بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیه الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه شماره 4 به تاریخ شنبه 15 / 07 / 1402
بررسی روایات باب اول از أَبْوَابُ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ وَ مَا تُسْتَحَبُّ فِيه‏ ـ باب وجوبها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عرض شد که اولین نکته ای که در کتاب الزکات مطرح است اصل وجوب زکات و بلکه ضروری بودن وجوب زکات است. این یک امر اجماعی می باشد و در بین مسلمین کسی با آن مخالفت نکرده است. در مورد ادله آن هم، گفته شد که دلیل عقلی نداریم. آیات مورد بحث هم در جلسات قبل خوانده شد. در این جلسه روایاتی که به اصل وجوب زکات دلالت دارد را تقدیم خواهیم کرد.
مرحوم شیخ حر چند باب در این زمینه آورده اند.
1. باب وجوبها
2. بَابُ وُجُوبِ‏ الْجُودِ وَ السَّخَاءِ بِالزَّكَاةِ وَ نَحْوِهَا مِنَ الْوَاجِبَات‏ (روایات این باب را خودتان ببینید چون روایات خوبی است اما ربطی به بحث ما ندارد.)
3. بَابُ تَحْرِيمِ مَنْعِ الزَّكَاة
روایات باب وجوب زکات را تا پایان روایت پنجم تقدیم کردیم. در این جلسه از روایت ششم شروع می کنیم.
حدیث 6
سند
مرحوم صدوق (بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيِّ) الکوفی، امامی ثقه یروی عن الضعفاء (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ) امامی ثقه، محل بحث است اما نجاشی ایشان را توثیق کرده است. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ) مهمل (عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ) مهمل (عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى الصَّادِقِ ع) معتب امامی ممدوح است. به هر حال این سند قابل اعتماد نیست و سند دیگری هم برای آن ذکر نشده است.
متن
(قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع‏ إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ) خدای متعال زکات را برای امتحان اغنیاء و کمک به فقرا وضع کرده است. پس در وضع زکات یک امتحان و یک اعانه اجتماعی است. (وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاءِ) اینها قواعد مهمی است در اقتصاد که در جای خودش باید بحث شود. (وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ) جمله قبل صغری قضیه بود و این جمله کبری است. (وَ أُقْسِمُ بِالَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ وَ بَسَطَ الرِّزْقَ أَنَّهُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِ الزَّكَاةِ وَ مَا صِيدَ صَيْدٌ فِي‏ بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِهِ التَّسْبِيحَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ) این دو را در کنار هم قرار داده اند. (وَ أَنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْخَاهُمْ كَفّاً) محبوب ترین مردم کسی است که از همه سخی تر باشد. این خیلی مدح فوق العاده ای است. روایات باب سخا را نگاه کنید. نکات لطیفی در این باب وجود دارد. این صرفا سخاوت مالی نیست. سخاوت در پرداخت فقط نیست. سخاوت در اخذ هم هست. سخی کسی است که دست به حرام نمی زند. یعنی نفسش نسبت به مال حرام سخاوت دارد. به عبارت دیگر سخاوت در ترک امور محرم هم هست و حتی ممکن است که بگوییم سخاوت در جان هم هست و فقط مربوط به مال نیست. (وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ) پیداست که خیلی تکلیف مهم و موثری است. مهم است چون در روایات دارد که خدای متعال سخت ترین تکلیفی که جعل کرده زکات است. این واقعا مجاهده با مال است. الان در جامعه ما تقریبا موضوعاتش محدود است. اگر فرض کنید که موضوعات آن نسبت به درآمد انسان بیشتر شد، کار سخت می شود. (وَ لَمْ يَبْخَلْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فِي مَالِهِ. ) سخی ترین فرد کسی است که نسبت به مومنین حقوقی را که خدای متعال در مال او قرار داده را پرداخت می کند.
این روایت را مرحوم شیخ حر در باب وجوب زکات آورده اند. ذیل این روایت مربوط به سخاوت است. اما در باب وجوب سخا این روایت تکرار نشده است. چون وجوب سخاوت از آن فهمیده نمی شود. مدح سخاوت است.
شاید از دو نکته در صدر روایت وجوب زکات فهمیده شود.
1. إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ. شاید از کلمه وضع این برداشت شده باشد که این روایت دلالت بر وجوب زکات دارد. اگر این باشد به نظر می آید صحیح نیست. چون کلمه وضع در مورد مستحبات هم به کار می رود. پس دلالت بر وجوب ندارد.
2. وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاء وحَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ. از عبارت «فرض الله» و اینکه عدم پرداخت زکات به عنوان «ذنوب الاغنیاء» شمرده شده است و اینکه خدای متعال مانع الزکات را از رحمت خود منع می کند، برداشت وجوب شده است.
به هر حال از مجموع این قرائن در روایت وجوب زکات فهیمده می شود.
ما بقی جملات روایت کبریات فوق العاده ای است که در جای خودش باید مورد بحث قرار گیرد. مثل این دو جمله:
1. إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاءِ
2. أَنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ
خلاصه این روایت شامل نکات فقهی متعددی است که در ضمن مسائل زکات به این روایت دوباره مراجعه خواهیم کرد.
حدیث 7
سند
سند روایت هفتم در کتاب من لایحضر از مرحوم صدوق (بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ) می باشد. این سند صحیح است. چون طریق مرحوم صدوق به محمد بن سنان طریق صحیحی است و محمد بن سنان هم از اجلاء می باشد. علاوه بر اینکه اسناد دیگری هم برای این روایت وجود دارد. (وَ رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي‏ .) در کتاب علل الشرایع و کتاب عیون اخبار الرضا اسناد دیگری مطرح شده که برخی از آنها صحیح و برخی دیگر مخدوش هستند.
متن
(عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ) محمد بن سنان سوالاتی از امام رضا علیه السلام پرسیده که ظاهرا یکی از این سوالات در مورد علت زکات است. حضرت هم جواب فرموده اند که: (أَنَّ عِلَّةَ الزَّكَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِينِ أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ) علت زکات قوت فقرا و حفظ اموال اغنیاء است. حالا باید ببینیم این چه طور ترجمه می شود. آیا این صرف یک امر باطنی است؟ مثلا صدقه موجب حفظ مال و جان می شود. یکی از صدقات هم صدقه واجب زکات است که موجب تحصین مال می شود. یا مثلا ممکن است برخی این را اجتماعی معنا کنند. اینکه بگویند در روابط اجتماعی اگر این حقوق پرداخت بشود سبب امنیت اقتصادی برای کسانی که دارای ثروت و مال هستند می شود. به هر حال این جمله لطیفی است. عبارت حدیث قبلی این بود که (إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ) هم امتحان است و هم علاوه بر امتحان موجب حفظ اموالشان می شود. این مضمون در این روایت هم تکرار شده است. (لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِيَامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى) خدای متعال یک تکلیفی به عهده کسانی که در صحت هستند نسبت به کسانی که متبلا هستند قرار داده است (كَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ‏ ) خدای متعال می فرماید شما را در اموالتان و نفس هایتان مورد ابتلا قرار می دهیم. (فِي أَمْوَالِكُمْ إِخْرَاجُ الزَّكَاةِ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ تَوْطِينُ الْأَنْفُسِ عَلَى الصَّبْرِ) ابتلاء در مال، وجوب زکات است. کسانی که دارایی دارند باید نسبت به کسانی که زمین گیر هستند این تکلیف را ادا کنند. (مَعَ مَا فِي ذَلِكَ مِنْ أَدَاءِ شُكْرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الطَّمَعِ فِي الزِّيَادَةِ) یکی دیگر از علل وجوب زکات این است که با اداء زکات شکر نعمت حاصل می شود و همچنین اگر کسی زکات پرداخت کند حالت طمع در زیادی مال برای شخص حاصل می شود. چون شکر نعمت موجب زیاده است و کسی که در مقام شکر پرداخت زکات می کند طمع در رحمت الهی هم دارد. در روایت هم دارد که در هر حمدی یک دعا هم وجود دارد. وقتی خدا را نسبت به یک صفتی حمد می کنید نسبت به آن صفت طمع هم دارید. اینجا هم همین طور است. کسی که از باب شکر الهی زکات پرداخت می کند در این زکات یک نوع طمع هم دارد. البته توجه داشته باشید که این طمع، عیب نیست. در روایات متعدد آمده که طمع نسبت به خدای متعال حسن است اما نسبت به دیگران عیب است. (مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الزِّيَارَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ لِأَهْلِ الضَّعْفِ وَ الْعَطْفِ عَلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَى الْمُوَاسَاةِ وَ تَقْوِيَةِ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَعُونَةِ عَلَى أَمْرِ الدِّينِ) اینها آثار اجتماعی معنوی و تربیتی زکات در جامعه است. این هم یک نکته ای است که اگر بخواهد جامعه دینی برپا باشد، خدای متعال یک حقوق مالی قرار داده است که قوام جامعه دینی بر آن است. این مطلب را ذیل آیه توضیح داده ایم. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها » هم قوام معنوی اهل دین و هم قوام اجتماعی اهل دین به پرداخت زکات می باشد. به نظر می آید، این نوع عبارات که در تنظیم نظام مالی موثر هستند باید خیلی مورد توجه قرار گیرند. معمولا این ها به عنوان علل الشرایع ذکر می شوند و آقایان خیلی از این علل، استنباط فقهی نمی کنند ولی در استخراج نظام کلی مالی موثر هستند. پس زکات را خدای متعال قرار داده برای اینکه به نوعی ارتباط عاطفی بین اغنیاء و فقراء در جامعه مومنین شکل بگیرد. (وَ هُوَ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَى وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِيَسْتَدِلُّوا عَلَى فَقْرِ الْآخِرَةِ بِهِمْ) یکی دیگر از آثار همین است. انسان ضعفایی را می بیند که با تمام وجود کار می کنند اما خدای متعال این طور تقدیر کرده که فعلا با تلاش خودشان تامین مالی نمی شوند. حضرت می فرماید تماشای این صحنه تذکری است برای اینکه بدانیم در صحنه های قیامت ممکن است ما همه امکاناتمان را هم بیاوریم اما فقیر و نیازمند باشیم. و این موجب شود که تلاش کنیم که در آخرت دچار فقر نشویم. (وَ مَا لَهُمْ مِنَ الْحَثِّ فِي ذَلِكَ عَلَى الشُّكْرِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَا خَوَّلَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ) همچنین با دیدن فقرا باید تحریک شوند که خدا را شکر کنند به خاطر امکاناتی که در اختیار اینها گذاشته است و اینها مثل فقرا گرفتار نیستند. (وَ الدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ وَ الْخَوْفِ مِنْ أَنْ يَصِيرُوا مِثْلَهُمْ فِي أُمُورٍ كَثِيرَةٍ فِي أَدَاءِ الزَّكَاةِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ صِلَةِ الْأَرْحَامِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ. ) اینها آثاری است که حضرت برای زکات بیان کرده اند که ما از خیلی از این آثار غافلیم. یکی از این آثار دعا و تضرع است. واجبات دیگر هم مثل صلاه آثاری دارند و ما از آثار آنها هم غافلیم. اگر جامعه ای اهل صدقات و صله ارحام و اصطناع معروف شد آثار اینها را می بیند. اینطور نیست که زکات فقط برای تامین فقرا باشد. مثل تامین اجتماعی که در نظام های اقتصادی دیگر هست که جبرا از یک عده ای میگیرند و به عده ای دیگر می دهند. زکات فقط برای تامین فقرا جامعه نیست. چرا خدای متعال یک عده ای را فقیر قرار داده و یک عده ای را غنی قرار داده است؟ این بستر یک نوع تربیت و رشد است. برای هر دو طرف هم هست. یعنی هم برای فقرا و هم برای اغنیاء، بستر تربیت و رشد است. آثار تربیتی هم توبه و رجوع و رحمت الهی است. در این روایت هم تعدادی از آثار اجتماعی آن بیان شده است. پیوند های عاطفی اجتماعی بین مومنین برقرار می شود موجب شکر و تضرع و عبرت می شود. اینها چیز هایی است که اگر در جامعه مومنین این مناسبات مراعات شود این برکات و آثار معنوی و اجتماعی مترتب خواهند شد.
آیا از این روایت استفاده وجوب زکات می شود؟ یک مقدار مشکل است که از این روایت وجوب برداشت شود مگر اینکه از مجموع قرائن در روایت بگوییم که شاید دلالت بر وجوب کند. شاید مرحوم شیخ حر به خاطر قرائنی که ذکر می کنیم این روایت را در این باب قرار داده اند:
1. أَنَّ عِلَّةَ الزَّكَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِينِ أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ. اگر این باشد حضرت فرمود این در غیر زکات هم هست. در صدقه و صله رحم و اصطناع به معروف هم هست.
2. قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ. اگر این باشد می گوییم مگر موضوع هر ابتلائی فقط تکلیف واجب است؟ ابتلا در اموال و انفس در امور مستحبی هم وجود دارد.
3. كَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِيَامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلْوَى. اگر این باشد، این هم معلوم نیست که آیا مقصود از کلّف همان تکلیف واجب است یا کلفتی که در مستحبات هم هست می تواند باشد؟ لذا حضرت فرمودند که این در صدقات هم هست.
به هر حال شاید بتوان گفت که از مجموع این قرائن دلالت بر وجوب فهمیده می شود اما فهم وجوب از این روایت مشکل است.
حدیث 8
سند
(مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ وَ فُضَيْلٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) سند این روایت صحیحه است و همه از فضلاء هستند.
متن
(قَالا فَرَضَ اللَّهُ الزَّكَاةَ مَعَ الصَّلَاةِ. ) خدای متعال زکات را فرض کرده همان طور که صلاه را فرض کرده است. ظاهر «فرض» هم در این روایت به قرینه «صلاه» حکم تکلیفی است. پس این روایت برای اثبات وجوب خوب است.
حدیث 9
سند
(وَ عَنْهُ) یعنی مرحوم کلینی (عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) سند صحیح و خالی از مناقشه است.
متن
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ مَا يَكْفِيهِمْ) خدای متعال برای فقرا در اموال اغنیاء چیزی قرار داده است که مقدار آن برای فقرا کفایت می کند. (وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَزَادَهُمْ) اگر کفایت نمی کرد بیشتر قرار می داد. دلیل اینکه کفایت می کند این است که خدای متعال همین قدر واجب کرده است. کانه زکات برای این قرار داده شده که فقرا هم به مرحله غنا و بی نیازی برسند. بنابر این شاید بتوان از این روایت مقدار زکات را استفاده کرد. (وَ إِنَّمَا يُؤْتَوْنَ مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ. ) علت فقر فقرا این است که فقرا از حق شان منع شده اند. این مضمون در روایات دیگر هم آمده است.
این روایت حتما بر حکم وضعی دلالت می کند. در این روایت لفظ فرض استفاده نشده که کسی بتواند مناقشه کند و بگوید دلالت بر وجوب تکلیفی می کند. البته قبلا هم گفتیم که وقتی «فرض» به فعل نسبت داده می شود به معنای جعل تکلیف است و وقتی به مال نسبت داده شود به معنی حقوق مالی است. یعنی یک نصیبی در مال قرار داده است. حکم وضعی از آن استفاده می شود. ولی این روایت از جعل استفاده کرده و «جعل» بر حکم وضعی دلالت دارد. اما اینکه این جعل به چه نحوی است، مثلا به نحو حق است یا ملک مشاع یا کلی فی المعین است یا شراکت در مالیت است یا شراکت در عین است، از این روایت برداشت نمی شود و این عبارت کافی نیست. اما اصل جعل از این روایت استفاده می شود. وقتی حقی در مال بود طبیعتا پرداخت آن هم واجب است. بنابر این پرداخت حق که حکم تکلیفی است از لوازم این حکم وضعی است.
نکته: در این روایت و روایات متعدد دیگر باید دقت کرد. در این روایت می فرماید این حقی که خدای متعال قرار داده است باید فقرا را کفایت کند. اما می بینیم این 9 موردی که موضوع زکات هستند الان از موضوعیت افتاده اند. در نتیجه کفایت تامین فقرا را نمی کنند. شاید این قرینه باشد بر این مدعا که اصل زکات اعم از این 9 مورد است. پیداست موضوع زکات منحصر در این 9 مورد نیست. مثلا ممکن است بگوییم مال التجاره هم باید موضوع زکات باشد. یا مثلا بگوییم که موضوع زکات اختصاص به مسکوکات ندارد. پول های رایج دیگر هم مثل مسکوکات هستند. مثلا حضرت فرمودند که 25 سکه که در 1000 سکه قرار داده شده است این فقرا را کفایت می کند. التبه این روایت کافی نیست اما جزء قرائن و مویداتی است برای استظهار از ادله ای که دلالت می کند که زکات در همه اموال بوده است و حضرت در 9 چیز قرار دادند و در مابقی عفو کردند. حضرت امیر هم بعضی موارد را اضافه فرمودند. کانه تعیین آن چیزی که متعلق زکات است یک حکم شرعی نیست بلکه یک امر ولایی است. به وجود نبی اکرم و اهل بیت واگذار شده است و اگر فقیه جامع الشرایط نیابتی دراین امر داشته باشد به ایشان هم تفویض شده است. بعدا این مساله را هم بررسی خواهیم کرد.
حدیث 10
سند
مرحوم کلینی ( وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى) العطار (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ) بن عیسی اشعری (عَنْ‏ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى‏) ایشان هم از اجلاء هستند و علی قول از اصحاب اجماع می باشند. (عَنْ سَمَاعَةَ) بن مهران که ثقه امامی است. ( عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع)
سند خوبی دارد.
متن
(قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَا يُحْمَدُونَ إِلَّا بِأَدَائِهَا وَ هِيَ الزَّكَاةُ الْحَدِيثَ. ) از این روایت هم استفاده وجوب می شود. استفاده حکم وضعی هم منوط به این است که وقتی این فرض به مال نسبت داده می شود ظهور در حکم تکلیفی نداشته باشد. اما اگر ظهور در حکم تکلیفی داشته باشد، بیش از حکم تکلیفی از آن استفاده نمی شود. (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً) یعنی یک واجبی را قرار داده است. ولی اگر فرض به معنی سهم و به معنی معیّن کردن سهم باشد از این حکم وضعی استفاده می شود.
پس این روایت هم برای اثبات اصل زکات به نحو حکم وضعی و تکلیفی کافی است.
حدیث 11
سند
این روایت یک سند صحیح و یک سند ضعیف دارد:
1. مرحوم کلینی (وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ) غیر امامی ثقه است لذا این سند موثقه است.( عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع)
2. وَ رَوَاهُ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ‏ مِثْلَهُ‏ .(این سند اتصال ندارد.)
متن
(قَالَ: حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ. ) اموالتان را با زکات در حصن الهی قرار دهید. این حصن ظاهری هست و شاید شامل حصن باطنی هم بشود که مال پاک و مطهر می شود. اگر ما باشیم و این روایت، اثبات وجوب دشوار است. چون این در مورد مستحبات هم هست. شاید ایشان از لفظ (حَصِّنُوا) وجوب استفاده کرده اند اما این عبارت کافی نیست.
پس سند خالی از مناقشه است اما دلالتش بر وجوب تمام نیست.
حدیث 12
سند
( مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) در تهذیب (بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ) تا اینجا مشکلی ندارد. (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَصَمِّ) این شخص مهمل است. (عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ) خالی از مناقشه (عَنْ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى) ثقه امامی (أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ ع)
متن
(يَقُولُ‏ لَا يَسْأَلُ اللَّهُ عَبْداً عَنْ صَلَاةٍ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ) اگر کسی نماز های واجبش را بخواند در مورد نماز های دیگر مورد سوال قرار نمی گیرد. ( وَ لَا عَنْ صَدَقَةٍ بَعْدَ الزَّكَاةِ الْحَدِيثَ.) و خدای متعال بعد از زکات از صدقات دیگر سوال نمی کند.
این از روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه ما در حقوق مالی، تکلیف واجب غیر از زکات نداریم. البته خمس از مستثنیات این روایت است. پس این روایت هم دلالت بر وجوب زکات دارد.
نکته: این حد از مسئول بودن یک حد عمومی است. ممکن است که افرادی باشند که در موارد خاص دیگری مسول باشند.
حدیث 13
سند
مرحوم شیخ طوسی (وَ عَنْهُ) یعنی عن علی بن حسن بن فضال که غیر امامی ثقه است. (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ صَبِيحٍ) امامی ثقه (عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ) غیر امامی است و تضعیف هم شده (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ‏) عبدالله بن حسن مثنی که زیدی است.
متن
(قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ‏ وَ الزَّكَاةُ نَسَخَتْ كُلَّ صَدَقَةٍ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ نَسَخَ كُلَّ غُسْلٍ.) همه صدقات دیگر با زکات نسخ شده است. اگر فقط ما باشیم و این روایت می گوییم از این روایت برداشت وجوب نمی شود. مگر اینکه کسی بگوید در بین صدقاتی که به وسیله زکات نسخ شده، صدقات واجب هم بوده است. بنابر این دلالت بر وجوب زکات دارد. اما از صرف این روایت این مطلب استفاده نمی شود. البته این روایت از جهت جعل زکات و تشریع زکات و اهمیت زکات به طوری که بقیه صدقات در زکات خلاصه شده است خوب است.
منظور از نسخ این است که خدای متعال تکالیف مالی دیگری که در شرایع سابق بودند را برداشته و به جای آن در شریعت اسلام، زکات را قرار داده است. ظاهر روایت این است.
حدیث 14
سند
( عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ) حمیری (فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ‏ بْنِ ظَرِيفٍ) ناصح که امامی است. (عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ)غیر امامی ضعیف. (عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ)
متن
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ.
از این روایت هم برداشت وجوب نمی شود. خصوصا به خاطر این که همراه شده با صدقات مستحب. چون (دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ) اعم از صدقه واجب و مستحب است. نه از جمله اول روایت و نه از جمله دوم، از هیچکدام استفاده وجوب نمی شود.
ممکن است کسی بگوید زکات واجب است و صدقه اعم از واجب و مستحب. اما چون این دو در کنار هم آمده اند صدقه، دلالت بر صدقه مستحب دارد. اولا این حرف را نمی پذیریم چون دلالتی ندارد مگر اینکه در روایات باب صدقه تتبع کنیم و به این نتیجه برسیم که استشفاء به وسیله صدقه مستحبی حاصل می شود. اگر این طور شد می توان استظهار کرد که در این روایت منظور از صدقه، صدقات مستحب است. خدا رحمت کند مرحوم حضرت آیت الله بهجت کسانی که برای بیماری به ایشان مراجعه می کردند اولین سفارش این بود که صدقه بدهید. این دستور مبتنی بر همین روایات است که صدقات، به خصوص صدقات مستحب برای تامین سلامتی سفارش شده است.
حدیث 15
سند
این روایت در نهج البلاغه آمده و سند ندارد و در جای دیگر هم ذکر نشده است. ( مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع)
متن
(أَنَّهُ قَالَ فِي كَلَامٍ لَهُ‏ تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا إِلَى أَنْ قَالَ) حضرت در یک خطبه مفصل در مورد صلاه و زکات توصیه می کنند تا اینجا که می فرماید:( ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ)موجب تقرب است. (فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً) اگر کسی با طیب نفس زکات دهد این کفاره گناهانش است. همان که در جلسات قبل عرض شد که «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» یعنی زکات موجب تطهیر می شود. ( وَ مِنَ النَّارِ حِجَاباً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ) خیلی برای صدقه دادن غصه نخورید و سختتان نباشد. (وَ إِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونٌ بِالْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ.) کسی که زکات را با طیب نفس پرداخت نمی کند و خیال می کند که کار بهتری می توانست با این مال انجام دهد، این شخص جاهل است.
از این روایت هم معلوم نیست که استفاده وجوب شود. مگر اینکه بگویید چون در کنار صلاه قرار گرفته است از آن استفاده وجوب می شود. و الا آنچه که از این روایت استفاده می شود این است که صلاه و زکات هر دو مقرب هستند اما جنبه مقربیت صلاه و زکات با هم متفاوت است. زکات مطهر است. کفاره است. حجاب از آتش است. زکات صرفا برای تامین اقتصادی جامعه نیست. بلکه امری است که موجب تقرب جامعه به خدای متعال می شود. بنابر این کسی که زکات می دهد باید با طیب نفس پرداخت کند و بداند که در هزینه کردن این مال چیزی بالاتر از آنچه که در زکات به دست می آورد متصور نیست. به هر حال از این روایت استفاده وجوب نمی شود.
ممکن است کسی بگوید که توصیه به اینکه زکات را با طیب نفس بدهید به خاطر این است که زکات واجب است، و این که کسی بدون طیب نفس آن را انجام دهد قابل تصور است. اما امور مستحبی فقط با طیب نفس انجام می شود و معنا ندارد که توصیه شود که با طیب نفس آن را انجام دهید. پس روایت دلالت بر وجوب زکات دارد. جواب می دهیم که در صدقه مستحبی توصیه به پرداخت همراه با طیب نفس شده است. (مَنْ‏ أَيْقَنَ‏ بِالْخَلَفِ‏ جَادَ بِالْعَطِيَّة ). کسی که یقین دارد که خدا جایگزین می کند، این مال را با جود نفس پرداخت می کند. این روایت در باب مستحبات است. ممکن است انسان مستحبات را همراه با تکلّف انجام دهد. البته در این حد می توان قبول کرد که چون توصیه به طیب نفس، بیشتر در مورد واجبات است پس این روایت به نحوی بر وجوب زکات اشعار دارد.
حدیث 16
سند
این روایت هم از نهج البلاغه نقل شده است.
متن
( قَالَ وَ قَالَ ع‏ سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ.) سه دستور در این روایت مطرح شده است. دستور اول: تدبیر برای حفظ ایمان به وسیله صدقه است. دستور دوم: برای حفظ اموال، زکات پرداخت کنید. دستور سوم: برای دفع بلاها دعا کنید. به نظر می آید که در این روایت هم مثل برخی روایات قبل اثر پرداخت زکات بیان شده است و این دلالت بر تکلیف به نحو وجوب نمی کند.
جمع بندی روایات باب اول
از روایاتی که در این باب وجود دارد اجمالا استفاده می شود که زکات واجب است. این زکات هم حکم وضعی است و هم حکم تکلیفی. یعنی هم حقی است در مال و هم پرداخت آن واجب است. این روایات برای اثبات این ها کافی است. علاوه بر اینکه روایات باب سوم هم که بعدا خواهیم خواند، دلالت بر وجوب زکات دارد. مرحوم کلینی این دو باب را از هم جدا نکردند اما مرحوم شیخ حر به دو دسته روایت تقسیم کرده اند و برای هر کدام عنوان جداگانه ای گذاشته اند. یک دسته را ذیل عنوان وجوب زکات آورده اند و دسته دیگر را ذیل عنوان حرمت منع زکات بیان کرده اند. ظاهرا ایشان از این روایات دو تکلیف استظهار کرده اند. اما به نظر ما وجوب پرداخت زکات و حرمت منع زکات هردو، یک تکلیف هستند. هر دو دلالت بر وجوب زکات می کنند. انشاء الله در جلسات بعد روایات باب سوم را خواهیم خواند.
و الحمد لله رب العالمین…

پیمایش به بالا