جــلــســه صدوپنجاه‌وپنج
صحیحه بزنطی و روایت انس بن محمد و موثقه ابن فضال (روایت دوم، سوم و چهارم)
سه شنبه20-3-99
ادامه بررسی روایت دوم
احکام مستفاد از روایت شریفه
همانطور که گفته شد ظاهرا مماثلت در این روایت شریفه مطلق است و مراد مماثله مطلقه است نه مطلق المماثله. اما درباره احکامی که از این روایت شریفه استفاده میشود باید گفت که از این روایت شریفه میتوان خمس در نقدین را استفاده کرد و اما خمس در غیر نقدین را منوط به این است که چطور از این روایت شریفه استظهار شود. اگر استظهار شود که خصوص مماثلت مقدار است که خمس غیر نقدین را هم میتوان استفاده کرد لکن در این صورت اگر سوال در خصوص نصاب باشد جواب نمیتواند عام باشد چراکه در این صورت دیگر نسبت به اصل تعلق خمس بر کنوز درصدد بیان نیست که اطلاق داشته باشد اما اگر سوال مطلق باشد میتوان اطلاق در پاسخ را نیز قائل شد. اما اگر از این روایت شریفه اطلاق در مماثلت استظهار شود، روایت شریفه فقط دلالت بر وجوب خمس در نقدینی است که به نصاب برسد.
نکته دوم مفهوم روایت شریفه است که اگر مماثلت در خصوص نقدین باشد یا اطلاق داشته باشد مفهوم آن متفاوت خواهد بود لذا مرحوم خویی فرموده اند که گرچه ادله دیگر دلالت بر خمس در مطلق کنز دارد لکن این روایت شریفه مقید آن اطلاقات است فلذا خمس فقط در گنجی است که نقدین باشد و به نصاب هم رسیده باشد. دیگرانی که قائل اند مماثلت در این روایت فقط مماثلت در مقدار است نیز این روایت را به لحاظ نصاب مقید روایات دیگر قرار داده اند.
باید دانست که این مفهوم، مفهوم وصف است و در مقام تحدید هم هست لذا اگر مفهوم نداشته باشد، این روایت به طور کلی لغو خواهد شد فلذا باید مفهوم داشته باشد و این مفهوم، مطلقاتی که در ادله خمس کنز آمده است را تقیید میکند.
نکته دیگری که طبق دیدگاه مرحوم مختار باید توجه داشت این است که گرچه ایشان مماثله مطلقه را از این روایت شریفه استظهار کرده اند و یکی از شرایط زکات نقدین این است که سکه رایج باشد اما سکه هایی که در گنج هستند سکه رایج نیستند و حمل روایات خمس در گنج بر سکه های رایج حمل بر فرد نادر است، لذا این شرط در اینجا جاری نیست.
نکته دیگر این است که اگر روایت شریفه دلالت بر نصاب دارد، آیا همانند باب زکات دال بر نصب متعدده است یا دال بر نصاب اول است؟ بعید نیست که گفته شود که ظهور روایت شریفه در همان نصاب اول است لذا اگر این گمانه را کسی مطرح نکند اصلا به ذهن نمی آید که نصاب های متعدد زکات در خمس هم جاری باشد.
دلالت دیگری که در این روایت مسلم است این است که اگر روایت دال بر نصاب باشد، آیا مادون نصاب مطلقا متعلق خمس نیست یا فقط از باب کنز متعلق نیست نه اینکه از باب فوائد هم متعلق خمس نباشد؟ ظهور روایت شریفه همین است که فقط از باب کنز متعلق خمس نباشد اما به لحاظ فوائد متعلق خمس است.
نکته دیگری که در اینجا باید توجه داشت این است که اگر کسی ادله استثناء موونه را ناظر به همه ابواب خمس دانست همانطور که در نگاه مختار همینطور است، در اینجا باید بگوید که اگر گنجی کمتر از نصاب باشد دیگر مطلقا متعلق خمس نیست و الا اشتراط نصاب به طور کلی لغو خواهد شد چراکه چه بیش از نصاب باشد و چه کمتر از نصاب باشد باید بعد از استثناء موونه خمس آن پرداخت شود و یکی از قرائنی که اسثناء موونه فقط ناظر به ارباح مکاسب است همین نکته است که اگر ناظر به همه ابواب خمس باشد دیگر نصاب خاصیتی ندارد مگر اینکه گفته شود که مادون نصاب به طور کلی متعلق خمس نیست که در این صورت دیگر این قرینیت از بین خواهد رفت.
یعنی اینکه مادون نصاب مطلقا خمس ندارد از باب دلالت خصوص این روایت شریفه نیست بلکه از باب دلالت اقتضاء و جمع بین ادله این باید گفت که مادون نصاب مطلقا متعلق خمس نیست.
روایت سوم و چهارم
روایت سوم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ سَنَّ فِي الْجَاهِلِيَّةِ- خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ لَهُ فِي الْإِسْلَامِ- إِلَى أَنْ قَالَ وَ وَجَدَ كَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ تَصَدَّقَ بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ الْآيَةَ.
وَ فِي الْخِصَالِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنْ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَهُ.
بررسی سند روایت
در این روایت عطف دو طبقه بر یک طبقه است یعنی هم حماد و پدر انس از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند لکن هردو سند مخدوش است چراکه مجاهیل متعددی در طریق مرحوم صدوق به حماد و انس وجود دارد ضمن اینکه همین سه راوی که دراینجا نقل شده اند نیز مجهول هستند لذا نمیتوان به سند این روایت تکیه کرد.
روایت چهارم
وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: كَانَ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ خَمْسٌ مِنَ السُّنَنِ أَجْرَاهَا اللَّهُ لَهُ فِي الْإِسْلَامِ- حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَى الْأَبْنَاءِ وَ سَنَّ الدِّيَةَ فِي الْقَتْلِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ وَ كَانَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ وَ وَجَدَ كَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ سَمَّى زَمْزَمَ حِينَ حَفَرَهَا سِقَايَةَ الْحَاجِّ.
این روایت به لحاظ قواعد رجالی موثقه است چراکه گرچه در مذهب بعضی مناقشه شده است ولی همگی ثقه دانسته شده اند.
دلالت این دو روایت در جلسات آینده بررسی خواهد شد.
به لحاظ دلالت روایت چهارم نکته ای اضافه از دلالت روایت سوم ندارد لکن در روایت سوم استناد به آیه شده است که باعث میشود دلالت اضافه پیدا کند.

پیمایش به بالا