بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیه الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه شماره 6 به تاریخ دو شنبه 17 / 07 / 1402
ادامه روایات باب سوم از أَبْوَابُ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ وَ مَا تُسْتَحَبُّ فِيه ـ باب تحریم منع الزکات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلسات قبل روایات باب اول و تعدادی از روایات باب سوم تقدیم شد. در این جلسه از روایت یازدهم باب سوم از ابواب ما تجب فیه الزکات شروع می کنیم.
باب تحریم منع الزکات
حدیث 11
سند
( وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بن احمد بن ولید) که استاد شیخ طوسی و از اجلا است. (عَنِ الصَّفَّارِ) که صاحب بصائر است. (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ) که صاحب محاسن است. (عَمَّنْ رَوَاهُ يَرْفَعُهُ) ضعف سند در اینجاست. یعنی هم نام راوی ذکر نشده است و هم مرفوعه است.
متن
قَالَ: إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ سَاءَتْ حَالُ الْفَقِيرِ وَ الْغَنِيِّ) اگر منع زکات شود احوال هر دو گروه بد می شود. هم فقرا و هم اغنیاء (قُلْتُ هَذَا الْفَقِيرُ تَسُوءُ حَالُهُ لِمَا مُنِعَ مِنْ حَقِّهِ فَكَيْفَ تَسُوءُ حَالُ الْغَنِيِّ قَالَ الْغَنِيُّ الْمَانِعُ الزَّكَاةِ تَسُوءُ حَالُهُ فِي الْآخِرَةِ.) مقصود از غنی همه اغنیاء نیست. بلکه غنی مانع الزکات است. چنین کسی در آخرت حال بدی خواهد داشت. به نظر می آید که این روایت برای اثبات حرمت منع زکات کفایت می کند. البته ممکن است در مکروهات هم چنین تعبیری به کار رود اما ابتدائا از عبارت (تسوء حاله فی الاخره) حرمت منع زکات فهمیده می شود. در این روایت یک نوع عقوبت برای مانع الزکات ذکر شده است. بنابر این سند روایت مناقشه دارد اما دلالت آن برای اثبات حرمت منع زکات شاید کفایت کند. تعبیر این روایت هم تعبیر جدیدی است.
حدیث 12
سند
( مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ) همه از ثقات امامیه هستند. بنابر این روایت صحیحه است.
متن
(عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا.) این روایت هم دلالت بر حرمت منع زکات نمی کند اما برای ذکر شدن در این باب کافی است. چون نکته اضافی در این روایت وجود دارد. از آثار منع زکات این است که زمین برکاتش را منع می کند. منظور از برکات زمین هم زیاد شدن مقدار در محصولات کشاورزی نیست. به زیاد شدن محصول برکت گفته نمی شود. این نیاز به توضیح دارد.
حدیث 13
سند
( وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بن عبدالرحمن عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ) همه امامی ثقه هستند و سند صحیح است.
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ ذِي زَكَاةِ مَالٍ نَخْلٍ أَوْ زَرْعٍ أَوْ كَرْمٍ) ظهور صدر روایت در زکات واجب است. کسی که زکات محصولات کشاورزی اش را که به آنها زکات واجب تعلق مگیرد، منع می کند (يَمْنَعُ زَكَاةَ مَالِهِ إِلَّا قَلَّدَهُ اللَّهُ تُرْبَةَ أَرْضِهِ يُطَوَّقُ بِهَا مِنْ سَبْعِ أَرَضِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.) در چند روایت این قید یوم القیامه تکرار شده است. به این معناست که تا روز قیامت این طوق گردن آنها است. یعنی از همین جا شروع می شود ولو اینکه توجه نداشته باشند. این ادامه دارد تا تکلیفش معین شود که بهشتی می شود یا جهنمی.
حدیث 14
سند
( وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ) این سند صحیح است.
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَالٌ لَا يُزَكَّى.) این تعبیر را در روایات گذشته هم داشتیم.
حدیث 15
سند
این روایت دو سند دارد. که هر دو موثق و مثل هم هستند اما یکی در کافی ذکر شده و دیگری را شیخ طوسی نقل کرده است.
1. ( وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ )
2. (وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَهُ .)
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا حَبَسَ عَبْدٌ زَكَاةً فَزَادَتْ فِي مَالِهِ.) ظاهرا می خواهد مقایسه کند بین جایی که شخص زکات می دهد و جایی که زکات نمی دهد. می فرماید این طور نیست که اگر زکات ندهد به مالش افزوده شود.
حدیث 16
سند
برای این روایت سه سند ذکر شده است. سند اول مجهول است و دو سند دیگر ضعیف می باشد.
1. مرحوم کلینی ( عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى) العطار (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ) بن عیسی (عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ) این شخص مجهول است. (عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ) غیر امامی ثقه (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ). بنابر این روایت مجهول است.
2. (وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ)
3. (رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ تَرَكَ قَوْلَهُ فِيما تَرَكْتُ .)
متن
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ مَنَعَ الزَّكَاةَ سَأَلَ الرَّجْعَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ) کسی که زکات پرداخت نمی کند به هنگام موت از خدای متعال می خواهد که بتواند برگردد و زکات مالش را پرداخت کند اما اجابت نمی شود.(وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ .) حضرت این آیه را به مانع الزکات تطبیق کرده اند. به عبارت دیگر یکی از مصادیق این آیه مانع الزکات است.
حدیث 17
سند
1. (وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ) که ثقه امامی است. (عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ) ایشان هم ثقه امامی است. (عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ) به خاطر بعض اصحابه این روایت مهمل می شود.
2. (رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ ) این سند هم مثل قبلی مهمل است.
3. (رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا ) این سند هم مرسل است.
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةٌ مَكْتُوبَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ حَجَّةً وَ حَجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْتٍ مَمْلُوءٍ ذَهَباً يُنْفِقُهُ فِي بِرٍّ حَتَّى يَنْفَدَ) یک نماز مکتوب بهتر است از بیست حج. و یک حج بهتر است از خانه ای که پر از طلا باشد و همه آن انفاق شود. (قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ لَا أَفْلَحَ مَنْ ضَيَّعَ عِشْرِينَ بَيْتاً مِنْ ذَهَبٍ بِخَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِرْهَماً) رستگار نیست کسی که بیست خانه طلا را از دست بدهد به خاطر بیست و پنج درهم. عدد بیست و پنج دلالت بر زکات دارد. چون زکات 1000 درهم 25 درهم است. (فَقُلْتُ مَا مَعْنَى خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ دِرْهَماً قَالَ مَنْ مَنَعَ الزَّكَاةَ وُقِفَتْ صَلَاتُهُ حَتَّى يُزَكِّيَ.) اگر کسی زکات ندهد نمازش هم قبول نمی شود تا زمانی که زکاتش را پرداخت کند. این در روایات دیگر هم آمده بود که نماز و زکات در مرحله قبول و اثر گذاری در کنار هم قرار داده شده اند. اگر فقط یکی از این دو انجام شود تکلیف از آن ناحیه ساقط می شود ولی در مرحله اثر گذاری به نتیجه نمی رسد.
به هرحال اگر ما باشیم و این روایت، از این روایت به تنهایی استفاده حرمت منع زکات نمی شود. چون (لا افلح) در باب مستحبات هم به کار می رود. این شخص فضیلتی را از دست داده است و رستگار نمی شود.
حدیث 18
سند
این روایت دو سند دارد:
1. ( وَ عَنْهُمْ) یعنی از مرحوم کلینی از عده من اصحابنا (عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ) بزنطی (عَن ْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى) النخاس. همه ی اینها ثقه امامی هستند پس سند صحیح است.
2. (وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى نَحْوَهُ .) این سند مهمل است.
متن
(أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ شَيْئاً أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنَ الزَّكَاةِ وَ فِيهَا تَهْلِكُ عَامَّتُهُمْ.) این روایت هم مضمون جدیدی دارد. خدای متعال تکلیفی سنگین تر از زکات بر این امت مقرر نکرده است. و بسیاری از مکلفین در مورد زکات هلاک می شوند. این مجاهده با مال است. کار بسیار سختی است. هر کسی از پس آن بر نمی آید. چون زکات مثل خمس نیست که اگر یک سال زکات را پرداخت کنید در سال بعد به آن مال زکات تعلق نگیرد. اگر سال دوم همان مال به حد نصاب زکات برسد دوباره باید زکاتش پرداخت شود. بنابر این تکلیف سنگینی است.
این روایت هم برای اثبات حرمت منع زکات کفایت می کند. علاوه بر اینکه مضمون این روایت جدید است.
توجه داشته باشید که موضوع این روایت کسانی هستند که مکلف به تکلیف زکات هستند. عمده ی این افراد از عهده این تکلیف بر نمی آیند. یا اصلا انجام نمی دهند یا درست و کامل انجام نمی دهند. مکلفین به زکات، نادر کالمعدوم نیستند. اولا عده زیادی محصولات کشاورزی دارند که شامل زکات می شود. ثانیا در گذشته عمده زکات در نقدین بوده که الان به خاطر پول کاغذی و پول های اعتباری، نقدین کنار گذاشته شده است و در نتیجه امروزه، زکات در نقدین منتفی شده است. البته به این نکته هم باید توجه داشت که موضوع زکات را نباید به صورتی ترجمه کرد که عده زیادی از آن خارج شوند و عده نادری به آن مکلف باشند. در زمان های گذشته عده زیادی مکلف به زکات بوده اند اما امروزه با تبدیل نقدین به پول عده زیادی از موضوع این تکلیف خارج شده اند. این نکته لطیفی است که برخی می گویند زکات اختصاص به نقدین ـ یعنی طلا و نقره مسکوک رایج ـ ندارد. این روایت می تواند قرینه بر این امر باشد. چون اگر زکات اختصاص به نقدین داشته باشد عده زیادی از ذیل آن خارج می شوند.
حدیث 19
سند
1. ( وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي الْعَاصِمِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ يَعْنِي ابْنَ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ يَعْنِي ابْنَ عَمَّارٍ) تا اینجا همه ثقه امامی هستند. (قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع) پس روایت مهمل است.
2. (وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا .) این سند هم ضعیف است.
متن
(يَقُولُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَضْيِيعِ الزَّكَاةِ) این تعبیر را قبلا هم داشتیم. (وَ لَا يُصَادُ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا مَا ضَيَّعَ تَسْبِيحَهُ.) پرنده ای صید نمی شود الا این که تسبیح خود را تضییع کرده باشد. پس این فقط در مورد مال نیست در مورد حیوانات هم هست. البته در مورد مال، ظهور روایت در این است که صاحب مال زکات نمی دهد و سبب ضایع شدن مال می شود. اما در مورد پرندگان ظاهرا خودشان تکلیف به تسبیح دارند و اگر انجام ندهند صید می شوند. در مورد انسان هم روایات متعددی داریم که می فرماید انسان زمانی از شیطان ضربه می خورد که دچار غفلت می شود.
حدیث 20
سند
وَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْعَاصِمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ) غیر امامی ثقه است. (عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ) ثقه امامی (عَنْ أَبِيهِ سَالِمٍ مَوْلَى أَبَانٍ) ابن سالم بیاع ثقه امامی است. اما سالم که پدر اسباط بن سالم است مهمل می باشد. لذا روایت مهمله است.
متن
(قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا مِنْ طَيْرٍ يُصَادُ إِلَّا بِتَرْكِهِ التَّسْبِيحَ وَ مَا مِنْ مَالٍ يُصَابُ إِلَّا بِتَرْكِ الزَّكَاةِ.) مالی نیست که از دست برود الا اینکه زکاتش ترک شده است. این بحث هایی است که باید با روایات دیگر دیده شود علاوه بر این که این روایات قابلیت مطالعه میدانی هم دارند.
حدیث 21
سند
( أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ) همه ثقه امامی هستند. (عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع) اینجا روایت مهمل می شود.
متن
يَقُولُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَضْيِيعِ الزَّكَاةِ فَحَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ) اگر زکات مال را بدهید علاوه بر اینکه مال طهارت پیدا می کند، در حصن الهی هم قرار می گیرد و تضییع نمی شود. تضییع شدن مال هم اقسامی است. گاهی سرقت می شود گاهی تلف می شود وگاهی هم در عین این که استفاده می کند اما مال تضییع شده است، مثل اینکه در حرام مصرف می شود. به عبارت دیگر به نظر می آید اگر زکات مال داده شود و مال در حصن الهی قرار گیرد مصرف آن هم، مصرف خوبی خواهد شد. (وَ دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالاسْتِغْفَارِ) این هم در روایات مکرر آمده است. (الصَّاعِقَةُ لَا تُصِيبُ ذَاكِراً) کسی که ذاکر باشد دچار صاعقه نمی شود. (وَ لَيْسَ يُصَادُ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا مَا ضَيَّعَ تَسْبِيحَهُ.) توضیح این جمله هم در روایات قبل گذشت.
نکته: هر چیزی که موجب حصن می شود به دنبال خود وجوب را به همراه نمی آورد. مثلا صدقه دادن سبب حفظ جان می شود. حفظ جان هم واجب است. اما از این برداشت نمی شود که صدقه دادن واجب است. چون اموری که برای حفظ مال یا جان وضع شده اند دو صورت دارند. گاهی به نحو تکلیف الزامی وضع شده اند و گاهی به نحو تکلیف استحبابی.
حدیث 22
سند
( وَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) این روایت هم مرفوعه است.
متن
(قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَمَانِيَةٌ لَا تُقْبَلُ مِنْهُمْ صَلَاةٌ مِنْهُمْ مَانِعُ الزَّكَاةِ.) هشت دسته هستند که نمازشان مقبول نیست. یکی از آنها مانع الزکات است. این مضمون با روایات قبل مشترک است. در اینجا هم این نکته هست که اسقاط تکلیف می شود اما نماز مورد قبول واقع نمی شود.
حدیث 23
سند
(عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ) امامی ثقه (عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ) غیر امامی ثقه. بنابر این سند موثق است.
متن
(عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ يَوْماً مَلْعُونٌ كُلُّ مَالٍ لَا يُزَكَّى الْحَدِيثَ.) این مضمون هم تکراری است.
حدیث 24
سند
(وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ) سند این روایت به خاطر حسین بن علوان که غیر امامی است، ضعیف می باشد.
متن
(قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ فَإِنَّهُ مَا يُصَادُ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا بِتَضْيِيعِهِمُ التَّسْبِيحَ.) مضمون این روایت هم با روایات قبل مشترک است. خیلی عجیب است که در روایات مکرر این دو چیز با هم مقارنه شده اند. تضییع تسبیح پرندگان سبب صید آنها می شود و منع از زکات سبب خروج زکات از حصن الهی و ضایع شدن آن می گردد.
حدیث 25
سند
( مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ) مرحوم سید رضی در نهج البلاغه ذکر می کند بنابر این روایت مرسل است.
متن
(عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مَنَعَ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ.) این روایت هم بر وجوب و هم بر حکم وضعی و هم بر حکم تکلیفی دلالت دارد. علاوه بر این که منع زکات موجب عقوبت است. آثار اجتماعی منع زکات هم در این روایت بیان شده است. خدای متعال در اموال اغنیاء، قوت فقرا را فرض کرده است. مال فقرا را در مال دیگران قرار داده است. پس اگر فقیری گرسنه بماند به خاطر آن چیزی است که اغنیاء از اینها منع کرده اند. خدای متعال هم در مورد این منع حق، از اغنیاء سوال می کند.
یکی از قرائنی که دلالت دارد بر اینکه موضوع زکات اعم از نقدین است همین روایت است. اینها روایاتی هستند که می فرماید اگر زکات پرداخت شود فقیری باقی نمی ماند. یعنی به اندازه لازم در مال اغنیاء حق فقرا قرار داده شده است. الان با وضعیت فعلی که طلا و نقره از موضوع زکات خارج شده است، بعید است که بقیه زکات برای این حد از فقر اجتماعی کافی باشد. البته این نیاز به محاسبه هایی دارد.
حدیث 26
سند
( الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي أَمَالِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَيْهَقِيِ عَنِ الْمُجَاشِعِيِّ) مرحوم شیخ طوسی در امالی نقل کرده اند. سند ضعیف است چون برخی از روات ضعف دارند.
متن
(عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ) این آیه دیگری است که به منع زکات تطبیق شده است.( وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ ) این آیه را در جلسه بعد خواهیم خواند. فعلا عبور می کنیم. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَالٍ يُؤَدَّى زَكَاتُهُ فَلَيْسَ بِكَنْزٍ وَ إِنْ كَانَ تَحْتَ سَبْعِ أَرَضِينَ وَ كُلُّ مَالٍ لَا يُؤَدَّى زَكَاتُهُ فَهُوَ كَنْزٌ وَ إِنْ كَانَ فَوْقَ الْأَرْضِ.) معیار کنز این نیست که زیر زمین دفن شده باشد یا روی زمین مانده باشد. اگر یک سال راکد مانده باشد و متعلق زکات شده باشد باید زکات آن پرداخت شود. اگر زکاتش پرداخته شود و در زیر زمین دفن شود به این کنز گفته نمی شود. اما اگر زکاتش پرداخته نشود، حتی اگر روی زمین هم باشد به آن کنز گفته می شود. به عبارت دیگر کنز یعنی مالی که راکد نگه داشته شده و حقوق الهی آن پرداخت نشده باشد.
این روایت برای وجوب دفع زکات و حرمت منع زکات کافی است.
حدیث 27
سند
( وَ بِإِسْنَادِهِ) سند این روایت هم تمام نیست.
متن
(قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَانِعُ الزَّكَاةِ يَجُرُّ قُصْبَهُ فِي النَّارِ يَعْنِي أَمْعَاءَهُ فِي النَّارِ وَ يُمَثَّلُ لَهُ مَالُهُ فِي النَّارِ فِي صُورَةِ شُجَاعٍ أَقْرَعَ لَهُ رَأْسَانِ يَفِرُّ الْإِنْسَانُ مِنْهُ وَ هُوَ يَتْبَعُهُ حَتَّى يَقْضَمَهُ كَمَا يُقْضَمُ الْفُجْلُ) فجل یعنی ترب. (وَ يَقُولُ أَنَا مَالُكَ الَّذِي بَخِلْتَ بِهِ.) این روایت هم مضمونش در روایات قبل بیان شده است. البته تعابیر کمی متفاوت است.
حدیث 28
سند
( وَ بِإِسْنَادِهِ) سند این روایت هم تمام نیست.
متن
(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الدَّنَانِيرِ وَ الدَّرَاهِمِ وَ مَا عَلَى النَّاسِ فِيهَا) از حضرت امام باقر علیه السلام در مورد حقوقی که در درهم و دینار است پرسیده شد (فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هِيَ خَوَاتِيمُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ جَعَلَهَا اللَّهُ مَصْلَحَةً لِخَلْقِهِ وَ بِهَا تَسْتَقِيمُ شُئُونُهُمْ وَ مَطَالِبُهُمْ) این خیلی امر ارزشمندی است. (فَمَنْ أُكْثِرَ لَهُ مِنْهَا فَقَامَ بِحَقِّ اللَّهِ فِيهَا وَ أَدَّى زَكَاتَهَا فَذَاكَ الَّذِي طَابَتْ وَ خَلَصَتْ لَهُ وَ مَنْ أُكْثِرَ لَهُ مِنْهَا فَبَخِلَ بِهَا وَ لَمْ يُؤَدِّ حَقَّ اللَّهِ فِيهَا وَ اتَّخَذَ مِنْهَا الْآنِيَةَ فَذَاكَ الَّذِي حَقَّ عَلَيْهِ وَعِيدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فِي كِتَابِهِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ- فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ .) حضرت در این روایت اولا طلا و نقره را مدح کرده اند. زیاد داشتن طلا و نقره هم محذوری ندارد ولی حقوق الهی را باید پرداخت کنید. اگر کسی زکات را پرداخت نکند ذیل این آیه قرار خواهد گرفت. انشاء الله در جلسه بعد آیه را کمی توضیح خواهیم داد.
حدیث 29
سند
( وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ) همه امامی ثقه هستند و سند صحیح است.
متن
(عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِذَا كَذَبَتِ الْوُلَاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ) این مضمون جدید است که اگر ولاه دروغ بگویند باران منع می شود. (وَ إِذَا جَارَ السُّلْطَانُ هَانَتِ الدَّوْلَةُ) و اگر سلطان ظلم کند پایه دولت سست می شود. (وَ إِذَا حُبِسَتِ الزَّكَاةُ مَاتَتِ الْمَوَاشِي.) ظاهرا منظور زکات مواشی است که اگر پرداخت نشد سبب موت مواشی می شود. از این روایت هم برداشت حرمت منع زکات نمی شود.
اگر این روایات در کنار هم قرار داده شود مفهوم زکات عوض می شود و معنای جدیدی متولد می شود. زکات صرفا مالی نیست که برای تامین فقرا باید پرداخت شود. زکات چیزی بیش از این است. هم تامین فقرا و هم تحصین و تطهیر اموال و هم تطهیر نفوس و هم الفت اجتماعی از آثار زکات است.
و الحمد لله رب العالمین…