بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر فلسفه اصول، جلسه 77 – دوشنبه 07-03-1402
استاد میرباقری
ماهیت حکم
تحلیل حکم کلی و نپرداختن به حکم کل در کلام اصولیین
کلام در ماهیت حکم در کلمات اصولیین بود. باید توجه داشت که همه این تحلیلها بازگشت به این دارد که حکم متعلق به عناوین کلی است؛ یعنی همه اصولیین سعی کردهاند حکم کلی که متعلق به عنوان کلی است را تحلیل کنند. این عنوان کلی در خارج مصادیقی پیدا میکند که آن عنوان کلی بر این مصداق منطبق شده و لذا عقل حکم به امتثال حکم در این مصداق میکند و یا به بیان مرحوم نائینی یک حکم جزئی پیدا میکند.
البته ممکن است این حکم کلی به صورت قضیه حقیقیه باشد یا به صورت قضیه خارجیه باشد، که در برخی از احکام ولائی به همین صورت هستند. مثلاً حکم لاضرر که در حدیث مبارک نبوی صلی الله علیه و آله آمده است نیز به صورت کلی ملاحظه شده است. بنابراین ماهیت حکم در کلمات ایشان ناظر به حکم کلی است و اساساً حکمی که ناظر به تغییرات «کل» است که در آن به مدیریت جامعه و تغییر آن از وضعیت «الف» به وضعیت «ب» پرداخته میشود را ملاحظه نفرمودهاند.
دیدگاه مرحوم محقق اصفهانی در ماهیت حکم
مقدمه
در تبیین ماهیت حکم هم بیان شد که اصولیین در مقابل معتزله و اشاعره، قائل به این هستند که حکم، هم نیاز به ملاکات دارد و هم انشاء. ایشان در تحلیل حکم میفرمایند که حکم نیاز به ملاک و مصلحتی دارد که طبق آن اراده و کراهتی واقع میشود و بعد از اراده و کراهت، انشائی صورت میگیرد که حقیقت حکم همین انشاء است. مرحوم محقق اصفهانی در تحلیل این انشاء میفرمایند انشاء یعنی «جعل مایمکن ان یکون داعیا (در وجوب و استحباب) او زاجرا (در حرمت و کراهت) او مرخی العنان (در اباحه)»
سپس نوبت به مرحله فعلیت میرسد که در تعبیر مرحوم نائینی فعلیت حکم به تحقق موضوع بازمیگردد و در تعبیر مرحوم بروجردی به وصول بازمیگردد. ایشان وصول را جزء مراتب حکم دانسته و میفرمایند حکم واصل حکمی فعلی است که امکان داعویت دارد و اگر حکم واصل نباشد، صرفاً انشائی واقع شده و امکان داعویت هم وجود ندارد.
عدم وجود اراده و کراهت در حکم شرعی
مرحوم محقق اصفهانی میفرمایند در مقام ثبوت مصلحت و مفسده وجود دارد اما اراده و کراهت تکوینی یا تشریعی نسبت به فعل عبد وجود ندارد؛ لذا اینکه گفته شده است که مولی شوقی نسبت به فعل عبد پیدا میکند از نگاه ایشان ناتمام است. ایشان دو اشکال به تعلق اراده به فعل عبد بیان کردهاند؛ یکی اینکه اراده و کراهت خدای متعال در حقیقت فقط به ذات خود تعلق میگیرد و اگر هم اراده و کراهت به امر دیگری دارد از این باب است که آن امر از آثار و افعال خود است؛ لذا اراده و حب خدای متعال به ذات تعلق میگیرد و به تبع آن به افعال و آثار ذات نیز اراده و حب دارد.
بله! فعلی که در این نظام احسن از عبد صادر میشود متعلق اراده الهی بوده است و به همین دلیل محقق شده است. البته این فعلی که از عبد صادر شده است در بسیاری از موارد مخالف با امر و نهی الهی است، ولی چون در نظام احسن جایگاهی دارد محقق شده است.
اشکال دوم ایشان این است که فاعل مختار فعلی که منفعت آن به خود مرید بازگشت نمیکند را اراده نمیکند زیرا اراده یعنی فاعل مختار نسبت به امری شوق پیدا میکند و این شوق اشتداد پیدا کرده و مؤکد میشود و به منزلتی میرسد که در قوا تأثیر کرده و فعل صادر میشود و این شوق در جایی محقق میشود که منفعت فعل به فاعل بازگشت کند و الا اگر هیچ منفعتی به فاعل نرسد، اشتیاقی نیز در او ایجاد نمیشود.
و در احکام شرعیه که مصالح به خود عباد بازگشت میکند و منفعتی برای مولی ندارد، اراده و کراهتی هم نسبت به آن وجود ندارد. در نتیجه حتی اگر همانند مرحوم آخوند قائل شویم که اراده و کراهت گرچه در نفس باری تعالی به فعل عبد تعلق نمیگیرد اما در نفس نبوی و ولوی صلی الله علیهما و آلهما ممکن است اراده و کراهت نسبت به فعل عبد وجود داشته باشد، بازهم مرحوم محقق اصفهانی اشکال میکنند که در احکامی که مصلحت آن به خود آمر بازگشت نمیکند، اشتیاق و اراده معنی ندارد.
بله! روشن است که خدای متعال یا ائمه معصومین علیهم السلام وقتی حکمی صادر میکنند، از این باب که این حکم، فعل خود ایشان است، نسبت به آن اراده دارند ولی ارادهای نسبت به فعل عبد ندارند. یعنی مولی وقتی قانونگذاری میکند نسبت به عمل خودش که تشریع و قانونگذاری است اراده دارد ولی این اراده با آن ارادهای که به فعل عبد تعلق گرفته و جزو مبادی حکم است، متفاوت است.
این دیدگاه ایشان ریشه در این نگاه فلسفه اخلاقی دارد که انسان فقط به خودش علقه دارد و شوق به منفعت شخصی است که باعث حرکت میشود، در حالی که در جای خود مفصلاً بحث شده است که انسان میتواند نسبت به دیگری و فعل او علقه داشته باشد. این دیدگاه که انسان فقط شوق به منفعت خود دارد به این منتهی میشود که یا حب انسان به خدای متعال هم بازگشت به حب نفس خود انسان پیدا کند، یعنی چون انسان نفس خود را دوست میدارد خدا پرستی میکند که قطعاً باطل است و یا اینکه حب انسان به ذات خود بازگشت به حب خدای متعال به ذات خودش پیدا میکند و حب انسان به خدای متعال هم حب خدای متعال به شؤون خودش هست که در این صورت غیریت نفی میشود.
دیدگاه مرحوم محقق عراقی در حقیقت حکم
مرحوم عراقی در نقطه مقابل مرحوم اصفهانی ایستاده و میفرمایند اصلاً جعل و انشائی در احکام وجود ندارد و اصل حکم همان اراده و کراهت است.
ایشان در نهایه الافکار میفرمایند: «(فان) الحقائق الجعلية عبارة عن اعتبارات متقومة بالإنشاء الناشئ عن قصد التوصل به إلى حقائقها على نحو يكون القصد و الإنشاء واسطة في ثبوتها و من قبيل العلة التامة لتحققها بحيث لو لا القصد و الإنشاء لما كان لها تحقق في وعاء الاعتبار المناسب لها كما هو الشأن في جميع الأمور القصدية كالتعظيم و التوهين و الملكية و نحوها من العناوين التي يكون الجعل المتعلق بها مصحح اعتبارهما في موطنها»
یعنی امور جعلیه همانند تعظیم و تحقیر اموری اعتباری هستند که قوام آن انشاء است و مقصود از این انشاء رسیدن به حقیقت آن امر اعتباری است؛ لذا حقیقت امور جعلی قصد و انشاء است و این انشاء و قصد به منزله علت تامه در امور جعلی است، و در حکم شرعی نیازی به چنین امری نیست، بلکه همین که مولی نسبت به امری اراده یا کراهت داشته باشد، کفایت میکند. این مطلب در جلسات آینده تبیین خواهد شد.