بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس شرح کتاب الحجه اصول کافی
آیةالله سیدمحمدمهدی میرباقری
جلسه شماره 166 و 167 و 168 و 169
باب انهم هداه – هدایت ائمه ذیل انذار نبی اکرم در سوره مبارکه رعد
موثقه فضیل بن یسار
اما باب بعدی که باید بحث کنیم، با عنوان «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمُ الْهُدَاة» در کافی مطرح شده است. بعد از شأن شاهد بودن ائمه حال به شأن هدایت آنها در این باب اشاره خواهد شد. ایشان در این موضوع چهار روایت قرار داده اند که همه آنها ذیل آیه شریفه سوره رعد هستند. ابتدا روایات را اشاره می کنیم و بعد به بررسی آیه و جمع بندی می پردازیم.
روایت اول موثقه فضیل بن یسار است که فرموده: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ»
سند روایت مشکلی ندارد و فقط موسی بن بکر در روایت مورد بحث است که از واقفه است. لکن توثیقاتی در مورد او هست که این مشکل او را برطرف می کند و اخذ از کتب در زمان سابق بر وقف بوده است. از جهت دلالت هم فرموده هادی هر قوم و هر دوره ای امام آن زمان است. در این روایت کل قوم به کل قرن و زمان معنا شده است. کما اینکه روایات دیگر این باب نیز همینطور معنا کرده است.
صحیحه برید بن معاویه
اما روایت دوم باب که شبیه همین مضمون را دارد صحیحه برید بن معاویه است که فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ»
این روایت نیز از جهت سندی مشکلی ندارد و همه ثقات و بعضاً اجلاء هستند. از جهت دلالی هم افزوده ای که بر روایت سابق دارد این است که هادی هر زمان به آن چیزی هدایت می کند که نبی اکرم آورده است. یعنی اینطور نیست که هدایت آنها چیزی بیرون از رسالت نبی اکرم و آورده ایشان باشد. در ادامه نیز فرموده هادیان ما اهل بیت هستیم که اوصیاء ایشان هستیم. در هر زمانی امامی از ما این ماموریت را به عهده دارد.
مرسله ابابصیر
روایت سوم باب مرسله ابابصیر است که فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ مِنْكُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى»
سند این روایت بخاطر محمد بن جمهور قابل تصحیح نیست. این فرد تضعیف شده و توثیق هم ظاهراً ندارد. هرچند مضمون روایت مشکلی ندارد و در کتب دیگر هم هست.
از جهت دلالت فرموده اولاً: منذر رسول خداست و هادی به امیرالمومنین معنا می شود. ثانیاً: هر زمانی هادی دارد و بعد از امیرالمومنین در سلسله ائمه این حقیقت بوده است و در زمان ابابصیر او اقرار به این مقام برای امام صادق می کند. حضرت نیز با این اقرار او را مدح می کنند که نشان می دهد این درک از آیه مهم بوده است.
اما نکته مهم در این روایت ذیل آن است که فرموده اگر آیه بر کسی نازل شود و آن فرد بمیرد، آیه هم با او می میرد؛ الا اینکه این آیه درون کسی ادامه پیدا کند. این تعبیر دو جور معنا شده است.
معنای اول که مرحوم ملاصالح اشاره فرمودند این است که آیه موردی دارد ولی این با رفتن این مورد آیه از کار نمی افتد بلکه در موارد دیگری این آیه جاری خواهد بود. این معنا شبیه تعبیری است که در روایات «یجری مجری الشمس و القمر» بیان شده است. یعنی آیه دوباره با موارد دیگر و تاویلاتی به شما برگشت می کند. این تعبیر متناسب با این نکته است که تعبیر «هاد» در آیه ولو در مورد امیرالمومنین نازل شده است ولی جریان هادیان ادامه خواهد داشت و آیه جریان دارد.
اما معنای دوم که در کلام مرحوم مجلسی و فیض آمده است این است که آیه در مورد این بحث می کند که حقیقت وحی به نبی اکرم داده شده است. اگر هادیانی نباشند که این حقیقت به آنها منتقل شود، با موت نبی اکرم این حقیقت از عالم خواهد رفت و به تعبیری کتاب می میرد. لذا این آیه توضیح می دهد که هادی در هر زمانی کارش این است که حقیقت وحی را تلقی می کند و مردم را با آن هدایت می کند.
در واقع این کتاب حقیقتش که یک مرکب روی کاغذ نیست. بلکه آیات الهی است که در جان نبی اکرم است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» حقیقت عظیمی که در این تنزل کرده و به حضرت داده شده است. رشته متصل بین خدا و مردم است. و همه مراتب تنزل آن هم در اختیار حضرت است. با رفتن نبی اکرم این حقیقت خواهد رفت، مگر اینکه به هادیان متناسب با این حقیقت تحویل داده شود. لذا حیات این کتاب با «هاد بعد هاد» می باشد. کسیکه در چنین مقامی هست «علم الکتاب» را واجد است.
به تعبیر دیگر این کتاب حقیقت حی است و مکرر نازل می شود و باید کسی باشد که این حقیقت به او داده شود. نزول این کتاب است که در شب قدر مسیر و طرح سال را روشن می کند. اگر هادی نباشد که اینگونه ارتباط با وحی و نزول آن داشته باشد، این کتاب حیات نخواهد داشت.
اقول: بنظر ما معنای اول انسب و اظهر است. جریان آیه علی رجل و جریان بر افراد بعدی، با معنای اول سازگار است. بحث بر سر حفظ کتاب و قیم القرآن نیست. بحث در این است که کتاب در مورد چیزی نازل شده است و دوباره در مورد دیگری نازل می شود. این جریان قرآن و وحی است. و سوال و جواب روایت هم در مورد همین مسئله بود که هادی به امیرالمومنین معنا می شود ولی در دوره های بعد هادیان دیگری خواهد بود.
مرسله عبدالرحیم بن قصیر
روایت آخر باب هم مرسله عبدالرحیم است که فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي أَمَا وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ»
این روایت نیز از جهت سندی بخاطر عبدالرحیم بن روح القصیر که توثیق ندارد قابل مشکل سندی دارد. اما از جهت دلالی شبیه مضمون روایت قبل است که فرموده مقام هادیان الهی متعلق به امیرالمومنین بوده است و این حقیقت در ما اهل بیت باقی مانده است.
فضای آیه سوره رعد
حال با توجه به این روایات به بررسی آیه شریفه می پردازیم. در این آیه شریفه فرموده: «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» اهل کفر به پیامبر می گویند چرا بر او آیه و نشانه ای خاص نازل نمی شود؟ در جواب خداوند به حضرت جواب می دهد همانا شما فقط انذار دهنده هستید و برای هر قومی هم هادی قرار دادیم.
لسان این آیه شبیه موارد مکرری است که تقاضاهای بیجا از حضرت می کردند و نشانه های عجیب می خواستند. خداوند فرموده شما با حقیقتی آمده اید و با همان باید اینها را انذار دهید. آیه الهی هم در خزائن است و به موقع چیزی از آیات بزرگ خدا نازل خواهد شد.
در سوره مبارکه عنکبوت نیز شبیه همین آیات فرموده: «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ * وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ * بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ * وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ * أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ في ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» حقیقت آیاتی به حضرت داده شده است که در صدر ایشان است. لکن این حقیقت کتاب هم هست و برای آنها قابل دسترسی است. با همین می توانند دلالت و هدایت شوند. لکن درخواست می کنند که چرا آیاتی با خود نازل نمی کند. جواب می دهد آیات در نزد خداست و من مکلف به انذار شما هستم. بعد فرموده آیا این کتابی که برای آنها نازل کردیم کفایت آنها را نمی کند؟!
نیز در سوره مبارکه یونس فرموده: «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين» معلوم می شود که آیات الهی در امر غیبی است که هر موقع و بیجا نازل نخواهد شد. اینها چیزی می خواهند که وقت آمدنش نیست. و در ادامه فرموده خود حضرت هم منتظر نزول چنین آیه غیبی است. که بنظر می رسد همان آیه بزرگی است که نجات مومنین و عذاب کفار را در پی دارد. انذار هم از همان می شود. در بعض روایات این آیه به ظهور تفسیر شده است.
روشن است که نزول آیات غیبی الهی منطقی دارد. اینطور نیست که با درخواست های بیجا آیات نازل شود. رسول الله البته بدون آیه و حجت نیامده اند. ولی اینها آیات دیگری می خواهند. مسیر هدایت و رشد و بلوغ انسان ها، گتره و بی منطق آیه نازل شدن نیست. بلکه به و به ظرفیت و رشد امت چیزی از آیات الهی به آنها عطا می شود. به تعبیر دیگر اگر برای هدایت و حرکت ایمانی آیه می خواهید، در این کتاب برای شما قرار داده شده است. اما اگر دنبال امر دیگری هستید، یا اصل مطالبه بیجاست؛ یا اینکه وقت نزول این آیه هنوز فرا نرسیده و خود حضرت نیز منتظر آن است.
به تعبیر دیگر هدایت قواعدی دارد. بله هدایت نیاز به نزول آیه الهی دارد، ولی منطق خاص خودش را هم دارد. اینکه هر موقع هر درخواستی را مردم بکنند، پیامبر اجابت کند، اینکه دیگر ایمان و کفر واقع نمی کند. این الجاء است. این به نحوی خواهد بود که دهان ها بسته شود و کسی عملاً اختیار در ایمان و کفر ندارد. نزول آیه برای رشد و بلوغ ایمان است. و متناسب با همین آیات نازل می شود. اینکه فرموده است شما فقط منذر هستید یعنی چیزی از آیات دست شما هست که برای انذار و شروع حرکت انسان کافی است. بیش از این باید منتظر باشند.
انبیاء دنبال بازیگری مردم که قرار نیست حرکت کنند. بزرگ ترین معجزات را بیاورند بعد هم بگویند عجب ساحری! بله جاهایی هم بوده است که یک اعجاز انجام می دهند ولی این تکرار نمی شده است. موقعی حضرت درخت را حرکت داده است. موقعی شق القمر کرده است. ولی اینطور نیست که این آیات همینطور تکرار شود. ولی اگر جایی درخواست امت بجا بود، آیه نیز خواهد آمد. مانند درخواست حواریون از حضرت عیسی(ع) که مائده آسمانی می آید.
فقره مذکور در آیه شریفه
اما این تعبیر در آیه شریفه که فرموده: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» چند جور ممکن است معنا شود. یک معنا این است که «هاد» عطف بر منذر باشد. یعنی همانا شما منذر و هادی برای هر قومی هستید. و اینکه کل قوم را بیان کرده است هم شمول را نشان می دهد و هم اینکه هر قومی متناسب با خودش هدایت می شود.
اما معنای دیگری که در آیه شده است این است که فرموده: همانا شما منذر هستید و برای هر قومی هم هادی وجود دارد. یعنی یک انذاری توسط شما در عالم انجام می شود ولی هدایت در اقوام توسط هادیان انجام خواهد شد. و البته باید نسبت بین این انذار و هدایت تبیین شود. روایات ما همین معنا را تبیین کرده اند و فرمودند منذر نبی اکرم است و هادی در هر زمان امام آن زمان است.
سوال مهم در اینجا این است که مگر نبی اکرم هادی نبوده اند که این تعبیر آمده است؟ چرا فرموده شما فقط منذر هستید و هدایت را در هر قوم بیان می کند؟ قبل از اینکه به جواب این سوال بپردازیم چند نکته را اشاره می کنیم. اولاً: باید توجه کرد که در صحیحه برید فرموده اهل بیت به چیزی هدایت می کنند که با نبی اکرم آمده است. یعنی اینطور نیست که هدایت آنها بیرون از «ما جاء به النبی» باشد. هر آنچه که برای هدایت در عالم لازم بوده است نبی اکرم آورده است.
ثانیاً: مقام انذار مکرر به نبی اکرم در قرآن نسبت داده شده است و روشن است که همه نگرانی و انذار حضرت از شرک و دعوت به توحید بوده است. در آیه شریفه فرموده: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ * وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ» این حقیقت شرک است که عذاب آور و مصیبت زا در دنیا و آخرت است. نبی اکرم این حقیقت را آورده اند و همه با این انذار حضرت باید سیر کنند.
ثالثاً: اینکه با ادات حصر فرموده فقط شما منذر هستید، این نمی خواهد بقیه شئون را از حضرت سلب کند. قرآن در سوره احزاب فرموده: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً» لذا این حصر اضافی است. یعنی در مقابل ادعا و تقاضای بیجایی که از حضرت شده است، فرموده شما نسبت به شرک اینها جز انذار کاری نمی توانید بکنید. اینها با همین انذار شما باید از شرک جدا شوند.
بررسی انذار و هدایت در کلام محشین
مرحوم علامه در المیزان فرمودند مقام انذار و هدایت در مقابل هم نیستند. هدایت با انذار واقع می شود. لذا آیه شریفه فرموده شما فقط منذر هستید و با همین انذار قرار است مردم را هدایت کنید. «انما انت هاد بالانذار و لکل قوم هاد» در مقابل تقاضای های بیجای آنها از معجزه این تعبیر بیان شده است. و قاعده عام این است که در هر قومی هدایت گری وجود دارد. شما هدایت گر این قوم هستید و قرار است با انذار خود اینها را هدایت کنید. با این معنا اصلاً تقابلی بین ایندو مقام نیست بلکه حضرت هم منذر هستند و هم هادی.
در مقابل مرحوم صدرا فرمودند آیه شریفه نمی خواهد بگوید انذار و هدایت یک مقام هستند و در واقع ابزار و وسیله هدایت را توضیح دهد بلکه می خواهد بگوید ماموریت حضرت یک چیز بوده است و آن انذار بوده است. ولی هدایت در هردوره ای بدست هادیان خواهد بود. مثلاً به اینکه انذار به مرحله اجمال دین و هدایت به مرحله تفصیل دین گفته می شود. یک حقیقت است که با نبی اکرم نازل می شود ولی این حرف امکان گفته شدن به تفصیل نداشت. زیرا ظرف و محمل درستی در انسان ها باید فراهم شود. حضرت در حد انذار این حقیقت را برای آنها بیان کرده است. که خدایی هست. معادی هست. تکالیفی فی الجمله هست. ولی هر کدام از اهل بیت در دوره خود این را به اندازه ظرفیت زمان و مردم آن به تفصیل بیان می کنند.
معنای دیگری که شده است معنای مرحوم مجلسی است که ایشان فرموده ماموریت حضرت دعوت به توحید است و کار خود را ایشان انجام می دهند. اما ماموریت اهل بیت این است که این امت موحد را راهبری کنند و بین مومنین و منافقین صف بندی کنند. در واقع ایشان انذار را به معنای هدایت در ساحت توحید معنا می کنند و هدایت در آیه را به معنای خلوص توحید و سیر مومنین معنا می کنند.
اقول: بنظر ما فرمایش مرحوم علامه خلاف ظاهر آیه شریفه است. ظاهر آیه شریفه تقابل بین این دو عنوان است. «هاد بالانذار» تعبیر ظاهری نیست. حضرت یک انذار عامی آورده اند ولی هدایت هر قومی با هادیان آن است. هرچند این هادیان در هر دوره ای آنچه بیان می کنند ذیل داشته های نبی اکرم است. حضرت رزق هدایت هادیان هر دوره ای را فراهم کرده و آورده اند.
لذا بنظر می رسد یک ماموریتی توسط حضرت برای زمان خود و زمان های بعدی انجام شده است و آن مسئله انذار بوده است. حضرت با خود وحی و کتابی آورده اند که با آن انذار در زمان خود ایشان و بعد انجام می شود ولی هدایت گری ذیل این انذار و حرکت دادن امت اسلام و فروعات ایمان در مواجهه با جریان کفر، توسط هادیان انجام می شود که در هر دوره ای اقتضائاتی دارد. متناسب با ظرفیت امت امام از ظرفت وحی به امت عطا می کند. توجه به مسئله زمان و قرن در این مسئله مهم است. هادی هر زمان یعنی نیازها و اقتضائات زمان برای هدایت.
به تعبیر دیگر حدی از کتاب که مرحله انذار را واقع می کند با نبی اکرم واقع و اداء شده است. ولی مرحله هدایت امت ذیل این انذار ودر مسیر توحید و دوری از شرک، ولو در حقیقت وحی آمده است ولی اداء نشده است. این امام است که این حقیقت را بدست دارد. لذا کتاب به تنهایی از این جهت وافی به هدایت ما نیست. باید امامی باشد که حقیقت وحی را واجد باشد و امت را هدایت کند. حقیقت وحی که نبی اکرم آورده اند برای هدایت همه دوران ها کافی است. ولی این هدایت بدست امام حی در هر دوره ای واقع می شود. لذا به یک معنا نبی اکرم هادی کل هستند ولی این هدایت با امام زمان واقع می شود. والحمدلله…