بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 49 شنبه 30 / 10 / 1402
فروعات شروط وجوب زکات ـ مساله 5: شک در زمان حدوث جنون و شک در زمان تعلق زکات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از بحث هایی که در جلسه قبل در مورد آن گفت و گو شد و محل بحث اصولیون قرار گرفته این است که اگر معلوم التاریخی باشد که نسبت به موضوع دیگر تاریخ آن مجهول است آیا می توان عدم آن را تا زمان واقعه دوم استصحاب کرد؟ به عبارت دیگر آیا در معلوم التاریخ نسبت به یک امر حادث دیگر استصحاب جاری می شود؟
از فتوای مرحوم سید و دیگران مثل مرحوم آقای حکیم، در این فرع فهمیده می شود ایشان این استصحاب را قبول ندارند. اما مرحوم آقای خویی این استصحاب را قبول می کنند.
مرحوم سید در فرع پنجم سه صورت را مطرح می کنند:
1. زمان بلوغ معلوم است و زمان تعلق زکات مشکوک، در این صورت ایشان به دلیل اصاله تاخر الحادث احتیاط کرده اند. اصاله تاخر الحادث از دو جهت محل بحث فقها واقع شده است.
• اولا: آیا اصاله تاخر الحادث در این جا جاری می شود؟
• ثانیا: آیا مفاد آن با مفاد استصحاب متفاوت است؟
گفتیم که مرحوم سید با توجه به مقبولیت اصاله تاخر الحادث نزد قدما، در اینجا احتیاط کرده اند. اما به نظر ما احتیاط ایشان در این فرض از مساله صحیح نیست. چون به نظر ما اصاله تاخر الحادث چیزی غیر از استصحاب نیست. مثبتات استصحاب هم حجت نیست. پس در این فرض زکات به مال تعلق نمی گیرد.
2. زمان تعلق زکات معلوم و زمان بلوغ مشکوک می باشد.
3. هر دو مجهول التاریخ هستند.
در مورد دوم و سوم، ایشان فرمود مجرای برائت می باشد و زکات به آن تعلق نمی گیرد.
خلاصه، با توجه به اینکه اصاله تاخر الحادث همان استصحاب است، پس تفصیل مرحوم سید صحیح نیست و به نظر ما در هیچ یک از این صور زکات واجب نیست.
بحث ما در این جلسه در مورد عقل می باشد. اگر شک داشته باشیم که این شخص در زمان تعلق زکات عاقل بوده یا خیر، این سه صورت دارد:
1. ابتدا مجنون بوده بعد عاقل شده است. اموال به نصاب رسیده و زمان تعلق زکات هم رسیده است. مرحوم سید در اینجا دقیقا همان صوری که در مورد زمان بلوغ و زمان تعلق زکات مطرح بود را بیان می کنند. چون در آنجا حالت سابقه صبابت بود بعد بالغ شد، و در اینجا حالت سابقه جنون است بعد عاقل می شود.
به نظر ما چون تقسیمات در آنجا تمام نبود، این جا هم تمام نیست. بنابر این در اینجا هم نیازی به تفصیل نیست و در همه صور اصل بر عدم زکات می باشد.
مرحوم سید می فرماید: «و اما مع الشک فی العقل فان کان مسبوقا بالجنون و کان الشک فی حدوث العقل قبل التعلق او بعده فالحال کما ذکرنا فی البلوغ من التفصیل »
2. ابتدا عاقل بوده بعد مجنون شده است. اموال به نصاب رسیده و زمان تعلق زکات هم رسیده است. اینجا سه حالت مطرح می شود:
• علم به زمان تعلق زکات دارد اما شک در زمان جنون کسی دارد که قبلا عاقل بوده است. اینجا تا زمان تعلق زکات، استصحاب عقل می کنیم. پس در حین تعلق زکات عاقل بوده است. موضوع مرکب دو جزء دارد. جزء اول زمان تعلق زکات است که بالوجدان احراز می شود. جزء دوم عقل است که با استصحاب آن را اثبات می کنیم. موضوع که احراز شد حکم به وجوب زکات می شود.
• علم به زمان حدوث جنون کسی دارد که قبلا عاقل بوده است اما شک در زمان تعلق زکات دارد. در این صورت اصل بر عدم وجوب زکات است. بعید نیست که مرحوم سید در اینجا اصل حکمی عدم وجوب جاری می کنند. شک داریم که این موضوع زکات هست یا خیر . اصاله عدم وجوب جاری می کنیم.
مرحوم آقای حکیم می فرماید: نیازی به اصاله عدم وجوب نیست. انیجا اصل موضوعی داریم. زمان حدوث جنون را می دانیم. شک در سبق تعلق زکات است . اصل بر عدم سبق تعلق زکات می باشد. این استصحاب موضوعی است و موضوع حکم را منتفی می کند.
شاید در این استصحاب موضوعی خدشه ای وارد شود و مورد مناقشه قرار گیرد. چون استحصاب عدم تعلق زکات تا حال جنون، موضوع عدم وجوب را اثبات نمی کند. چون هر مالی متعلق زکات است و شامل مال مجنون هم می شود. عنوان مال مجنون از آن خارج شده است. استصحاب عدم تعلق زکات تا زمان حدوث جنون اثبات نمی کند که این مال مجنون بوده است. چون اصل مثبت است. در نتیجه نوبت به برائت می رسد.
• اگر هر دو مجهول التاریخ باشند. در اینجا هم اصل بر عدم وجوب است. چون مرحوم سید در مجهولی التاریخ استصحاب را جاری نمی دانند. اینجا دو اصل موضوعی داریم. استصحاب عدم جنون تا زمان تعلق زکات و استصحاب عدم تعلق زکات تا زمان حدوث جنون. این دو استصحاب تعارض و تساقط می کنند. نوبت به استصحاب حکمی می رسد که عبارت است از استصحاب عدم وجوب یا اصل برائت. بنابر این در اینجا هم اصل حکمی عدم وجوب جاری می شود.
3. حالت سابقه برای ما مجهول است. نمی دانیم که قبلا عاقل بوده یا مجنون بوده است. می دانیم این شخص یک جنونی داشته و یک تعلق زکات. نمی دانیم زمان جنون مقدم است یا زمان تعلق زکات. حالت سابقه هم برای ما مجهول است. در همه این صور گفته شده زکات به مالش تعلق نمی گیرد.
مرحوم سید در مورد صورت دوم و سوم می فرماید: « و إن كان مسبوقاً بالعقل فمع العلم بزمان التعلّق و الشكّ في زمان حدوث الجنون فالظاهر الوجوب و مع العلم بزمان حدوث الجنون و الشكّ في سبق التعلّق و تأخّره فالأصل عدم الوجوب و كذا مع الجهل بالتاريخين كما أنّ مع الجهل بالحالة السابقة و أنّها الجنون أو العقل كذلك. »
مرحوم سید در مورد جایی که علم به زمان حدوث جنون داریم و شک در زمان تعلق زکات داریم می فرماید: فالاصل عدم الوجوب. مرحوم آقای خویی در حاشیه نسبت به این مطلب می فرماید: «بل مقتضى الأصل هو الوجوب فإنّ استصحاب بقاء العقل إلى زمان التعلّق يترتّب عليه وجوب الإخراج و أمّا استصحاب عدم التعلّق إلى زمان الجنون فلا يترتّب عليه كون المال حال التعلّق مال المجنون و ما لم يثبت ذلك يجب الإخراج لأنّ الخارج عن دليل وجوب الزكاة هو ما كان مال المجنون و من ذلك يظهر الحال في مجهولي التاريخ. »
مرحوم آقای خویی می فرماید: می دانیم مسبوق به عقل است. علم به زمان جنون و شک در زمان تعلق زکات داریم. اینجا هم مقتضای اصل، وجوب زکات است. چون استصحاب در معلوم التاریخ حجت است.
خلاصه مرحوم آقای خویی می گوید در صورتی که مسبوق به عقل است مطلقا زکات واجب است و تفصیل مرحوم سید صحیح نیست. فرقی ندارد که هر دو مجهول التاریخ باشند یا اینکه یکی معلوم التاریخ و دیگری مجهول التاریخ باشد. در هر سه صورت زکات واجب است.
• اگر زمان تعلق زکات را می دانیم و شک در زمان حدوث جنون داریم، استصحاب بقاء عقل می کنیم و موضوع تمام می شود. استصحاب طرف مقابل هم که استصحاب عدم تعلق تا زمان جنون است مثبت می باشد. پس استصحاب بقاء عقل بلامعارض باقی می ماند.
• اگر زمان حدوث جنون را می دانیم و شک در زمان تعلق زکات داریم، باز هم استصحاب بقاء عقل می کنیم تا زمان واقعی تعلق زکات، که این استصحاب در معلوم التاریخ می باشد. در مقابل این استصحاب هم استصحاب عدم تعلق داریم ولی چون اصل مثبت است، پس استصحاب در معلوم التاریخ بلامعارض باقی می ماند.
به عبارت دیگر مرحوم آقای خویی با توجه به دو نکته فتوا داده اند. جریان استصحاب در معلوم التاریخ و عدم حجیت مثبتات استصحاب. با توجه به این دو نکته ایشان می فرماید: اگر حالت سابقه عقل باشد در هر سه صورت زکات واجب می باشد. اما اگر حالت سابقه جنون باشد در هیچ یک از سه صورت زکات تعلق نمیگیرد.
در جایی که حالت سابقه برای ما مجهول است مرحوم سید می فرماید: زکات تعلق نمی گیرد. چون حالت سابقه مجهول است استصحاب جاری نمی شود. استصحاب بقاء عقل، استصحاب بقاء جنون، استصحاب عدم جنون تا زمان تعلق زکات، هیچ یک از این ها جاری نمی شود چون حالت سابقه مجهول است. نوبت به اصل حکمی می رسد و اصل حکمی در اینجا برائت است. اینجا هم مرحوم آقای خویی اشکال می کنند. در اینجا هم فتوای مرحوم آقای خویی وجوب زکات می باشد. آقای خویی می فرماید این جا دو صورت وجود دارد :
صورت اول این است که ما اصلا هیچ علمی نسبت به حالت سابقه نداریم. و می دانیم که مثلا این گندم ها شرایط تعلق زکات را دارند و می دانیم که این شخص حالت جنون دارد. اما نمی دانیم که این جنون در زمان تعلق زکات هم بوده است یا خیر. در این جا زکات به مال این شخص تعلق می گیرد. چون در اینجا یکی از دو حالت زیر مفروض است:
1. جنون مانع از تعلق زکات است.
اگر بگویید جنون مانع از تعلق زکات است، اینجا استصحاب عدم مانع میکنیم. یعنی اصل این است که در زمان تعلق زکات، مجنون نبوده است.
2. عقل شرط تعلق زکات است.
اگر بگویید عقل شرط تعلق زکات است، اینجا بناء عقلا بر این است که شخص سالم بوده است. ایشان اصل عقلایی را جایگزین حالت سابقه و استحصاب می کنند. اول با این اصل عقلایی سلامت شخص را احراز می کنند و بعد هم استصحاب سلامت می کنند.
به نظر ما این اصل عقلایی وجود ندارد.
و الحمد لله رب العالمین…