جــلــســه صـد و پنجاه
صحیحه حلبی (روایت اول)
دوشنبه 12-3-99
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ فَقَالَ الْخُمُسُ الْحَدِيثَ.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ مِثْلَهُ
1- بررسی سند روایت
این روایت همان روایت دوم باب سوم است که در آنجا از مرحوم شیخ و در اینجا از مرحوم صدوق نقل کرده اند که مرحوم صدوق به حلبی چندین طریق صحیح دارند لذا روایت صحیحه است.
دو سند دیگر این روایت شریفه هم تمام است چراکه طریق مرحوم شیخ به علی بن مهزیار هم صحیح است و بقیه سند هم همگی از اجلا هستند و مراد از حماد در اینجا حماد بن عثمان است چراکه شاگرد مرحوم حلبی بوده است، گرچه حماد بن عیسی هم در همین طبقه است لکن ایشان از مرحوم حلبی روایت ندارد.
طریق مرحوم کلینی هم بلامناقشه و صحیح است و ابراهیم بن هاشم هم گرچه توثیق خاصی ندارد اما روشن است که ایشان بالاتر از ثقه امامیه هستند و از بزرگان و اجلاء هستند
2-بررسی دلالت روایت
نکته ای که در این روایت روشن است این است که حضرت در پاسخ به سوال از کنز فرموده اند خمس در آن است که مراد این است که کنز نیز متعلق همان خمس اصطلاحی است که مصرف معینی دارد. همچنین از این روایت شریفه و مجموعه ادله دیگری که در کنز آمده است میتوان استفاده کرد که خمس در کنز از باب فائده بودن آن نیست بلکه کنز عنوان مستقلی است که موضوع خمس است.
دو نکته دیگر در این روایت میتوان مطرح کرد که نیاز به دقت و بررسی بیشتر دارند و البته مربوط به خصوص این روایت هم نیستند. یعنی دو بحث شامل و عامی وجود دارد که ذیل این روایت نیز میتوان مطرح شود و در ادامه خواهد آمد. اما قبل از ورود به این دو مساله، به صورت اجمالی به مفهوم کنز نیز پرداخته میشود، اما تفصیلاتی که در مفهوم کنز بیان شده است (همانند تفصیل در جنس و تفصیل نسبت به دار الاسلام و..) ضمن مباحث عروه بیان خواهد شد
3- مفهوم کنز
در مقاییس آمده است : «كنز: اصيل صحيح يدلّ على تجمّع في شيء، من ذلك ناقة كناز اللحم، أى مجتمعه، و كنزت الكنز أكنزه. و يقولون في كنز التمر: هو زمن الكناز». همانطور که روشن است مفهومی که در مقاییس آمده است یک مفهوم وسیعی است که که مقید به قصد ادخار یا نقدین بودن آن و امثال اینها نیست.
نکته دیگر این است که معنای مصدری آن جمع کردن شیء در ظرف است و به ماحصل مصدر و آنچه حاصل مصدر است یعنی شیئی که جمع شده است نیز اطلاق میشود
در مصباح المنیر نیز آمده است: «كنزت المال كنزا من باب ضرب: جمعته و ادّخرته، و كنزت التمر في وعائه كنزا أيضا، و هذا زمن الكناز، و الكنز: المال المدفون، تسمية بالمصدر، و الجمع كنوز، و اكتنز: اجتمع و امتلأ»؛ و در تهذیب هم اینطور آمده است: «كنز الإنسان مالا يكنزه، و الكنز اسم للمال إذا احرز في وعاء، يقال كنزت البرّ في الجراب فاكتنز، و رجل مكتنز اللحم و كنيز اللحم. و الكنيز: التمر يكتنز للشتاء في قواصر و أوعية».
مرحوم مصطفوی هم فرموده اند اصل در ماده کنز، گردآوری و حفظ و ابقاء شیء در یک محل و مکانی است
گرچه در مقاییس مفهوم وسیعی برای کنز قائل شده است اما لغویین دیگر ادخار را نیز داخل در مفهوم کنز دانسته اند، لذا از مجموع اقوال لغویین نمیتوان گفت قصد ادخار حتما لازم نیست. به طور کلی هم لغت در بسیاری از قیود کمک چندانی نمیکند چراکه اولا در بین لغویین اختلاف است و ثانیا قول لغوی به تنهایی حجیت ندارد و ثالثا در بعض موارد اصطلاحات فقهی ممکن است متفاوت با اقوال لغویین باشد.
اما در کلام فقها هم اگر اجماعی در قید قصد ادخار وجود داشت ممکن بود پذیرفته شود ولی اتفاقی وجود ندارد و این قید در کلام ایشان محل اختلاف است.
اما به لحاظ عرفی و استعمالات میتوان گفت کنز مال جمع شده ای است که باید در وعائی پنهان شده باشد و قصد ادخار هم حتما در آن نیفتاده است.
نکته دیگر این است که اگر در موردی نسبت به بعض قیود شک داشته باشیم دیگر نمیتوان به اطلاق روایات تمسک کرد، چراکه شبهه مفهومیه خطاب است که در آنها خطاب نیز مجمل خواهد شد؛ اما اگر مفهوم روشن باشد یعنی معلوم باشد که این قید در مفهوم اخذ شده یا خیر و آنگاه شک داشته باشیم که در خطاب اخذ شده است یا خیر میتوان به اطلاق تمسک کرد.
4-اطلاق روایت نسبت به قیود مطرح شده در فقه
نکته دیگر در این روایت شریفه نسبت این روایت شریفه با تفصیلاتی است در مسائل کنز داده شده که البته این تفصیلات مربوط به خصوص این روایت نیست و باید مجموعه ادله را برای حل آنها لحاظ کرد. نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار داد این است که برای حلّ بعضی از این تفصیلات اصلا نمیتوان تمسک به اطلاقات روایات کرد و اطلاق کمکی به مساله نمیکند ولی بعض دیگر از سؤالات را میتوان با اطلاق روایت شریفه پاسخ گفت.
اولین تفصیل این است که آیا میتوان به اطلاق روایت، تفصیل بین دار الاسلام و دار الکفر و همچنین گنجی که اثر اسلام داشته باشد یا خیر را مردود دانست یا خیر؟
مورد دوم در باب کنز این است که آیا کنز حتما باید مستقر در ارض باشد یا گنجی که در درخت یا دیواری مدفون باشد را هم شامل میشود؟ حال مسئله این است که آیا میتوان به اطلاق این روایت برای رد تفصیلات استفاده کرد؟
سومین مورد اطلاق روایت از ناحیه قصد ادخار است که آیا اطلاق روایت قصد ادخار را نفی میکند یا خیر؟
مورد چهارم جنس کنز است که آیا حتما باید طلا و نقره باشد یا اینکه آیا حتما باید مسکوک باشد یا اینکه غیر آنها را نیز شامل میشود؟ در این تفصیل هم ممکن است گفته شود که با اطلاق روایت میتوان این قید را نفی کرد.
نکته پنجم این است که آیا اطلاق روایت نافی نصاب است یا خیر؟
ششمین تفصیل این است که آیا خمس گنج فقط شامل کنوزی میشود که در اراضی مباحه هستند یا شامل گنجی که در ارض مملوکه باشند نیز میشود؟ که در این تفصیل هم ممکن است با اطلاق این روایت شریفه آن را پاسخ گفت.
هفتمین مورد درباره تملک گنجی است که واجد آن علم به وجود مالک داشته باشد، که آیا اطلاق روایت میتواند این تفصیل را نیز از بین ببرد یا خیر؟ به طور کلی آیا در صور مختلف احتمال یا علم به مالکیت میتوان به اطلاق روایت شریفه تمسک کرد؟
5-دلالت روایت شریفه بر ملکیت چهارپنجم باقی مانده
علاوه بر این تفصیلات نکته دیگری که باید بررسی کرد این است که آیا این روایات علاوه بر وجوب خمس دال بر ملکیت مابقی آن نیز میشود یا خیر؟ و اگر دلالت دارد، آیا اطلاق نیز دارد یا خیر؟ یعنی در موارد مشکوک میتوان با تمسک به اطلاق روایت شریفه حکم به تملک کرد یا خیر؟
بنابراین دو سوال اصلی در روایت شریفه است یکی اینکه آیا میتوان در تفصیلات مختلفی که در خمس کنز بیان شده است به اطلاق روایات تمسک کرد یا خیر؟ و دوم اینکه آیا این روایت شریفه علاوه بر خمس دال بر ملکیت نیز هست یا خیر؟ و در صورت دلالت بر جواز تملک، اطلاق هم دارد یا خیر؟
این سوالات در جلسات آینده باید بررسی شوند؛ البته در بعض موارد روشن است که قطعا نمیتوان به اطلاق روایت تمسک کرد؛ مثل اینکه واجد بداند که گنج مالک بالفعل محترمی دارد که بی تردید ادله کنز شامل کنزی که مالک بالفعل دارد نمیشود ولو مالک را تفصیلا نشناسد، حتی بعضی فرموده اند که اصلا عنوان کنز شامل این موارد نمیشود. لکن بررسی هریک از اطلاقات را باید در جلسات آینده پی گیری کرد.