بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس شرح کتاب الحجه اصول کافی
آیةالله سیدمحمدمهدی میرباقری
جلسه شماره 153 تا 155 به تاریخ 6/8 و 7/8 و 13/8
باب انهم شهداء – موثقه زیاد بن مروان
شروع باب انهم شهداء علی خلقه
آنچه تا اینجا در مباحث کتاب الحجه پیگیری شده بود به یک معنا کلیات بحث امامت و حجت بود که مسئله اضطرار به حجت و اینکه زمین از حجت خالی نمی شود؛ بعد هم طبقات آنها که رسل و انبیاء و ائمه است. در ادامه هم ابواب معرفت و طاعت از امام بحث شد. از اینجا به بعد شئون امامت است و نوعاً هم بر مدار آیات قرآن است.
بابی که باید بحث کنیم «بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه» می باشد، که مقام شهادت ائمه بحث می شود که مباحث دقیق قرآنی و روایی دارد. و باید بحث کنیم که این شهادت از جانب خدا چه معنایی دارد؟ این شهادت در دنیاست یا آخرت یا هردو؟ این کدام شهود است و اگر در روز قیامت شهادتی است چه غرضی دارد؟ این ها بحث هایی است که باید در این باب دنبال کنیم. و این مضمون خیلی به صحیحه عبدالاعلی بن اعین و حجت بودن امام و مواجهه با امت خود در روز قیامت دارد.
موثقه زیاد بن مروان
روایت اول این باب موثقه زیاد بن مروان است. فرموده: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً قَالَ نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ شَاهِدٌ عَلَيْنَا»
از جهت سندی روایت مشکلی ندارد. سهل بن زیاد ولو تضعیف شده است و رمی به غلو داشته است ولی اینها قدح ها متن محور یا مضمونی بوده است و ارزشی ندارد. و از طرفی اکثار بزرگانی از ایشان هست. لذا بنظر ما مشکلی در او نیست کما اینکه شیخ در رجال ایشان را توثیق کرده است. نیز زیاد بن مروان هم از روساء واقفه بوده است ولی این هم مشکلی ایجاد نمی کند، زیرا اینها افراد ثقه بودند و در زمان قبل از وقف اصحاب از اینها تلقی کرده اند.
اما در باب دلالت روایت؛ حضرت در مقام توضیح آیه شریفه سوره نساء هستند که فرموده: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً» یعنی چه حالی دارند وقتی که ما از هر امتی شهیدی می آوریم و شمای رسول الله را شاهد بر آنها می آوریم. لسان این آیه تحذیر است که روزی خواهد بود که دادگاه الهی است و شاهد امت می آید و تکلیف شما معین می شود.
این مسئله روشن است که یک جریان شهادتی است که در روز قیامت هم تجلی خاصی دارد و کانه دستگاه قضاوت الهی در روز قیامت برپا می شود و هرقومی را با شاهد خود مبعوث می کنند. بله در آیه این مسئله مورد ابهام است که «هولاء» به کجا اشاره می کند. یک احتمال این است که به امت خود ایشان. احتمال دیگر این است که به شهداء از هر قومی برگشت می کند. این را باید دقت کنیم.
در این روایت حضرت می فرمایند این آیه در باب امت نبی اکرم بطور خاص نازل شده است. و در هر قرن و دوره ای از امت حضرت از ما اهل بیت شاهدی خواهد بود و رسول الله شاهد بر ما است. سوالاتی در این روایت هست. اولاً آیا از این تعبیر بدست می آید که مرجع اسم اشاره «هولاء» کیست؟ و ثانیاً در روایت فرموده است نزول این آیه «خاصه» در مورد ما بوده است مقصود چیست؟ ثالثاً این شهادت مقصود چیست و شهادت امام بر امت قرن خود چه معنایی دارد؟ و رابعاً شهادت نبی اکرم بر شاهدین که در روایت بیان شده است چه معنایی دارد؟
بررسی کلام مرحوم فیض در وافی
در شرح این حدیث مرحوم فیض در وافی فرمودند: «لما كان الأنبياء و الأوصياء معصومين من الكذب و جاز الوثوق بشهادتهم لله سبحانه على الأمم دون سائر الناس جعل اللَّه تعالى في كل أمة منهم شهيدا يشهد عليهم بأن اللَّه أرسل رسوله إليهم و أتم حجته عليهم و بأن منهم من أطاعه و منهم من عصاه لئلا ينكروه غدا» یعنی انبیاء و اوصیاء شاهد بر امت ها هستند و شهادت می دهند که خداوند رسول برای این مردم فرستاد و حجت را بر آنها تمام کرد و عده ای عصیان کردند و عده ای اطاعت.
در ادامه فرمودند: «فالنبي يشهد لله على الأئمة الأوصياء بأن اللَّه أرسله إليهم و أنهم أطاعوه و أدوا ما عليهم من أمر الخلافة فمن الأمة من أطاع و منهم من عصى» یعنی رسول الله هم برای ائمه و اوصیاء ذیل خود شهادت می دهند که خداوند رسولش را به سمت آنها فرستاد و آنها او را اطاعت کردند و در امر خلافت آنچه باید به امت ها اداء می کردند، انجام دادند و این امت ذیل وصایت اینها به مطیع و عاصی تقسیم شدند.
بعد در ادامه فرمودند: «كما أن نبينا يشهد لله على أوصيائه كذلك يشهد له على سائر الأنبياء و هذا لا ينافي نزول الآية في هذه الأمة خاصة لأن حكمها عام» یعنی همانطور که رسول الله شاهد بر ائمه و اوصیاء خود هستند، شاهد بر انبیاء دیگر هم هستند. و این منافاتی با مضمون این روایت شریف ندارد که فرموده «نزلت فی امه محمد خاصه» زیرا ولو نزول آیه در مورد امت حضرت است ولی حکم شهادت انبیاء بر امت ها و شهادت حضرت بر آنها عام است. کانه ایشان بخاطر روایاتی که در این بحث هست فرمودند ولو ظاهر این روایت این است که این آیه در مورد نبی اکرم و امت ایشان است ولی حکم آن عام است و انبیاء دیگر هم بر امت خود شاهد هستند.
خلاصه ایشان فرمودند اولاً: مرجع اسم اشاره «هولاء» به شهداء برگشت می کند نه به امت اسلام به معنای ظاهری آن. ثانیاً: شهادت ائمه بر امت های دوران خود معنایش این است که در روز قیامت می گویند خداوند رسول برای آنها فرستاد و حجت را بر اینها تمام کرد و بعض اینها عصیان کردند و بعضی اطاعت. ثالثاً: رسول الله شهادت برای اهل بیت می دهد که خداوند ایشان را به سمت آنها ارسال کرد و آنها ایشان را اطاعت کردند و آنچه باید به امت ها می رساندند و تکلیف خود در امر خلافت را انجام دادند و بعض امت از آنها تخلف و عصیان کردند. رابعاً: فرمودند اینکه روایت فرموده این آیه در مورد نبی اکرم و امت ایشان نازل شده است منافاتی ندارد که روایات دیگری هست که فرموده رسول الله شاهد بر جمیع انبیاء هم هست.
بررسی مرجع اسم اشاره در آیه
در بررسی مرجع اسم اشاره دو احتمال عمده وجود دارد. یک احتمال که عمدتاً نظریات عامه به سمت این حرف رفته است این است که به «امت اسلام» به معنای عام آن برگشت می کند. یعنی آیه فرموده هر امتی پیامبری دارد که شاهد بر آن است و شما هم شاهد بر امت خود هستید. اما احتمال دوم این است که هر امتی شهیدی دارد و شمای رسول الله شاهد بر این شهود هستید.
ممکن است گفته شود موثقه زیاد بن مروان فرموده شهداء اهل بیت هستند و رسول خدا شاهد بر آنها خواهد بود. و این نشان می دهد که مرجع اسم اشاره شهداء مذکور در صدر آیه هستند. اما از طرف دیگر نیز این احتمال هست که بگوییم آیه در مقام بیان شهادت انبیاء بر امت های خود است. هرچند شهادت انبیاء بر امت های خود از طریق دستگاه وصایت و واسطه خود واقع می شود. لذا روایت در مقام بیان توضیح مرجع اسم اشاره نیست بلکه شهادت نبی اکرم بر امت خود را توضیح می دهد که به وساطت و شهادت اهل بیت واقع می شود.
بررسی فقره «نزلت فی امه محمد خاصه»
اما نکته بعدی در شرح روایت و آیه شریفه این است که تعبیر «نزلت فی امه محمد خاصه» چیست. قبل از اینکه احتمالات را بررسی کنیم باید توجه کنیم اولاً شهادت نبی اکرم بر انبیاء گذشته این محل تردید نیست و روایاتی بر این مسئله داریم. ثانیاً اینکه اهل بیت ذیل نبی اکرم شاهد بر دوران خود هستند و چیزی از امر رسالت حضرت را به تناسب دوران اظهار می کنند، محل تردید نیست و روایات مکرری بر این مسئله داریم. حال با ایندو نکته باید دید عبارت «نزلت…» چطور باید معنا شود.
احتمال اول این است که آیه شریفه از ابتدا در باب امت حضرت بحث کرده است؛ کانه فرموده «فکیف اذا جئنا من کل امه من اممک بشهید…» یعنی امت حضرت خود چند به امت هایی تقسیم می شود. در هر دوره و قرنی یک قسمت از امت حضرت است و امام زمان در آن در دوران شهید همان امت است. و خود حضرت هم شاهد بر این شهداء یعنی اوصیاء خود در امت است.
این معنا ولو با تعبیر «نزلت فی امه محمد خاصه» سازگاری دارد لکن ابتدائا به ذهن است که خلاف ظاهر آیه است. آیه شریفه در مورد امت ها و پیامبران خودشان صحبت می کند. اینکه ما «کل امه» را به امت حضرت فقط معنا کنیم مشکل است. نیز روایاتی هست که ذیل این آیه به شهادت نبی اکرم برای انبیاء دیگر هم اشاره کرده است. لذا مرحوم فیض فرمودند نزول خاص است ولی حکم عام. ولی این هم توجیه مناسبی نیست و لذا مرحوم مجلسی هم این نظریه را با «قیل» بیان کرده است.
احتمال دوم -که در کلام مرحوم صدرا آمده است- این است که عبارت «نزلت فی امه محمد خاصه» ناظر به ذیل آیه شریفه است. یعنی شهادت نبی اکرم بر شهداء را دارد توضیح می دهد که اینها امت واقعی حضرت هستند. این شهداء هستند که امت ایشان است؛ امت مقصود کل مسلمان ها نیست بلکه کسانی هستند که شاهدین ذیل حضرت هستند که جمیع انبیاء و اوصیاء را شامل است. امتی که حقیقتاً ذیل حضرت هستند و از ایشان شنیدند و به بقیه منتقل می کنند. و اینکه فرموده در مورد ما خاصه نازل شده است، یعنی دیگران در این مقام نیستند. بی خود افراد دیگر ادعای این منصب را نکنند.
لذا در این بیان تعبیر «کل امه» در آیه شریفه به معنای همه امت های ظاهری در دوران هاست. ولی اینکه در روایت فرموده «نزلت فی امه محمد» مقصود از امت دیگر امتِ در آیه نیست بلکه مقصود جمع شهداء است. بلکه تعبیر «فی قرن منهم» این تعبیر به کل امه در آیه شریفه مساوق است.
این شکل از معنا کردن این حسن را دارد که در عین اینکه شاهدین را کل انبیاء و اوصیاء معنا کرده است و نیز رسول الله را شاهد بر همه این افراد گرفته است در عین حال تعبیر «تعبیر نزلت فی امه محمد خاصه» را هم معنا کرده است. لکن این معنا خلاف ظاهر است زیرا ظاهر روایت این است که امه محمد به معنای امه ظاهری حضرت است لذا بیان می کند «کل قرن منهم» این ضمیر در روایت به قسمت های همین امت می خورد.
اما احتمال سوم در معنای آیه این است که بگوییم آیه در مقام بیان امت های انبیاء است. و به امت حضرت هم اشاره کرده است و «هولاء» به همین امت حضرت برگشت می کند نه شهداء. کانه فرموده هر امتی شاهدی دارد که پیامبر آن امت است. و شمای رسول الله هم شاهد بر امت خودتان هستید. این شکل از معنا با تعبیر آیه که مشکلی ندارد و واضح است.
لکن سوالی که مطرح می شود اینکه این تعبیر که شکل معنا کردن عامه است؟! در حالیکه روایات ما بیان کرده است که رسول الله شاهد بر ما اهل بیت است. جواب می دهیم که در آیه شریفه این بیان نشده است که شهادت حضرت بر امت خود بشکلی واقع می شود. شاید این روایات شکل شهادت حضرت بر امت خود را بیان می کند. یعنی نمی خواهد مرجع اسم اشاره «هولاء» را مشخص کند، بلکه کیفیت و طریق شهود حضرت بر امت خود را بیان می کند.
بله سوال دیگری باز مطرح می شود که این معنا در واقع شهادت نبی اکرم بر امت های گذشته و انبیاء دیگر را نفی می کند. در جواب این سوال نیز ممکن است گفته شود ممکن است جواب مرحوم فیض را بدهیم که حکم عام است! یا اینکه گفته شود نسبت شهادت حضرت برای اهل بیت و شهادت ایشان به انبیاء یکسان نیست. وساطت حضرت نسبت به اهل بیت که به ایشان رسانده است یک ساحت تنزیلی است. و وساطت ایشان نسبت به انبیاء یک معنای تاویلی است.
معنای اول شهادت؛ شهادت بر اعمال
بحث مهم در این روایت بلکه در آیه شریفه این است که این شهادت چه معنایی دارد؟ یک احتمال – که مرحوم علامه طباطبائی در المیزان در بحث شهادت هم در این آیه و هم در آیه سوره بقره دنبال کرده اند – این است که این شهادت بر حقیقت اعمال انسان هاست. یعنی روز قیامت عده ای هستند که شاهد بر اعمال بوده اند و ظرف این شهادت در مرحله تحمل و تلقی دنیا بوده است. اینها ظاهر و باطن اعمال افراد امت خود را دیده اند و در روز قیامت به عصیان یا اطاعت اینها شهادت می دهند.
ایشان تاکید دارند که شهادت باید درش رویت باشد که فرد مشرف بر آن حقیقت باشد و مسئله در قیامت هم فقط از جنس داوری در مقام ظاهر نیست بلکه باطن اعمال انسان هم مورد بررسی است. کسیکه منافقانه و ریاء اعمال انجام داده است باید شهود نسبت به این هم شهادت بدهند و این روشن می کند که چه سطح رویتی به این شهود باید در دنیا داده شود. و این فقط در مورد عصیان نیست بلکه در مورد ایمان و اطاعت هم هست. درجات این عصیان و خضوع هم مورد شهادت است. لذا این شهود در این سطح باید تحمل شهادت کنند و روز قیامت شهادت دهند.
کانه هم کسانی که عصیان کرده اند با این شهادت رسوا می شوند و روشن می شود که اینها عصیان کرده اند و نمی توانند انکار کنند که ما خطا نکردیم. و هم کسانیکه اطاعت کرده اند باید فعل شان به شهادت و تایید امام برسد. یعنی حجت های الهی باید اقرار کنند که بله ما رویت کردیم که اینها بندگی کردند. لذا تصدیق یا انکار افعال ما باید ذیل این شهود واقع شود و آنها در مورد افعال ما اداء الشهاده دارند.
نکته: البته روشن است که این شهادت به نحوی است که قابل انکار نیست. اینطور نیست که شهود بگویند اینها بندگی یا عصیان کردند و باز اینها بتوانند انکار کنند. کانه این شهادت صرفاً قولی و لفظی نیست بلکه از جنسی است که سبب بروز و آشکار شدن حقائق در دادگاه عدل الهی می شود. و البته این نکته قابل دقتی است که خدایی که می تواند بندگی و عصیان را آشکار کند چرا از شهود استفاده می کند؟! ولی روشن است که با این شهادت پرده ها کنار می افتد و عاصی بودن او روشن می شود. و در این آشکار سازی هم روشن است که فعل شاهد دخیل است. یعنی به فعل او این مسئله روشن می شود.
معنای دوم شهادت؛ شهادت بر ارسال و ایصال
اما معنای دومی که در بحث شهادت محتمل است این است که بحث در شهادت بر اعمال نیست بلکه شهادت بر نزول حقیقت وحی و مراحل اتمام حجت در عالم است. به تعبیر دیگر مقام شهود در عالم ارض این است که کسی حقیقت توحید را در ظرف خود رویت و تلقی می کند و مامور به اداء آن است و با تبلیغ و اداء آن، اتمام حجت در عالم انجام می شود.
یعنی شهادت یک مرحله تحمل دارد و یک مرحله اداء. ولی متعلق آن اعمال انسان ها نیست که در دنیا انبیاء می بینند و روز قیامت می گویند. بلکه متعلق این امر حقیقت دین است که انبیاء آن را تحمل کرده اند و به مردم و قوم خود اداء می کنند و حق کتمان آن را ندارند. اگر این اداء انجام شود دیگر کسی نمی تواند روز قیامت بگوید به من حقیقت واصل نشد.
حال اگر روز قیامت وقتی معلوم می شود کسی خطا کرده است و موحد نبوده و از مسیر بیرون زده است، اگر ادعا کند که دین الهی و دعوت حق به ما نرسید خداوند انسان ها را شاهدین مواجه می کند که آیا شما نگفتید و اینها را انذار نکردید؟! و آنجاست که انبیاء و جریان وساطت تبلیغ به عنوان شاهد می آیند و از فعل خود در دنیا حرف می زنند. و اگر انبیاء در وساطت خود انکار شوند، نبی رتبه بالاتر برای او شهادت می دهد که این امر دست من بوده است و من به او رساندم و او هم کار خود را درست انجام داده است. و بالاترین رتبه این شهادت هم به نبی اکرم برگشت می کند. یعنی حجیت همه رسالت ها به این است که ذیل ابلاغ نبی اکرم اینها رسالت و نبوت کردند.
این معنا با مسئله اتمام حجت و مقام حجت بودن حضرات هم تناسب دارد. در روایات مکرری مقام شهادت با مسئله حجت بر خلق بودن توضیح داده شده است. شاهد کسی است که حقیقت توحید را تلقی و تحمل می کند و برای مردم اداء می کند و آنها مکلف هستند ذیل رویت او حرکت کنند. وقتی وثوق و عدالت و حقانیت شاهد روشن می شود باید بدنبال حرف او حرکت کرد.
باید توجه کرد اینکه نبی یا رسول نیاز هست که پیامبر دست بالای او و در بالاترین رتبه نبی اکرم برای او شهادت دهد، اینطور باید معنا شود که اتمام حجت فقط به این نیست که این فرد ابلاغ کرده است بلکه باید نقطه تحمل و اتصال او به دستگاه الهی نیز اثبات شود. کانه مردم می توانند بگویند این فرد ولو به ما حرفی زد ولی چرا ما باید حرف او را گوش می دادیم. اینجاست که شهادت نبی بالاتر برای او خواهد آمد که او از ما گرفته بود. ما به او رساندیم و او شاهدی بود که وساطت امر ما را با امت انجام داد.
به تعبیر دیگر حجت بودن و حقانیت هر نبی و وصی به این است که در شبکه توحید ذیل نبی اکرم جای خود را اثبات کند. وقتی حضرت بر وصایت کسی شهادت می دهد که او امام بود و از دست من گرفته است و من به او رسانده ام و او هم به امت و قرن زمان خود واصل کرده است، اینجاست که امر اتمام حجت تمام می شود. تعبیر «تمت حجته» در روایت عبدالاعلی به همین معنا بود. یعنی امام از جای درست گرفته است و کار خود را هم درست انجام داده است. هم مرحله تحمل الشهاده او درست است و هم مرحله اداء الشهاده او.
موید این معنای از شهادت در نظام طبقات انبیاء و اولیاء آیات مکرر و روایاتی است که در جای خود باید بررسی شود. مثلاً آیه شریفه «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون» بیان می کند که دستگاهی در مقابل انبیاء و اولیاء افتراء و چیزی برپا کرده اند. برای ابطال این حقیقت و اینکه اینها بی خود چنین راهی را رفته اند، شهید آن امت را روز قیامت مواجه می کنند و معلوم می شود که او کارش را انجام داده است و اینها برهانی برای تخطی از شهید دوران خود ندارند. با آمدن این شهید معلوم می شود که حق برای خداست و کار اینها باطل بوده است و بافته های آنها پوچ می شود. در روایت ذیل آیه نیز فرموده: «عن أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ: وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً يَقُولُ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّة إِمَامَهَا فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُم»
نکته: همانطور که در معنای سابق شهادت بیان کردیم که این شهادت ها صرفاً لفظی نیست بلکه بستر ظهور حقایق می شود، در این معنا ظهور عصیان و خضوع نیست بلکه ظهور وصول و اتمام حجت است. یعنی شبکه انبیاء با هم در روز قیامت تجلی می کنند و روشن می شود که نبی اکرم چطور از دست خداوند گرفته و ذیل ایشان انبیاء گرفته اند و چطور این نور در عالم منتشر شده است و تا نقطه ایصال به ما تنزل کرده است. «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»
روایت مواجهه امت ها با انبیاء
در روایتی که در کتاب شریف احتجاج نقل شده است حضرت در بیان توضیح مواقف قیامت بعد از اینکه به شهادت اعضاء و جوارح بر معصیت اشاره می کنند فرمودند: «ثُمَّ يَجْتَمِعُونَ فِي مَوْطِنٍ آخَرَ يُسْتَنْطَقَ فِيهِ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَصْفِيَاؤُهُ فَلَا يَتَكَلَّمُ أَحَدٌ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً فَيُقَامُ الرُّسُلُ فَيُسْأَلُونَ عَنْ تَأْدِيَةِ الرِّسَالَةِ الَّتِي حَمَلُوهَا إِلَى أُمَمِهِمْ وَ تُسْأَلُ الْأُمَمُ فَتَجْحَدُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ فَيَقُولُونَ ما جاءَنا مِنْ بَشِيرٍ وَ لا نَذِيرٍ فَتَسْتَشْهِدُ الرُّسُلُ رَسُولَ اللَّهِ فَيَشْهَدُ بِصِدْقِ الرُّسُلِ وَ تَكْذِيبِ مَنْ جَحَدَهَا مِنَ الْأُمَمِ فَيَقُولُ لِكُلِّ أُمَّةٍ مِنْهُمْ بَلَى فَقَدْ جاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ أَيْ مُقْتَدِرٌ عَلَى شَهَادَةِ جَوَارِحِكُمْ عَلَيْكُمْ بِتَبْلِيغِ الرُّسُلِ إِلَيْكُمْ رِسَالاتِهِمْ كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّ شَهَادَتِهِ خَوْفاً مِنْ أَنْ يَخْتِمَ اللَّهُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ أَنْ تَشْهَدَ عَلَيْهِمْ جَوَارِحُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»
در این روایت بحث بر سر عصیان و خطاها نیست بلکه بحث بر سر این است که بعد از اینکه جوارح شان شهادت می دهد که اینها خطا کرده اند، موطنی خواهد بود که آیا به اینها واصل نشده بود؟! انبیاء و اوصیاء می آیند و اینها شاهد بر امت هستند. ماموریت ایصال و اداء با اینها بوده است. سوال می شود آیا اینها به شما نرساندند؟! ابتدا اقوام انکار می کنند که بدست ما نرسید. در مقابل هم انبیاء می گویند ما به اینها رساندیم. اینجاست که پای شاهد در رتبه بالاتر مطرح می شود که نبی اکرم است و او باید شهادت بدهد که آیا این شهود واسطه اداء کردند یا خیر. اینجاست که دیگر دهان امت ها بسته می شود و امکان انکار ندارند.
در ادامه روایت نیز فرموده: «وَ يَشْهَدُ عَلَى مُنَافِقِي قَوْمِهِ وَ أُمَّتِهِ وَ كُفَّارِهِمْ بِإِلْحَادِهِمْ وَ عِنَادِهِمْ وَ نَقْضِهِمْ عَهْدَهُ وَ تَغْيِيرِهِمْ سُنَّتَهُ وَ اعْتِدَائِهِمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ انْقِلَابِهِمْ عَلَى أَعْقَابِهِمْ وَ ارْتِدَادِهِمْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ وَ احْتِذَائِهِمْ فِي ذَلِكَ سُنَّةَ مَنْ تَقَدَّمَهُمْ مِنَ الْأُمَمِ الظَّالِمَةِ الْخَائِنَةِ لِأَنْبِيَائِهَا فَيَقُولُونَ بِأَجْمَعِهِمْ رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ» یعنی همین مسئله برای امت خود حضرت هم خواهد بود. هر قرنی از امت خود حضرت نیز با اوصیاء همین نسبت را دارند و نبی اکرم به نفع اوصیاء خود شهادت می دهد. والحمدلله…