بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیه الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه شماره 16 به تاریخ شنبه 06 / 08 / 1402
حکم مانع الزکات و بیان ادله آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بحث در مورد معنای اسلام و کفر بود. طبق آنچه از روایات به دست آمد، آنچه که در اسلام ظاهری شرط است اقرار به شهادتین می باشد. انکار ضروری بما هو ضروری، سبب خروج از اسلام نمی شود. معیار خروج از اسلام انکار رسالت است. پس انکار هر موضوعی اعم از ضروری و غیر ضروری اگر به انکار رسالت منتهی شود سبب خروج از اسلام می شود.
روایاتی در باب اسلام و کفر وجود دارد که مرحوم کلینی از همه مفصل تر به این روایات پرداخته اند. بعضی از آنها را اشاره کردیم و تقریبا مضامینی که در این روایات مطرح است تقدیم شد.
مرحوم سید در ابتدای بحث زکات می فرماید: زکات از ضروریات است. منکر زکات اگر مع العلم به ضروری بودن زکات، آن را انکار کند، کافر می شود. از بیان ایشان هم استفاده می شود که صرف انکار ضروری موجب کفر نیست و معیار، انکار رسالت است. کسی که با علم به ضروری بودن زکات آن را انکار می کند در حقیقت رسالت را انکار کرده است و این موجب کفر است.
ایشان مانع الزکات را هم کافر می دانند. کسانی که از دعائم اسلام مثل صلاه و زکات و…، منع عملی می کنند، ادله ای وجود دارد که به آنها نسبت کفر داده است. فقها از لحاظ فقهی به این روایات ملتزم نشدند. التزام به این روایات خلاف مسلمات فقهی است. نمی توان گفت کسی به صرف اینکه منع عملی از زکات می کند، دیگر احکام ظاهری اسلام را ندارد. بنابر این سعی کردند که این روایات را به نوعی با روایات دیگر جمع کنند.
برخی این روایات را اینگونه جمع می کنند که مانع الزکات مع الاستحلال کافر است. یعنی روایات مانع الزکات را قید می زنند و مانع الزکات را ذیل مستحل قرار می دهند. بنابر این به جهت استحلالی که می کند آن را کافر می دانند. به عنوان مثال مرحوم شیخ حر در مورد مانع الزکات در عنوان باب می فرماید: (بَابُ ثُبُوتِ الْكُفْرِ وَ الِارْتِدَادِ وَ الْقَتْلِ بِمَنْعِ الزَّكَاةِ اسْتِحْلَالًا وَ جُحُوداً .) این در حالی است که عمده روایات این باب قید استحلال یا جحود را ندارد.
برخی گفته اند اینجا کفر در مقابل ایمان است. کفر در مقابل اسلام نیست. بنابر این مانع الزکات موجب خروج از ایمان می شود نه خروج از اسلام.
برخی هم گفته اند اگر کسی مانع الزکات شد وقتی می خواهد از دنیا برود، مسلم از دنیا نمی رود. مضمون برخی روایات صریح در باب زکات و حج دلالت بر این امر دارد. مثلا در مورد کسی که حج نرفته است گفته شده هنگام مرگ به او گفته می شود (فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّا. ) مرحوم آیت الله خویی روایات مانع الزکات را در کنار این روایات قرار داده اند و فرموده اند: شاید مقصود از کفر مانع الزکات این باشد که مانع الزکات به ظاهر از اسلام خارج نمی شود واحکام مسلمین را دارد اما هنگام مرگ، مسلم از دنیا نمی رود.
در ادامه روایاتی که مرحوم شیخ حر در مورد مانع الزکات جمع آوری کرده اند را بررسی خواهیم کرد.
بَابُ ثُبُوتِ الْكُفْرِ وَ الِارْتِدَادِ وَ الْقَتْلِ بِمَنْعِ الزَّكَاةِ اسْتِحْلَالًا وَ جُحُوداً
حدیث 1
این روایت در این باب تقطیع شده و ما کامل آن را از باب دیگری خواهیم خواند.
( وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ الْأَمْوَالِ فَذَكَرُوا الزَّكَاةَ) ابوبصیر می گوید خدمت امام صادق علیه السلام بودیم و همراه ما برخی از ثروتمندان حضور داشتند. بحث از زکات به میان آمد. (فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- إِنَ الزَّكَاةَ لَيْسَ يُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا وَ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ ظَاهِرٌ) زکات یک تکلیف ظاهری است که همه باید انجام دهند و کسی که زکات پرداخت می کند حمد نمی شود. چون کار فوق العاده ای انجام نداده است. (إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَ سُمِّيَ بِهَا مُسْلِماً) اثر پرداخت زکات این است که به واسطه پرداخت آن، خون انسان حفظ می شود و وارد وادی اسلام می گردد. (وَ لَوْ لَمْ يُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ) اگر زکات ندهد نمازش هم قبول نمی شود. (وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ فِي أَمْوَالِكُمْ غَيْرَ الزَّكَاةِ) اما حقوق دیگری در اموال شما وجود دارد که اگر آنها را پرداخت کردید مورد مدح واقع می شوید. سپس از حضرت پرسیده شد که آن حقوق دیگر چیست؟ حضرت دو مورد را در این روایت می شمارند که فعلا به آنها نمی پردازیم. ظاهر این روایت این است که پرداخت زکات سبب حفظ دم و سبب بقاء در وادی اسلام می شود. مقصود از اسلام، همین اسلام ظاهری است. چون حکم آن در کنارش ذکر شده است. حقن دم از آثار اسلام ظاهری است. بنابر این ظاهر روایت این است که تارک الزکات محقون الدم نیست و از اسلام خارج است. اما چون نمی توان به این مفاد التزام داشت به همین دلیل مرحوم شیخ حر، قید استحلال را هم اضافه می کند. ایشان روایت را اینگونه معنا می کند که اگر کسی به خاطر عدم التزام، زکات پرداخت نمی کند این شخص از اسلام خارج نیست. اما اگر علاوه بر عدم پرداخت زکات، استحلال هم کند این شخص از اسلام خارج است و دیگر محقون الدم نیست.
حدیث 2
(وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَا يُحْمَدُونَ إِلَّا بِأَدَائِهَا وَ هِيَ الزَّكَاةُ بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ وَ بِهَا سُمُّوا مُسْلِمِينَ الْحَدِيثَ .) در این روایت دو نکته مورد اهمیت است:
1. در این روایت بر خلاف حدیث قبل می فرماید کسی که اداء زکات می کند حمد می شود. این دو روایت چه طور با هم جمع می شوند؟ شاید وجه جمع این باشد که گاهی شخص به خاطر فعلی که انجام می دهد مورد مدح قرار می گیرد. حضرت در رویات اول می فرماید این کار که کار مهمی نیست که قرار باشد کسی به خاطر آن مدح شود. این کار برای شما آثار ظاهری دارد. بنابر این ظاهر روایت اول که می فرماید: (لَيْسَ يُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا) این است که با صرف پرداخت زکات نمی توان حکم به مومن بودن کسی کرد. برای اینکه کسی مسلمان باشد و محقون الدم باشد، باید زکات پرداخت کند. ممکن است کسی که فی الواقع منافق است ناچار شود و زکاتش را پرداخت کند. روایت اول در این مطلب ظهور دارد.
اما در روایت دوم که می فرماید: (لَا يُحْمَدُونَ إِلَّا بِأَدَائِهَا)، مقصود این نیست که اگر منافق زکات پرداخت کرد انسان خوبی است. مقصود این است که اگر مومن زکات پرداخت کند ممدوح است. چون به یکی از سخت ترین فرائض الهی با قصد قربت دارد عمل می کند. این حتما ممدوح است.
شاید وجه جمع دیگر این باشد که در روایت اول در مقام مقایسه دو فعل است. در صدر روایت یک فعل واجب مطرح می شود و در ذیل روایت، حقوق معلوم که از افعال مستحب هستند مطرح می گردد. در مقایسه بین این دو حضرت می فرماید این فعل واجب را اگر انجام بدهی ممدوح نیستی چون در حال انجام وظیفه هستی. کسی ممدوح است که فعل مستحب را انجام دهد. اما در روایت دوم در مقام مقایسه نیست. حضرت می فرماید: اگر کسی فریضه ای را با شرایطش به جا بیاورد این ممدوح است.
2. ظاهر این روایت مثل روایت قبل دلالت دارد بر این که اداء زکات سبب حقن دم و مسلمان بودن می باشد. در نتیجه فی الجمله می توان گفت اگر کسی زکات پرداخت نکند از اسلام خارج می شود و محقون الدم نیست. ممکن است کسی بگوید اداء زکات سبب حقن دم و مسلمان بودن می شود مطلقا، اما مفهوم این عبارت اطلاق ندارد. یعنی هر کسی که زکات پرداخت نکرد نمی توان گفت از اسلام خارج است.
به هر حال این دو روایت بر عنوانی که مرحوم شیخ حر برای این باب مطرح کرده اند دلالت دارند. صدر هر دو روایت هم قابل جمع با هم می باشد.
حدیث 3
( وَ عَنْ عَلِيٍّ) یعنی علی بن ابراهیم (عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ) ثقه امامی است. (عَنْ يُونُسَ) ایشان از اجلاء است. (عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ) بطائنی. این شخص از واقفه است. اما ثقه است. ظاهرا روایت در دوران صحت مذهبشان از ایشان اخذ شده است. چون بزرگان ما بعد از انحراف اینها نزدشان شاگردی نمی کردند و اخذ حدیث نمی نمودند. (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ) اسدی. در نتیجه روایت موثقه است.
(وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ نَحْوَهُ ) سند دوم این روایت صحیح است.
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ . ) اگر کسی به اندازه یک قیراط زکاتش را پرداخت نکند نه مومن است و نه مسلم و هنگام مرگ هم پشیمان می شود و از خدا می خواهد که برگردد تا حقوق مالی اش را پرداخت کند.
منع یعنی وقتی می آیند تا زکات را از او اخذ کنند بخل می ورزد و پرداخت نمی کند.
مسلم معانی متعددی دارد اما وقتی در کنار مومن می آید یعنی برای توسعه دادن در حکم آمده است. یعنی علاوه بر ایمان، اسلام هم از او سلب می شود.
این روایت مضمون خیلی سنگینی دارد و نمی توان به ظاهر آن فتوا داد. در مقابل روایاتی داریم که می فرماید: (الْإِسْلَامُ إِقْرَارٌ بِلَا عَمَل.) برای جمع بین این روایات، مرحوم شیخ حر قید استحلال و جحود را اضافه می کنند. ذیل روایت آیات سوره مبارکه مومنون مطرح شده است. برخی این روایت را حمل می کنند بر روایاتی که می گوید: کسی که منع حج می کند به او گفته می شود (فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّا. ) و از این آیات استفاده کرده اند که وقتی روایت می گوید این شخص مسلم نیست یعنی این شخص در تمام عمرش احکام ظاهری اسلام را دارد اما در زمان مرگ، مسلمان از دنیا نمی رود. به همین دلیل از خدا می خواهد که: (رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ )
علاوه بر این که فقها در این روایت یک ارتکاز فقهی دارند. می فرمایند: اگر کسی همه چیز را قبول دارد و همه واجبات را انجام می دهد و محرمات را ترک می کند اما مقدار بسیار کمی از زکاتش را منع کرده است، خیلی بعید است که بگوییم این شخص از اسلام خارج است. کافر شده و نجس می باشد. به همین دلیل هیچ فقیهی به ظاهر این روایت فتوا نداده است.
در جلسات بعد باید جمع هایی که بین روایات انجام شده را مورد بررسی قرار دهیم. ادامه روایات را هم خواهیم خواند.
و الحمد لله رب العالمین …