بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس شرح کتاب الحجه اصول کافی
آیةالله سیدمحمدمهدی میرباقری
جلسه شماره 154 تا 160 به تاریخ 7/8 و 13/8 و 14/8 و 20/8 و 21/8 و 27/8 و 28/8
باب انهم شهداء – صحیحه برید بن معاویه؛ بحث شهادت و مسئله امه وسط و امه مسلمه مجتبی
صحیحه برید بن معاویه
روایت دوم باب «انهم شهداء الله علی خلقه» صحیحه برید بن معاویه عجلی است که فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ فَرَسُولُ اللَّهِ الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
روایت از جهت سندی که مشکل خاصی ندارد ولو در باب معلی بن محمد بحث هایی هست. ولی بنظر ما مشکلی نیست. لذا روایت قابل اخذ است.
اما از جهت دلالت در این روایت به دو آیه در بحث شهادت اشاره شده است. ابتدا آیه شریفه سوره بقره است که فرموده: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً» آیه فرموده ما اینگونه شما را امت وسط قرار دادیم تا شهداء بر ناس باشید و رسول الله شاهد بر شما باشد. در روایت صحیحه برید فرموده امت وسط ما هستیم و ضمیر «کم» در آیه را به خودشان معنا می کنند. و رسول خدا هم شاهد بر ماست. اینجا باید «کذلک» و «امه وسط» و «لتکونوا شهداء» و «مقام شهادت» را بحث کنیم و نظام شهادت را هم توضیح دهیم.
در ادامه روایت نیز به آیه سوره مبارکه حج در همین بحث اشاره شده است. فرموده: «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» ذیل این آیه نیز در روایت حضرت آیه را برخودشان تطبیق کرده اند و فرمودند ما شاهد بر ناس هستیم و رسول الله شاهد بر ماست.
در مقابل نیز نوع عامه گفته اند مقصود از امه وسط و شهداء در ایندو آیه کل امت اسلام است. شبیه حرفی که در بحث آیه سوره نساء هم ادعا کردند که در موثقه سماعه اشاره کردیم. حال باید هردو آیه را بحث کنیم و نکات آن را اشاره کنیم و البته مسئله شهادت مشترک در هردو آیه است.
سوره بقره؛ امت وسط برای شهادت
آیه اولی که باید بحث کنیم آیات سوره مبارکه بقره در بحث تغییر قبله است که بعد از این حکم الهی فرموده: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ»
در این آیه شریفه که مورد بحث های مختلفی نزد مفسرین هست، اولاً: باید تعبیر «کذلک» را قدری توضیح دهیم که بستر ایجاد امت وسط شده است و با بحث تغییر قبله گره خورده است. ثانیاً: باید معنای امت وسط را بحث کنیم که مورد مناقشه جدی است. ثالثاً: باید روشن شود این کسانیکه مخاطب آیه هستند و به این مقام می رسند چه کسانی هستند. رابعاً: باید معلوم شود مقام شهادت چیست. خامساً: ارتباط این مقام شهادت با معنای امت وسط چگونه است. سادساً: باید روشن شود اینکه اهل بیت خود را امت وسط معرفی کرده اند چطور با آیه جمع می شود.
معنای اول امت وسط؛ وساطت در ابلاغ
در مورد لفظ وسط گفته می شود که «وسط الشیء» یک معنای اجمالی و یک معنای تفصیلی دارد. یعنی گاهی به چیزی که فی الجمله بین دو نقطه یا دو حد باشد وسط گفته می شود. مثل اینکه به محیط میان دو خط وسط گفته می شود. اما معنای وسط تفصیلی و دقیق به معنای نقطه میانی واقعی دو شیء است. مثلا وسط دایره نقطه مرکزی آن است. بهرحال وسط یک معنای میانی دو امر را دارد و در اینجا باید توضیح دهیم که «امت وسط» چه معنایی پیدا می کند و دوطرف این امه چیست که اینها امت وسط هستند.
مرحوم علامه طباطبائی در مورد امت وسط فرمودند گفته می شود امت وسط یعنی امت عدل. امتی بین افراط و تفریط. و در توضیح این عدل فرمودند امتی که بین دنیا و امور ظاهری و امور معنوی و باطنی جمع کرده اند. و دین اسلام اینطور است که هم به امور مادی توجه کرده است و هم به امور معنوی.
لذا گفته می شود کسانیکه اینطور هستند شاهد بر ناس می شوند. یعنی گواه و الگو برای دیگران خواهند بود. یعنی به بقیه می گویند نگاه کنید اینها چطور هستند. شما هم همینطور باشید. در روز قیامت هم همین شاهدان را می آورند و اینها را نشان می دهند می گویند چطور اینها به امر ظاهر و باطن با هم رسیدند ولی شما نرسیدید؟! لذا راه باز بوده و شما کوتاهی کردید. شاهد در این معنا به معنای میزان است. و اینکه حضرت شاهد بر این امت است یعنی حضرت اوج تعادل و میزان است. حضرت برای این امت میزان است و این امت برای بقیه مردم.
بعد خود ایشان می فرمایند اینکه کسانیکه یک عدل و میانه روی بین دنیا و آخرت در آنها باشد، چه ارتباطی به شهادت آنها در دنیا یا آخرت دارد؟! معنای شهادت که میزان و الگو بودن نیست. بلکه قرار است نسبت به چیزی شهادت دهند. باید کسی باشد حقیقتی را رویت کند و تلقی کند و بعد اداء کند. کسانیکه قرار است نسبت به اعمال ظاهری و باطنی امت ها در روز قیامت شهادت دهند. درحالیکه در امت اسلامی افرادی هستند که در ابتدایی ترین امور شهادت شان قبول نیست. چطور شاهد در قیامت هستند؟!
لذا ایشان معنای دیگری را اختیار می کنند که «وسط» به معنای وساطت و واسطه گری بین رسول و ناس خواهد بود. یعنی کسانی هستند که اشراف و رویتی نسبت به ظاهر و باطن اعمال مردم خواهند داشت. و البته اداء این شهادت در قیامت است. لذا کسانی هستند که شاهد بر اعمال امت ها هستند و رسول الله هم شاهد بر آنهاست. و با این معنا روشن می شود که کسانیکه خواستند بگویند کل امت اسلام شاهد بر بقیه امت ها هستند و رسول الله شاهد بر این امت؛ حرف به گزافه زده اند. این مقام و رویت و تلقی و اداء، مقام بزرگی است که برای افراد خاص حاصل می شود.
در روایت ابوعمر زبیری که در ادامه بحث می کنیم فرموده: «فَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ اللَّهَ عَنَى بِهَذِهِ الْآيَةِ جَمِيعَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ أَ فَتَرَى أَنَّ مَنْ لَا يَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الدُّنْيَا عَلَى صَاعٍ مِنْ تَمْرٍ يَطْلُبُ اللَّهُ شَهَادَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقْبَلُهَا مِنْهُ بِحَضْرَةِ جَمِيعِ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ» معلوم می شود در آن زمان هم عده ای همین ادعا را داشتند که این آیات در مورد کل امت اسلام است. درحالیکه حضرت می فرمایند این مقام افراد ویژه است که بزرگ ترین شهادت ها را بدوش می گیرند. اینها همان «خیر امه» هستند که در سوره آل عمران مورد اشاره است.
اقول: برفرض این معنای ایشان درست هم باشد ما در شرح موثقه زیاد بن مروان اشاره کردیم که این شهود و اداء، هم ناظر به دنیاست و هم آخرت. و فقط بحث شهادت بر اعمال نیست بلکه شهادت به ایصال و رساندن پیام انبیاء است. یعنی کسیکه واسطه بین نبی اکرم و ناس است، کسی است که رویتی از حقیقت توحید ذیل حضرت دارد و به مردم می رساند. جریان اتمام حجت از طریق تحمل وحی و اداء آنهاست. همین شهداء هم در روز قیامت شهادتی دارند و از این جریان و اتمام حجت خبر می دهند. کما مر.
لذا معنایی که برای وساطت در اینجا می شود کرد این است که وساطت همان واسطه گری اوصیاء ذیل نبی اکرم است که حقیقت وحی را از دست ایشان گرفته اند و به امت ها رسانده اند. یعنی این حقیقت را از دست حضرت تلقی کرده اند و به امت ها یا همان ناس رسانده اند. این تحمل و اداء حقیقت وحی هم اصلش متعلق به خود حضرت است و شاهد اصلی خود ایشان است. «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا» و همین جریان شهادت و به تعبیری طبقات رسل و انبیاء و اوصیاء در روز قیامت هم با امت ها مواجه می شوند و جلوی انکار اتمام حجت بر امت ها گرفته می شود. همان هایی که این حقیقت را رسانده اند از فعل خودشان و جریان نزول وحی و هدایت پرده برداری می کنند. این جاست که عاصین و فساق و کفار نمی توانند ادعا کنند که پیام الهی به ما نرسیده است.
تذییل: اشاره به معنای امت
ممکن است سوال شود با این معنا چطور به این افراد خاص که شاهدین ذیل حضرت هستند تعبیر امت شده است؟ ایشان جواب داده است این اشکالی ندارد. دلیلی نداریم که امت حضرت، کل جریان اسلام ظاهری باشد، بلکه کسانیکه در دعوت اسلام این ماموریت شهادت را انجام می دهند، اینها امت واقعی حضرت هستند. امت حضرت در واقع واسطین بین حضرت و کل عالم اسلام و بلکه کل ناس هستند.
در واقع امت حقیقتی حضرت کسانیکه هستند که ذیل طرح حضرت بودند و مومن به ایشان و حقیقت نازله بدست ایشان هستند؛ آن حقیقت را شهود کردند و با آن زندگی می کنند و بقیه را هم می خواهند در این مسیر حرکت دهند. اصل این مقام شاهدین برای حضرات معصومین است و بقیه اگر از امت حضرت بشوند به تبعیت از آنهاست. «فمن تبعنی فانه منی» روشن است فاسقین و منافقین از وادی اسلام واقعا جزو امت حضرت نیستند ولو در ظاهر مسلمان باشند.
به تعبیر دیگر ایمان به طرح حضرت است که انسان را جزو امت حضرت می کند. این ایمان در واقع شهودی است که برای انسان حاصل می شود و البته هم برای خود و هم برای دیگران تکلیف آور می شود. هم خودش باید عمل کند؛ هم برای دیگران باید اداء کرده و به آنها منتقل کند. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه» اینطور است که اتمام حجت ذیل حضرت ادامه پیدا می کند. لذا مومنین ذیل حضرت در مقام شهادت هستند. لکن در هر دوره ای بعد از حضرت شاهد ویژه ای وجود دارد که شهود خاص و ماموریت خاص از دعوت و امر و نهی دارد. این فرد امام امت است و امت ایمان ذیل اوست. کسانیکه مومن به او –یعنی مومن به امام زمان خودشان- باشند اینها هم محلق به این امت هستند.
لذا می توان گفت امت حضرت، امت ایمان است. لکن این امت خود، طبقات و درجاتی دارد. در بالاترین رتبه اهل بیت حضرت هستند که امت وسط یا امت عدل یا خیر امه حضرت در واقع ایشان است. بعد ذیل ایشان هم مومنین به درجات خود ایمان و شهودی دارند و تکالیف دعوت و امر و نهی هم به همین تناسب وجود دارد.
معنای دوم امت وسط؛ مقام عدالت
تا اینجا بیان علامه طباطبائی را اشاره کردیم که امت وسط را به معنای امت واسطه بین رسول الله و مردم معنا کرده اند. این معنا و نکته را ولو ما در معنای شهادت قبول داریم و اصلاً شاهد به همین معناست که تلقی کرده و منتقل می کند. لکن ممکن است گفته شود این معنا از امت وسط بدست نمی آید بلکه از خود شاهد بر ناس بودن بدست می آید. ولی امت وسط معنای دیگری دارد. لذا عده ای فرمودند امت وسط به معنای امت عدل است؛ همان معنایی که ایشان رد کرده است. باید این نظریه را بررسی کنیم تا معلوم شود این معنا قابل دفاع هست یا خیر.
از جهت لغوی معنای «وسط» قابل تطبیق بر عدالت و میانه روی هست و مشکلی از این جهت نیست. حال این وسط بودن، میانه چه اموری است و چطور باید توضیح دهیم مرحله بعدی بحث خواهد بود. اما باید توجه کرد اگر امت وسط را با عدالت معنا کنیم باید دنبال کنیم که اولاً این عدالت به چه معناست؛ ثانیاً ارتباط این مسئله با بحث آیات تغییر قبله و تعبیر «و کذلک جعلناکم امه وسطا» روشن شود. ثالثاً بیان شود که این امت عدل بودن چطور بستر مقام شهادت می شود که فرموده: «لتکونوا شهداء علی الناس»
روایات دال بر معنای عدل
ابتدا به روایات این بحث باید اشاره کنیم. روایت اولی که اشاره می کنیم مرسله ابابصیر در تفسیر عیاشی است که فرموده: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ نَحْنُ نَمَطُ الْحِجَازِ فَقُلْتُ وَ مَا نَمَطُ الْحِجَازِ قَالَ أَوْسَطُ الْأَنْمَاطِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ثُمَّ قَالَ إِلَيْنَا يَرْجِعُ الْغَالِي وَ بِنَا يَلْحَقُ الْمُقَصِّرُ» کانه در حجاز که مرکز آراء و اندیشه و فکرها و آیین ها بوده است، حضرت می فرمایند ما اوسط و میانه رو ترین روش ها و اسلوب ها هستیم. در ادامه نیز می فرمایند غلو تقصیرهایی وجود دارد. ما بریء از هرگونه غلو و تقصیر هستیم؛ افراط ها و تفریط ها. بقیه باید به ما برگشت کنند.
در روایت میمون البان در بصائر نیز فرموده: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ قَالَ عَدْلًا لِيَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ قَالَ الْأَئِمَّةُ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً قَالَ عَلَى الْأَئِمَّةِ» در این روایت هم امه وسط را به «امت عدل» معنا کرده است.
در مرسله حمران در المناقب نیز این تعبیر نقل شده است. فرموده: «عن حُمْرَانَ عَنْهُ إِنَّمَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً يَعْنِي عَدْلًا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً قَالَ وَ لَا يَكُونُ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ الرُّسُلُ فَأَمَّا الْأُمَّةُ فَإِنَّهُ غَيْرُ جَائِزٍ أَنْ يَسْتَشْهِدَهَا اللَّهُ تَعَالَى عَلَى النَّاسِ وَ فِيهِمْ مَنْ لَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الدُّنْيَا عَلَى حَزْمَةِ بَقْلٍ» در این روایت امه وسط به امت عدل معنا شده است. و بعد فرموده همین بستر این می شود که آنها شاهد بر ناس باشند. روشن است که همه افراد امت ظاهری اسلام، این مقام را ندارند. نه در نقطه عدل هستند و نه شاهد بر ناس. کسانیکه در دنیا شهادت شان بر ساده ترین امور قبول نبوده است، مگر می شود بر بقیه امت ها شاهد باشند! کانه این مقام شهادت ریشه در مقام عدل آنها دارد.
معنای امت وسط و عدل؛ مسئله تغییر قبله
اما این عدل و وسط بودن را چطور باید معنا کنیم. یک احتمال که در کلام مرحوم علامه مطرح شده این است که میانه بین توجه به مادیات و معنویات. بعض آیین ها و طرق اینطور هستند که توجه به مادیات و نیازهای مادی انسان را برجسته کرده و از بعد معنوی انسان غفلت کرده اند. بعضی نیز همه دین شان امور معنوی و باطنی است. اینها افراط و تفریط است. دین نبی اکرم اینطور نیست و در نقطه عدالت است.
احتمال دیگری که احتمال جدی تلقی می شود این است که نمط و روش وسط وعدل بین شرایع است. یعنی در ملاحظه با ادیانی که انبیاء الهی آورده اند، آنچه حضرت می آورند میانه ترین و معتدل ترین روش است. مثلاً گفته شود که در آیین حضرت موسی(ع) جریان شریعت بسیار جدی بوده است و در آیین حضرت عیسی(ع) جریان توجه به باطن و قلب مورد توجه بوده است. آنچه که حضرت آورده اند امری بین ایندوست. هم جنبه ظاهری و شریعت در او هست و هم جنبه باطنی و توجه به ساحت قلبی و رشد ایمان قلب. ایندو در هم تنیده شده و حقیقت ایمان با نسک آمیخته است و این نقطه اوج عدالت در دینداری است که فقط به حضرت به این حدش داده شده است.
اقول: بنظر ما برای روشن شدن این بحث قدری باید فضای این آیات دیده شود. روشن است که مسئله داستان تغییر قبله حضرت بوده است. حضرت دوران مکه و ابتدای مدینه رو به بیت المقدس نماز می خواندند که قبله یهود بوده است. بعد با نزول این آیات حضرت به سمت مکه و بیت الله الحرام تغییر قبله دادند. در همین فضاست که این آیه بیان کرده «کذلک جعلناکم امه وسطا» کانه با اتیان چنین قبله ای آنچه حضرت آورده اند در نقطه عدالت و وسط است و امت پیرو ایشان هم به این حقیقت عدل و وسط می رسند.
در این آیات فرموده: «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم * وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا» یعنی بیان کرده است که مشرق و مغرب برای خداست ولی خداوند رسولش را به صراط مستقیم دلالت می کند. اینگونه است که امت ایشان، امت وسط و عدل می شوند. تشریعی که برای حضرت شده است این مختصات را دارد.
احتمالی که قابل تتبع این است که جریان شرق و غرب جریان دو آیین یهود و نصاری باشد. همانطور که در آیات قبل این آیات بحث از یهود و نصاری است و حضرت با این تغییر قبله در واقع چیزی بین و وسطِ این دو جریان را طراحی می کنند. در آیه نور که فرموده «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّة» در صحیحه علی بن جعفر فرموده: «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ إِبْرَاهِيمُ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّة» یعنی روش نبی اکرم ریشه در طرح حضرت ابراهیم دارد و ایشان یهودی و نصرانی نبوده بلکه آیین ایشان حنیفیت بوده است. قبله حضرت هم متناسب با همین طراحی شده است.
اتفاقاً در همین آیات نیز بحث حضرت ابراهیم و ادعاهای یهود و نصاری مطرح است. فرموده: «وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين» کانه ادعا می کنند اگر کسی یهودی و نصاری باشد این مهتدی است. خداوند فرموده اینطور نیست بلکه آیین حضرت ابراهیم اصل این جریان است که حنفیت بوده است و آیین نبی مکرم اسلام ادامه همان است. آنچه حضرت ابراهیم آورده است اسلام بوده است و انبیاء هم همه ذیل همین طرح کار می کردند. لذا باید به همه آنها مومن باشید.
در ادامه فرموده: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» یعنی می خواهند ادعا کنند که همه این انبیاء ذیل طرح یهود و نصاری هستند. لذا شمای پیامبر هم اگر حق هستی باید در همین مسیر قدم برداری. که قرآن این را جواب می دهد و نفی می کند که آنها یهودی و نصرانی باشند. در ادامه این آیات است که قبله حضرت عوض می شود و به بیت الله الحرام برگشت می کند که طرح حضرت ابراهیم بوده است و از ابتدا اینجا برای پیامبر خاتم طراحی شده است.
لذا بذهن می رسد که جریان امه وسط اولاً چیزی غیر از آیین یهود و نصاری است و با برگشت از قبله اهل کتاب یا خصوص یهود، آیه تعبیر به «کذلک» کرده است. کانه قبله و مانند آن در شریعت حضرت چیزی ورای قبله و داشته های انبیاء گذشته است. ثانیاً این وسط بودن مرتبط با مله حضرت ابراهیم بوده است که به حنفیت مسمّی شده است.
البته این حرف به معنای غلو و تقصیر عمدی در شرایع سابق نیست. روشن است که انبیاء عظام الهی در ماموریت خود کوتاهی نکرده اند. ولی ظرفیت رسل و انبیاء اولی العزم متفاوت است. لذا آنچه به حضرت داده شده است متفاوت با وحی منزل بر آنهاست. یعنی در عین اینکه یهودیت و نصرانیت آیین الهی است ولی طرح نبی اکرم ادامه خاص طرح حضرت ابراهیم بوده است. ظرفیت عدل و شریعت عدلی که در طرح حضرت هست متفاوت با طرح حضرت موسی و عیسی علیهما السلام است.
اینکه در روایت العیاشی هم تعبیر به غلو و تقصیر آمده است به این معنا نیست که دین انبیاء گذشته و حضرت موسی و عیسی درش غلو تقصیر بوده است. بلکه فرمودند شریعت ما نسبت به شریعت انبیاء گذشته، در رتبه بالاتر و وسط و عدل است. لذا همه غلو و تقصیرها باید به ما برگشت کند. ما معیار برای بقیه هستیم. لذا از این روایت نسبت غلو و تقصیر به انبیاء نمی شود داد. هرچند بنظر می رسد که چیزی در آیین و شریعت آنها بوده است که بستر غلو و تقصیر در امت شان شده است.
نکته: در ادامه همین روایت برید نیز اشاره به آیه سوره حج شده است که همین بحث مله ابراهیم(ع) و مقام شهود امت وسط شده است. فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس الآیه» بعد از اینکه دستورات امت حضرت را بیان کرده است به حق جهاد می رسد و از طرف دیگر حرج را نفی می کند. این ملاحظه اطراف مسئله است که دین و آیین را عدل می کند. بعد از این تذکر است که می فرماید این شکل آیین ابراهیمی است. بعد فرموده است کسانیکه با این آیین که «اسلام» باشد همراه شده اند، شهداء بر ناس می شوند.
معنای شهادت ذیل آیه شریفه
بحث بعدی در مورد صدر روایت این است که مقام شهادت به چه معناست و چه ارتباطی با بحث امت وسط دارد. اما معنای شهادت را فی الجمله در روایت قبلی که بحث آیه سوره نساء بود اشاره کردیم. آنجا بیان شد که یک احتمال که مرحوم علامه دنبال کرده اند معنای شهادت نسبت به اعمال در دنیا و اداء در آخرت است.
ما گفتیم احتمال دیگری که قوی تر بلکه استظهار می شود این است که این شهادت نسبت به حقیقت وحی و هدایت الهی و اداء نسبت به امت هاست. و در روز قیامت هم همین شهداء را می آورند که بحث اتمام حجت را در دنیا بررسی کنند. امت ها را با شاهد خود مواجه می کنند که معلوم شود آیا به اینها وحی رسید یا خیر؟ آیا شاهدین کار خود را درست انجام ندادند یا آنها ابلاغ کردند ولی اینها عصیان کردند. همین بحث در آیه شریفه سوره بقره نیز هست.
لکن در اینجا روایات دیگری نیز ذیل همین آیه بیان شده است که به بحث کمک می کند. در روایاتی ذیل آیه شریفه مانند همین صحیحه برید، مقام شهادت به مقام حجت مرتبط است. در صحیحه ابابصیر در بصائر فرموده: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ» و ما این نکته را با خود مقام شهود در دنیا و آخرت توضیح دادیم.
اما روایت دیگر در تفسیر فرات که بنظر نقل دیگری از روایت میمون البان است فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ الْعَبَّاسِ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مِنَّا شَهِيدٌ عَلَى كُلِّ زَمَانٍ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فِي زَمَانِهِ وَ الْحَسَنُ فِي زَمَانِهِ وَ الْحُسَيْنُ فِي زَمَانِهِ وَ كُلُّ مَنْ يَدْعُو مِنَّا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» در این روایت شهید هر زمان را به اهل بیت معنا کرده است و بعد فرمود شاهد هر دوران کسی است که «كُلُّ مَنْ يَدْعُو مِنَّا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» یعنی حقیقت هدایت الهی دست اوست و او به سمت فرمان الهی هدایت می کند. کانه مقام شهادت را با دعوت به مسیر الهی معنا می کند. اداء الشهاده که قبلاً گفتیم همین بود.
اما روایت دیگر که از ابابصیر در بصائر نقل شده است فرموده: «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ قَالَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مَا ضَيَّعُوا مِنْهُ»
در معنای این روایت دو احتمال وجود دارد. احتمال اول این است که فرموده ما شاهد این هستیم که در احکام دین کدام را رعایت کردند و کدام را معصیت کردند. تضییع به معنای ترک عملی. این معنا در واقع شهادت بر اعمال است. در این معنا «باء» معنای الصاق دارد و متعلق شهادت را توضیح می دهد.
احتمال دوم این است که «باء» را سببیت معنا کنیم. یعنی بواسطه اینکه حلال و حرام الهی دست ماست و مردم از این حقیقت تضییع کردند خدا ما را شاهد قرار داد. یعنی شاهد کسی است که آن حقیقت دست اوست و بقیه هم این را ندارند. او برای جبران این تضییع ها قرار داده شده است که مردم بتوانند به شاهد رجوع کنند و از او بگیرند. در روایات مکرری این مضمون آمده است. فراجع.
اما روایت دیگر هم همان روایت ابوعمرو زبیری است که در بیان علامه اشاره کردیم. فرموده: «عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ اللَّهُ وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً فَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ اللَّهَ عَنَى بِهَذِهِ الْآيَةِ جَمِيعَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ أَ فَتَرَى أَنَّ مَنْ لَا يَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الدُّنْيَا عَلَى صَاعٍ مِنْ تَمْرٍ يَطْلُبُ اللَّهُ شَهَادَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقْبَلُهَا مِنْهُ بِحَضْرَةِ جَمِيعِ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ كَلَّا لَمْ يَعْنِ اللَّهُ مِثْلَ هَذَا مِنْ خَلْقِهِ يَعْنِي الْأُمَّةَ الَّتِي وَجَبَتْ لَهَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ وَ هُمُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ هُمْ خَيْرُ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»
ذیل آیه شریفه حضرت می فرمایند این مقام شهادت، امر بسیار بزرگی است که روشن است به هرکسی نمی رسد. هرکسی که در ظاهر مسلمان است که این مقام را ندارد. کسانیکه شهادت شان در امور جزئی دنیا مورد قبول نبوده است چطور شاهد بر امت ها خواهند بود؟! این معنا در روایت رد معنایی است که عامه بر آیه کرده اند که ضمیر «کم» را به کل امت اسلام برگشت داده اند و همه آنها را امت وسط و عدل و شاهد بر امم قرار داده اند. لذا روشن است این معنا گفتنی نیست. چه امت وسط امت عدل باشد و چه واسطه ابلاغ توحید. هرچند در توضیح ضمیر آیه و خطاب باید بعداً بحث کنیم.
در ضمن در این روایت بیان شده است که شهادتی که در آیه شریفه هست فقط دنیا را بیان نکرده است بلکه شاهد و واسطه بین نبی اکرم و ناس هستند و بساط اتمام حجت در دنیا را فراهم می کنند. در آخرت نیز همین اتفاق می افتد با شاهد باید مواجه شوند و آنجا هم یک اتمام حجت دیگری خواهد بود که در مباحث بالا توضیح دادیم. و نیز اینها همان کسانی هستند که «خیر امه» هستند که در سوره آل عمران بیان شده است. این هم بحثی است که باید در جای خود دنبال کنیم.
جمع بندی معنای امت وسط و مقام شهادت
حال با توجه به معنایی که برای امت وسط و مقام شهادت اشاره کردیم باید توضیح دهیم که چطور امت وسط بودن بستر شهادت این امه بر ناس شده است. عرض کردیم شاهد به معنای کسی است که حقیقت دین حضرت را تلقی و رویت کرده است و در مقام اداء برای دیگران است. یعنی بحث شهادت بر کیفیت اعمال عباد مقصود نظر نیست بلکه شهود نسبت به حقیقت وحی است. شاهد اصلی در عالم نبی اکرم است و ذیل ایشان کسانی به مقام شهادت می رسند. آنها طریق اتمام حجت و ایصال حقیقت وحی به امت های دیگر هستند.
نیز گفتیم امت وسط دو احتمال دارد. احتمال اول این بود که امت وسط به معنای وساطت بین نبی اکرم و ناس است. در این معنا امت وسط و شاهد معنایی نزدیک به هم پیدا می کند. شاهد ذیل حضرت در واقع همان کسی که وساطت بین حضرت و ناس را به عهده می گیرد. کانه فرموده ما شما را امت واسطه بین خودمان و ناس قرار دادیم تا کار شهادت را برای آنها به عهده بگیرید.
احتمال دوم در معنای امت وسط، امت عدل بود که در روایات نوعا این معنا آمده است. با این معنا گفته می شود ما با جنس تشریع خود که محض عدالت است شما را امت وسط و عدل قرار دادیم تا در مقام شهادت بین خدا و ناس واقع شوید. یعنی وجود مقدس نبی اکرم حقیق عدل و نمط وسطی را با خود نازل کرده اند که به احدی از انبیاء داده نشده است. لذا ایشان را خداوند شاهد بر کل ناس قرار داده است. همه باید به ایشان رجوع کنند.
لکن این حقیقت از یک نظام شهادتی عبور می کند که افرادی هستند که متلبس به این عدل می شوند و از دست حضرت می گیرند. اینها واسطه شهادت خواهند بود. به تعبیر دیگر همه باید بدنبال شاهد الهی حرکت کنند که باید عدل محض باشد. لکن همه که دست شان به این شاهد نمی رسد. لکن شهادت او از طریق شهودی ذیل ایشان به امت ها می رسد. شاهد کسی است که آن حقیقت را بدست دارد و بقیه هم اگر بخواهند بدانند باید به او مراجعه کنند و او هم باید اداء کند. این عدالت الهی است که موضوع برای شهادت و ارجاع بقیه به اینها می شود.
باز به تعبیر دیگر این حقیقت عدل نازله اگر شاهدی نداشته باشد بدست کسی نمی رسد و اتمام حجت واقع نمی شود. شاهد کارش همین است که تلقی و تحمل و بعد اداء و ایصال کند. اتمام حجت با شاهد واقع می شود و اتمام حجتی که با نبی اکرم و شاهدین ذیل ایشان واقع می شود در احدی از انبیاء و دوران ها واقع نشده است. حقیقت عدل نازله به حضرت قابل مقایسه نیست. خود حضرت و شاهدین ایشان هم قابل قیاس نیستند. در یک رتبه دیگری بعد از امت جناب موسی و عیسی علیهما السلام این حقیقت نازل شده است و برای ایصال به بقیه هم طریق و سبیل قرار داده است. امام نمط اوسطی است که با او این حقیقت جاری می شود.
توسعه در معنای مقام شهادت
بحث دیگری که در اینجا باید توجه شود این است که ولو در ظاهر روایت ضمیر «کم» به اهل بیت تطبیق شده است ولی آیا این معنای ظاهری آیه است یا فرد اکمل آن است و یا معنای دیگری مقصود است؟ و به تعبیر دیگر آیا اهل بیت در مقابل عامه که این امت وسط را کل امت اسلام معرفی می کنند، ایستادند و این معنا را نفی کردند و فرمودند فقط این مقام برای ماست؟ یا اینکه چیز دیگری مقصود نظر است؟
در اینجا چند نکته را باید توجه کنیم. اولاً: روشن است که کل عالم اسلام مقصود نظر آیه نیست. یعنی به هرکسی که در ظاهر مسلمان است ولو فسق او آشکار است و شهادت او در امور جزئیه در ددنیا هم قبول نیست، این قطعا مشمول تعبیر امت وسط نخواهد بود. همانطور که در روایات این نکته تذکر داده شده بود که این شهادت در دنیا، شهادتی در آخرت نیز درست می کند و از اتمام حجت ها و ایصال ها در روز قیامت حرف می زنند. کسی که در امور جزئیه دنیا شهادتش مورد قبول نبوده است را خداوند روز قیامت در پیشگاه انبیاء و اولیاء شاهد می آورد؟!
ثانیاً: این مطلب از روایات واضح می شود که اهل بیت می گویند اصل این مقام برای ماست و کسی خود را در مقام امت عدل محض نبیند. لذا از این معنا نیز نمی توان گذشت که باید جوری معنا کنیم که اصل این حقیقت برای اهل بیت است. کسانیکه ذیل شریعت حضرت متلبس به این عدل شدند و مقام شهادت پیدا کردند.
ثالثاً: ممکن است ادعا شود –کمااینکه در کلمات شارحین این آیه و آیه سوره حج آمده است- که ظاهر اولیه ضمیر «کم» به افراد خاص رجوع نمی کند بلکه به تعبیری مثل «الذین ءامنوا» برگشت می کند. و در آیه سوره مبارکه حج روشن است که قبل آن با همین خطاب آیه شروع شده است کما سیاتی. لذا در شکل معنا کردن روایت با ظاهر آیه باید دقت کرد.
مرحوم مجلسی در توضیح این آیه فرمودند: «الحاصل أن الخطاب إنما توجه إلى الأئمة عليه السلام أو إلى جميع الأمة باعتبار اشتمالهم علي الأئمة، فكأن الخطاب توجه إليهم فقوله عليه السلام: نحن الأمة الوسطى، أن الأمه إنما اتصفوا بهذه الصفة بسببنا و هذا أظهر بالنظر إلى لفظ الآية، و الثاني أظهر بالنظر إلى الأخبار» ایشان دو احتمال داده اند. یا بگوییم اصلا خطاب آیه و ضمیر به خود اهل بیت برگشت می کند. این معنا با روایات بهتر جور می آید. یا بگوییم کل امت را می گوید ولی از این جهت که امام در میان آنهاست. و این به نسبت لفظ آیه اظهر است.
بنظر ما می توان اینگونه این بحث را جمع بندی کرد که حقیقتی که حضرت با خود نازل کرده اند که حقیقت عدل محض است، این کسی را شاهد می کند که متلبس به این حقیقت شود. یعنی این حقیقت را واقع رویت کند که شاهد باشد. کسی که هیچ رویتی نسبت به این حقیقت ندارد چطور شاهد ذیل حضرت است؟! لذا آن حقیقت به میزانی که بدست کسی برسد و او واجد و حامل آن حقیقت شود، او امت حضرت و شاهد خواهد بود.
به تعبیر دیگر امت هرکسی نیست که اقرار زبانی به اسلام کند و چیزی در قلب او نیست. قطعا منافقین جزو امت حقیقی حضرت نیستند. امت حضرت مومنین به آورده ایشان است. لذا کسانی که در ظاهر فسق ندارند و منسوب به ایمان هستند در ظاهر جزو امت هستند ولو اینکه امت حقیقت کسانی هستند که در باطن و قلب متعلق به این حقیقت می باشند. لذا روشن می شود که امت حقیقی حضرت اولا حضرات معصومین هستند. آنها هستند که مومن به این حقیقت و حامل آن می شوند و در مقام شهود قرار می گیرند. و در رتبه بعد مومنین دیگر نیز واجد این مقام هستند و این معنایی بین انحصار محض و شمول محض است.
لکن این حرف به معنای مصداق اکمل و اتم هم نیست بلکه یک نظام تلقی و تحمل و شهادت است. یعنی وقتی از امت عدل حرف می زند این امت یک نظام دارد. راس این امت امیرالمومنین است و بقیه ذیل ایشان هستند و با ولایت ایشان به این حقیقت می رسند. نه اینکه صرفاً حضرت در مقایسه با بقیه شدت و ضعف در ایمان باشد. حقیقت ایمان ذیل نبی اکرم به ایشان می رسد و بقیه از دست ایشان باید بگیرند. لذا این مسوغ این می شود که هم بگویید امت عدل فقط اهل بیت هستند. از یک طرف هم می توان گفت مومنین را هم شامل است. و این معنایی مهم است که بسیاری از خطاباتی که به اهل بیت تطبیق می شود را می توان با آن فهمید.
مثلاً ذیل همین روایت ابوعمرو زبیری این «امت عدل» را مساوق با «خیر امت» سوره مبارکه آل عمران کرده است که آنجا با ویژگی های دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرده است. آنجا هم همین بحث هست که روایاتی این خیر امت را به اهل بیت معنا می کند. درحالیکه ظاهر لفظ آیه عام است. یعنی امت حضرت مسئولیت دعوت و امر و نهی برای همدیگر و ناس دارند. «خیر امه اخرجت للناس» آنجا هم شبیه همین بحث گفته می شود که این دعوت و امر و نهی مقام امت واقعی حضرت است. کسانیکه خود معتصم به حبل وحی هستند و ناس را می خواهند با این حبل حرکت دهند. فراجع.
به عنوان موید این روایت قابل دقت است. فرموده: «قَدْ رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّ سَائِلًا سَأَلَهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ مَنْ هُمْ قَالَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِهِ خَاصَّةً قَالَ فَإِنَّ الْعَامَّةَ يَزْعُمُونَ أَنَّ الْمُسْلِمِينَ كُلَّهُمْ آلُ مُحَمَّدٍ فَتَبَسَّمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ كَذَبُوا وَ صَدَقُوا قَالَ السَّائِلُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَى قَوْلِكَ كَذَبُوا وَ صَدَقُوا قَالَ كَذَبُوا بِمَعْنًى وَ صَدَقُوا بِمَعْنًى كَذَبُوا فِي قَوْلِهِمْ الْمُسْلِمُونَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ يُوَحِّدُونَ اللَّهَ وَ يُقِرُّونَ بِالنَّبِيِّ ع عَلَى مَا هُمْ فِيهِ مِنَ النَّقْصِ فِي دِينِهِمْ وَ التَّفْرِيطِ فِيهِ وَ صَدَقُوا فِي أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ لَمْ يُنَاسِبُوهُ وَ ذَلِكَ لِقِيَامِهِمْ بِشَرَائِطِ الْقُرْآنِ لَا عَلَى أَنَّهُمْ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً فَمَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ الْقُرْآنِ وَ كَانَ مُتَّبِعاً لآِلِ مُحَمَّدٍ فَهُوَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَى التَّوَلِّي لَهُمْ وَ إِنْ بَعُدَتْ نِسْبَتُهُ مِنْ نِسْبَةِ مُحَمَّدٍ قَالَ السَّائِلُ أَخْبِرْنِي مَا تِلْكَ الشَّرَائِطُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ الَّتِي مَنْ حَفِظَهَا وَ قَامَ بِهَا كَانَ بِذَلِكَ الْمَعْنَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ الْقِيَامُ بِشَرَائِطِ الْقُرْآنِ وَ الِاتِّبَاعُ لِآِلِ مُحَمَّدٍ فَمَنْ تَوَلَّاهُمْ وَ قَدَّمَهُمْ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ كَمَا قَدَّمَهُمْ اللَّهُ مِنْ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى وَ كَذَلِكَ حُكْمُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ وَ قَالَ يَحْكِي قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيم الحدیث»
در این روایت معنای آل رسول مورد بحث واقع شده است. عده ای ادعا کرده اند که آل رسول کل امت حضرت هستند. حضرت کل امت را سلب می کنند ولی مومنین را الحاق به آل حضرت می کنند. شرط اصلی آن هم تولی نسبت به حضرات بیان شده است. بعد هم به آیاتی استشهاد می کنند که جریان ذریه مومن حضرت ابراهیم و بعد هم مومنین تابع ایشان است. این بحث مهمی است که جریان ذریه انبیاء و مومنین چطور به هم پیوند می خورند و به یک معنا همه ذریه می شوند. همه قسمتی از آل می شوند.
سوره حج؛ امت مجتبی و مسلمان و مقام شهادت
اما آیه دیگری که در قسمت دوم صحیحه برید بحث شده است، آیه سوره مبارکه حج است که فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ»
در این آیه باید بحث کنیم این دستورات در مخاطبه با کیست؟ این اجتباء به چه معناست و چه کسانی را شامل است و آیا امت اسلام است؟ نسبت این امت با حضرت ابراهیم چیست و چرا بحث از ابوت مطرح شده است. ارتباط این مسئله به شهادت و نظام شهادت آیه چیست.
در صحیحه برید هم ذیل این آیه فرموده: «قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ فَرَسُولُ اللَّهِ الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» کانه حضرت فرمودند مخاطب آیه ما هستیم و ما را امت مسلمان نامیدند. هم در کتب گذشته ما را اینطور خوانده اند و هم در این کتاب یعنی قرآن.
در ادامه حضرت شهادت نبی اکرم بر خودشان را با تعبیر «بما بَلَّغَنا عن الله» توضیح می دهند و بعد هم فرمودند و ما هم شاهد بر مردم هستیم. این تعبیر موید همان معنایی است که ما از مقام شهادت کردیم که بحث تحمل و اداء و ابلاغ است. شاهد کسی است که حقیقت وحی را رویت می کند و ابلاغ می کند. رسول خدا شاهد بر اهل بیت هستند یعنی از دست خدا گرفته و برای آنها اداء کرده اند. و ما نیز شاهد بر مردم هستیم یعنی از طریق ما بدست مردم می رسد.
لذا در ادامه بحث تصدیق و تکذیب مطرح می شود. یعنی این جریان شهادت است که بستر تصدیق و تکذیب را در هر دوره ای فراهم می کند. شاهد هر دوران امام زمان و حجت الهی در زمین است. اگر صدای امام به او رسید و تصدیق کرد، حضرت نیز روز قیامت تصدیقش می کنند که در مقابل این حجت خضوع کرد. و اگر تکذیب کند حضرت نیز تکذیبش می کنند که بگوید به من نرسید یا به دروغ ادعای اطاعت بکند. خود امام شاهد بر این اتمام حجت و جهت گیری اصلی اوست.
بررسی امت مسلمه در قرآن
اما نکات آیه شریفه؛ نکته اول اینکه در آیه شریفه بحث از امت مسلمان مطرح شده است که اینها شاهد بر ناس هستند. بعد هم فرموده است که نام اسلام برای این امت هم در کتب گذشته و هم در قرآن آمده است. بنظر می رسد ذکر امت اسلام در قرآن، اشاره به آیات سوره مبارکه بقره می کند. فرموده: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ * رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» کانه ایشان بنایی گذاشته است و امامت می کند و دعای برای خود و جناب اسماعیل و بعض ذریه خود می کند که همه را مسلمان قرار دهد. و این جریان ذریه را به امت مسلمه نامیده است.
و البته اینکه فاعل «هو سماکم» به خداوند برگشت می کند یا حضرت ابراهیم دو وجه هست. و هردو هم قابل توجیه است. هرچند اینکه خداوند شما را در این کتاب و کتب قبلی به مسلمان تسمیه کرده است این بهتر و به لفظ آیه نزدیک تر است زیرا حضرت ابراهیم در قرآن یا کتب که تسمیه نکرده است. بلکه تسمیه به مسلمان در کتاب فعل الهی است. هرچند اگر فاعل تسمیه در آیه حضرت ابراهیم باشد می شود اینطور توجیه شود که مقصود ذکر تسمیه است نه خود تسمیه. فتدبر.
اما سوال مهم این است که این «امه مسلمه» چه کسانی هستند؟ نوع عامه مانند آیات قبل گفته اند مقصود کل مسلمان ها هستند. و شاهد این حرف هم این است که در این آیات خطاب به «الذین ءامنوا» بوده است. برای کل این امت تکالیفی جعل شده است. امتی مسلمه که «مجتبی» و برگزیده شده است باید این تکالیف را به عهده بگیرد. و البته این تکالیف و آیینی که برای شما قرار داده شده است حرجی هم هست. این همان آیین پدرتان حضرت ابراهیم است. در توجیه چطور ایشان پدر کل این امت هم هست گفته اند از باب اینکه پدر نبی اکرم است و اینها امت حضرت هستند. یا اینکه ابوت معنوی نسبت به همه مسلمین است.
در مقابل این معنا در این روایات و روایات دیگری آیه شریفه تطبیق بر اهل بیت شده و بلکه فرمودند مقصود از این امت مسلمه که مجتبی هستند و حضرت ابراهیم نیز ابوت نسبت به ایشان دارد، ما اهل بیت هستیم. و قرائن مهمی هم در خود این آیه است. مثل عنوان «اجتباء» که این برگزیدگی و انتخاب خاص خدا بر هرکسی که ظاهرا مسلمان است تطبیق نمی شود. یا مثل دستور «جاهدوا حق جهاده» که این دستور شامل همه بشود قدری دور از ذهن است. شبیه تعبیری که در آیه «اتقوا الله حق تقاته» داریم که اهل بیت فرمودند این آیه برای شما نیست بلکه برای ماست. یا مثل «مله ابیکم ابراهیم» که ابوت حضرت نسبت به ذریه خود است و دعای ایشان هم در بحث «ام مسلمه» برای بعض ذریه بوده است.
در مقابل این حرف عده ای فرمودند شاید مقصود از آیه کسانی از امت باشند که این دستور را انجام می دهند. اینها مجتبی و برگزیده هستند دیگر محظوری نیست که خطاب عام باشد ولی مجتبی ها و شاهدها افراد خاصی می شوند. این حرف خلاف ظاهر آیه است زیرا نفرموده «یجتبیکم» بلکه فرموده «اجتباکم» یعنی همین مقدار که اهل ایمان است این مجتبی است و باید این دستورات را انجام دهد.
بله ممکن است کسی بگوید ادله مذکور سبب انصراف تعبیر «الذین ءامنوا» بر افراد خاص فقط نمی شود بلکه ناظر به کسانی هستند که با نبی اکرم همراهی دارند. یعنی امت ایمان ذیل حضرت. و اگر کسی در مقابل این دستورات راسا بایستد از امت ایمان بیرون است. جریان فسق حقیقتا از امت اسلام بیرون هستند ولو اینکه در ظاهر حکم اسلام را داشته باشند. و در بعض روایات هست که اینها از امت اسلام بیرون می شوند و از دنیا می روند.
لکن باید توجه کرد اگر این معنا را ظاهر آیه بدانیم، این روایات که فرموده مقصود آیه ما هستیم را با نظریه مصداق بودن یا فرد اکمل بودن نمی شود تمام کرد. بلکه نسبتی بین خود این اهل ایمان با امام هست. این نیست که ائمه مصداق این آیه هستند و بقیه هم در عرض ائمه و صرفاً در درجه پایین تر. بلکه ذیل دامنه وجود امام انسان به این حقایق می رسد. لذا مقصود اصلی از آیه اهل بیت می شوند و بقیه در دامنه وجود آنها و با تولی این مقامات را بدست می آورند.
لذا این دستوراتی که در آیه شریفه هم هست در همین نظام باید فهم شود. یعنی اصل این تکلیف برای امام است و حق جهاد اولا از او خواسته شده است. در ادامه این تکلیف از امت ایشان که مومنین هستند نیز خواسته می شود و در همان مقیاس و رتبه ای که دارند باید تکلیف انجام دهند. مثل دستوری که به لشکر می دهند ولی این خطاب در مواجهه با فرمانده لشکر یک معنا دارد و با رتبه های بعد در لشکر معنای دیگری می دهد.
لذا جمع بندی این می شود که تعبیر آیه معنای عامی دارد که امت ایمان را می گیرد و این تکالیف خطاب به همه اهل ایمان است و این امت بخاطر ایمانی که به طرح الهی و حضرت دارد، با ایشان همراه شده است و این دستورات برای اینهاست. اجتباء اینها هم همین است. لکن اصل این خطاب ناظر به امام معصوم است که ذیل رسول خدا بالاترین بارها را بدوش می گیرد. و بقیه ذیل امام و در تولی او این دستورات را انجام می دهند. لذا امت مسلمه، همین امه مومن به این طرح هستند و با این دستورات همراه می شوند.
و البته بنظر می رسد تعبیر امه مسلمه در آیات قرآن خصوصاً به قرینه آیات سوره بقره، ابتدا ذریه مومن حضرت ابراهیم هستند و بعد عده ای با ولاء به این امت ملحق می شوند. و با این دقت «ابوت» هم صرفاً ظاهری نیست؛ صرفاً معنوی هم نیست. چه بسا ترکیبی از این دو باشد.
خلاصه اینکه امه ایمانی ذیل حضرت وجود دارد که اینها مخاطب این دستورات هستند و نسبتی ابوتی با حضرت ابراهیم دارند. اینها همان کسانی هستند که ذیل شهادت نبی اکرم هستند و خود مقام شهادت نسبت به ناس دارند. و معلوم شاهدین کسانی هستند که ذیل حضرت نازله این حقیقت را دریافت می کنند و متلبس به آن می شوند. اینها قرار است تحمل و اداء کنند. معلوم است کل امت اسلام به معنای ظاهری مقصود نظر نیست.
ارتباط امه مسلمه با مقام شهادت
اما سوال دیگر در این بحث ما این است که ارتباط صدر و ذیل آیه چیست که بستر برای مقام شهادت شده است؟ در اینجا چند نکته وجود دارد. اولاً: دستورات مهمی ذیل پرستش به آنها گفته شده است. ثانیاً: حق جهاد و سخت کوشی ویژه از آنها خواسته شده است. ثالثاً: این شکل از پرستش و ماموریت هم حرجی جعل نشده است ویک اعتدال ویژه در او هست. رابعاً: این امت ایمان مورد «جبایه» و برگزیدن ها و گرداوری خاص خداوند است. انگار افراد ویژه از مجموعه های مختلف گردآوری شده اند. خامساً: کسانیکه حقیقتاً با آیین حضرت ابراهیم حرکت می کنند. سادساً: همه کتب الهی در سابق و این قرآن وعده آمدن چنین امتی را داده بودند.
در ضمن سیاق این آیات نیز باید دقت شود تا بحث روشن شود. در آیات قبل فرموده کسانی هستند که شرک و کفر ورزیدند و حق توحید و بندگی الهی را نشناختند. اینها در مقابل فهم از منطق توحید، دستگاه شرک و بت پرستی راه انداختند. در مقابل خداوند، خود باید از توحید و خدایی خود حرف بزند. فرموده: «ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ * اللَّهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» کسی که حق قدر الهی را نشناسد معلوم است که به شرک هم می افتد. بعد فرموده خداوند از طریق رسولان خود باید از خود و طرح توحید و بندگی حرف بزند. و خود نیز نسبت به ارسال این پیام توسط رسولان اشراف دارد؛ که آیا بدرستی این حقیقت را منتقل می کنند یا خیر. حقیقت توحید از طریق رسولان خود خداوند و با محافظتی ویژه به شما خواهد رسید که امر سالم و درستی منتقل شود. در ادامه این آیات است که فرموده این اهل ایمان خضوع و بندگی و جهاد کنید.
با این نکات در ادامه فرموده: «ليَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» چطور باید این نکات را با این غایت و دو شهادت توضیح دهیم؟ در ضمن در این آیه نیز برخلاف آیه شهادت در سوره بقره ابتدا شهادت نبی اکرم بر این مسلمه را بیان کرده و بعد شهادت آنها بر ناس بیان شده است. این بحث را در ادامه روایات باب و ذیل روایت چهارم بررسی خواهیم کرد. فانتظر. والحمدلله…