بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس شرح کتاب الحجه اصول کافی
آیةالله سیدمحمدمهدی میرباقری
جلسه شماره 161 تا 164
باب انهم شهداء – صحیحه احمد بن عمر؛ مقام شهادت در سوره مبارکه هود
صحیحه احمد بن عمر حلال
اما روایت سوم باب «انهم شهداء الله علی خلقه» صحیحه احمد بن عمر است که فرموده: «بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الشَّاهِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ»
روایت از جهت سندی مشکلی ندارد و همه ثقات امامی هستند. و از جهت دلالت هم روشن است که حضرت آیه شریفه سوره مبارکه هود را معنا می کنند به اینکه کسیکه علی بینه من ربه است او رسول الله است. و شاهدی که تلو او خواهد آمد امیرالمومنین است. و این مضمون در روایات مکرری از خاصه و عامه بیان شده است.
فضای آیات قبل این است که شبهاتی در باب وحی مطرح می کنند که چرا خدایش به او بجای این کتاب، کنز و ملائکه نازل نمی کند؟! و بعد هم می گویند این حقیقت افترائی است که خودش درست کرده است. در جواب خداوند فرموده اگر می توانند شبیه این قرآن ده سوره درست کنند! اینها که این حرف ها را می زنند بدنبال دنیا هستند و خداوند اینها را در دنیا و زینت های آن رها می کند و در قیامت بهره ای ندارند.
بعد فرموده: «أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ في مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُون» یعنی آیا کسی که با بینه الهی حرکت می کند و شاهدی همراه اوست و قبل از او نیز کتاب حضرت موسی بوده است؛ آیا چنین کسی به دیگران یکی است؟! البته خبر اینجا حذف شده است و باید بررسی شود که چه مضمونی اینجا ذکر کردنی بوده است.
بیان مرحوم علامه در المیزان
ایشان در توضیح این آیات فرمودند: عده ای در حقیقت وحی تشکیک و تردید می کنند. در این آیات بیان کرده است که ما امکاناتی به شما دادیم که این شبهات در شما اثر نکند و شما مومن به این حقیقت بشوید. در واقع این آیات ایجاد آرامش و سکینه در رسول خدا و نیز مومنین ایجاد می کند. به اینکه اولاً بینه از جانب الهی به آنها داده شده است. ثانیاً شاهدی در کنار آنها هست. ثالثاً در کتب قبلی خصوصا کتاب جناب موسی خبر این وحی و پیامبر آخر الزمان بوده است.
ایشان در توضیح خبر محذوف فرمودند: آیه اینطور فرموده که آیا افرادی که چنین امکاناتی به آنها داده شده است، مانند دیگران هستند؟! «افمن کان علی بینه… کغیره اولیک یومنون به» لذا این اسم اشاره اولئک هم به همین افراد اشاره می کند که چنین دارایی ها و امکاناتی خداوند برای شان قرار داده است و آنها را در این مسیر تایید کرده است. اینها هستند که به این حقیقت وحی ایمان می آورند و در آن شک و تردید نمی کنند. البته عده ای در این کتاب تردید می کنند که موعد الهی با آنها نار و جهنم است. ولی شما تردید نکنید و مومن باشید و با آن حرکت کنید؛ هرچند اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند.
اما در توضیح این سه فقره ایشان فرمودند: تعبیر «علی بینه من ربه» مقصود خود وحی دیگر نیست بلکه چیزی است که خدا به انسان می دهد که حقانیت این کتاب با او فهم می شود. از جنس بصیرت است. و این معنا را با فرد اکمل به خود نبی اکرم نسبت می دهند. لذا خدا بصیرت و فهمی می دهد که حقانیت این وحی برای آنها روشن می شود.
در توضیح تعبیر «یتلوه شاهد منه» هم می گویند مقصود همراهانی است که آنها نیز به این حقیقت ایمان دارند. اینها موید انسان در قبول این حقیقت وحی می شوند. یتلوه یعنی اینکه پشت سر این فرد مومن حرکت می کنند و او را تنها نمی گذارند. فرمودند انسان وقت تنها بماند این یک وحشت و غربتی دارد که انسان را در قبول و ایمان این حقیقت آزار می دهد. ولی وقتی کسانیکه از جنس خود او هستند «منه» آنها نیز ایمان می آورند این سبب تایید و تسدید می شود.
در توضیح عبارت «من قبله کتاب موسی» هم می فرمایند این هم شاهد دیگری برای تسدید ایمان انسان است که این حقیقت در کتب الهی سابق نیز بوده است. جریان نزول وحی و رسالت قبل از این هم سابقه دارد و شاخص و فرد روشن آن حضرت موسی است که با کتاب خود که امام و رحمت برای مردم بود، راه الهی را باز کرده بود. توجه به این حقیقت نیز در ایمان به قرآن موثر خواهد بود.
نکته: ایشان در تطبیق آیه فرمودند ظاهر اولیه در رفع تردید و مریه و تسدید برای نبی اکرم است؛ «فلا تک فی مریه منه» این خطاب به حضرت است. ولی تعبیر «اولئک یومنون به» نشان می دهد که این افرادی که از این رزق های سه گانه بهره مند می شوند و تسدید می شوند فقط رسول خدا نیست بلکه مومنین به حقیقت قرآن همه را شامل می شود. لذا نبی اکرم را فرد اکمل این آیه می دانند و خطاب اولیه را در نسبت با حضرت معنا می کنند.
بررسی کلام المیزان
بنظر ما بیان ایشان تمام نیست. اولاً معلوم نیست که اسم اشاره «اولئک» به همان من موصوله برگشت کند. شاید این اسم اشاره برگشت به شاهدین بکند که آنها در واقع مومنین به طرح پیامبر خود هستند.
ثانیاً: اینکه دنباله روی شاهد که ایشان به تسدید و رفع وحشت تنهایی مسیر و… بیان می کنند با نبی اکرم که مقصود اصلی آیه است سازگار نیست. مگر گفتنی که بگوییم دیگران نسبت به ایشان در مقام اداء الشهاده هستند و این اداء سبب تسدید و تقویت روحی ایشان بشود؟! وحشت تنهایی ایمان و… از ایشان برود؟! اینها یلیق به شان حضرت نیست.
ثالثاً: در سوره هود چندین مورد تعبیر «بینه من رب» آمده است که همه داستان انبیاء است و می گویند آیا ما که بر بینه رب خودمان هستیم آیا می شود با فشارهای شما دست از تکالیف و مسیر الهی برداریم؟! و تعبیر در همه این آیات تعبیر مفرد است. «کنتُ علی بینه» لذا بنظر است باید این آیه را در وزان نبی اکرم معنا کنیم.
نکته: البته اینکه این آیه در مورد مومنین هم دلالت داشته باشد این را بعد باید دقت کنیم که آیا این آیه در مورد ایمان مومنین و امکانات ایمان آنها ذیل حضرت بحث می کند یا خیر. فانتظر.
بیان مختار در مورد آیه شریفه
ما قبول داریم که بحث در مورد «مریه» و در مقابل «ایمان» به این حقیقت است. ولی بحث در ایمان به صحت تلقی وحی نیست؛ بحث در این نیست که آیا این حقیقت را خدا به ایشان داده است یا خیر. و حضرت در این شک داشته باشند. بلکه بحث در مریه نسبت به تحقق این حقیقت نازله است که آیا این حقیقت به سرمنزل مقصود می رسد یا خیر؟ لذا بعد از تعبیر «موعد» مسئله مریه و شک آمده است.
لذا می گوییم آیه در مورد فشارهایی است که به حضرت می آورند که این طرح تو بجایی نمی رسد و محقق نمی شود. فرموده: «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيل» این ترک ما یوحی و ضیق صدر بخاطر فشارهایی است که می آورند. می گویند قسمتی از طرح خود را عوض کن. آنچه به عنوان وحی آورده ای مشکلی را حل نمی کند. بجای اینها از خدایت کنز و ملک باید بخواهی. قرآن فرموده شما انذار خود را انجام بده و بر خدا توکل کن. لسان این آیه و روایات آن به مسئله ولایت امیرالمومنین تاویل شده است که اشاره خواهیم کرد.
در آیات بعدی است که فرموده کسی که «علی بینه» است و «تالی شاهد» دارد و از قبل نیز «کتب الهی خصوصا کتاب موسی» بستر طرح او را فراهم کرده است کارش به نتیجه می رسد. یعنی این مقایسه در مقام بیان ایمان به طرح از این جهت است. کانه فرموده کسیکه این امکانات برای طرحش به او داده شده است در این حقیقت تردید می کند؟! یا چنین کسی آیا کارش به نتیجه نمی رسد؟! ذره ای مریه و تردید در حضرت نسبت به دستورات و طرحی که آورده است نخواهد بود. بله ذیل ایشان دو دسته رخ می دهد. کسانیکه ایمان می آورند و اکثری که ایمان نمی آورند. و این ایمان آورندگان همان شاهدین ایشان هستند.
با این توضیحات روشن می شود که اولاً: حضرت بینه بدست دارد. هرچقدر فشار بر ایشان زیاد بشود و مصائبی در راه باشد ولی کسیکه بینه در دست دارد، برایش روشن است که این مسیر حق است. بینه است که فضا را روشن می کند و انسان مسیر را می بیند. با همین بینه هم حرکت می کند و راه را برای بقیه روشن می کند؛ صف بندی ها و کفر و ایمان بر محور همین بینه خواهد بود. ثانیاً: شاهدینی دارد که اینها این بینه و تفصیل طرح حضرت را شهود می کنند و راه را برای بقیه باز می کنند. اینها مسئولیت های بعد از ایشان را به عهده می گیرند. ثالثاً: در کتب سابق خصوصاً کتاب جناب موسی این مسیر بیان شده است و حقانیت آن بحث شده است. لذا از سابق هم کتاب آسمانی است که دلالت بر ایشان دارد و موید ایشان می شود. خلاصه بینه در دست؛ موید بعدی با شهادت؛ موید قبلی با کتاب سابق.
با این امکانات است که حضرت در «مریه» آنها واقع نمی شود. مریه به معنای کار مستمری است که اینها برپا می کنند که بتوانند انسان را به شک و تردید برساند. مریه یعنی چیزی که روشن و بینه و واضح است را آنقدر فرد شبهه کند که این امر واضح را هم مُشوَّه کند. آنقدر فشار و شبهه درست کنند که طرح حضرت به سرانجام نمی رسد و باید تغییراتی پیدا کند که این ملازم با دست برداشتن از طرح الهی و وحی است. «ائِتِ بقرآنٍ غَیرِ هذا اَو بَدِّلهُ» این جریان بر عده ای اثر می کند و از ایمان خارج می شوند. ولی رسول و مومنین به ایشان در این طرح مریه آسیب نمی بینند.
نیز روشن می شود در مقابل حضرت هم جریانی است که اولاً: در امکانات لازم برای طرح ایشان تشکیک می کنند و می گویند داشته های شما کافی برای مسیر نیست. ثانیاً: در مرحله بعد اصل اینکه چنین وحی و دستوراتی به پیامبر شده است را زیر سوال می برند و تهمت افتراء به حضرت می زنند. ثالثاً: خداوند به ادعای افتراء اینها جواب به محاده می دهد که شما مثل این را نمی توانید بیاورید. و اگر نتوانستید در مقابل این حقیقت تسلیم شوید. رابعاً: فرموده این جریان، جریان حیاه الدنیاست و درخواست های آنها هم متناسب با همین مسئله است. اگر درخواست ملک و کنز می کنند می خواهند از مصیبت های مسیر فرار کنند. خامساً: این جریان مقابل احزاب خواهند شد و طیف هایی دارند. ولی این رویایی با حضرت با آنها به نار ختم می شود. سادساً: اکثر مردم هم به این حقیقت نازله بدست رسول ایمان نمی آورند.
نکته: اینکه آیه فرموده: «لعلک تارک بعض ما یوحی الیک» یعنی حضرت در این فشارهایی که به ایشان می آورند بدنبال راهی می گردند که این حقیقت واقع شود، و شکل ابلاغ این وحی و تحقق آن به نحوی باشد که بیشتر افراد آن را قبول کنند و جریان آسیب نبیند. شبیه به تاخیری که حضرت در ابلاغ امر ولایت در غدیر دارند که این از جنس ترک تکلیف نیست بلکه وقت ابلاغ به خود ایشان تفویض شده است. لکن حضرت بدنبال زمانی می گردند که این حقیقت واقع شود و بیعت گرفته شود و کمتر افرادی به جهنم بروند. خداوند به او ضمانتی می دهد «والله یعصمک من الناس» و بعد هم بیان می کند که دیگر زمانی برای شما نمانده و اگر نگویید دیگر از دست می رود.
مقام شاهدین در آیه شریفه
با این توضیحات روشن می شود که مقام شاهدین، امکانات تحقق طرح حضرت است. حضرت حقیقتی را نازل کرده اند و این حقیقت با شاهدین ذیل ایشان جلو می رود. شاهدینی که تلو و دنباله ایشان خواهند آمد و راه ایشان را ادامه می دهند. شاهد هستند یعنی حقیقت توحید و طرحی که ایشان آورده است را تلقی می کنند و برای دیگران در مقام اداء می باشند.
اما اینکه فرموده «شاهد منه» یعنی این شهود برای حضرت از جنس خود حضرت هستند. «منّی» و از ایشان هستند. ایشان خود داعی به این حقیقت است و دیگرانی که در مقام تبعیت از ایشان هستند نیز داعی خواهند بود. «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني» و کسانیکه در مقام تبیعت از حضرت هستند «منّی» حساب می شوند. «فَمَنْ تَبِعَني فَإِنَّهُ مِنِّي» ایندو آیه در کنار هم روشن می کند که «شاهدی از جنس او» چه معنایی دارد. با این توضیح نیز بیان کردیم که ضمیر در «منه» به من موصوله که صاحب بینه است برگشت می کند.
لذا در این روایت صحیحه احمد بن عمر هم همین مسئله توضیح داده شده است که صاحب بینه خود رسول الله است و شاهدی که بعد ایشان خواهد آمد، امیرالمومنین خواهد بود. و نیز روشن می شود که شهود دیگری نیز هستند که ادامه این راه خواهند بود. بلکه از خود آیه دست می آید که شاهدین همان مومنین به این حقیقت وحی است. از طریق اینها به بقیه باید منتقل شود و تضمین راه الهی خواهد شد و کار تا آن موعد که ظهور و قیامت است جلو خواهد رفت.
این معنا متناسب با معنای آیه شریفه سوره رعد است که فرموده: «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» یعنی رسالت حضرت را زیر سوال می برند. جواب داده می شود که بر این مسئله شهادت خدا و کسیکه علم الکتاب دست اوست کافی است. یعنی کسانی خواهند بود که از مقام رسالت حضرت و دفاع از ایشان حاضر خواهند بود. اول خود خداست و بعد در عالم هم شهود حضرت که صاحب علم کتاب باشند. کسانیکه این حقیقت نازله به آنها منتقل می شود و آنها مدافعین اصلی از رسالت حضرت می باشند.
نکته: همانطوری که سابقاً در مباحث بود، مسئله مقام شهادت اصلش برای ائمه ذیل رسول الله است. لکن این به مومنین هم داشته می شود؛ «اولئک یومنون به» مومنین به این حقیقت اینها شاهد برای حضرت هستند. نه اینکه هر مومنی در عرض امام شاهد است. بلکه امام شاهد دوران است و ذیل او عده ای شهادت جزئیه پیدا می کنند. در واقع امام انسان را بالغ می کند و به شهود می رساند. شهادتی که تحمل آن حقیقت توحید و ابلاغ و اداء آن برای ناس است.
بررسی روایات ذیل آیه شریفه
حال بعد از اشاره به آیه شریفه و صحیحه احمد بن عمر اشاره ای به روایات ذیل این آیه می کنیم. در روایت اصبغ بن نباته در بصائر فرموده: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ كُسِرَتْ لِي وِسَادَةٌ فَقَعَدْتُ عَلَيْهَا لَقَضَيْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِمْ بِقَضَاءٍ يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ يَزْهَرُ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ فِيمَنْ أُنْزِلَتْ وَ لَا مِمَّنْ مَرَّ عَلَى رَأْسِهِ الْمَوَاسِي مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا وَ قَدْ نَزَلَتْ فِيهِ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَسُوقُهُ إِلَى الْجَنَّةِ أَوْ إِلَى النَّارِ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الْآيَةُ الَّتِي نَزَلَتْ فِيكَ قَالَ لَهُ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ أَنَا شَاهِدٌ لَهُ فِيهِ وَ أَتْلُوهُ مَعَهُ»
در این روایت حضرت فرمودند اولاً: این آیه در مورد ما نازل شده است و مقام ما مقام شاهدین است. ثانیاً: صاحب بینه رسول الله است. ثالثاً: این شهادتی به نفع نبی اکرم و در جهت طرح ایشان است. لذا بنظر ما «شاهد علی رسول الله» در صحیحه احمد هم معنایش همین است. رابعاً: ذیل تعبیر این است که با او تلاوتی دارد. ممکن است این تلاوت همان بینه و وحی باشد. ممکن هم هست تلاوت به معنای دنبال کردن خود رسول و صاحب بینه باشد. موید این معنا در بعض روایات که متنی شبیه به همین روایت دارد فرموده: «وَ عَلِيُّ الشَّاهِدَ مِنْهُ التَّالِي» یا در روایت دیگر فرموده: «وَ أَنَا الشَّاهِدُ مِنْهُ اتَّبَعْتُه» نیز در روایت دیگر فرموده: «وَ أَنَا الشَّاهِدُ مِنْهُ أَتْلُو آثَارَه» این تعابیر با تلاوت وحی سازگار نیست و همان دنبال کردن مسیر نبی اکرم را دلالت می کند.
در روایت دیگری که شبیه همین مضمون است در امالی مرحوم شیخ طوسی نقل شده است که فرموده: «بِإِسْنَادِ أَخِي دِعْبِلٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَانَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى الْمِنْبَرِ يَخْطُبُ فَقَالَ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ جَرَتْ عَلَيْهِ الْمَوَاسِي إِلَّا وَ قَدْ نَزَلَتْ فِيهِ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْرِفُهَا كَمَا أَعْرِفُهُ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا آيَتُكَ الَّتِي نَزَلَتْ فِيكَ فَقَالَ إِذَا سَأَلْتَ فَافْهَمْ وَ لَا عَلَيْكَ أَنْ لَا تَسْأَلَ عَنْهَا غَيْرِي أَ قَرَأْتَ سُورَةَ هُودٍ قَالَ نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ أَ فَسَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَالَّذِي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْهُ مُحَمَّدٌ وَ الَّذِي يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ هُوَ الشَّاهِدُ وَ هُوَ مِنْهُ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَنَا الشَّاهِدُ وَ أَنَا مِنْه» در این روایت همان مضمون بیان شده است الا اینکه بیان می کند این شاهد از جنس رسول الله است. نیز در امالی مرحوم مفید این تعبیر آمده است: «رَسُولُ اللَّه الَّذِي كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ أَنَا الشَّاهِدُ لَهُ وَ مِنْه» شاهدی برای او و از جنس او.
این مضمون در روایات عامه نیز آمده است که از باب تایید صرفاً اشاره می کنیم. در المناقب فرموده: «عَنْ أَنَسٍ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِ كَانَ وَ اللَّهِ لِسَانَ رَسُولِ اللَّه» در این تعبیر شاهد به لسان حضرت تعبیر شده است.
در روایت برید بن معاویه در العیاشی فرموده: «عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: الَّذِي عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِي تَلَاهُ مِنْ بَعْدِهِ الشَّاهِدُ مِنْهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ أَوْصِيَاؤُهُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِد» در این روایت هم صاحب بینه رسول خداست و شاهد ائمه واحدا بعد واحد. شهود ذیل حضرت که طرح حضرت را پیش می برند. ضمیرها هم همه به خود رسول برگشت کرده است. «یتلوه» یعنی رسول را دنبال کردن. «منه» یعنی از جنس رسول بودن.
بررسی روایت مهم عمار بن سوید
در این آیات روایت مهمی هست که فضای آیات را هم بیشتر روشن می کند. در روایت عمار بن سوید در نقل کافی فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ سُوَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَمَّا نَزَلَ قُدَيْدَ قَالَ لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ إِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُوَالِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُوَاخِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيِّي فَفَعَلَ فَقَالَ رَجُلَانِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ اللَّهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ فِي شَنٍّ بَالٍ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِمَّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ فَهَلَّا سَأَلَ رَبَّهُ مَلَكاً يَعْضُدُهُ عَلَى عَدُوِّهِ أَوْ كَنْزاً يَسْتَغْنِي بِهِ عَنْ فَاقَتِهِ وَ اللَّهِ مَا دَعَاهُ إِلَى حَقٍّ وَ لَا بَاطِلٍ إِلَّا أَجَابَهُ إِلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ»
در این روایت فرموده وقتی رسول خدا از خداوند درخواست هایی داشتند بر محور ولایت امیرالمومنین که ایشان ولاء تام با حضرت داشته باشند و مواخات با ایشان داشته باشد و ایشان وصی نبی اکرم باشند. دو نفر که اصل نفاق هستند می گفتند اینها چیست که از خدا می خواهد؟! اگر مقدار کمی خرما در یک مشک پوسیده به او داده می شد، بهتر از این درخواست هاست. اینها به چه درد این امت می خورد؟!
در واقع اینها داشته های خدایی برای حضرت است که اینها متوجه نمی شوند. اینها مسیر امت را باز می کند و وعده های الهی را محقق می کند. لذا فشار می آورند و حرف های اینها حضرت را اذیت می کند. قرآن فرموده از این حقیقتی که به شما داده شده است دست برندار که راه شما با همین ها باز می شود. خیال می کنند راه تو با سپاه ملک ها و کنزها باز می شود. کسیکه دل در گرو دنیا و حیات الدنیا دارد اینطور تصور می کند.
این روایت در العیاشی ادامه ای دارد و یا شاید نقل دیگری باشد. فرموده: «وَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي آخِرِ صَلَاتِهِ رَافِعاً بِهَا صَوْتَهُ يُسْمِعُ النَّاسَ يَقُولُ اللَّهُمَّ هَبْ لِعَلِيٍّ الْمَوَدَّةَ فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فِي صُدُورِ الْمُنَافِقِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ رُمَعُ وَ اللَّهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ فِي شَنٍّ بَالٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ أَ فَلَا سَأَلَهُ مَلَكاً يَعْضُدُهُ أَوْ كَنْزاً يَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى فَاقَتِهِ» تا اینجا تقریباً شبیه نقل کافی است با کمی اختلاف.
لکن در ادامه این سیاق آیات سوره هود معنا می شود. فرموده: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ هُودٍ أَوَّلُهَا فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ إِلَى أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ وَلَايَةَ عَلِيٍّ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ إِلَى فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ لِعَلِيٍّ وَلَايَتَهُ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً قَالَ كَانَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ فِي كِتَابِ مُوسَى أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ إِلَى قَوْلِهِ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هُمُ الْأَئِمَّةُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ إِلَى قَوْلِهِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَكَّرُون» در این ذیل روایت معلوم است که عمود اصلی این آیات امر نازله بر حضرت است که کافر یا منافق قبول نمی کند. و در این روایت به مسئله ولایت تاویل شده است. والحمدلله…