جــلــســه نــود و چهار
مفهوم معدن ـ صحیحه حبی (روایت دوم)
22-8-98
ادامه بررسی روایت دوم
نتیجه گیری از مباحث مفهوم معدن
همانطور که گفته شد در لغت گاهی معدن به معنی مرکز کل شیء آمده است به صورتی که حتی در امور معنوی هم استعمال میشود همانند معدن الکرم یا معدن العلم که این معنی به این گستردگی قطعا مراد از روایات باب خمس معدن نیست
اما معنای دیگری هم در کتب لغت درباره معدن آمده است که منبت الجواهر است که اگر جواهر را به معنی سنگ یا فلزات قیمتی بدانیم معنی ضیقی پیدا خواهد کرد که این معنی نیز مراد از روایات باب نیست بلکه روایات اعم از این معنی هستند
اما اگر قرائنی اقامه کنیم که جوهر فقط به معنی سنگ و فلزات قیمتی نیست بلکه جوهر اصطلاحات مختلفی دارد که یکی از معانی آن معدنیات است که در این صورت با معنایی که در روایات و در عرف است یکی میشود ولی کمکی در فهم معدن نمیکند چراکه معدن در این صورت تعریف شده است به مکانی که در آن معدنیات و مواد معدنی وجود دارد
نکته دیگر این است که معنی معدن مقید به این نیست که از جنس ارض نباشد یا قیمت بالائی داشته باشد و یا تحت الارض باشد بلکه اگر از جنس ارض باشد را نیز شامل میشود و همچنین معادنی که قیمت بالائی ندارد را نیز شامل میشود و همچنین ممکن است معدن فوق الارض باشد
البته شبهات مفهومیه و مصداقیه هم طبیعتا پیدا میشود که در آنها باید به قواعد و اصول عملیه مراجعه شود همانند طین الغسل یا خاک رس یا خاک رنگرزی و امثال اینها
استظهار از روایت شریفه
ذکر این نکته لازم است که در بررسی احکامی که از این روایت شریفه استظهار میشود دیگر احکامی که بحث از آنها مشترک با روایت گذشته است و نکته جدیدی در بررسی و تبیین آن وجود ندارد دوباره تکرار نمیشود ولی مواردی که متفاوت است بیان خواهد شد
اولین نکته ای که در این روایت شریفه وجود دارد این است که بر خلاف روایت گذشته که فقط مصادیقی از معدن بیان شده بود در این روایت مفهوم معدن موضوع واقع شده است لذا همه معادن را شامل میشود یعنی علاوه بر پنج مصداق در روایت قبل که در این روایت هم ذکر شده است همه معادن دیگر را نیز شامل میشود
بنابراین همانطور که دلالت این روایت بر ثبوت خمس در معدن قابل مناقشه نیست اطلاق آن هم قطعی است و بلکه میتوان گفت بیش از اطلاق است و نزدیک به عموم است
نکته دیگر این است که قطعا مراد از معدن در این روایت اعم از معدن طلا و نقره است چراکه تصریح به این شده است که معادن غیر طلا و نقره هم معدن هستند
وجه تکرار سوال
مرحوم حلبی در این روایت شریفه بعد از سوال از مطلق معدن دوباره از معادن دیگر سوال کرده اند که وجوهی برای آن بیان شده است
یک از وجوه این است که معدن انصراف به طلا و نقره دارد که فرد اکمل معدن است لذا ایشان دوباره از حضرت درباره معادن دیگر سوال کرده اند
این وجه قابل دفاع نیست چراکه وجهی ندارد که بگوییم که معدن انصراف به طلا و نقره داشته باشد
وجه دیگری که بیان شده است این است که چون فتوای رایج عامه در خمس معدن مختص به معدن طلا و نقره بوده است مرحوم حلبی دوباره سوال را با ذکر مصادیق دیگری تکرار کرده است که همین وجه اقوی است و در این صورت تکرار سوال به دلیل شبهه حکمیه بوده است نه شبهه موضوعیه
بررسی فراز «يُؤْخَذُ مِنْهَا كَمَا يُؤْخَذُ مِنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»
مرحوم شیخ و مرحوم صدوق این فراز از روایت شریفه را اینطور نقل کرده اند: «يُؤْخَذُ مِنْهَا كَمَا يُؤْخَذُ مِنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 40 و تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 121 اما در کافی شریف این روایت به این صورت آمده است: «عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ الْخُمُسُ وَ كَذَلِكَ الرَّصَاصُ وَ الصُّفْرُ وَ الْحَدِيدُ وَ كُلُّ مَا كَانَ مِنَ الْمَعَادِنِ يُؤْخَذُ مِنْهَا مَا يُؤْخَذُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ. الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 546»
یعنی اولا در نقل مرحوم کلینی بجای «کما یوخذ» «ما یوخذ» آمده است و ثانیا سوال تکرار نشده است بلکه مرحوم حلبی یک بار سوال کرده اند و حضرت جواب ایشان را بیان کرده اند
طبق نقل مرحوم کلینی تشبیهی واقع نشده است اما طبق نقل مرحوم شیخ و مرحوم صدوق «ک» تشبیه آمده است لذا دو احتما در «ما» وجود دارد یکی اینکه موصوله باشد یعنی همان خمسی که در طلا و نقره است در معادن دیگر هم هست و دوم اینکه مصدریه باشد یعنی «یوخذ کأخذ الخمس من الذهب و الفضة»
تفاوت این دو در این است که اگر «ما» موصوله باشد یعنی همان مقداری که در طلا و نقره واجب است که پرداخت شود -یعنی خمس- در معادن دیگر هم واجب است پرداخت شود اما اگر مصدریه باشد و تاویل به مصدر برود ممکن است به این معنی باشد که هر خصوصیتی که در طلا و نقره است در اینجا هم هست لذا اگر طلا و نقره نصاب دارند در معادن دیگر هم نصاب وجود دارد
اما اظهر این است که حتی اگر ما مصدریه باشد چون سوال دوم مرحوم حلبی از مقدار است لذا تشبیه هم فقط ظهور در مقدار دارد نه اینکه در همه خصوصیات تشبیه شده باشد
استظهار دوم از روایت شریفه
نکته دیگری که از این روایت شریفه میتوان استفاده کرد این است که در این معدن موضوع حکم نیست بلکه مواد معدنی داخل معدن موضوع واقع شده اند لذا سوال کرده است که «ما کان بالمعادن»
استظهار سوم از روایت شریفه
یکی از تفاوت های این روایت با روایت اول این است که این روایت گرچه به لحاظ متعلق اطلاق دارد و همه معادن را شامل میشود اما روایت اول به لحاظ احوال مکلف اطلاق دارد و شامل صبی و مجنون و کافر نیز میشود ولی در اطلاق روایت دوم مناقشه شده است که در این روایت بعد از فرض ثبوت خمس سوال از مقدار خمس است لذا از ناحیه اصل ثبوت خمس در صدد بیان نیست که بخواهد شامل صبی و مجنون و کافر نیز بشود
استظهار چهارم از روایت شریفه
بعضی فرموده اند این روایت شریفه دال بر حکم وضعی ثبوت خمس است نه حکم تکلیفی که این این استظهار خیلی قابل اتکا نیست و واضح نیست که گفته شود که حتما دال بر حکم وضعی است اما اشعار به حکم وضعی دارد
استظهار پنجم از روایت شریفه
بعضی در این روایت شریفه احتمال داده اند که خمس مصطلح نباشد بلکه مقدار خمس را از باب زکات باید پرداخت کرد که این استظهار هم صحیح نیست چراکه اولا لفظ خمس آمده است و ثانیا زکات به طلا و نقره مسکوک تعلق میگیرد نه به معدن طلا و نقره
بله ممکن است این که بعض عامه قائل شده اند که در معدن طلا و نقره هم زکات است باعث شده باشد که مرحوم حلبی از حضرت سوال کنند که چه چیزی در معدن بر ما واجب است که حضرت پاسخ داده اند آنچه در معدن واجب است همان خمس است نه زکات
استظهار ششم از روایت شریفه
بعضی فرموده اند که این روایت شریفه از ناحیه نصاب اطلاق دارد و بعضی هم فرموده اند که این روایت شریفه دال بر اشتراط نصاب است که ظاهرا هیچ یک از این دو قول قابل دفاع نیستند
اما قول اول به این دلیل که همانطور که گفته شد در این روایت اصل ثبوت خمس مفروض است و فقط سوال از مقدار است لذا دیگر ناظر به نصاب نخواهد بود که نسبت به آن اطلاق داشته باشد
و اما قول دوم که قول مرحوم محقق اردبیلی است این است که طبق نقل مرحوم شیخ «ما» در «کما یوخذ» مصدریه است و دال بر این است که خمس در طلا به هرنحوی باشد در معادن دیگر هم به همان نحوه است که اشکال این استظهار از آنچه گذشت روشن شد و آن اینکه اولا ممکن است ما موصوله باشد و ثانیا اگر هم مصدریه باشد تشبیه فقط به لحاظ مقدار است
طبق نقل مرحوم کلینی هم ایشان اینطور استظهار کرده اند که وقتی حضرت فرموده اند که از معادن همانچیزی اخذ میشود که از طلا و نقره اخذ میشود یعنی معادن را تشبیه به زکات طلا و نقره کرده اند و روشن است که این تشبیه قطعا در مقدار نیست لذا ناچار باید بگوییم که تشبیه در اشتراط نصاب است که این استظهار هم خیلی بعید و غریب است بلکه روشن است که مراد این است که همان خمسی که در طلا و نقره است و سایر معادن هم هست که در این صورت دیگر اصلا ناظر به نصاب نیست
مرحوم شاهرودی فرموده اند که از این روایت میتوان استفاده کرد که تفاوت بین نصاب معدن طلا و نقره و دیگر معادن نیست که این استظهار منوط به استظهار مرحوم اردبیلی است یعنی اگر استظهار مرحوم اردبیلی صحیح باشد کلام مرحوم شاهرودی هم تمام است و الا فلا لکن همانطور که گفته شد اصلا روایت اثبات نصاب نمیکند تا یکی بودن نصاب را نتیجه بگیریم
نکته دیگر این است که روایاتی که اشتراط نصاب در آنها بیان شده است مختص به طلا و نقره نیست که بخواهیم با این روایت آن را تعمیم دهیم بلکه همان روایات نصاب خودش عام است و نیازی به این نحوه استدلال برای اشتراط نصاب نیست.

پیمایش به بالا