بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 47 شنبه 23 / 10 / 1402
فروعات شروط وجوب زکات ـ مساله 4: آیا زکات اموالی که در ید عبد می باشد بر مولا واجب است؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مساله 4
فرع چهارم متفرع بر شرط حریت است. زکات به مال مملوک تعلق نمی گیرد. مگر اینکه مکاتب مطلق باشد و مال او به اندازه ای که آزاد شده به نصاب برسد.
مرحوم سید می فرماید:«كما لا تجب الزكاة على العبد كذا لا تجب على سيده فيما ملكه على المختار من كونه مالكا- و أما على القول بعدم ملكه فيجب عليه مع التمكن العرفي من التصرف فيه »
در مساله 4 بررسی خواهیم کرد که آیا مولی باید زکات اموالی که در اختیار عبد می باشد را پرداخت کند؟ برای پاسخ به این سوال روایات باب چهارم از ابواب من تجب علیه الزکاة را دوباره به صورت سریع مرور می کنیم.
بَابُ وُجُوبِ اَلزَّكَاةِ عَلَى اَلْحُرِّ وَ عَدَمِ وُجُوبِهَا عَلَى اَلْمَمْلُوكِ وَ لَوْ وَهَبَهُ سَيِّدُهُ مَالاً وَ لَوْ كَانَ مُكَاتَباً فَإِنْ عَمِلَ لَهُ أَوْ أَذِنَ لَهُ سَيِّدُهُ زَكَّاهُ وَ لاَ يَجِبُ عَلَى اَلسَّيِّدِ زَكَاةُ مَالِ عَبْدِهِ
روایت اول
« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَيْسَ فِي مَالِ اَلْمَمْلُوكِ شَيْءٌ وَ لَوْ كَانَ لَهُ أَلْفُ أَلْفٍ وَ لَوِ اِحْتَاجَ لَمْ يُعْطَ مِنَ اَلزَّكَاةِ شَيْئاً.»
زکات به مال مملوک تعلق نمی گیرد. اگر هم مملوک فقیر شود از زکات به او داده نمی شود و هزینه های عبد به عهده مولا می باشد.
روایت دوم
« عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَيْسَ عَلَى اَلْمَمْلُوكِ زَكَاةٌ إِلاَّ بِإِذْنِ مَوَالِيهِ.»
روایت سوم
صحیحه عبدالله بن سنان.
« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ مَالِ اَلْمَمْلُوكِ أَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ فَقَالَ لاَ وَ لَوْ كَانَ لَهُ أَلْفُ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ لَوِ اِحْتَاجَ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنَ اَلزَّكَاةِ شَيْءٌ.»
مضمون این روایت هم مثل روایت اول می باشد.
روایت چهارم
« وَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَمْلُوكٌ فِي يَدِهِ مَالٌ أَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ قَالَ لاَ قَالَ قُلْتُ: فَعَلَى سَيِّدِهِ فَقَالَ لاَ إِنَّهُ لَمْ يَصِلْ إِلَى اَلسَّيِّدِ وَ لَيْسَ هُوَ لِلْمَمْلُوكِ.»
آیا بر مال مملوک زکات تعلق می گیرد؟ فرمود: نه. آیا مولی باید زکات آن را پرداخت کند؟ فرمود: این مال مملوک نیست و به مولی هم نرسیده پس زکات به آن تعلق نمی گیرد.
مرحوم آقای خویی در مورد این روایت می فرماید: این روایت در مورد اموالی که ملک عبد است نمی باشد. بلکه در مورد مالی است که در اختیار عبد قرار داده شده است. مثلا مولی مالی را در اختیار عبد قرار داده تا با آن تجارت کند اما سود این مال هنوز به دست مولی نرسیده است. این مال ملک عبد نیست پس زکات به آن تعلق نمی گیرد. این مال در اختیار مولی نیست و مثل جایی است که شخص حق تصرف در مال ندارد. پس بر مولا هم لازم نیست زکات آن را پرداخت کند.
روایت پنجم
« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ يَهَبُ لِعَبْدِهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ إِلَى أَنْ قَالَ: قُلْتُ فَعَلَى اَلْعَبْدِ أَنْ يُزَكِّيَهَا إِذَا حَالَ عَلَيْهِ اَلْحَوْلُ قَالَ لاَ إِلاَّ أَنْ يَعْمَلَ لَهُ فِيهَا وَ لاَ يُعْطِي اَلْعَبْدَ مِنَ اَلزَّكَاةِ شَيْئاً.»
مولی برای اینکه عبد از او راضی شود به خاطر جنایاتی که در حق عبد انجام داده است، مقداری مال به او می دهد. آیا حق دارد این مال را بردارد؟ خیر. آیا عبد باید زکات آن را پرداخت کند؟ خیر. مگر اینکه با آن تجارت شود ولو اینکه ملک شخصی عبد باشد.
از این روایت استفاده می شود که بعضی از اموالی که ملک عبد است حتی مولی هم حق تصرف در آن را ندارد.
خلاصه از این روایات چند نکته استفاده می شود:
1. عبد مالک می شود.
2. ممکن است گاهی ملکیت عبد به گونه ای باشد که در طول ملکیت مولی نباشد.
3. در هر صورت زکات به مال عبد تعلق نمی گیرد. فرقی ندارد که ملکیت عبد در طول ملکیت مولی باشد یا نباشد.
4. اگر عبد فقیر شود چیزی از زکات به او داده نمی شود و هزینه های عبد بر عهده مولی می باشد.
این روایات تا اینجا قبلا مورد بحث واقع شد. آنچه الان به آن خواهیم پرداخت این است که آیا بر مولا واجب است که زکات اموالی که در اختیار عبد می باشد را پرداخت کند؟ پاسخ این سوال مشروط به یکی از این دو حالت می باشد:
1. از روایات برداشت شود که عبد اصلا مالک مال نمی شود.
2. از روایات برداشت شود که ملکیت عبد در طول ملکیت مولی می باشد.
صور مختلف مساله
یک صورت مساله این است که مال فقط در اختیار عبد واقع شده و به عبد بخشیده نشده است. اگر سال بر آن بگذرد و نصاب هم داشته باشد زکات به آن تعلق می گیرد. در این شکی نیست. چون این مال ملک مولا می باشد و مولا هم باید زکات آن را پرداخت کند. مگر اینکه مثل مرحوم آقای خویی بگویید این مال در اختیار و تحت تصرف مولی نیست.
صورت دوم این است که مال به عبد هبه شده است. یا ملکیت عبد در طول ملکیت مولی می باشد و مالی که در اختیار عبد قرار داده شده با هدف این باشد که عبد برای خودش تجارت کند. این صورت محل بحث است. آیا در این صورت مولا باید زکات مال را پرداخت کند؟ اگر ملکیت طولیه باشد، از این روایات استفاده می شود که قطعا زکات واجب نیست. نه بر عبد و نه بر مولا. چون «لَيْسَ فِي مَالِ اَلْمَمْلُوكِ شَيْءٌ وَ لَوْ كَانَ لَهُ أَلْفُ أَلْفٍ» اطلاق مقامیه دارد. یعنی باید گفته می شود زکات این مال بر عبد و اجب نیست اما بر مولا واجب هست. پس به مالی که به عبد هبه شده یا به نحو ملکیت طولیه در اختیار عبد قرار گرفته است، زکات تعلق نمی گیرد. نه مولا و نه عبد، مکلف به پرداخت زکات نیستند. مگر اینکه بگوییم این عبارت کنایه از این است که عبد اصلا مالک نمی شود که بخواهد زکات به مالش تعلق بگیرد. به نظر ما این تعبیر کنایی خلاف ظاهر روایت می باشد. ظاهر روایت این است که عبد مالک می شود و مالی که در ملک عبد است هیچ زکاتی ندارد پس نه خودش و نه مولا لازم نیست زکات این مال را پرداخت کنند.
روایت سوم هم همین طور است.
اگر از عبارت «فِي يَدِهِ مَالٌ» در روایت چهارم استظهار کنید که عبد مالک شده است، حضرت فرمود: زکات نه بر او و نه بر سید واجب نیست. چون به عبد بخشیده و در اختیار سید نیست. اگر این طور بگوییم دلالت روایت تام است. اما مرحوم آقای خویی می فرماید این روایت ناظر به جایی که مال به عبد هبه شده، نیست. در این صورت ایشان در مورد عبارت «إِنَّهُ لَمْ يَصِلْ إِلَى اَلسَّيِّدِ» دچار خلاف ظاهر می شود. ایشان می فرماید روایت در مورد جایی است که مال در اختیار عبد واقع شده تا با آن برای مولی تجارت کند. اما سود حاصله از تجارت هنوز به مولا نرسیده است. در این صورت زکات بر عبد واجب نیست چون مالک مال نیست و بر مولا واجب نیست چون هنوز سود حاصله به مولا نرسیده است. به نظر ما این حمل روایت بر فرد نادر می باشد.
احتمال سوم این است که «فِي يَدِهِ مَالٌ» یعنی اصلا مملوک، مالک نمی شود. صرفا در ید او قرار دارد. در این صورت مطلب اضافه ای فهمیده می شود. اگر بگوییم عبد به هیچ وجه مالک نمی شود و حتی ملکیت طولیه هم ندارد. باز هم مالی که در دست او ست زکات ندارد.
پس سه احتمال در «فِي يَدِهِ مَالٌ» وجود دارد:
1. مالی است که در اختیار عبد قرار گرفته تا با آن تجارت کند. ولو اینکه عبد مالک شود، مال به او بخشیده نشده است.
2. یعنی مال به او بخشیده شده است اما تعبیر شده به «فِي يَدِهِ مَالٌ». این احتمال با ذیل روایت خوب در می آید. خودش زکات ندهد سید هم زکات ندهد چون «إِنَّهُ لَمْ يَصِلْ إِلَى اَلسَّيِّدِ».
3. مملوک اصلا مالک نمی شود. تمام اموالی که در دستش می باشد اصلا ملک او نیست. فقط در ید او می باشد. سید این شخص هم زکات نمی دهد چون «إِنَّهُ لَمْ يَصِلْ إِلَى اَلسَّيِّدِ». مال به دست عبد داده شده تا با آن کار کند و لو مالک نشود. در این صورت اگر حتی بگویید عبد مالک نمی شود باز هم لازم نیست سید زکات پرداخت کند. به نظر ما این احتمال سوم قابل اثبات نیست.
جمع بندی
در نتیجه 4 حالت متصور است:
1. عبد مالک می شود:
• بعضی از اموال عبد اختصاص به خودش دارد و سید هم حق تصرف در آن ندارد. این اموال زکات ندارد. بر سید هم لازم نیست زکات این اموال را بدهد. چون اصلا ملک او نیست.
• عبد ملکیت طولیه دارد. اینجا نه بر عبد و نه بر مولی زکات واجب نیست. چون فرموده اند در «مال» عبد زکات نیست. یعنی حکم وضعیه زکات مالی که در اختیار عبد به نحو ملکیت طولیه قرار گرفته، در این روایت بیان شده است. اگر این را نپذیرید حد اقل باید گفت این روایت اطلاق مقامی دارد. در مقام بیان حکم این مال بوده اند اما نگفته اند که خودش زکات ندهد اما سید زکات بدهد.
2. عبد مالک نمی شود:
• عبد مالک نمی شود و این مال را برای تجارت برای مولا در اختیار او گذاشته اند. زکات این مال بر عبد واجب نیست اما بر مولی حتما واجب است.
• عبد مالک نمی شود و این مال را برای زندگی خود عبد و هزینه های زندگی عبد در اختیار او قرار داده اند. زکات به این مال تعلق نمی گیرد. بر عبد واجب نیست زکات بدهد چون عبد است و زکات به مال عبد تعلق نمی گیرد. بر سید واجب نیست چون از این مال چیزی به مولا نمی رسد که بخواهد زکات آن را پرداخت کند و مولی هم این مال را حبس نکرده است که بخواهد زکات آن را پرداخت کند.
نکته: فرمایش مرحوم آقای خویی قابل دفاع نیست. ایشان می فرماید: اگر عبد مالک نمی شود زکات اموالی که در دست عبد می باشد بر مولا واجب است. ایشان عبارت «فِي يَدِهِ مَالٌ» را حمل می کنند بر جایی که در ید عبد بوده تا با آن کار کند و سود آن را به مولا برساند اما این کار را نکرده است و سود مال را به مولا نرسانده است. به نظر ما این حمل روایت بر فرد نادر است.
و الحمد لله رب العالمین…