بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 83 یک شنبه 01 / 07/ 1403
نصاب زکات انعام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نصاب زکات انعام
نصاب شتر
در ادامه بحث های سال گذشته، بحث ما به نصاب زکات رسید.
مرحوم سید می فرماید: «و يشترط في وجوب الزكاة فيها مضافاً إلى ما مرَّ من الشرائط العامّة أُمور: الأوّل: النصاب و هو في الإبل اثنا عشر نصاباً: الأوّل: الخمس و فيها شاة، الثاني: العشر و فيها شاتان، الثالث: خمسة عشر و فيها ثلاث شياه، الرابع: العشرون و فيها أربع شياه، الخامس: خمس و عشرون و فيها خمس شياه، السادس: ستَّ و عشرون و فيها بنت مخاض، و هي الداخلة في السنة الثانية. السابع: ستَّ و ثلاثون، و فيها بنت لبون، و هي الداخلة في السنة الثالثة، الثامن: ستّ و أربعون و فيها حقّة، و هي الداخلة في السنة الرابعة، التاسع: إحدى و ستّون، و فيها جذعة و هي الّتي دخلت في السنة الخامسة، العاشر: ستّ و سبعون و فيها بنتا لبون، الحادي عشر: إحدى و تسعون و فيها حقّتان، الثاني عشر: مائة و إحدى و عشرون، و فيها في كلّ خمسين حقّة و في كلّ أربعين بنت لبون بمعنى أنّه يجوز أن يحسب أربعين أربعين و في كلّ منهما بنت لبون، أو خمسين خمسين و في كلِّ منهما حقّة، و يتخيّر بينهما مع المطابقة لكلّ منهما، أو مع عدم المطابقة لشيء منهما، و مع المطابقة لأحدهما الأحوط مراعاتها بل الأحوط مراعاة الأقلِّ عفواً ففي المائتين يتخيّر بينهما لتحقّق المطابقة لكلّ منهما، و في المائة و خمسين الأحوط اختيار الخمسين و في المائتين و أربعين الأحوط اختيار الأربعين و في المائتين و ستّين يكون الخمسون أقلّ عفواً و في المائة و أربعين يكون الأربعون أقلّ عفواً »
در مورد زکات شتر 12 نصاب بیان شده است:
1. پنج شتر: یک گوسفند
2. ده شتر: دو گوسفند
3. پانزده شتر: سه گوسفند
4. بیست شتر: چهار گوسفند
5. بیست و پنج شتر: پنج گوسفند
6. بیست و شش شتر: یک بنت مخاض یعنی شتری که داخل سال دوم شده است.
7. سی و شش شتر: یک بنت لبون یعنی شتری که داخل سال سوم شده است.
8. چهل و شش شتر: یک حقّه یعنی شتری که داخل سال چهارم شده است.
9. شصت و یک شتر: یک جذعه یعنی شتری که داخل سال پنجم شده است.
10. هفتاد و شش شتر: دو بنت لبون.
11. نود و یک شتر: دو حقّه.
12. صد و بیست و یک شتر: در هر 50 شتر یک حقه و در هر 40 شتر یک بنت لبون. در این جا سه حالت پیش می آید:
• تعداد شتر ها با هردو نصاب قابل محاسبه است. مثل 200 شتر. در این صورت مکلف مخیر است که 4 حقه به عنوان زکات بدهد یا اینکه 5 بنت لبون بدهد.
• اگر تعداد شتر ها با یکی از دو نصاب قابل محاسبه باشد احتیاط واجب در این است که با همان نصاب محاسبه شود. مثل 240 شتر که می شود 6 بنت لبون.
• اگر تعداد شتر ها با هیچ کدام قابل محاسبه نبود و اضافه می آورد، مکلف مخیر است که با هر کدام خواست محاسبه کند. البته احوط این است که با نصابی محاسبه شود که کمتر اضافه می آورد.
خلاصه، برای شتر 12 نصاب تعیین شده است. به هر نصابی که رسید باید به اندازه ای که مشخص شده زکات را پرداخت کند. از یک نصاب تا نصاب بعدی، معفو است. آخرین نصاب هم 121 به بعد است. روش محاسبه در آخرین نصاب، سه نکته داشت که بیان شد.
در مورد نصاب شتر مخالفت هایی با فتوای مرحوم سید صورت گرفته است. بعضی از این حواشی را تقدیم می کنم:
1. مرحوم آیت الله بروجردی می فرماید: «بناءً على ما ذكرناه من انحصار العفو بالآحاد بين العقود لا يتصوّر كون حساب أقلّ عفواً من آخر». ایشان می فرماید باید ترکیبی محاسبه کنید. در این صورت چیزی اضافه نمی آید مگر اینکه کمتر از 10تا است. این مبنا را خیلی از فقها قبول دارند.
2. مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی می فرماید: «بل بمعنى وجوب مراعاة المطابق منهما و لو لم تحصل إلّا بهما لوحظا معاً و يتخيّر مع المطابقة بكلّ منهما أو بهما و على هذا لا يتصوّر صورة عدم المطابقة بل هي حاصلة لا محالة بأحد الوجوه المزبورة في العقود نعم فيما اشتمل على النيّف و هو ما بين العقدين من الواحد إلى تسعة لا يتصوّر المطابقة فتراعى على وجه يستوعب الجميع ما عدا النيّف و يعفى عنه». ایشان می فرماید: تخییر بین 40 و 50 با این توضیحی که مرحوم سید می دهد صحیح نیست. بلکه باید در جایی که با 40 مطابق است با 40 محاسبه شود و در جایی که با 50 تطابق دارد با 50 محاسبه شود. مثلا 150تا باید با 50 حساب شود. اگر می شود که با هردو محاسبه کنید باید ترکیبی محاسبه شود. مثلا 130تا باید یک 50 تا و دوتا 40 تا حساب شود. البته اگر عددی باشد که بر هردو تطبیق می کند مثل 200تا، در این مورد بین اینکه 50 تا را حساب کند یا 40تا، تخییر وجود دارد.
در اینجا حواشی متعددی وجود دارد که انشاءالله خودتان مطالعه کنید. ولی دو نظر اصلی در این بحث وجود دارد. نظر مرحوم سید و نظر مشهور. دلیل این دو فتوا هم روایات باب می باشد. انشاءالله روایات را می خوانیم تا ببینیم کدام نظر از روایات استظهار می شود.
باب اول
مرحوم شیخ حر در باب اول از ابواب زکات الانعام، دو روایت صحیحه ذکر می کند. عنوان باب اول این چنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ بُلُوغِ النِّصَابِ فِي وُجُوبِ الزَّكَاةِ فِي الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ عَدَمِ وُجُوبِ شَيْءٍ فِيمَا نَقَصَ عَنِ النِّصَابِ وَ أَنَّهُ لَا يُضَمُّ أَحَدُهَا إِلَى الْآخَرِ». ایشان از این دو روایت سه حکم استظهار می کنند:
1. یکی از شرایط تعلق زکات به انعام ثلاثه، نصاب است.
2. تا وقتی به نصاب اول نرسیده، زکات عفو شده است.
3. هر کدام از این انعام ثلاثه باید جداگانه به نصاب برسند. مثلا اگر کسی شتر و گوسفند دارد، هر کدام باید جداگانه به نصاب برسند تا زکات به آنها تعلق گیرد.
این دو روایت به صورت تقطیع شده در این باب ذکر شدهاند.
روایت اول: صحیحه زراره
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ مِنَ الْإِبِلِ شَيْءٌ الْحَدِيثَ».
سند و دلالت این روایت تمام است. امام باقر علیه السلام می فرماید: ما دون النصاب معفو است. علاوه بر اینکه از این روایت استظهار می شود برای تعلق زکات نصاب واجب است.
روایت دوم: صحیحه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ كُنَّ عِنْدَهُ أَرْبَعُ أَيْنُقٍ وَ تِسْعٌ وَ ثَلَاثُونَ شَاةً وَ تِسْعٌ وَ عِشْرُونَ بَقَرَةً أَ يُزَكِّيهِنَّ قَالَ لَا يُزَكِّي شَيْئاً مِنْهُنَّ لِأَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْهُنَّ تَامّاً فَلَيْسَ تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ».
از امام صادق علیه السلام در مورد زکات انعام شخصی پرسید که 4 شتر و 39 گوسفند و 29 گاو دارد. حضرت فرمود هیچ کدام زکات ندارند چون هیچ کدام به نصاب نرسیدهاند.
به نظر ما از این دو روایت صحیحه، آنچه که مرحوم شیخ حر استظهار کردهاند و در عنوان باب آوردهاند صحیح است.
باب دوم
عنوان باب دوم این چنین است: «بَابُ تَقْدِيرِ النُّصُبِ فِي الْإِبِلِ وَ مَا يَجِبُ فِي كُلِّ نِصَابٍ مِنْهَا وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْكَامِهَا». نصاب شتر و آنچه که در هر نصاب واجب است و برخی احکام دیگر در این باب ذکر شده است.
روایت اول: صحیحه زراره
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ مِنَ الْإِبِلِ شَيْءٌ فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً فَفِيهَا شَاةٌ إِلَى عَشَرَةٍ فَإِذَا كَانَتْ عَشْراً فَفِيهَا شَاتَانِ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةَ عَشَرَ فَفِيهَا ثَلَاثٌ مِنَ الْغَنَمِ فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ فَفِيهَا أَرْبَعٌ مِنَ الْغَنَمِ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَفِيهَا خَمْسٌ مِنَ الْغَنَمِ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ فَإِنْ زَادَتْ عَلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ بِوَاحِدَةٍ فَفِيهَا بِنْتُ لَبُونٍ إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ حِقَّةً لِأَنَّهَا اسْتَحَقَّتْ أَنْ يُرْكَبَ ظَهْرُهَا إِلَى سِتِّينَ فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَحِقَّتَانِ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ فَإِنْ زَادَتْ عَلَى الْعِشْرِينَ وَ الْمِائَةِ وَاحِدَةٌ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ».
این روایت همان روایت باب قبل است که به صورت کامل در اینجا ذکر شده است. دقیقا همان فتوایی که از مرحوم سید و دیگران در مورد نصاب شتر خوانده شد در این روایت آمده است.
در عبارت « فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ» حکم استثنایی ذکر شده است که این هم مورد بحث فقها قرار گرفته است که بعدا در مورد آن بحث خواهیم کرد. در نصاب 26 تا 35، اگر «ابْنَةُ مَخَاضٍ» نداشت می تواند «ابْنُ لَبُونٍ ذکر» بدهد.
در پایان این روایت می فرماید: «فَإِنْ زَادَتْ عَلَى الْعِشْرِينَ وَ الْمِائَةِ وَاحِدَةٌ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ». این دقیقا مطابق فتوای مرحوم سید می باشد. ظاهر این عبارت تخییر است. وقتی به 121 رسید دیگر نصاب خاصی وجود ندارد. می تواند در هر 40 تا یک ابنه لبون بدهد یا در هر 50 تا یک حقه بدهد. میتوان 40تا 40تا حساب کند یا 50تا 50تا. ابتدائاً این روایت ظهور در تخییر دارد که مرحوم سید به آن فتوا دادهاند. فرقی ندارد که چه مقدار اضافه می آید. مثلا 130 تا اگر با 40تا محاسبه شود 10تا اضافه می آید و اگر با 50تا محاسبه شود 30تا اضافه می آید. طبق این روایت فرقی ندارد و مکلف مخیر است.
روایت دوم: صحیحه ابی بصیر
این روایت دو سند دارد که هر دو صحیح هستند.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الزَّكَاةِ فَقَالَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ مِنَ الْإِبِلِ شَيْءٌ فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً فَفِيهَا شَاةٌ إِلَى عَشْرٍ فَإِذَا كَانَتْ عَشْراً فَفِيهَا شَاتَانِ إِلَى خَمْسَ عَشْرَةَ فَإِذَا كَانَتْ خَمْسَ عَشْرَةَ فَفِيهَا ثَلَاثٌ مِنَ الْغَنَمِ إِلَى عِشْرِينَ فَإِذَا كَانَتْ عِشْرِينَ فَفِيهَا أَرْبَعٌ مِنَ الْغَنَمِ إِلَى خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَفِيهَا خَمْسٌ مِنَ الْغَنَمِ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ فَإِنْ لَمْ يَكُنِ ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ أُنْثَى إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ إِلَى سِتِّينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّتَانِ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ فَإِذَا كَثُرَتِ الْإِبِلُ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ الْحَدِيثَ.»
در این روایت هم می فرماید: « فَإِذَا كَثُرَتِ الْإِبِلُ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ» اگر از 120 بگذرد در هر 50تا یک حقه است. در این روایت 40تا را ذکر نکردهاند. ظاهر این روایت هم موید فتوای تخییر است که مرحوم سید بیان نمود. چون با 50تا همیشه می توان حساب کرد و در روایت قبل اضافه ای دارد که می فرماید با 40تا هم می توانید حساب کنید. یعنی مخیر هستید.
روایت سوم: موثقه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ بْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا لَيْسَ فِي الْإِبِلِ شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً فَفِيهَا شَاةٌ ثُمَ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَإِذَا زَادَتْ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ فَإِذَا زَادَتْ عَلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ فَابْنَةُ لَبُونٍ إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ فَإِنْ زَادَتْ فَحِقَّةٌ إِلَى سِتِّينَ فَإِذَا زَادَتْ فَجَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ فَإِنْ زَادَتْ فَابْنَتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ فَإِنْ زَادَتْ فَحِقَّتَانِ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ فَإِنْ زَادَتْ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ الْحَدِيثَ».
این روایت دقیقا همان مضمون روایت اول را بیان می کند. با این تفاوت که روایت اول صحیحه بود اما این روایت موثقه است. در روایت اول زراره از امام باقر علیه السلام نقل می کند ولی در این روایت زراره از امامین علیهما السلام روایت را نقل می نماید.
روایت چهارم: صحیحه عبد الرحمن بن حجاج
تا اینجا روایات مرحوم صدوق بیان شد. از این جا به بعد روایات مرحوم کلینی نقل می شود. برای این روایت 4 سند ذکر شده که همه آنها صحیح می باشند.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي خَمْسِ قَلَائِصَ شَاةٌ وَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ شَيْءٌ وَ فِي عَشْرٍ شَاتَانِ وَ فِي خَمْسَ عَشْرَةَ ثَلَاثُ شِيَاهٍ وَ فِي عِشْرِينَ أَرْبَعٌ وَ فِي خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ خَمْسٌ وَ فِي سِتٍّ وَ عِشْرِينَ بِنْتُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ هَذَا فَرْقٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ النَّاسِ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا بِنْتُ لَبُونٍ إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ إِلَى سِتِّينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا بِنْتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ فَإِذَا كَثُرَتِ الْإِبِلُ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ».
عبد الرحمن بن حجاج در این روایت می گوید در اینجا تفاوت ما با عامه در این است که ما می گوییم 25تا شتر باید 5 گوسفند بدهد و از 26تا باید یک ابنة مخاض بدهد. ولی آنها می گویند اگر به 25تا رسید باید یک ابنة مخاض بدهد. عامه برای 25 و 26 دو نصاب قائل نیستند.
در این روایت نصاب یازدهم ذکر نشده است. ذکر نشده که نصاب 91 تا 120 چه مقدار است. پس بعد از بیان نصاب دهم وارد نصاب دوازدهم شده است.
بیان نصاب دوازدهم در این روایت مثل صحیحه ابی بصیر است که فقط گفته شده هر 50تا یک حقه بدهد. در این روایت هم مثل صحیحه ابی بصیر در نصاب دوازدهم از 40تا شتر صحبت نشده است.
پس ظاهر این روایت هم با فتوای مرحوم سید تطابق دارد.
روایت پنجم
این روایت به لحاظ سندی ضعیف است. محمد بن مقرن و پدرش و جدش و جد پدرش، به لحاظ رجالی همگی مهمل هستند.
«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُقَرِّنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَمْعَةَ بْنِ سُبَيْعٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ جَدِّ أَبِيهِ فِي حَدِيثٍ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَتَبَ لَهُ فِي كِتَابِهِ بِخَطِّهِ مَنْ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ إِلَّا أَرْبَعَةٌ مِنَ الْإِبِلِ وَ لَيْسَ لَهُ مَالٌ غَيْرُهَا فَلَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبُّهَا فَإِذَا بَلَغَ مَالُهُ خَمْساً مِنَ الْإِبِلِ فَفِيهَا شَاةٌ».
مضمون این روایت تکرار روایات صحیحه دیگر است. بهتر بود که این روایت در باب اول می آمد.
روایت ششم: صحیحه فضلا
«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا فِي صَدَقَةِ الْإِبِلِ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ إِلَى أَنْ تَبْلُغَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ ذَلِكَ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ فَفِيهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الْفَحْلِ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ سِتِّينَ فَإِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ فَفِيهَا جَذَعَةٌ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ سَبْعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ سَبْعِينَ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ تِسْعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ ثُمَّ تَرْجِعُ الْإِبِلُ عَلَى أَسْنَانِهَا وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْءٌ الْحَدِيثَ».
این روایت به لحاظ مضمون با روایات قبل متفاوت است. در این روایت می فرماید وقتی به 25تا رسید باید یک ابنة مخاض بدهد. این مضمون نزدیک به فتوای عامه است و با روایات قبل تفاوت دارد. تفاوت دیگر اینجاست که در این روایت 35 و 45 و 60 و 75 و90 نصاب قرار داده شدهاند. در حالی که در روایات قبل 36 و 46 و 61 و 76 و 91 نصاب قرار داده شدهاند.
ذیل روایت اضافه ای دارد که می فرماید: «وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْءٌ». این جمله را بعدا در جمع بین این روایات توضیح خواهیم داد.
روایت هفتم: تکرار صحیحه فضلا
مرحوم شیخ حر همین صحیحه فضلا را از مرحوم صدوق از معانی الاخبار نقل می کند و می فرماید در نسخه صیحیحه ای که داشتم اینگونه آمده بود:
«وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ عَلَى مَا فِي بَعْضِ النُّسَخِ الصَّحِيحَةِ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ عِشْرِينَ (فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) فَفِيهَا بِنْتُ مَخَاضٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ (فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ ثُمَّ قَالَ إِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ (وَ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) فَفِيهَا حِقَّةٌ ثُمَّ قَالَ فَإِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ (وَ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) فَفِيهَا جَذَعَةٌ ثُمَّ قَالَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ (وَ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) – فَفِيهَا بِنْتَا لَبُونٍ ثُمَّ قَالَ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ (وَ زَادَتْ وَاحِدَةٌ) فَفِيهَا حِقَّتَانِ وَ ذَكَرَ بَقِيَّةَ الْحَدِيثِ مِثْلَهُ».
این روایت تهافتی که بین صحیحه فضلا و صحاح دیگر وجود داشت را حل می کند. اما این نسخه از این روایت قابل اعتماد نیست. در جلسه بعد توضیح خواهیم داد که در این نسخه حاشیه وارد متن روایت شده و نمی توان به این نسخه اعتماد کرد.
و الحمد لله رب العالمین …