جــلــســه هشتاد و یک
ادله تعمیم استثناء مؤونه به غیر ارباح
9-7-98
همانطور که گفته شد روشن است که موونه تحصیل از همه اقسام موونه باید استثناء شود ولی در غنیمت یک نکته وجود دارد چراکه هزینه جنگ در غنائم از غنیمت خارج نمیشود چراکه در روایات خمس غنیمت بدون اینکه هزینه های جنگ از غنیمت جدا شود خمس آن جدا شود و بقیه بین مقاتلین تقسیم شده است لذا هزینه های جنگ استثناء نشده است ولی هزینه نگهداری و رساندن غنیمت به محل زندگی مقاتلین را میتوان قبل از تقسیم غنیمت از غنائم جدا کرد
اما اگر برای جنگ هزینه های خاصی مثل کرایه کردن اسب شده باشد آیا میتوان هزینه آن را از غنیمت جدا کرد مثل اینکه نقل شده است که در جنگ صفین حضرت از عده ای قایق گرفتند تا از رودخانه ای عبور کنند که این هزینه ها ممکن است از غنیمت استثناء شود که مشهور متعرض این هزینه ها نشده اند ولی مرحوم حائری فرموده اند هزینه های جنگ هم موونه تحصیل جنگ است و از آن استثناء میشود
همانطور که فقها فرموده اند میتوان گفت که استثناء موونه تحصیل از خمس خروج تخصصی است چراکه موضوع ادله خمس فایده است و تا هزینه های تحصیل جدا نشود فایده صادق نیست و اگر هم تخصص را نپذیریم بازهم روایاتی دال بر آن است لذا ادله خمس در اینجا تخصیص خورده اند
اما در موونه عیال باید گفت که روایات زیادی داریم که موونه عیال در ارباح مکاسب اما کلام در غیر ارباح مکاسب است که دراینجا محل بحث است
استدلال برای تعمیم استثناء موونه در غیر ارباح مکاسب
یکی از ادله ای که برای استثناء موونه عیال در ارباح مکاسب به آن تمسک شده است خروج تخصصی موونه سنه از ارباح است که این استدلال در غیر این باب هم جاری است؛ بیان ذلک:
مرحوم شاهرودی به بعضی نسبت داده اند که یکی از استدلالات بر استثناء موونه سنه در ارباح مکاسب این است که اگر موونه عیال از ربح مکاسب جدا نشود اصلا فایده بر آن صدق نمیکند لذا خروج موونه سنه تخصصی است که مرحوم شاهرودی فرموده اند همین استدلال را در ابواب دیگر هم میتوان مطرح کرد
مناقشه
بی تردید ربحی که به دست شخص میرسد قبل از استثناء موونه هم فایده است لذا نمیتوان گفت تخصصا خارج است و این دلیل در خود ارباح مکاسب هم ناتمام است چه رسد به تعمیم آن به ابواب دیگر و این نسبت مرحوم شاهرودی هم به صاحب استدلال خیلی روشن نیست و معلوم نیست مراد وی هم همین باشد
استدلال به روایات
همانطور که گفته شد دو روایت محل بحث است یکی روایت اشعری و دوم روایت بزنطی و اما در روایت ابی علی راشد اگر «امتعتهم» را تعمیم دهیم میتواند در اینجا هم مستند واقع شود که در این صورت دلالت تمام میشود چراکه موونه در این روایت قطعا موونه عیال است چراکه اضافه به ضمیر شده است که بازگشت به ذوی العقول دارد یعنی دال بر هزینه های شخصی است، ولی اگر گفتیم که امتعتهم شامل مثل معدن و کنز نمیشود که ظاهرا همینطور باشد دیگر نمیتوان به آن استناد کرد
برای اینکه این روایت تعمیم نداشته باشد دو قرینه میتوان بیان کرد اول اینکه سوال مربوط به اموالی بوده است که در دست عموم مردم است که این اموال معمولا از ارباح مکاسب بوده است نه معدن و غنیمت و دوم اینکه لو فرض که سوال هم عام باشد اما حضرت در جواب فرمودند «فی امتعتهم و صنائعهم» که امتعه بعید است عمومیتی داشته باشد که شامل غنیمت و معدن هم بشود
بعضی از خواسته اند از اطلاق موونه استفاده کنند که در غیر ارباح هم موونه سنه استثناء میشود که این استدلال ناتمام است چراکه ممکن است موونه عمومیت داشته باشد ولی موضوع آن فقط خمس ارباح مکاسب باشد و اما تمسک به اینکه چون موونه تحصیل در همه اقسام خارج میشود و در این روایت موونه عمومیت دارد لذا از هرچه موونه تحصیل خارج شود باید موونه سنه هم خارج شود هم واضح البطلان است.
اشکال در تعمیم خمس
همانطورکه در جلسه گذشته بیان شد خمس در این دو روایت اطلاق دارد ولی بعضی اشکال کرده اند که اولا قوت عیال فقط در ارباح مکاسب محل خلاف بین رواة بوده است و ثانیا همه روایاتی هم که اختلاف در آنها بیان شده است همگی در ارباح مکاسب هستند و ثالثا در هیچ یک روایات معدن و غنیمت و متعلقات دیگر خمس یحثی از استثناء موونه نیست و حتی موونه تحصیل هم در ابواب دیگر روایتی ندارد و رابعا معمولا موونه عیال از ارباح مکاسب خارج میشود و عده کمی هستند که موونه عیال را از معدن و امثال اینها جدا کنند لذا اگر مراد از موونه در این روایات موونه قوت باشد موضوع این روایات هم فقط ارباح مکاسب خواهد بود
مناقشه
این استدلالات قابل قبول نیست و این قرائنی که در اینجا بیان شده است در حدی نیست که باعث از بین رفتن اطلاق یشود یعنی این قرائن باعث نمیشود که کلام محفوف به قرائنی باشد که از انعقاد اطلاق جلوگیری کند
اما مناقشه در روایت بزنطی که اخرجه دال بر شخصی بودن سوال باشد و خمس را از اطلاق بیاندازد هم ناتمام است چراکه وقتی یک فقیه سوالی میپرسد فقط ناظر به وظیفه شخصی خود نیست
مناقشه در روایت اشعری هم که بگوییم سوال ناظر به ارباح است که اصلا قابل قبول نیست چراکه سوال عام است و شامل امثال معدن و کنز و غوص هم میشود و اینکه «صناع» هم در روایت ذکر شده است قرینه بر تخصیص «علی جمیع ما یستفید» نیست
استدلال بر اطلاق در موونه
استدلال اول
همانطور که در جلسه گذشته بیان شد بعضی فرموده اند که موونه ظهور در موونه قوت دارد که در این صورت استدلال به این روایات برای تعمیم حکم به غیر ارباح مکاسب خیلی روشن است ولی اصل این استظهار محل تامل است و واضح نیست و فقیه دیگری هم این استظهار را از لفظ موونه ندارد
استدلال دوم
ممکن است به اطلاق لفظ موونه نیز تمسک شود به این بیان که موونه اطلاق دارد و هم شامل موونه سنه است و هم شامل موونه تحصیل است که در بررسی این استدلال باید گفت اگر جامعی حقیقی بین موونه تحصیل و موونه عیال وجود داشته باشد که تمسک به اطلاق تمام است ولی اگر بین این دو تباین وجود داشته باشد و جامع حقیقی بین آنها نباشد بلکه فقط جامع مفهومی داشته باشند دیگر نمیتوان به اطلاق تمسک کرد و هردو فرد متباین را داخل در اطلاق بدانیم.