جمع بندی از استظهار «ماغنمتم»
11-9-1397

همانطور که بیان شد غنیمت در لغت مفهوم عام تری از غنائم دارالحرب دارد و استعمالات آن نیز در معنای اعم بسیار است همانطور که استعمال در خصوص غنائم دار الحرب نیز دارد اما در باب خمس در بسیاری از موارد غنیمت در غنیمت دارالحرب استعمال میشود که اگر در روایات باب خمس اینگونه باشد باعث انصراف در باب خمس میشود یعنی این استمعالات نشان از این دارد که ارتکاز در باب خمس این بوده است که مراد از غنیمت خصوص غنائم دار الحرب است که شاید این ارتکاز به این دلیل بوده است که آنچه در صدر اول متعلق خمس بوده است عموما غنیمت بوده است که اگر این استعمالات به حد ظهور لغوی برسد بگونه ای که وقتی غنیمت بدون قرینه استعمال میشود به معنای غنیمت دارالحرب باشد، آیه هم بر همان ظهور معنی میشود
اگر ظهور وضعی در زمان معصوم بدست بیاید دیگر این اشکال که این لفظ ممکن است منقول شده باشد ـ یعنی در هنگام نزول آیه معنای عامی داشته است و سپس به خصوص غنیمت دارالحرب منقول شده است ـ وارد نیست چراکه اصل عدم انتقال است که اگر این اصل را نپذیریم اشکال فقط در لفظ غنیمت نیست بلکه در بسیاری از موارد راهی به ظهور وضعی صدر اول نداریم چراکه آنچه در دست ماست یا ارتکاز عرفی زمان ماست و یا استعمالات و لغتنامه هایی است که بعد از زمان نزول قرآن است
در جلسات گذشته بعض روایاتی که غنیمت در آنها در خصوص غنائم دار الحرب بکار رفته است مورد بررسی قرار گرفت و اینک بعض دیگر به عنوان نمونه بررسی میشود
روایت پنجم
درکافی شریف آمده است که:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ الْغَوْصِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ
روشن است که غنیمت در اینجا در عرض سایر متعلقات خمس آمده است و مراد خصوص غنیمت دار الحرب است و به همین مضمون روایات دیگری نیز وجود دارد که در ادامه می آید
همچنین در تهذیب آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا رَفَعَ الْحَدِيثَ قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ الْمَعَادِنِ وَ الْغَوْصِ‏ وَ الْمَغْنَمِ الَّذِي يُقَاتَلُ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَحْفَظِ الْخَامِسَ
همچنین در خصال آمده است که :
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ فِيمَا يُخْرَجُ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْبَحْرِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ الْحَلَالِ الْمُخْتَلِطِ بِالْحَرَامِ إِذَا لَمْ يُعْرَفْ صَاحِبُهُ وَ الْكُنُوزِ الْخُمُسُ.
در روایت اول لفظ غنائم و در روایت دوم لفظ مغنم و در اینجا لفظ غنیمت آمده است که در اینجا هم در عرض سایر متعلقات خمس آمده است که روشن است مراد از غنیمت خصوص غنائم دارالحرب است
مرحوم شیخ صدوق شبیه به همین روایت را نیز آورده اند و آن اینکه:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْخُمُسُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْكُنُوزِ وَ الْمَعَادِنِ وَ الْغَوْصِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ نَسِيَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ الْخَامِسَ.
ممکن است گفته شود که گرچه مراد از غنیمت خصوص غنیمت دارالحرب است ولی ما غنمتم در آیه در معنی عام استعمال شده است که در جواب گفته میشود که استفاده خصوص غنیمت دار الحرب از غنیمت و غنائم از مجموع هیئت و ماده نیست که بگویید این ماده در هیئت دیگر در معنای عام استعمال میشود بلکه استفاده عموم از ماده است که فعل و این مصادر در این ماده مشترک اند ضمن اینکه در باب خمس برای غنائم دار الحرب از فعل هم استفاده شده است پس بنابر این تفصیل بین «غنمتم» و «غنیمت و غنائم» دشوار است و نیازمند دلیل است یعنی چون هیئت مصدر برای تقیید ماده نیست بنابراین در خصوص باب غنیمت باید ادعا شود که این صیغ معنای خاصی دارند که گرچه این ادعا معقول و ممکن است اما این نیازمند اثبات و دلیل است
نکته دیگر این است که ممکن است گفته شود که غنیمت در صدر اول دارای معنایی بوده است که در گذر زمان مصادیقی به آن اضافه شده است همانند مفهوم چراغ که در زمان به چراغ نفتی گفته میشد و در گذر زمان به چراغ های الکتریکی هم گفته میشود اما نه به این معنی که موضوع له عوض شده باشد بلکه به این معنی که توسعه در مفهوم لفظ داده شده باشد
در جواب باید گفته شود که اگر بپذیریم که توسعه در مفهوم اتفاق افتاده است پس در موضوع له تغییر ایجاد شده است ولی اگر نپذیریم در مفهوم توسعه اتفاق افتاده است با توجه به اینکه این مصادیق در همان زمان هم موجود بوده اند نمیتوان گفت که در زمانی موضوع له شامل آنها نمیشده است و بعدا شامل آنها شده است اما در مثال چراغ و امثال ذلک مرحوم طباطبایی در المیزان فرموده اند که موضوع له در امثال اینها کاربردشان است یعنی از همان ابتدا چراغ وضع شده است برای وسیله ای که ایجاد روشنایی کند
جمع بندی در استظهار از «ماغنمتم»
ظهر مماذکرنا الی هنا که با رجوع به لغت درمیابیم که غنیمت فی الجمله وضع در اعم از غنائم دار الحرب شده است اما مراد مطلق الفوائد هم نیست و از طرف دیگر روایات مفسره ذیل آیه هم دال بر عمومیت معنی «ماغنمتم» هستند، اما به لحاظ استعمالات میتوان گفت که غنیمت در هردو طرف استعمال شده است.
بنابر این دو نکته مسلم است یکی اینکه مراد خصوص غنیمت دارالحرب نیست و دوم اینکه مراد مطلق الفوائد هم نیست بلکه فایده ای است که دارای خصوصیتی است بنابر این نمیتوان همه متعلقات خمسی که در روایات آمده است را از آیه مبارکه استفاده نمود و همچنین نمیتوان مواردی که در روایات نیامده است را نیز از آیه شریفه استظهار کرد و به همین دلیل در تعارضات روائی هم نمیتوان برای اثبات عموم آیه شریفه را مرجح قرار داد.
به عبارت دیگر گرچه مسلم است که مراد از غنیمت اعم از دار الحرب است اما قطعا مطلق الفوائد هم مراد نیست بلکه فایده خاصی مراد است اما به این دلیل که قیود به صور گوناگونی بیان شده است نمیتوان گفت کدام قید صحیح است
یعنی وقتی بعضی «بلا مشقة» را قید دانسته اند و بعضی «بلاعوض» را و بعضی دیگر «غیر مترقبه بودن» را قید دانسته اند و نمیتوان از استعمالات مختلف این قید را استنباط کرد باید به قدر متیقن از قیود اتخاذ کرد یعنی اگر فایده ای باشد که هرسه قید در آن لحاظ شده باشد یعنی هم بلا مشقة باشد و هم بلاعوض و هم غیر مترقبه باشد داخل در «ماغنمتم» است اما بیش از این را نمیتوان از آیه شریفه استفاده کرد.
بنابر این اینکه گفته شود ارباح مکاسب دو دسته اند یکی ارباحی که موونه سال است و دیگری مازاد بر موونه و گفته شود که فقط مورد دوم مصداق غنیمت است قابل اثبات نیست
بررسی روایات اختصاص خمس به غنائم
درگام بعد در تبیین آیه باید به دو روایت بپردازیم که در آنها خمس مختص به غنائم شده است که یکی از آن دو صحیحه است
در من لایحضره الفقیه آمده است که وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ الْخُمُسُ إِلَّا فِي الْغَنَائِمِ

پیمایش به بالا