بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیتالله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 140 سه شنبه 07 / 12/ 1403
زکات غلات ـ وقت تعلق زکات به غلات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بحث در مورد زمان تعلق زکات بود. گفتیم که در این مورد دو قول وجود دارد:
- مشهور: وقتی میوه رنگ پیدا کند و یا گندم و جو منعقد بشود ولو اینکه چیده نشده باشد.
- مرحوم سید و صاحب شرایع: وقتی عنوان گندم و جو و خرما و کشمش صدق کند.
مرحوم سید میفرماید: احتیاط مطابق قول مشهور است؛ البته در موارد خاصی احتیاط مطابق قول به صدق عنوان است؛ به هر حال احتیاط در این است که آنچه زودتر محقق میشود زکات با همان محاسبه شود؛ اگر رنگ پیدا کردن میوه زودتر محقق میشود زکات با آن محاسبه شود و اگر صدق عنوان زودتر محقق میشود زکات با آن محاسبه شود. معمولا صدق عنوان متاخر است و در بعضی موارد مثل خرما، فاصله رنگ دار شدن تا زمان صدق عنوان زیاد است.
ثمره این بحث در موارد مختلفی ظاهر میشود. مثلا اگر مالک این زرع بین این دو زمان بالغ شود یا اگر ملکیت این زرع بین این دو زمان به ورثه منتقل شود، طبق قول مشهور زکات در مال هست اما طبق قول مرحوم سید هنوز زکات به مال تعلق نگرفته است.
ادله قول مرحوم سید
علی ای حال اینجا دو قول وجود دارد که باید ادله آن را بررسی کنیم؛ مرحوم سید میفرماید: این عناوین است که در ادله، موضوع حکم قرار گرفته، پس صدق عنوان مناط حکم است. به نظر ما هم اقتضای ظاهر ادله همین است.
اگر شک کنیم که با تغییر رنگ میوه آیا صدق عنوان میشود یا نمیشود، این شبهه مفهومیه است پس استصحاب عدم جاری میشود. اگر کسی بگوید در اینجا استصحاب عدم جاری نمیشود، نوبت به برائت میرسد. چون نمیدانیم عنوان گندم و جو صدق میکند یا نه به همین دلیل برائت جاری میشود.
قبلا گفتیم که مرحوم آیتالله خویی در مورد سلت و علس میفرماید: اصل برائت جاری نمیشود؛ چون در این مورد عموماتی داریم که «فی کل ما کال» زکات هست؛ بعضی از موارد از ذیل این عموم خارج شده است اما شک ما در مورد سلت و علس، شبهه مفهومیه مخصص است و باید به عام رجوع شود. ایشان میفرماید: این استدلال در مانحن فیه جاری نمیشود. در اینجا شک داریم که بازه زمانی قبل از صدق عنوان از ذیل عموم خارج شده است یا خیر؛ اینجا برائت جاری میشود و نمیتوانیم به عمومات مراجعه کنیم چون این موارد قبل از صدق عنوان، مکیل و موزون هم نیستند تا تحت عمومات قرار گیرند. پس مرحوم آیتالله خویی که در مورد سلت و علس آن استدلال را بیان میکردند، در اینجا آن استدلال را انکار میکنند؛ چون خرمای روی درخت و گندم و جو نرسیده و درو نشده مکیل و موزون نیستند.
ادله قول مشهور
برای قول مشهور استدلال های متعددی مطرح شده که در ادامه برخی از آنها را ذکر میکنیم:
- قول لغوی: ادعا شده که طبق نظر لغویین اگر خرما رنگ گرفت یا انگور وقتی غوره شد یا جو و گندم وقتی اشتداد پیدا کنند، بر اینها صدق عنوان میشود و موضوع زکات محقق میشود.
به نظر ما اینجا نمیشود به قول لغویین تمسک کرد چون در اینجا وحدت نظری بین لغویین وجود ندارد، حتی برخی کاملا تصریح میکنند که تا گندم و جو و تمر خشک نشده اند، این عناوین بر آنها صدق نمیکند؛ لذا به قول لغویین نمیشود تمسک کرد؛ عرف هم چنین چیزی را قبول ندارد.
- اجماع: در این زمینه ادعای اجماعات منقول وجود دارد؛ به نظر ما این اجماعات قابل اثبات نیست و بر فرض هم که اثبات بشود، اجماع مدرکی است؛ علاوه بر اینکه این مطلب در کلمات قدما اصلا مطرح نشده که بخواهد اجماع قدمایی درست شود.
- شهرت: در این زمینه ادعای شهرت شده است؛ اما ظاهرا این مسأله در کلمات قدما اصلاً مطرح نشده که بخواهد شهرت قدمایی درست شود.
پس استدلال به اجماع و شهرت صحیح نیست علاوه بر اینکه شهرت کفایت نمیکند.
- باز شدن راه فرار از زکات: اگر صدق عنوان ملاک تعلق زکات باشد سبب میشود که راه برای فرار از زکات باز شود؛ عده ای برای فرار از زکات، قبل از اینکه عنوان خرما صدق کند آن را میچینند و به شیره یا سرکه تبدیل میکنند و آن را میفروشند و زکات نمیدهند. پس باید زمانی زکات به مال تعلق بگیرد که هنوز قابلیت شیره گرفتن یا سرکه گرفتن از این خرما و جود نداشته باشد.
به نظر ما این استدلال انقدر ضعیف است که اصلا قابل ذکر نیست. اولاً شارع موضوع را این طور قرار داده است. همانطور که در مورد سکه طلا و نقره گفته شد که اگر کسی سکه های خودش را قبل از تعلق زکات به شمش تبدیل کند زکات ندارد، اینجا هم هیمنطور است. ثانیاً اگر کسی برای فرار از زکات این کار را بکند ضرری که میکند بیشتر از نفعی است که میبرد؛ لذا کسی این کار را نمیکند، خرما را وقتی به سرکه تبدیل میکنند که خرما در حال فاسد شدن باشد. لذا این استدلال هم قابل ذکر نیست.
آنچه که در این زمینه باقی میماند روایات است. در ما نحن فیه روایاتی در مورد کشمش وجود دارد با این مضمون که انگور را تخمین میزنند و اگر مقدار آن به حدی باشد که کشمش آن به نصاب برسد، زکات به آن انگور تعلق میگیرد؛ مرحوم سید هم به این روایات فتوا داده اند؛ ایشان میفرماید: «في وقت تعلّق الزكاة بالغلّات خلاف، فالمشهور على أنّه في الحنطة و الشعير عند انعقاد حبهّما و في ثمر النخل حين اصفراره أو احمراره، و في ثمرة الكرم عند انعقادها حصرماً، و ذهب جماعة إلى أنّ المدار صدق أسماء المذكورات من الحنطة و الشعير و التمر، و صدق اسم العنب في الزبيب، و هذا القول لا يخلو عن قوّة و إن كان القول الأوّل أحوط، بل الأحوط مراعاة الاحتياط مطلقاً إذ قد يكون القول الثاني أوفق بالاحتياط».[1]
در ادامه روایاتی که به آنها استدلال شده است را تقدیم میکنیم. روایت اول روایتی است که در باب اول از ابواب زکات غلات آمده است.
روایت اول
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنْ أَقَلِّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنَ الْبُرِّ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ فَقَالَ خَمْسَةُ أَوْسَاقٍ بِوَسْقِ النَّبِيِّ ص- فَقُلْتُ كَمِ الْوَسْقُ قَالَ سِتُّونَ صَاعاً قُلْتُ وَ هَلْ عَلَى الْعِنَبِ زَكَاةٌ أَوْ إِنَّمَا يَجِبُ عَلَيْهِ إِذَا صَيَّرَهُ زَبِيباً قَالَ نَعَمْ إِذَا خَرَصَهُ أَخْرَجَ زَكَاتَهُ».[2]
در مورد لفظ «نعم» در این روایت دو احتمال ذکر شده است:
- «نعم» به عبارت «عَلَى الْعِنَبِ زَكَاةٌ» برگردد.
- «نعم» به عبارت «إِنَّمَا يَجِبُ عَلَيْهِ إِذَا صَيَّرَهُ زَبِيباً» برگردد. اگر اینگونه باشد، ربطی به بحث ما پیدا نمیکند چون دلالت دارد که تا صدق زبیب نکند زکات به آن تعلق نمیگیرد.
اما در انتهای روایت میفرماید: «إِذَا خَرَصَهُ أَخْرَجَ زَكَاتَهُ»؛ به قرینه این جمله گفته شده که نعم به عبارت «عَلَى الْعِنَبِ زَكَاةٌ» برمیگردد؛ یعنی انگور را تخمین میزنند که چه مقدار از آن کشمش حاصل میشود؛ اگر مقدار کشمش به نصاب برسد زکات از همین الان که انگور است، تعلق میگیرد. پس میتوانند صبر کنند و وقتی کشمش شد زکات آن را پرداخت کنند یا همینکه انگور شد و تخمین زدند و زکات واجب شد بدل کشمش را یعنی قیمت آن را از سکه طلا و نقره پرداخت کنند.
مرحوم آیتالله حکیم میفرماید: این روایت به خاطر دو احتمالی که در «نعم» وجود دارد مجمل میشود.
ولی به نظر میآید «نعم» با احتمال اول تناسب بیشتری دارد. لذا مرحوم آیتالله خویی ظهور این حدیث را قبول کرده اند که از وقتی عنوان عنب صدق میکند تخمین میزنند و اگر کشمش آن به نصاب برسد زکات آن را پرداخت میکنند.
روایت دیگری که در این زمینه وجود دارد در باب دوازدهم از ابواب زکات غلات ذکر شده است.
روایت دوم
«وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْعِنَبِ هَلْ عَلَيْهِ زَكَاةٌ أَوْ إِنَّمَا تَجِبُ عَلَيْهِ إِذَا صَيَّرَهُ زَبِيباً قَالَ نَعَمْ إِذَا خَرَصَهُ أَخْرَجَ زَكَاتَهُ».[3]
جمع بندی
علی ای حال روایاتی داریم که دلالت دارد زکات به کشمش تعلق میگیرد، اما زمان تعلق زکات به کشمش زمانی است که عنوان انگور بر آن صدق کند، تخمین زده میشود و اگر کشمش آن به حد نصاب برسد زکات آن پرداخت میشود؛ مرحوم سید به این فتوا داده اند، محل بحث هم نیست. آنچه محل بحث است موارد دیگر است که به کشمش ملحق شده اند؛ مثلا مشهور میگویند که خرما وقتی رنگ بگیرد زکات به آن تعلق میگیرد و لازم نیست صدق عنوان بشود. به نظر ما این خلاف قاعده و دلیل است. استدلال هایی هم که برای قول مشهور بیان شده کفایت نمیکند.
لذا مقتضای قاعده این است که تا صدق عنوان نکرده زکات واجب نیست. قبل از صدق عنوان هم اگر شک کنیم، جای اصل برائت و استصحاب عدم است. آنچه باقی میماند روایاتی است که در خصوص کشمش نقل است؛ طبق این روایات، کشمش وقتی انگور هست تخمین زده میشود و زکات آن پرداخت میشود و کشمش ربطی به مابقی غلات اربعه ندارد؛ لذا مرحوم سید در خصوص کشمش این فتوا را داده اند.
در مورد کل غلات اربعه به روایت اول باب دوازدهم استدلال شده که فعلا مجال خواندن آن نیست؛ آنچه از این بحث باقی مانده این است که وقتی انگور انگور شود و با تخمین مقدار کشمش، زکات به آن تعلق بگیرد، زکات آن چگونه باید پرداخت شود.
و الحمد لله رب العالمین…
[1]. العروة الوثقى، ج4، ص64.
[2]. وسائل الشیعة، ج9، ص175؛ الكافي 3- 514- 5.
[3]. وسائل الشیعة، ج9، ص195؛ الكافي 3- 514- 5.