بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیه الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه شماره 5 به تاریخ یک شنبه 16 / 07 / 1402
بررسی روایات باب سوم از أَبْوَابُ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ وَ مَا تُسْتَحَبُّ فِيه ـ باب تحریم منع الزکات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلسه قبل روایات باب اول از ابواب ما تجب فیه الزکات و ما تستحب فیه تقدیم شد. 6 باب اول به نوعی به هم مرتبط هستند. عناوین ابواب را ببینید:
1. بَابُ وُجُوبِهَا
2. بَابُ وُجُوبِ الْجُودِ وَ السَّخَاءِ بِالزَّكَاةِ وَ نَحْوِهَا مِنَ الْوَاجِبَات
3. بَابُ تَحْرِيمِ مَنْعِ الزَّكَاة
4. بَابُ ثُبُوتِ الْكُفْرِ وَ الِارْتِدَادِ وَ الْقَتْلِ بِمَنْعِ الزَّكَاةِ اسْتِحْلَالًا وَ جُحُودا
5. بَابُ تَحْرِيمِ الْبُخْلِ وَ الشُّحِّ بِالزَّكَاةِ وَ نَحْوِهَا
6. بَابُ تَحْرِيمِ مَنْعِ كُلِّ حَقٍّ وَاجِبٍ فِي الْمَال
به نظر می آید که باب اول و باب سوم و باب ششم در یک دسته قرار می گیرند. باب دوم و پنجم هم در یک دسته قرار می گیرند. و در نهایت باب چهارم هم در یک دسته قرار می گیرد. بنابر این ما در ادامه روایات باب اول، در این جلسه روایات باب سوم را تقدیم خواهیم کرد.
بَابُ تَحْرِيمِ مَنْعِ الزَّكَاة
حدیث 1
سند
این روایت اسناد متعددی دارد که برخی از آنها صحیحه است.
1. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ) مرحوم صدوق (بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ) سند ایشان به حریز تمام است.
2. (رَوَاهُ الکلینی عن عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ محمد بن خَالِدٍ برقی عَنْ خلف بن حَمَّادٍ الاسدی عَنْ حَرِيزٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِي أَوَّلِهِ يَمْنَعُ زَكَاةَ مَالِهِ أَوْ خُمُسَهُ .) این سند هم صحیح است.
3. (وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ برقی عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ .) این سند هم صحیح است. اسناد دیگری هم دارد که ذکر نمی کنیم. پس این روایت به لحاظ سندی قابل مناقشه نیست.
متن
(عَنْ أَبِيعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ ذِي مَالٍ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ) حضرت منظور از مال را مشخص می کنند که طلا و نقره است. (يَمْنَعُ زَكَاةَ مَالِهِ إِلَّا حَبَسَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِقَاعٍ قَرْقَر) بقاع قرقر یعنی در یک بیابان بی حاصل و خشک. (وَ سَلَّطَ عَلَيْهِ شُجَاعاً)شجاع یک نوع مار گزنده است. (أَقْرَعَ) به ماری گفته می شود که به خاطر شدت زهری که دارد مو های سرش می ریزد. (يُرِيدُهُ وَ هُوَ يَحِيدُ عَنْهُ) او این را دنبال می کند و این هم فرار می کند. (فَإِذَا رَأَى أَنَّهُ لَا يَتَخَلَّصُ مِنْهُ أَمْكَنَهُ مِنْ يَدِهِ) وقتی می بیند که راه فرار ندارد دستش را در اختیار قرار می دهد. (فَقَضِمَهَا كَمَا يُقْضَمُ الْفُجْلُ) قضم به معنای گاز گرفتن و کندن است. (ثُمَّ يَصِيرُ طَوْقاً فِي عُنُقِهِ) بعد هم به صورت حلقه ای در گردن او قرار می گیرد. (وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ ) آنچه را که نسبت به آن بخل ورزیدند در روز قیامت برای آنها طوق قرار داده می شود. این عذاب کسی است که زکات طلا و نقره را نداده است. (وَ مَا مِنْ ذِي مَالٍ إِبِلٍ أَوْ بَقَرٍ أَوْ غَنَمٍ يَمْنَعُ زَكَاةَ مَالِهِ إِلَّا حَبَسَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِقَاعٍ قَرْقَرٍ) اگر از این اموال مذکور داشته باشد و زکاتش را ندهد در یک بیابان بی حاصل و خش قرار می گیرد. (تَطَؤُهُ كُلُّ ذَاتِ ظِلْفٍ بِظِلْفِهَا) هر حیوانی که سم دارد او را زیر پا قرار می دهد. ظلف به کف پای حیوان گفته می شود که شکل آن در حیوانات مختلف متفاوت است. (وَ تَنْهَشُهُ كُلُّ ذَاتِ نَابٍ بِنَابِهَا) هر حیوان گزنده ای هم او را می گزد. ناب به معنای دندان نیش است. (وَ مَا مِنْ ذِي مَالٍ نَخْلٍ أَوْ كَرْمٍ أَوْ زَرْعٍ يَمْنَعُ زَكَاتَهُ إِلَّا طَوَّقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَيْعَةَ أَرْضِهِ إِلَى سَبْعِ أَرَضِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ) دسته سوم کسانی هستند که اموالی از جنس کشاورزی دارند و زکات آن را نمی دهند. ریعه یعنی بالای ارض یعنی یک جای مرتفع از زمین. خدای متعال از قسمت بالای ارض تا طبقه هفتم زمین را طوق گردن اینها قرار می دهد. این باید معنا شود که این چه عذابی است.
از این عذاب شدیدی که در این روایت مطرح شده، تحریم منع زکات فهمیده می شود. همچنین توجه دارید که در روایات دیگر داریم که تهدید به عقوبت علامت کبیره بودن گناه است.
نکته: روایات دیگری هم هست که می فرماید اگر قدری از زکات را هم پرداخت نکنید شامل این عذاب ها می شوید. اما این روایت در مورد مانع الزکات است. مانع الزکات هم باید معنا شود. آیا مقصود از مانع الزکات کسی است که یک بار زکات نداده و الان هم پشیمان است یا کسی است که اصلا اعتقادی به پرداخت زکات ندارد و به هیچ وجه زیر بار این حکم نمی رود؟ ظهور روایت در این است که مانع الزکات یعنی کسی که اصلا اعتقادی به این حکم ندارد.
آیه ای که در روایت به آن استناد شده است آیه 180 سوره مبارکه آل عمران است که ذیل آیات احد و حمراء الاسد آمده است. خدای متعال در پایان این آیات می فرماید:
(وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ) می فرماید این کفاری که امکاناتی به آنها دادیم و درجنگ هایی مثل جنگ احد به ظاهر آنها را پیروز کردیم، دچار این توهم نشوند که این امکانات به نفع آنها است. این فرصت دادن برای این است که کفار طرح خودشان را به آخر برسانند.
در روایت دارد که مرگ هم برای مومن خیر است و هم برای کافر. برای مومن خیر است چون خدای متعال می فرماید: (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرار .) اما برای کافر خیر است چون اگر به او فرصت بیشتری دهند سبب بیشتر شدن اثم آنها می شود.(لِيَزْدادُوا إِثْما .)
در آیه بعد خدای متعال می فرماید: بدانید که این جنگ های سخت برای این است که صف مومنین از شما جدا شود. وقتی صف ها جدا شد عقوبت بر شما نازل می شود. (ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ) این آیه را حضرت در شب عاشورا زیاد می خواندند. این طرح الهی یک مرحله غیبی دارد که به دست شما می رسد. شما از آن طرح الهی برای جدا کردن خبیث از طیب خبر ندارید. (وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا) خدای متعال یک رسلی را برای انجام ماموریتی می فرستد. و به آنها این غیب را تعلیم می کند. آنچه که شما باید انجام دهید این است که به خدا و رسل او ایمان بیاورید. اگر ایمان بیاورید و طرحشان را بپذیرید و تقوا داشته باشید و از آنها جدا نشوید(فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ)(وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ) مرحوم علامه طباطبایی می فرماید این ادامه همان ولایحسبن الذین کفروا است. آن کسانی که امکاناتی به آنها دادیم و از آنها می خواهیم که این امکانات را در کنار رسول الله به کار بگیرند، اما در عوض اینها نسبت به آنچه که خدای متعال از فضلش به اینها داده است، بخل می ورزند و در اختیار رسول قرار نمی دهند. فکر نکنند که این امکانات و بخل اینها خیر است برایشان. این شر است و به ضرر آنها می باشد.
این تعبیر در آیات مکرر آمده است. مثلا در سوره مبارکه حدید آیه هفتم می فرماید: (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيه) ایمان به خدا و رسول بیاورید. بعد هم از آن امکاناتی که به شما داده ایم و نسبت به آن مستخلف هستید انفاق کنید. مستخلف یعنی از دیگران گرفته ایم و به شما داده ایم وبعدا هم از شما می گیریم و به دیگران می دهیم. این امکانات دست به دست می شود. انفاق هم یعنی در طرح وجود مقدس نبی اکرم امکاناتتان را خرج کنید. بعد هم در آیه 10 می فرماید: (لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا) در این انفاق هم مراقب باشید که از اهل سرعت باشید. انفاق هم در این آیه در کنار قتال قرار گرفته است. کانه این انفاق یعنی هزینه کردن در کنار حضرت مثل قتال. در مسیر جنگ و در مسیر تقویت کار حضرت.
در سوره مبارکه آل عمران هم بعد از آیات احد و حمراء الاسد می فرماید: (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) این امکاناتی که به شما داده ایم ملک شما نبوده بلکه این امکانات از فضل خداست. این توجهات است که موجب سخاوت انسان می شود. انشاء الله در ضمن بحث روایات باب سخاء خواهیم گفت که یک توجهات ومقدماتی لازم است که سخاوت در انسان پیدا شود. یکی از این توجهات این است که این ها ملک ما نیست بلکه از فضل خدا به ما رسیده است و در نتیجه باید در راه خدا خرج شود. یا اینکه ما مستخلف هستیم و از دست دیگران به ما رسیده و بعد هم از دست ما به دیگران می رسد. این توجهات از مقدمات سخاء در نفس انسان است.کسانی که ایمان نمی آورند و این توجهات را ندارند و بخل می ورزند، خدای متعال می فرماید: (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ)
د ر حدیث عنوان بصری یک نکته لطیفی وجود دارد. حضرت می فرماید عبودیت سه رکن دارد. رکن اول این است که : (أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكا) عبد نسبت به آنچه که خدای متعال به او داده است خود را مالک نبیند. (لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِه ) وقتی عبد خودش را مالک نبیند، مال را مال الله می بیند. در نتیجه هر جا خدا امر کند آن را قرار می دهد. بعد می فرماید اگر این حالت در کسی پیدا شد سخاوت پیدا می کند.
خلاصه اینها توجهاتی است که خدای متعال به انسان می دهد. به انسان می فهماند که این امکانات از فضل خداست. پس اگر این امکانات را در مسیر غیر از مسیر خدای متعال خرج کنید یا نگه دارید و هزینه نکنید این خیر نیست، این شر است و به ضرر شماست. زیرا که (سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ) آنچه را که به آن بخل ورزیدند در روز قیامت طوق گردن آنها قرار می گیرد. (وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير) این امکانات از شما گرفته می شود و به خدای متعال بر می گردد.
این بخل در سیاق آیات در مورد کسی است که طرح حضرت را قبول ندارد و نمی خواهد امکاناتی که دارد را در راه رسول هزینه کند. مضمون این آیه، در روایات به زکات تطبیق شده است. قاعدتا هم همین است. زکات یکی از ارکان اسلام است. یکی از دعائم این دینی که حضرت برای به پا کردن امت آورده اند، زکات است. این زکات هم صرفا برای پر کردن فاصله غنی و فقیر نیست. بلکه باید یک نوع تربیت اجتماعی به وسیله آن رخ دهد. کسانی که بخل می ورزند و زکات را پرداخت نمی کنند، کسانی که نسبت به امکاناتشان تعلق دارند و این رشته تعلقات را قطع نمی کنند، به ظاهر این امکانات از آنها گرفته می شود و نتیجه عملشان هم در قیامت این است که خدای متعال می فرماید: (سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ)
این ظاهر آیه است. روایات مانع الزکات هم با این آیه تطبیق شده است و ظاهر آیه هم با این معنا سازگار است. مانع الزکات کسی است که امکاناتش را در اختیار حضرت قرار نمی دهد. در ضمن دعوت به جهاد در آیات قران مکرر این مساله تکرار شده است که این سخاوت نسبت به امور مالی مقدمه ی حضور در آن میدان های سخت و همراهی حضرت است. کسانی که بخل می ورزند و می خواهند این امکانات را در یک مسیر دیگری هزینه کنند این امکانات به نفع آنها خرج نمی شود. در حالیکه اگر این امکانات را در مسیر حضرت قرار دهند، همین امکانات به نفع آنها تمام می شود. یعنی ذیل آیات انفاق قرار میگیرند و آثار و برکات انفاق در مورد این ها جاری می شود.
این اجمال آیه شریفه است و ظاهرش هم اعم از زکات و غیر زکات است. اما در این روایت به زکات تطبیق شده است.
حدیث 2
سند
این روایت دو سند دارد:
1. (وَ بِإِسْنَادِهِ)مرحوم صدوق (عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ) این سند صحیح است.
2. (و رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ رُشَيْدٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ حَذَفَ لَفْظَ فَكَأَنَّهُ .) در این سند عثمان بن رشید مجهول است.
متن
( عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَرَنَ الزَّكَاةَ بِالصَّلَاةِ فَقَالَ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ – فَمَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ لَمْ يُؤْتِ الزَّكَاةَ فَكَأَنَّهُ لَمْ يُقِمِ الصَّلَاة.) حضرت این مقارنه استفاده می کنند. می فرماید از این مقارنه فهمیده می شود که اینها ارکان یک حقیقت هستند. اگر یکی را ناقص بگذاری دیگری هم به نتیجه نمی رسد. البته قاعده این استظهار دست ما نیست. ما نمی توانیم هر جا مقارنه بود این طور استظهار کنیم. در روایات بعدی خواهد آمد که حضرت دو سه مورد را در کنار هم قرار می دهند و از مقارنه به دست می آورند که این ها در رسیدن به نتیجه به هم پیوسته هستند.
خلاصه در این روایت می فرماید کسی که زکات را پرداخت نمی کند مثل کسی است که نماز هم اقامه نکرده است. البته ممکن است بگوییم مانع الزکات مفهوم سنگین تری است نسبت به کسی که زکات پرداخت نمی کند.
حدیث 3
سند
این روایت چندین سند دارد.
1. (وَ بِإِسْنَادِهِ)مرحوم صدوق (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ). این سند صحیح است.
2. (وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ .) این سند هم صحیح است.
3. مرحوم کلینی (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ .) این سند هم صحیح است. البته احتمال دارد که ابن مهران تصحیف از ابن ابی عمیر باشد. چون مرحوم کلینی این روایت را در جای دیگر نقل کرده اند. همین روایت با همین سند، اما به جای ابن مهران، ابن ابی عمیر است. علاوه بر این که احمد بن محمد بن عیسی از ابن مهران روایتی ندارد.
4. (وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ) ابن عبدالله اشعری ( عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ) انباری (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ مِثْلَه .) این سند هم صحیح است.
متن
( عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَنَعَ مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ شَيْئاً) گفتیم که برخی از روایات تعابیر سنگین تری دارد. در این روایت می فرماید اگر کسی از زکات مالش چیزی را منع کند. این تعبیر نسبت به تعابیر قبلی سنگین تر است. (إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ مُطَوَّقاً فِي عُنُقِهِ يَنْهَشُ مِنْ لَحْمِهِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ) آن را ماری قرار می دهد که به گردنش پیچیده و گوشت او را می گزد و به دندان می گیرد تا زمانی که از حساب فارغ شود. (وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَعْنِي مَا بَخِلُوا بِهِ مِنَ الزَّكَاةِ. )
گفتیم که وقتی یک حقوق مالی در طرح نبی اکرم هست و قرار است با آن اتفاقاتی بیفتد، کسی که بخل می ورزد نسبت به امکاناتی که خدا به او داده است نتیجه اش گرفتاری است که در آیات و روایات با تعابیر مختلف آمده است. مضمون روایات یکی است البته کمی تفاوت در تعبیر هم وجود دارد که قابل توجیه است چون اشخاص مختلف و مشکلات مختلفی بوده، به همین دلیل تعابیر کمی با هم تفاوت می کند. به هر حال این روایت بر حرمت منع زکات و عقوبت مانع الزکات دلالت دارد.
نکته: در مقابل امیر المومنین علیه السلام که اقامه صلاه و زکات می کنند، عده ای هستند که (يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل ) اینها اقامه بخل می کنند. نمی گذارند امکانات در راه خدا خرج شود. مثل دنیای مادی امروز. مبنا شان بر این نیست که نظام معیشت مردم را بر اساس سخاوت و هزینه در راه خدا بسازند. می گویند هر کسی باید دنبال منافع حد اکثری خودش باشد. انسان ها باید سوداگر باشند. تعابیر تندی هم به کار می برند. میگویند جای گداها در بازار نیست. بازار جای کسانی است که کالا و پول آورده اند تا بتوانند معامله کنند. بعضی ها می گویند با این صفاتی که انبیاء توصیه می کنند مثل سخاوت و جود و… پیشرفت حاصل نمی شود. با این صفات حد اکثر یک جامعه شبانی شکل می گیرد. بنابر این کسانی که بخل می ورزند به دو گروه تقسیم می شوند. دسته اول اقامه بخل می کنند و دسته دوم کسانی هستند که حقوق مالی خودشان را پرداخت نمی کنند. در این روایات از این دسته دوم به مانع الزکات تعبیر شده است. بنابر این طبق این روایت لازم نیست که شخص اقامه بخل کند. بلکه اگر زکات خودش را ندهد هم مانع الزکات به حساب می آید و ذیل این آیه قرار می گیرد.
حدیث 4
سند
این روایت دو سند دارد:
1. (وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَسْعَدَةَ) مرحوم صدوق از مسعده نقل می کند. طریق مرحوم صدوق به مسعده تمام است. مسعده هم غیر امامی ثقه است. بنابر این حدیث موثق است.
2. مرحوم شیخ حر این سند را ذیل روایت هفتم نقل کرده است. (وَ حَدِيثَ مَسْعَدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ)در این سند هم چون مسعده غیر امامی ثقه است پس حدیث موثق است.
متن
عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَالٌ لَا يُزَكَّى. مالی که تزکیه نشود در این مال خیر نیست. این مال از وادی رحمت خدای متعال بیرون می رود و از آن خیر ناشی نمی شود. البته باید بررسی شود که ملعون بودن مال دقیقا به چه معناست و خیلی هم نباید مجازی معنا شود.
حدیث 5
سند
این روایت دو سند دارد. هیچکدام هم تمام نیست.
1. ( وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ رَاشِدٍ) روایت ضعیف است چون سند مرحوم صدوق به ایوب بن راشد متصل نیست.
2. (وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ رَاشِدٍ مِثْلَهُ .)
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَانِعُ الزَّكَاةِ يُطَوَّقُ بِحَيَّةٍ قَرْعَاءَ تَأْكُلُ مِنْ دِمَاغِهِ) همان طور که عرض شد تعابیر روایات متفاوت است. اینجا می گوید تاکل من دماغه. (وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.)
حدیث 6
سند
( وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ) این سند ضعیف است. چون عمرو بن جمیع زیدی بطریه است و در کتب رجالی تضعیف شده است.
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَا أَدَّى أَحَدٌ الزَّكَاةَ فَنَقَصَتْ مِنْ مَالِهِ وَ لَا مَنَعَهَا أَحَدٌ فَزَادَتْ فِي مَالِهِ.) این طور نیست که کسی زکات بدهد و از مالش کم شود. یا اگر منع زکات کند چیزی به مالش اضافه شود. این مضمون در جاهای دیگر هم مکرر آمده است. این تاویلی دارد. چون ظاهر روایت می گوید با پرداخت زکات از مالش کم نمی شود اما به ظاهر کسی که زکات می دهد از مالش کم می شود. البته بخش دوم روایت نیاز به تاویل ندارد چون ممکن است کسی زکات را پرداخت نکند ولی به مالش هم اضافه نشود.
آیا معنی روایت این است که روزی انسان با این چیز ها کم و زیاد نمی شود؟ یعنی رزق مقرر انسان با منع زکات اضافه نمی شود و با پرداخت زکات کم نمی شود. شاید هم معنی اش این باشد که اگر زکات پرداخت کنید جای آن پر می شود و خدا برای شما جبران می کند. (مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّة ). ممکن است معنای باطنی تری از این داشته باشد که اموال انسان آن دارایی های ظاهری انسان نیست. چیزی مال من است که برای من انتفاع داشته باشد. این طور نیست که اگر من زکات ندادم مال من اضافه شود.
به هر حال این روایت برای اثبات حرمت کافی نیست. روایت پنجم هم لسان حرمت نداشت. پس میتوان این نتیجه را گرفت که مرحوم شیخ حر قصدش این نبوده که فقط روایاتی بیاورد که دلالت بر حرمت دارند. روایاتی که منع زکات را تنقیص می کند یا نکته ای در باب منع زکات دارد را هم آورده است.
حدیث 7
سند
این روایت چندین سند دارد. برخی صحیح و برخی غیر صحیح هستند.
( وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ) طریق مرحوم صدوق به ابن مسکان صحیح است.
متن
(عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْمَسْجِدِ إِذْ قَالَ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ حَتَّى أَخْرَجَ خَمْسَةَ نَفَرٍ فَقَالَ اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنَا لَا تُصَلُّوا فِيهِ وَ أَنْتُمْ لَا تُزَكُّونَ. ) حضرت پنج نفر را از مسجد بیرون کردند به جرم اینکه زکات نمی دهند. این توبیخ سختی است. شاید گفته شود که این توبیخ سخت در مورد مستحبات نمی شود. پس این روایت دال بر سنگینی این تکلیف دارد و همچنین به ارتباط صلاه و زکات که در روایات قبل بود اشاره می کند. بنابر این علاوه بر حرمت، از این روایت فهمیده می شود که حضرت رسول مانع الزکات را از مسجد بیرون می کردند.
حدیث 8
سند
( وَ فِي ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ ) تا اینجا همه ثقه امامی هستند. (عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ) که ضعیف است. البته متهم به غلو است. پس جای تامل دارد. ولی فعلا سند روایت تمام نیست.
متن
(قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ وَ دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ) این در روایات باب وجوب زکات هم بود. این محل بحث نیست. زکات موجب از دست رفتن اموال نیست. در حرز خدای متعال قرار می گیرد. از مجموع این روایات استفاه می شود که غیر از مجاری عادی، مجاری دیگری برای قبض و بسط معاش مردم هست. این روایت که مربوط به این باب است می فرماید: (وَ مَا تَلِفَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّكَاةِ.) از این روایت حرمت استفاده نمی شود اما نکته اضافی داشته که در این باب آمده است. نکته اضافی این است که منع زکات موجب تلف مال می شود.
حدیث 9
سند
( وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ) ای سند موثق است.
متن
(عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ)حضرت فرمود امت من به خیر هستند. به خیر بودن با توجه به قرینه ذیل روایت به معنای هموار بودن مسیر زندگی امت رسول الله است. (مَا لَمْ يَتَخَاوَنُوا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ) تا زمانی که خیانت نکنند و اداء امانت کنندو زکات را پرداخت کنند. (وَ إِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِينَ. ) اگر این سه کار را ترک کردند مبتلا به قحطی و خشک سالی می شوند. یکی از این امور منع زکات است. از این روایت هم حرمت منع زکات فهمیده نمی شود اما به خاطر نکته اضافی که داشته در این باب آورده شده است.
اینها نکات مهمی است که سبب می شود یک نگاه دیگری به چرخه معاش مردم پیدا می شود.
حدیث 10
سند
( وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ)امامی ثقه (عَنْ أَبِيهِ) امامی ثقه (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ) صاحب کتاب محاسن و از اجلاء است. (عَنِ السَّيَّارِيِّ) احمد بن محمد سیاری ضعیف (عَنِ الْحَارِثِ بْنِ دِلْهَاثٍ عَنْ أَبِيهِ) این دو نفر هم مجهول است. بنابر این روایت به لحاظ سند هم ضعف دارد و هم اهمال.
متن
(عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ) مقرون بودن صلاه و زکات در جاهای دیگر هم آمده بود. (فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ) یعنی تکلیف شخص ساقط می شود چون اینها واجب ارتباطی نیستند اما این صلاه مقبول نیست و آثار ندارد. (وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ) در قران می فرماید: (أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْك ) (فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ) این هم به معنی عدم اسقاط تکلیف نیست. اما در مقام نتیجه آن اثری که در مقام شکر قرار است حاصل شود، حاصل نمی شود. شکر خدای متعال حاصل نمی شود و در نتیجه آثار آن هم نمی آید. (وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ.) خدای متعال در سوره مبارکه نساء می فرماید: (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام ) خدای متعال در این سوره یک تقوای خاصی را درخواست کرده است. این تقوای خاص با ملاحظه ارحام پیوند خورده است. این را توجه داشته باشید که در اکثر موارد تقوا و ایمان در قران متناسب با شان سوره و آیه باید معنا شود.(يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً) خدای متعال پیوند های بین انسان ها را در این آیه مطرح کرده است. نسبت به این پروردگاری که این طور شما را خلق کرده است تقوا داشته باشید. به عبارت دیگر این روابط نیاز به تقوای الهی دارد. خدای متعال در مقام ربوبیت این طور شما را خلق کرده است. رشته ربوبیت الهی شما را به هم گره زده است. این نحوه از ربوبیت نیاز به یک تقوای خاص دارد. این تقوا، اقتضاء آن رحامتی است که خدای متعال قرار داده است. رشته رحمتی را خدای متعال خلق کرده است. حق ندارید نسبت به آن بی حرمتی کنید. بعد می فرماید:(وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيبا).
روایات دیگر را خودتان ببینید. انشاء الله دو نکته اضافی که در روایات بعد وجود دارد را در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.
و الحمد لله رب العالمین…