص باید مالک زرع باشد تا زکات به آن تعلق گیرد. «أو انتقال الزرع إلى ملكه قبل وقت تعلّق الزكاة» یا اینکه قبل از تعلق زکات، زرع به ملک او انتقال پیدا کند. مثلا قبل از تعلق زکات، زرع را بخرد یا به او ارث برسد. «و كذا في الثمرة كون الشجر ملكاً له إلى وقت التعلّق أو انتقالها إلى ملكه منفردة أو مع الشجر قبل وقته»؛[9] و همچنین در زکات میوه ها مثل خرما و کشمش، باید قبل از تعلق زکات مالک درخت باشد یا اینکه قبل از زمان تعلق زکات، محصول آن به تنهایی یا محصول آن همراه با درخت آن به ملک مکلّف دربیاید.

خلاصه در این جا فقط یک قاعده کلی وجود دارد. اینکه در زمان تعلق زکات، این شخص باید مالک باشد. مالک زرع یا مالک درخت یا مالک میوه درخت. از اول مالک باشد یا قبل از تعلق زکات مالک شود. مهم این است که در  وقت تعلق زکات مالک غلات اربعه باشد. شاید علت تفصیل مرحوم سید فرمایش مرحوم صاحب شرایع باشد. ایشان می‌فرماید: باید مالک زراعت باشد. مرحوم سید می‌فرماید: لازم نیست مالک زراعت باشد و می‌تواند قبل از به فعلیت رسیدن زرع، با تخمین زدن آن را بخرد و مالک شود. به نظر می‌آید در کلام صاحب شرایع به نوعی مسامحه در تعبیر وجود دارد. پس مقصود ایشان با نظر مرحوم سید تفاوتی ندارد و لازم نبود که مرحوم سید این تفصیلات را بیان کند. قاعده این است که حین تعلق زکات باید مالک غلات اربعه باشد. پس اگر آناًًما قبل از تعلق زکات مالک شود این کفایت می‌کند.

مسأله 1

مرحوم سید ذیل شرط ملکیت مسائلی مطرح می‌کند. مسأله اول در مورد وقت تعلق زکات است. چه زمانی زکات به غلات اربعه تعلق می‌گیرد؟ مرحوم سید می‌فرماید: «في وقت تعلّق الزكاة بالغلّات خلاف، فالمشهور على أنّه في الحنطة و الشعير عند انعقاد حبهّما»؛ طبق نظر مشهور وقتی دانه گندم و جو منعقد می‌شود زکات به آن تعلق می‌گیرد. «و في ثمر النخل حين اصفراره أو احمراره»؛ در مورد خرما وقتی خرما رنگ می‌گیرد و زرد یا قرمز می‌شود زکات به آن تعلق می‌گیرد. «و في ثمرة الكرم عند انعقادها حصرماً»؛ در مورد میوه درخت انگور نظر مشهور این است که وقتی غوره منعقد شد زکات به آن تعلق می‌گیرد. «و ذهب جماعة إلى أنّ المدار صدق أسماء المذكورات من الحنطة و الشعير و التمر، و صدق اسم العنب في الزبيب»؛ برخی از فقها گفته‌اند که زمانی زکات تعلق می‌گیرد که عنوان گندم و جو و خرما صدق کند، و در مورد کشمش وقتی اسم انگور بر آن صدق کند زکات تعلق می‌گیرد. «و هذا القول لا يخلو عن قوّة و إن كان القول الأوّل أحوط، بل الأحوط مراعاة الاحتياط مطلقاً إذ قد يكون القول الثاني أوفق بالاحتياط»؛[10] خلاصه مرحوم سید در اینجا دو قول مطرح می‌کند. قول اول انعقاد حبه و رنگ گرفتن خرما و شکل گرفتن غوره است. قول دوم صدق عنوان گندم و جو و خرما و انگور است. مرحوم سید قول دوم را قوی تر و قول اول را مطابق با احتیاط می‌داند. البته گاهی صدق عنوان زودتر صورت می‌گیرد، مثلا گاهی قبل از اینکه خرما رنگ بگیرد و زرد یا سرخ شود به آن خرما می‌گویند. در این موارد قول دوم موافق با احتیاط است. به نظر ایشان احتیاط در این است که آنچه زودتر محقق می‌شود با همان محاسبه شود.

و الحمد لله رب العالمین…

[1]. وسائل الشیعة، ج9، ص185.

[2]. وسائل الشیعة، ج9، ص185؛ تحف العقول، ص418.

[3]. وسائل الشیعۀ، ج9، ص336؛ التهذيب، 4- 81- 233، و الاستبصار 2- 47- 154.

[4]. وسائل الشیعة، ج9، ص338؛ عيون أخبار الرضا( عليه السلام) 2- 123- 1.

[5]. في العيون- درهما( هامش المخطوط).

[6]. وسائل الشیعة، ج9، ص340؛ الكافي، 4- 172- 9؛ و التهذيب، 4- 83- 243؛ و الاستبصار، 2- 49- 163.

[7]. وسائل الشیعة، ج9، ص342؛ التهذيب، 4- 79- 226؛ و الاستبصار، 2- 44- 140.

[8]. وسائل الشیعة، ج9، ص176؛ التهذيب، 4- 119- 342؛ و الاستبصار، 2- 25- 73.

[9] العروة الوثقی، ج4، ص64.

[10]. العروة الوثقى، ج‌4، ص64.

پیمایش به بالا