جــلــســه نــود
صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه حبی (روایت اول و دوم)
18-8-98
ادامه بررسی روایت اول
استظهار سیزدهم از روایت شریفه
همانطور که در جلسه گذشته مطرح شد بحث دیگری که در بعض روایات همانند این روایت بحث شده است این است که آیا این روایات شامل معدنی که با اتفاقات طبیعی استخراج شود یا اینکه انسانی معدن را استخراج کرده باشد و سپس از آن اعراض کرده باشد هم میشود یا خیر، البته همانطور که گفته شد مرحوم سید فرعی را برای این مساله قرار داده اند که مساله هفتم عروه است که اصل بحث و تجمیع ادله در آنجا صورت میگیرد لکن در اینجا به مقداری که از این روایت استفاده میشود از آن بحث میشود چراکه کلام در اینجا در بحث از روایات است و بحث از ادله دیگر بحث از این روایت نیست بلکه مساله را به بهانه روایت طرح کردن است
به عبارت دیگر بحث از روایت مغنی از بحث از مسائل نیست چراکه در مسائل همه ابعاد و ادله و معارضات یک مسئله دیده میشود اما در اینجا فقط بحث از یک روایت است اما باید توجه داشت که اگر بدون بررسی روایات وارد مسائل فقهی شویم گرچه ممکن است بعد از پایان بحث معدن همه روایات هم دیده شود اما در این رفت و برگشتی که اتفاق می افتد اولا جهات مختلفی در همه روایات بحث میشود و ثانیا فقه الحدیث در روایات باعث میشود که تغافل از روایات و از اینکه همین روایات هستند که در مسائل فقه به عنوان مستند قرار میگیرند پیدا نشود اما روشن است که نمیتوان همه ابعاد مسئله را ذیل روایت مطرح کرد لذا بحث از روایات مغنی از ورود به مسائل فقهی نیست
اما درباره این استظهار سیزدهم از روایت شریفه باید گفت که دو بحث در اینجا مطرح است
الجهة الاولی
بحث اول این است که عنوان معدن بر این امور صدق میکند یا خیر که بررسی مفهوم عرفی معدن را باید در مسائل فقهی دنبال کرد نه در ذیل روایات البته ذیل روایت دوم که بحث از چیستی معدن در آن جدی است هم میتوان مقداری از صدق عرفی معدن بحث کرد اما موطن اصلی آن در مسائل فقهی است
اما به هرحال ظاهر کلام مرحوم خویی در ذیل فرع هفتم این است که معدن اصلا شامل معادنی که خودش با اتفاقات طبیعی استخراج شده است نمیشود و دلیل ایشان هم این است که معدن اسم مکان از عدن است که به معنی قرار است لذا معدن به معنی محل استقرار است لذا استعمال آن در اشیاء معدنی ای که استخراج شده اند مجاز است که به عنایت حال و محل است؛ بنابراین کیفیت استخراج در اطلاق مجازی معدن دخیل است به همین دلیل اگر کسی آن را استخراج نکرده باشد اصلا معدن نیست نه حقیقتا و نه مجازا
ایشان برای ادعای خود اینطور استشهاد کرده اند که وقتی طلائی تبدیل به زیور آلات شود دیگر اطلاق معدن برآن نمیشود بلکه گفته میشود «کان معدنا» که این عدم صدق به همین دلیل است که معدن نه به صورت حقیقی و نه مجازی به آن صدق نمیکند
بنابراین در نگاه مرحوم خویی معدن چیزی است که حالّ در مکان است و اطلاق معنی مجازی آن هم مقید به استخراج شده است لذا حیثیت استخراج در موضوع حکم دخیل است که این دیدگاه به مرحوم صاحب حدائق هم نسبت داده شده است.
البته اصل این بحث منوط به بحث از معنی لغوی و عرفی معدن است لذا در ذیل فرع هفتم بحث میشود اما این کلام مرحوم خویی قابل دفاع نیست و روشن نیست که استخراج شخصی در صدق معدن دخالت داشته باشد و انصرافی هم که مرحوم صاحب حدائق فرموده اند نیز روشن نیست.
الجهة الثانیه
اما بحث دوم این است که آیا این روایات از این جهت در صدد بیان هست یا خیر یعنی بر فرض که معدنی که با بلایای طبییعی استخراج شده باشد عرفا معدن هم باشد آیا اطلاق این روایات شامل آنها میشود یا خیر که مرحوم عراقی در شرح تبصره ادعا کرده اند که روایات معدن از این جهت در صدد بیان نیست
البته اصل این بحث باید در اصول به صورت جدی دنبال شود که در اینکه اطلاق از جهتی در صدد بیان است و از جهت دیگر در صدد بیان نیست چه ملاکی وجود دارد اما این ادعای ایشان در این روایات روشن نیست و وجهی ندارد که روایات شامل این موارد نشود و اگر بپذیریم که این موارد فرد نادر باشد بازهم نمیتوان گفت که اطلاق شامل فرد نادر نمیشود
در مقابل مرحوم شاهرودی دلیلی را بیان کرده اند که قطعا روایات شامل این موارد میشود و آن این است که با توجه به اینکه خمس همواره به فایده تعلق میگیرد تناسبات حکم و موضوع اقتضا دارد که معدن به این دلیل متعلق خمس باشد که فایده ای است که در طبیعت وجود دارد که اگر کسی آن را به دست آورد باید خمس آن را بپردازد بنابراین دیگر تفاوتی نمیکند که خود مکلف معدن را استخراج کند یا با اتفاقات طبیعی استخراج شود لذا ایشان فرموده اند که اگر این فایده در دست کسی بود و آن را به دیگری فروخت در واقع فایده ای که در طبیعت وجود داشته است را شخص بایع استفاده کرده لذا خمس هم بر عهده اوست.
ایشان در این بحث در واقع نقطه مقابل دیدگاه مرحوم خویی هستند و فرموده اند ادله شامل این موارد میشود و بلکه این موارد به طریق اولی متعلق خمس است چراکه زحمتی هم برای استخراج آن کشیده نشده است.
روایت دوم
وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الرَّصَاصِ وَ الصُّفْرِ وَ الْحَدِيدِ وَ مَا كَانَ بِالْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ يُؤْخَذُ مِنْهَا كَمَا يُؤْخَذُ مِنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ.
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ مِثْلَهُ وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ نَحْوَهُ.
بررسی سند روایت شریفه
همانطور که در بررسی روایات گذشته بیان شد سند مرحوم شیخ به مرحوم علی بن مهزیار صحیح است و این ابی عمیر هم که از بزرگان است
حماد در این روایت هم حماد بن عثمان است که استاد اصلی ایشان مرحوم حلبی است نه حماد بن عیسی، گرچه هردو از ثقات هستند
طریق مرحوم صدوق به عبید الله نیز صحیح است و طریق مرحوم کلینی هم صحیح است لذا این روایت چندین طریق صحیح دارد
بررسی دلالی
ان شاء الله در جلسه آینده این روایت بررسی خواهد شد اما اجمالا این روایت یکی از مویدات کلام مرحوم حاج آقا رضا است که فرموده اند معدن عند الاطلاق فقط شامل معدنی میشود که در آن جواهرات قیمتی باشد و شامل معادن دیگر نمیشود