جــلــســه صدوچهلوهفت
مسئله هشتم و نهم (مالکیت معدن)
سه شنبه 29-11-98
مساله هشتم و نهم (مالکیت معدن)
ابتدا این دو مساله اجمالا بررسی خواهد شد که روشن شود که مبتنی و متوقف بر حل چه مسائلی است و سپس آن مسائل بررسی خواهد شد و دوباره از این دو مساله بحث خواهد شد
مرحوم سید در این مساله هشتم فرموده اند: لو كان المعدن في أرض مملوكة فهو لمالكها، و إذا أخرجه غيره لم يملكه، بل يكون المخرج لصاحب الأرض و عليه الخمس من دون استثناء المؤنة لأنّه لم يصرف عليه مؤنة.
نکته مهم در این کلام ایشان این است که اگر کسی مالک ارض شد مالک معدنی که در آن باشد هم میشود که اگر این مبنی پذیرفته شود ادامه کلام ایشان روشن است و بحث چندانی ندارد و انما الکلام در این است که مالک ارض، مالک معدن در آن هم میشود یا خیر
مرحوم خویی و مرحوم خوانساری در اینجا حاشیه زده اند که مالکیت معدنی که در ارض خصوصی است در صورتی است که معدن از توابع عرفی زمین محسوب شود
اما در مساله نهم مرحوم سید میفرمایند: إذا كان المعدن في معمور الأرض المفتوحة عنوة الّتي هي للمسلمين فأخرجه أحد من المسلمين ملكه و عليه الخمس، و إن أخرجه غير المسلم ففي تملّكه إشكال و أمّا إذا كان في الأرض الموات حال الفتح فالظاهر أنَّ الكافر أيضاً يملكه و عليه الخمس.
ایشان در این مساله دو صورت دیگر را بررسی کرده اند یکی اینکه معدن در اراضی مفتوحة عنوة باشد که (در صورتی که با قهر و غلبه به دست آمده باشد و امام اذن داده باشد و زمین هنگام فتح آباد باشد) ملک مسلمین است و دوم معدنی است که در اراضی موات باشد که ایشان فرموده اند در اراضی مسلمین اهل ذمه مالک نمیشوند اما در موات مالک میشوند اما مسلمین در هردو مالک میشوند
برای حل مساله ملکیت معدنی که در ارض خصوصی یا ارض مسلمین یا اراضی انفال وجود دارد باید چند مساله باید بررسی شود یکی ملکیت اراضی مفتوحة عنوة و اراضی موات است که در یک بحث شاملی قرار دارند که بحث اراضی است و دوم اینکه آیا ادله احیاء شامل احیاء معدن هم میشود و همچنین ادله احیاء مربوط به کدام ارض است
معدن در ملک خصوصی
ظاهر کلام مرحوم سید این است که مالک ارض مالک معادن آن هم هست ولو جزء توابع عرفی ارض نباشد اما مرحوم خویی فرموده اند مالک ارض فقط زمین و توابع عرفی آن است
نکته این اختلاف این است که متاخرین ملتفت اموری شده اند که آیا مالک ارض مالک آسمان های بالای آن هم هست یا خیر؟ و همچنین آیا مالک معدنی که چند هزار متر زیرزمین هم باشد نیز میشود یا خیر؟ یعنی حتی اگر دلیل تملک توابع را هم بپذیریم آیا این موارد هم از توابع هستند یا خیر
کلام مرحوم خویی در توابع ارض
مرحوم خویی در معدنی که در ملک خصوصی است فرموده اند باید ادله ملکیت را بررسی کرد که آیا شامل معدن هم میشود یا خیر و در این باره فرموده اند که زمین ممکن است به اسباب مختلفی همانند بیع و ارث و… ملک صاحب آن شده باشد اما سرچشمه و منشا همگی به احیاء و حیازت بازمیگردد لذا باید ادله احیاء را بررسی کرد که به چه مقدار از ملکیت دلالت دارد چراکه همان مقدار با بیع یا ارث و امثال ذلک به دیگری منتقل شده است
در بررسی ادله احیاء ایشان فرموده اند ادله احیاء اینچنین اطلاقی ندارد که شامل توابع ارض هم باشد بلکه ادله احیاء فقط شامل مقدار احیاء شده است لکن سیره عقلا در ملک ارض این است که توابع عرفی آن را هم ملک مالک ارض میدانند
تقریر دیگری از کلام ایشان میتوان کرد و آن اینکه چون در عرف و سیره توابع هم ملک مالک ارض است که همین ارتکاز عرفی دلیل بر این است که فهم عرف از ادله احیاء این باشد که توابع عرفی آن هم ملک صاحب ارض است
گرچه ظاهر کلام ایشان همان تقریر اول است اما به نظر میرسد تقریر دوم دقیق تر است چراکه معنی توابع ارض این است که توابع عرفا از شوون اوست و عرفا یکی شمرده میشود لذا اگر دلیلی دلالت بر ملکیت ارض کند دال بر ملکیت توابع هم هست اما اگر این مطلب را نپذیریم و بگوییم ادله احیاء شامل توابع نمیشود نمیتوان احراز کرد که چنین سیره ای درباب معادنی که در زمین هستند وجود داشته و ممضای امام معصوم علیه السلام هم باشد
کلام مرحوم شاهرودی
لکن بعضی در اینجا شبهه مفهومیه ای وارد کرده اند که آیا معدن هم از توابع زمین است یا خیر؟ یعنی در صورتی که ملکیت توابع را هم بپذیریم عرفا هر معدنی در این توابع باشد را شامل نمیشود بلکه فقط معدنی را شامل میشود که از جنس ارض باشد اما اگر از جنس ارض نباشد از توابع عرفی آن نیستند ولو در ظاهر ارض یا نزدیک به ظاهر ارض باشند
استدلال دیگری هم ایشان بیان کرده اند که معدن از نمائات ارض است لذا مالک ارض مالک معدن هم میشود لکن این استدلال همانطور که ایشان فرموده اند استدلال صحیحی نیست و معدن از نمائات ارض نیست و این تعبیرات بیشتر تعبیر ادبی است و استدلال فقهی نیست
نتیجه
بنابراین تا اینجا سه قول بیان شد یکی اینکه اینکه مالک ارض مالک مطلق معادنی که در آن هست هم میشود و دوم اینکه معدنی که از توابع عرفی باشد داخل در ملک ارض میشود و سوم اینکه معدن فقط در صورتی از توابع عرفی زمین است که جنس آن با ارض یکی باشد اما اگر جنس آن متفاوت با ارض باشد از توابع عرفی ارض نیست.
اما قول چهارمی هم در اینجا وجود دارد و آن اینکه معدن مطلقا از انفال است لکن اگر استدلال بر توابع را پذیرفتیم دیگر اینکه معدن از انفال باشد یا خیر تاثیری در این بحث ندارد لذا عمده همین است که نسبت ملکیت معدن با ملکیت ارض چیست؟
احیاء معدن
نکته دیگری را مرحوم شاهرودی مطرح کرده اند که اگر کسی حفره ای را برای استخراج معدن ایجاد کند آیا مالک آن میشود یا خیر که ایشان فرموده اند همانطور که در چاه آب، کسی که چاه را احداث کرده مالک آن است ولی مالک سفره زیرزمینی نیست در معدن هم کسی که تونل را ایجاد کرده مالک آن و توابع آن هست و در واقع معدن را احیاء کرده است ولی مالک کل معدن نمیشود که به نحوی که کسی نتواند از مسیر دیگری معدن را استخراج کند که این کلام ایشان در جلسه آینده بررسی خواهد شد.