Converted Document

سوره انفال، آیات ۱۵ تا ۱۹

لزوم ایستادگی در درگیری‌های نابرابر با توجه به نصرت‌های الهی در جنگ بدر و اتمام حجت خدای متعال با کفار

نوشته پیشِ‌رو متن سخنرانی آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری در تاریخ 8 تیر 1404، مصادف با شب چهارم محرم 1447 در هیئت ثارالله قم است. این جلسه در مسجد غدیر دانشگاه قم برگزار شده است.

۱. بیان ماجرای جنگ بدر

نکاتی را از سوره انفال عرض می‌کردیم. خدای متعال در این سوره داستان اقدام وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای جنگ بدر را بیان می‌کند و می‌فرماید: «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ»؛[۱] خدای متعال حضرت را به سمت این میدان با هدفی بزرگ خارج کرد؛ «أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ»،[۲] بنا بر این است که در این صحنه، حق محقق و پیروز بشود.

این آغاز یک راه بزرگ است، یعنی این میدانی که نبی مکرم اسلام در آن قدم گذاشته‌اند، به اندازه وسعت مأموریت ایشان است. این‌گونه نیست که حضرت بخواهند کار کوچکی را در زمان خودشان انجام بدهند؛ گرچه خود بدر هم واقعه بسیار بزرگی است، ولی این آغاز حرکتی بزرگ به سمت فتوحات و پیروزی‌ها و به نقطه‌ای است که «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»؛[۳] این آيهبه عصر ظهور تفسیر شده است.

علی ای حال حضرتامتی را حرکت دادند و به این میدان وارد کردند. سپس بحث از نصرت‌های الهی است؛ «إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ».[۴] ولو اینکه مردم خیلی آمادگی نداشتند، ولی حضرت آنها را به میدان بدر بردند. آنهابه دنبال کاروان تجاری بودند؛ «تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ». در این میانعده‌ای با حضرت مجادله کردند و حرف و حدیث‌هایی بود، ولی پیامبر امت را به این مسیر بردند و کاربه نقطه‌ای رسید که «إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ» و به نقطه استغاثه رسیدند.

وقتی به نقطه استغاثه رسیدند، خدای متعال اجابت کرد و امدادهای متنوع الهی نازل شد. ابتداملائکه‌ای نازل شدند و با نزول آنها آرامش قلب حاصل شد و بشارت‌هایی به مؤمنین رسید. سپسحقیقتی از عالم بالا نازل شد و موجب طهارت نفس و رفع آلودگی‌های شیطان شد. پیداست که شیطان رِجز و آلودگی و شک و تردید در قلوب ایجاد می‌کند. خدای متعال وقتی می‌خواهد در این صحنه نصرت کند، این آلودگی‌ها را پاک می‌کند، انسان‌ها را تطهیر می‌کند، قلبشان را محکم می‌کند و ثبات قدم می‌آورد. این انواع نصرتی بود که ذکر شد.

بعد هم خدای متعال به ملائکه دستور داد: «فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا»؛[۵] به مؤمنین ثبات قدم بدهید. «سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ»؛ من در قلوب دشمن و کفار رعب می‌اندازم. اینها نصرت‌های الهی است.

میدان جنگ ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهر میدان جنگ میدان درگیری قوای ظاهری و امکانات ظاهری است، ولیباطن آن میدان درگیری قلوب و اراده‌هاست. بخشی از امدادهایی که خدای متعال دارد، برای امداد قلوب است. وقتی قلوب انسان‌ها امداد شد، ثبات قدم هم پیدا می‌کنند. بخشی از امداد ملائکه‌ای است که برای مؤمنین آرامش قلب می‌آورند. حقیقتی از عالم بالا نازل می‌شود، «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً».[۶] با این آبآلودگی‌ها از مؤمن دور می‌شود و مؤمنینبرای این میدان آماده می‌شوند. در قلوب کفار هم «سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ».

بعد از امدادهایی که خدای متعال کرده؛ ملائکه را نازل و به مؤمنین ثبات قدم داده و دشمن را گرفتار رعب کرده، دستوری می‌دهد، دستور برخورد سنگین و سخت، «فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ»؛ سر انگشتان قدرتشان را بزنید و با آنها مواجهه سخت کنید. علت اینکه خدای متعال دستور برخورد سخت می‌دهد، این است که اینها با خدا و رسول مشاقه دارند و با خدا و رسول درگیر هستند، می‌خواهند راهی در مقابل راه پیامبر خدا در عالم ایجاد کنند، می‌خواهند بشر را دو دسته کنند و عده‌ای را به سمت دیگری ببرند. خدای متعال هم با اینها برخورد سخت می‌کند؛ دستوری هم که به مؤمنین می‌دهد، همین است که باید با اینها برخورد سنگین کنید و به آنها مهلت ندهید.

سپس می‌فرماید:«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»؛[۷] برخورد خدای متعال با اینها برخورد از سر رحمت و رأفت نیست. برخورد خدای متعال با اینها برخورد از سر عقاب است؛ شدت عقاب الهی شامل حال اینها می‌شود. بعد هم می‌فرماید: «ذلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْكافِرينَ عَذابَ النَّارِ».[۸] این شکستتازه قدم اول است. عذابی که به دست مؤمنین می‌شوند، یک طرف، ادامه‌اش هم عذاب نار و آتش جهنم است.

تا اینجا خدای متعال صحنه بدر را ترسیم می‌کند و می‌فرماید ما شما را به میدان بزرگ بردیم و می‌خواهیم شما را رشد بدهیم؛ در این مسیر همشما را کمک و نصرت می‌کنیم. حالبا دشمن برخورد سخت کنید. بعد دستور دیگری می‌دهد؛ گویا خدای متعال دارد صحنه‌های بعدی را بیان می‌کند. شما بعد از بدر برخوردها و مواجهه‌ها و ملاقات‌های متعددی با دشمن خواهید داشت؛ این اولین برخورد شما بوده است.

۲. نهی از فرار از جنگ‌های بعدی با توجه به تجربه نصرت‌های جنگ بدر

دستوری که خدای متعال بعد از اینمی‌دهد، این است که در میدان ملاقات با دشمن حق فرار و عقب‌نشینی ندارید. اگر وارد میدان درگیری با دشمن شدید، نباید به دشمن پشت کنید. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً».[۹] «زَحْفاً» یعنی در میدان جنگ آرام‌آرام به سمت دشمن می‌روید، زحف یعنی حرکت سخت و حرکت در میدان موانع. وقتی در میدان جنگ به سمت دشمن حرکت می‌کنید، «فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ»؛ به هیچ وجه حق ندارید به دشمن پشت کنید؛ ولو اینکه این درگیریسخت باشد.

رو به میدان دشمن رفتن، پیشروی همراه با سختی است. یک معنایی که برای زحف کرده‌اند، پیشروی و حرکت همراه با سختی است؛ لذا گاهی حرکت کند می‌شود. طفل وقتی می‌خواهد راه بیفتد، از آغاز حرکت او تعبیر به «زحف» می‌شود. زحف یعنیحرکت رو به پیش همراه با کندی و موانع. اینجا انسانباید آرام‌آرام تمرین کند تا بتواند حرکت سریع داشته باشد. بنابراین خدای متعال می‌فرمایدوقتی با دشمن در میدان جنگ ملاقات می‌کنید و دارید به سمت دشمن می‌روید، درست است که این کار حرکت سختی است، ولی شما حق ندارید که به دشمن پشت کنید؛ «فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ».

سپس می‌فرماید:«وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ»،[۱۰] اگر کسی در صحنه سخت درگیری به دشمن پشت کند، «فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ». اگر در میدان درگیری به دشمن پشت کردید و فرار کردید، گرفتار غضب خدا می‌شوید و رو به غضب خدا آورده‌اید. این فرار از دشمن حرکت به سمت غضب خداست. «وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ»؛ وقتی از دشمن فرار می‌کنید، پناه به پناه‌گاهیمی‌برید، این پناهگاهی برای خودتان در مقابل دشمن پیدا می‌کنید، جهنم است.

حرکت انسانی که به سمت دشمن حرکت می‌کند، به سمت خداست و رو به خدا و در دامن خدا می‌رود. هر قدمی که مبارز میدان جنگ برمی‌دارد، به خدا نزدیک‌تر می‌شود و به خدا پناه می‌برد. مأوای او رحمت الهی می‌شود. اماوقتی از دشمن فرار می‌کنید، تعبیر قرآن این است که اگر در میدان جنگ فرار کردید، رو به غضب خدا فرار می‌کنید، خیال نکنید که به سمت رحمت و رهایی است. پشت کردن به دشمن و فرار از دشمن، فرار به سمت غضب خداست. آن چیزی که به کار شما می‌آید، رحمت خدا و پناه الهی است؛ اما اینپناهگاهی که برای خودتان درست می‌کنید، جهنم است.

خیلی وقت‌ها تکیه‌گاه‌هایی که انسان برای خودش درست می‌کند، روی سر او آوار می‌شود. یعنیخود پناهگاه عامل رنج و عذاب انسان است. انسانی که از دشمن فرار می‌کند و به سمت دنیا می‌رود،همان چیزی که به او پناه می‌برد، عذاب و جهنم او می‌شود. گاهی خود پناهگاه‌های انسان عامل رنج و عذاب انسان است.

اینجا هم همین را می‌فرماید. اگر کسی در صحنه‌ای که با دشمن مواجه می‌شود و در میدان جنگ به دشمن پشت کند، بداند که این فرار، فرار به سمت غضب خداست؛ دارید به وادی غضب می‌روید. بر فرض که ده سال یا بیست سال هم بیشترزندگی کنید؛ کسی که از میدان فرار می‌کند، دیگر در میدان غضب خداست و پناهگاهش جهنم است. اینمسیری که دارد حرکت می‌کند، مسیر خوبی نیست؛ «وَ بِئْسَ الْمَصيرُ». ممکن است انسان به دشمن پشت کند و فرار کند و چند سال دیگر هم در این دنیا باشد، ولی کسی که برای زندگی در دنیا به دشمن پشت کرده، دیگر مسیرش مسیر رحمت نیست.

اما اگر کسی در میدان جنگ در دل دشمن برود، چه پیروز بشود و چه شهید بشود، «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ»[۱۱] است. به شهادت هم برسد، برای او خوب است.می‌فرماید گمان نکنید که اینها مرده‌اند؛زنده‌های حقیقی اینها هستند. اینها «عِنْدَ رَبِّهِمْ»[۱۲] هستند و رزق و روزی دارند و بشارت‌های مستمری به ایشان می‌رسد.

ولی کسی که از میدان جنگ فرار می‌کند، ولو که پناه بگیرد و با دشمن هم بسازد و کنار بیاید و چهار روزی هم در دنیا زندگی کند، مسیر او مسیر غضب است و مأوا و پناهگاه او جهنم است. این وادی وادی رحمت نیست، بلکه«بِئْسَ الْمَصيرُ» است. مسیر فرار از دشمن مسیر خطرناکی است. به‌عنوان مثال کسانی که در عاشورا از میدان جنگ فرار کردند و نیامدند تا کنار امام حسین بایستند، همین‌گونه بودند. آنجا همزحف بود. وقتی امام حسین با دشمن درگیر می‌شود، همه باید بیایند و کنار حضرت بایستند. آنهایی که از جنگ فرار کردند و به حضرت پشت کردند و با دشمن همراه شدند تا به امکانات دنیا برسند، «فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ».

۱ـ۲. عقب‌نشینی تاکتیکی

بنابراین یکی از تکالیفی که خدای متعال بعد از جنگ بدر متوجه مسلمان‌ها کرده، این است که شما بعد از این ملاقات‌های متعددی با جبهه دشمن دارید؛ حق ندارید در مواجهه‌های بعدیبه میدان پشت کنید و در میدان جنگ از دشمن فرار کنید. البتهخدای متعال دو مورد را استثناء کرده است: «إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ»؛ کسی کهدارد مسیر خود را تغییر می‌دهد و دنبال مکان و موقعیت دیگری برای درگیری است؛ ممکن است آن موقعیتی که این شخص در آن واقع شده است، موقعیت مناسبی برای جنگ نباشد؛ موقعیتش را تغییر می‌دهد. اینبرای فرار از دشمن نیست. ممکن است دشمن خیال کند که او به دشمن پشت کرده، ولی دارد موقعیت را تغییر می‌دهد و خودش را در یک موقعیت مناسب‌تری برای درگیری قرار می‌دهد.

«أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ»؛ یا کسی کهوسط دشمن تنها مانده و می‌خواهد برود داخل جمعیت و با دشمن مواجه بشود. یعنیدر دو صورت پشت به میدان جنگ کردن، جایز است، یادرحال تغییر موقف خود است و به سمت موقعیت جدید حرکت می‌کند یا به سمت نیروی انسانی و جمعیتی که آنها کمکش کنند و بتواند به کمک آنها وارد میدان قتال بشود می‌رود.

این آیه از آیاتی است که در آیات الاحکام از آن بحث شده است. بحث‌های فقهی مهمی در کتاب الجهاد دارد. آن بحث‌ها را در جای خودش دنبال بفرمایید. اجمال مطلباین است که خدای متعال بعد از بدر دستوراتی می‌دهد؛ یعنیبعد از اینکه مسلمان‌ها را وارد یک میدان بزرگ کرده، آیاتی را هم در صحنه بدر نشان داده، استغاثه و نصرت‌های متعدد و پیروزی بر دشمن و ضربات سنگین بر دشمن محقق شده است،می‌فرماید بعد از این شما مواجهه‌های متعددی با دشمن دارید؛ در این میدان‌های مواجهه نباید به دشمن پشت کنید. پشت کردن به دشمن روی آوردن به غضب خداست. آن پناگاهی که برای خودتان در فرار از دشمن انتخاب می‌کنید، آن پناهگاه جهنم شماست و عذاب شما از همان‌جا شروع می‌شود.

وقتی کسی به جای اینکه رو‌به‌خدا برود، به خدای متعال پشت می‌کند، عاقبتش این‌گونه است.فرار از میدان پشت کردن به خدای متعال است. چون این قتال فی سبیل الله است؛ «يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ».[۱۳] انسانی که وارد میدان جنگ می‌شود، رو‌به‌خدا حرکت می‌کند. لذاحرکت کردن پشت به خدا روی آوردن به غضب الهی است. لذاتکیه‌گاه‌ها و پناهگاه‌هایی که انسان برای خودش در حال فرار از دشمن انتخاب می‌کند و از خدا رویگردان می‌شود، این تکیه‌گاه‌ها جهنم انسان هستند. این قاعده کلی است.

مگر اینکه انسان دنبال تغییر موقعیت باشد. یعنینمی‌خواهد به دشمن پشت کند، بلکهمی‌خواهد موقعیت را تغییر بدهد. یا دنبال این باشد که با یک جمعیت بیشتر به سمت دشمن حرکت کند؛ یعنیدنبال تأمین امکانات و نیروی انسانی بیشتر است. در غیر این دو مورد پشت کردن به دشمن جایز نیست.

۲ـ۲. تأویل آیه در رابطه با درگیری تاریخی اهل بیت

این عدم جواز پشت کردن به دشمن،در میدان جنگ یک معنا دارد و در دریگری تاریخی هم یک تطبیق‌هایی دارد. در بعضی روایات آمده که می‌پرسند چرا امیرالمؤمنین وارد درگیری با دشمن نشد؟ چون وجود مقدس نبی اکرم تنها هم که بود، مکلف بود که به میدان جنگ برود، ولی مأموریت امیرالمؤمنین این نبود؛ «أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ»؛ حضرت همراهانی نداشت که با آنها وارد این میدان درگیری بشود. درگیری نبی اکرم به یک شکل است و درگیری امیرالمؤمنین به شکل دیگر. نبی اکرم برای اقامه اصل اسلام وارد درگیری و جنگ با کفار شدند و امیرالمؤمنین درگیری‌هایی در دنیای اسلام دارد. در پنج سال دوران حکومت حضرت امیر ایشان سه درگیری دارند که هر سه درگیری داخل دنیای اسلام است؛ با ناکثین و قاسطین و مارقین. لذا درگیری حضرت در داخل دنیای اسلام، برای اصلاح دنیای اسلام است، درگیری با منافقین است که یک جنس دیگری است.

می‌گویند چرا حضرت وارد میدان نشد؟ می‌گویند «مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ»؛ آن موقع حضرت فئه و جمعیت و نیروی انسانی و انسان‌های آماده برای ورود به میدان نداشت. لذادنبال این بود که جمعیتی را بسازد و مالک اشتر و امثال او را بر پا کند. خود حضرت در این 25 سال این نیروها را فراهم آوردند تا بشود با اینها وارد میدان درگیری بشوند.

پس تنزیل و ظاهر این آیه ابتدائاً ناظر به میدان‌های جنگ است. می‌گوید شما بعد از بدر ملاقات‌های متعددی با دشمن دارید. بدر بایدبرای شما آیه باشد. اگر شما بایستید، استقامت کنید و استغاثه کنید، نصرت‌های متنوع الهی می‌آید و شما امداد می‌شوید و به پیروزی قطعی می‌رسید. بدر یکی از آن صحنه‌هایی است که آیات برای همه روشن شده؛ هم دشمن فهمیده و هم دوست؛ همه فهمیدند که این کار، کار ما نبوده، بلکهنصرت الهی بوده؛ این پیروزی را خدای متعال رقم زده است.همه این را فهمیدند، همه می‌دانستند که با نصرت خدا کار به نتیجه رسیده است.

لذا می‌فرماید این بایدبرای شما عبرت باشد. حکم نازل می‌شود که حق ندارید، در صحنه‌های سخت و مواجهه‌های متعددی که بعد از این دارید، به دشمن پشت کنید، مگر اینکه دنبال تغییر موقعیت باشید و بخواهید با لشکر و جمعیت بیشتری به سمت دشمن حرکت کنید. این ظاهر آیه است؛ تأویل آن هم ناظر به مسئله دیگر است. در دنیای اسلام درگیری‌هایی هست که درگیری وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام و درگیری امام زمان علیه السلام است. اینها هم درگیری‌هایی است که منوط به موقعیت خودش است. این‌گونه نیست که امیرالمؤمنین به میدان پشت کرده باشد.

خیلی‌ها می‌آمدند محضر امام صادق علیه السلام و به امام صادق عرض می‌کردند، اگر این جمعیتی را که شما دارید، امیرالمؤمنین می‌داشت، به میدان پا می‌گذاشت و درگیر می‌شد. زمان امام صادق علیه السلام دوره افول دولت بنی‌امیه است و قیام‌هایی علیه بنی‌امیه شروع شده و بساط بنی‌امیه جمع شده و بنی‌عباس سر کار آمده‌اند. آن زمانعده‌ای از اصحاب ائمه اشتباه می‌کردند و خیال می‌کردند که این قیام‌ها به‌نفع امام صادق است و به حضرت تأکید می‌کردند که شما هم به میدان پا بگذارید و کار را به‌نفع اسلام تمام کنید.

در روایتی سدیر که از اصحاب امام صادق علیه السلام هم هست و روایات خوبی دارد و پیداست که از نزدیکان اصحاب حضرت است، به حضرت می‌گوید اگر امیرالمؤمنین به اندازه شما یاور داشت، سکوت نمی‌کرد! حضرت فرمودند یاوران من چند نفر هستند؟ گفت دویست هزار نفر،نصف مردم دنیای اسلام طرفدار شما هستند. حضرت چیزی به او نگفتند و فرمودند می‌آیی با هم به «ینبع» برویم؟ منطقه‌ای بیرون مدینه بود. سدیر با حضرتسوار بر مرکب شدند و رفتند. سدیرمی‌گوید در راه به جوانی برخورد کردیم که داشت چند گوسفند را می‌چراند. حضرت فرمودند اگر من به اندازه اینها یار پای کار می‌داشتم، حتماً دست به کار می‌شدم. سدیرمی‌گوید شمردم و دیدم هفده گوسفند بیشتر نیستند.[۱۴]

پس این آیه ناظر به صحنه‌های تاریخی هم هست. آن صحنه‌هادست ائمه است و ایشانبه آیه استناد می‌کنند و با قرآن وارد صحنه می‌شوند. لذاائمه باید صبر کنند تا آن فئه لازم پیدا بشود. وقتی این فئه پیدا بشوند، حضراتوارد میدان هم می‌شوند. امیرالمؤمنین هم همین کار را کردند و با سه شعبه از نفاق در دنیای اسلام درگیر شدند؛ ناکثین و قاسطین و مارقین، سه چهره نفاق بودند و حضرتبا هر سه درگیر شدند. «فَقَأْتُ‏ عَيْنَ‏ الْفِتْنَةِ»؛[۱۵] حضرت چشم این فتنه را کور کردند. اگر حضرت وارد میدان نمی‌شدند، معلوم نمی‌شد که ما الان کجا بودیم. این بصیرت‌هایی که الان داریم، حاصل آن اقدامات حضرت است. ولی حضرت منتظر بودند و «مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ»، کار را به تأخیر انداختند. این تأویل آیه است. تنزیل و ظاهر آیه هم همین حکمی است که در آیه آمده است. خدای متعال می‌فرماید شما بعد از بدر ملاقات‌ها و مواجهه‌های متعددی با دشمن دارید و حق ندارید به دشمن پشت کنید، باید بایستید و استقامت کنید.

البته این آیهیک احکام فقهی و قواعدی دارد. خدای متعال از بعضی از این قواعد هم در آیات بعد این سوره صحبت کرده است.ابتدا می‌فرماید اگر شما ده نفر مرد جنگی باشید، باید مقابل صد نفر بایستید. بعد خدای متعال می‌فرماید: ضعفی در شما دید، «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً»؛[۱۶] لذاتخفیفی به شما داد؛ اگر صد نفر باشید، مقابل دویست نفر. خدای متعال قواعد مقاومت را در این آیات به تفصیل توضیح داده است. اجمالش این است که شما در صحنه بدر دیدید که اقلیتی مقابل دشمن قوی ایستادند و استغاثه کردند و ما هم انواع مختلف امداد و نصرت را نازلکردیم و یک پیروزی قطعی حاصل شد. این آخرین مواجهه شما نیست؛ مسیر احقاق حقی که «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» است، ادامه دارد.ما پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم را در این مسیر انداختیم.

نکته‌ای را در پرانتز بگویم؛تأکید شده که هر زمانی که نام حضرت برده می‌شود، با صدای رفیع صلوات بفرستد، ولی حتی اگرعلناً هم نشد، حداقل آدم در دل خودش حتماً غفلت نکند و صلوات بفرستد.از اینکه آدم یاد حضرت بیفتد و صلوات نفرستد، مذمت شده است.فرمود بخیل‌تر از این آدمکه یاد من بیفتد و صلوات نفرستد، کسی در عالم پیدا نمی‌شود. بخیل‌ترین آدم کسی است که دیگری امکانات خودش را در اختیار او قرار داده،او را مهمان کرده و سفره رنگینی را برای او انداخته، ولیبُخلش بیاید و بگویداین چه سفره‌ای است که برای من انداخته‌ای! این بخیل‌ترین آدم است. اگر کسی خودش هم سفره برای او می‌اندازد، ناراحت است که او چرا پولش را خرج می‌کند. صلوات این‌گونه است؛ وقتی صلوات می‌فرستیم، سفره نبی اکرم برای ما پهن می‌شود. یاد حضرت که می‌شود، بستر آماده است که شما سفره را با صلوات برای خودتان پهن کنید. وقتی برای حضرت صلوات می‌فرستیم، برکات نازل می‌شود و به ما می‌رسد. لذافرمود بخیل‌ترین آدم کسی است که از من یاد بشود و او صلوات نفرستد.

علی ای حال خدای متعال می‌فرمایداین نصرتی را که شما در جنگ بدر دیدید و ما شما را پیروز کردیم، بایددرسی باشد که بعد از این هم به دشمن پشت نکنید. قواعد فقهی این مسئله سر جای خودش. در این آیات تکلیفی معین می‌شود که بعد از بدر متوجه مسلمان‌هاست. دارد از آینده حکایت می‌کند. به دنبال بدر، احد است. مسلمان‌ها در احد فرار کردند. این آیاتتکلیف احد را معین می‌کند و می‌گوید تو بدر را دیده‌ای؛ مواظب باش که دیگر نباید به دشمن پشت کنی. خدای متعال در آیات بعد تکالیفی را متوجه مسلمان‌ها می‌کنند و می‌گویند اگر می‌خواهید این فتوحات ادامه پیدا کند واز یک پیروزی به پیروزی دیگر حرکت کنید و شکست نخورید، باید این تکالیف را رعایت کنید. لذاوقتی رعایت نمی‌کنند، در صحنه‌های مختلف شکست می‌خورند.

۳. جمع‌بندی الهی جنگ بدر

بعد خدای متعال یک جمع‌بندی از جنگ بدر دارد و می‌فرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏».[۱۷] در صحنه بدر شما کشته‌ها را نکشتید؛ «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ»، کار خداوند بود. به دنبال اینکه می‌فرماید ما شما را نصرت کردیم و دستور می‌دهد کهبا دشمن برخورد قاطع کنید و بعد از این هم مواظب باشید که به دشمن پشت نکنید، صحنه بدر را جمع بندی می‌کند. «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»؛ شما که دشمن را نکشتید، ما کشتیم.

بعد به پیامبر خطاب می‌کند، «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏». شأن نزول این آیهاین است که امیرالمؤمنین یک مشت سنگ‌ریزه برداشتند و به پیامبر دادند و حضرت اینها را به سمت دشمن پرتاب کردند و کار جنگ تمام شد. حال اینکهچه اتفاقی در باطن افتاده را من نمی‌دانم؛ در هر صورتکار جنگ این‌گونه جمع شد. خدای متعال می‌فرمایدآن موقعی که شما این سنگ‌ریزه‌ها را به سمت دشمن پرتاب می‌کردید، «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»؛ آنجایی که شما این کار را انجام می‌دادید، شما نبودید، بلکهخدا بود که داشت با دست شما این کار را انجام می‌داد. این دست، دست خدا بود؛ این کار، کار خدایی بود که به دست شما انجام شد؛ «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏».

۱ـ۳. شأن وجه اللهی نبی اکرم

این شأن خاص وجود مقدس نبی اکرم است که خدای متعال در موارد مختلف بیان کرد است. جای دیگر می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»؛[۱۸] آنهایی که با تو بیعت می‌کنند، با خدا بیعت می‌کنند. دست شما بالای دست آنهاست، ولی «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»، این دست، دست خداست. اینجا هم همین تعبیر است؛ «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»؛ شما این کار را انجام دادید، ولی در واقع خدا بود که انجام داد و شما دست خدا بودید.

معنای این آيهروشن است که حلول خدا در وجود مقدس نبی اکرم نیست، یک ارتباط خاص بین این وجود مقدس با خداست که دست او دست خداست و امر او امر خداست. در آن روایت نورانی اباصلت از امام رضا علیه السلام سؤال می‌کند که این از شما اهل بیت نقل شده که در روز قیامت مؤمنون در منازل بهشتی که قرار دارند، خدای خودشان را می‌بینند؛ «يَزُورُونَ رَبَّهُم‏»؛[۱۹] به پروردگارشان نظر می‌کنند؛ مگر خدا دیدنی است؟ بعضی از فِرق مسلمین می‌گویند بله، خدا در روز قیامت پرده را کنار می‌زند و مردم خدا را می‌بینند.

حضرت فرمودند این حدیث از ماست و درست هم هست، ولی آن رااشتباه فهمیده‌اند. «يَزُورُونَ رَبَّهُم‏»، مقصود از زیارت پروردگار این است؛ یکی از نعمت‌های بهشتی برای مؤمنین در هر درجه‌ای از بهشت که باشند، این است کهمقامات نبی اکرم صلی الله علیه و آله برایشان تجلی می‌کند و حضرت را در آن مقام حقیقی که وجه الله هستند، مشاهده می‌کنند. وجه الله اتمّ وجود مقدس رسول الله هستند. این وجه در بهشت برای مؤمنین تجلی می‌کند.

البته در دنیا هم واقع می‌شود؛ ممکن است مؤمنی در دنیا به جایی برسد که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در سیمای وجه اللهی ایشان ببیند. عصر ظهور همین‌گونه است و پرده‌ها کنار می‌رود و امام در قامت وجه اللهی ظهور پیدا می‌کند. این اصل مواجهه و ملاقات با خداست، اصل لقاء الله است. مؤمنین وقتی توجه می‌کنند و امامشان را می‌بینند، همه عالم را در پرتو امامشان می‌بینند و به وجه الله نظر می‌کنند. این همان «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۲۰] است. هرچند در دنیا هم اتفاق می‌افتد، ولی مقامات آخرت چیز دیگری است. مؤمن ملاقاتی در دنیا با خدای متعال دارد که این مواجهه مؤمن با خدای متعال در دنیا هم از طریق معصوم است.

روایت دیگری هم هست کهدوباره از امام رضا علیه السلام است. اباصلت پرسید آیا این روایت از شما اهل بیت است که «ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى‏ وَجْهِ‏ اللَّهِ»؟[۲۱] اگر کسی موحد شد، مزد رسیدن به حقیقت توحید نظر به وجه الله است. اگر موحد شدی سر و کار تو با خداست و خدا را می‌بینی. حضرت فرمودند درست است، ولی اشتباه معنا نشود. اگر کسی خیال کند که خدا صورت دارد و پرده‌ای روی آن صورتانداخته و آن پرده را برای موحدین کنار می‌زند و آنهاصورت خدا را می‌بینند، کافر است. وجه الله حجج و انبیاء هستند. هر قوم و انسانی که موحد می‌شود، در سیمای پیامبر و در سیمای اوصیاء و ائمه خود خدای متعال را می‌بینند.

یعنی امام و انبیاء وجه الله هستند؛ منتها کسی که موحد می‌شود، می‌تواند جنبه وجه اللهی انبیاء را ببیند و به وجه الله نظر کند. این نظر به وجه اللهدر دنیا هم هست، ولیدر آخرت چیز دیگری است. موحدین در دنیا منزلتی از وجه الله را می‌بینند و در قیامت منزلت دیگری را می‌بینند. این سیر ادامه دارد؛ مؤمنین در درجات بهشت متفاوت‌اند و هرکس متناسب با درجه ایمانش حقیقت نبی اکرم را مشاهده می‌کند. این زیارت و ملاقات با خداست، این رؤیت خداست. وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء فرمود: «فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ فِي دَرَجَاتِهِمْ» مقصود از نظر به وجه اللهاین است. ممکن است کسی بگویددر دنیا که همه پیامبر رامی‌دیدند، کافر هم می‌دید. مقصود این رؤیت نیست. آن رؤیتی مقصود استکه وجود مقدس نبی اکرم را در مقام وجه اللهی ببینی.

بنابراین وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله موقفی دارند که ملاقات ایشان ملاقات با خداست. لذا اینجا هم جمع‌بندی بدر این است که کار با دست نبی اکرم به انجام رسید، ولی «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏». به مؤمنین هم می‌فرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»؛ شما دشمن را از پای در نیاروردید، بلکهما از پا در آوردیم.

۲ـ۳. توجه دادن به امدادهای ویژه خدای متعال در جنگ بدر

خدای متعال گاهی این را در صحنه‌های دیگر هم بیان می‌کند، منتها در بدر امداد و نصرت خاص بوده و خدای متعال از آن نصرت صحبت می‌کند و الا در موارد دیگر هم همین‌گونه است. خدای متعال به کشاورز می‌فرماید: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ»؛[۲۲] شما زمین را شخم می‌زنید و گندمی می‌پاشید، آياشما می‌رویانید؟! «أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»؟[۲۳] ما زارع هستیم یا شما؟ شما شخم می‌زنید و بذر می‌پاشید، اینکه زرع و رویاندن نیست.

در همه موارد هست و در صحنه بدر هم همین‌گونه است؛ شما نکشتید، دستگاه الهی است که کار می‌کند و شما وظایف خود را انجام دادید. ولی در بدر وجهاختصاصی وجود دارد که خدای متعال دارد آن جنبه اختصاصی را حکایت می‌کند و الا همه عالم همین‌گونه است. در بدرنصرت خاصی اتفاق افتاده و خدای متعال به شکل خاصی دشمن را سرکوب کرده است. این آیهدارد این مطلبرا توضیح می‌دهد؛ «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»، شما هیچ‌کاره بودید. حتیپیامبر ما هم که کار با دست او جمع شد، «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏».

۳ـ۳. تحقق بلاء حسن در ماجرای جنگ بدر

سپس می‌فرماید:«وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً»؛ نصرت الهی، غلبه و از پا در آوردن دشمن برای این بود که مؤمنین به بلای حسن برسند. این بلای حسن فتوحات و پیروزی‌هاست، غنایم است، امکانات است، شکوفا شدن استعدادها در خود صحنه بدر و رشد مؤمنین و اخلاصی است که پیدا کردند.

بنابراین در اینصحنه هم نصرت خدا و هم امکانات بعدی می‌آید و هم در خود صحنه که خدای متعال نصرت می‌کند، مؤمنین رشد می‌کنند. خدای متعال مؤمن را به میدان درگیری می‌برد و او را هم نصرت می‌کند؛ سپسامتحانات سختی پیش می‌آید و این امتحانات او را رشد می‌دهد. اینبلاست، ولی بلای حسن است. بعد از این هم که پیروزی آمد، قدرت و امکانات و ثروت هم می‌آید.

بنابراینخدای متعال بعد از جنگ بدر جمع‌بندی می‌کند و می‌فرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً». بعد هم چند جمله با دشمن حرف می‌زند و می‌فرماید: «ذلِكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرينَ»؛[۲۴] شما نقشه می‌کشیدید و کید می‌کردید، ولیخدای متعال کید شما را سست کرد و نقشه‌های شما را بر باد داد. آن مواجهه با مؤمنین است و این مواجهه با کفار.

۴. اتمام حجت با کفار

بعد به کفار خطاب می‌کند: «إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ»؛[۲۵] اگر دنبال فتح بودید، فتح آمد. این یعنی چه که خدا به کفار می‌فرماید اگر دنبال فتح بودید، فتح آمد؟ معانی متعددی برای این آیهشده است. شاید یک معنا این باشد که در بعضی نقل‌ها دارد، در روز بدر ابوجهل که جزو بزرگان قریش بود، به خدای متعال رو کرد و عرضه داشت، دین ما دین قدیمی است، اگر ما بر حق هستیم، ما را پیروز کن و اگر آنها بر حق هستند، آنها را پیروز کن.احساس ما این است که این دین قدیمی که تو فرستاده‌ای، دین حق است. بنابراین اگر حق با ماست، ما را پیروز کن و اگر هم حق با آنهاست، آنها را پیروز کن.

تلقی او این بود که خودشان پیروزند و مغالطه می‌کردند و می‌خواستند پیروزی را به معنای پیروزی حق جلوه بدهد. می‌گفتند ما به خدا گفتیم آن که حق است، پیروز بشود و خدا هم حق را پیروز کرد؛ پس ما حقیم. تلقی قریش این بود که پیروز می‌شوند، لذا مغالطه می‌کردند. دستش را بالا برده بود و می‌گفت ای خدا حق را در میدان پیروز کن. ابوجهل واقعاً دنبال حق بود؟! با خدا کاری داشت؟! این کید و مکر است. الان این سران آمریکا و رژیم صهیونیستیگاهی لابه‌لای حرف‌هایشان از همین حرف‌ها می‌زنند و خودشان را حق جلوه می‌دهند. این یک مغالطه بزرگ است. تلقی او این بود که ما پیروزیم؛ لذادست به آسمان بلند کرده بود و می‌گفت خدایا آنکه حق است را پیروز کن. احساس ما این است که ما بر حق هستیم.

لذاخدای متعال می‌گوید اگر دنبال فتح بودید، دیدید که چه کسی پیروز شد. اگر می‌خواستید فتح حق را ببینید، واقعاً معلوم شد که حق با چه کسی است. حالا که به مطلب رسیدید و فهمیدید که حق کجاست؛ «إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ». حالا شما بایدیکی از این دو کار را بکنید. «وَ إِنْ تَنْتَهُوا» یا دست برمی‌دارید و منتهی می‌شوید و از درگیری با جبهه حق پا پس می‌کشید که «فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»، به نفعتان است. نفع شما در همین است که وقتی پیروزی حق را دیدید، وقتیدست من را دیدید و آیات برای شما نازل و روشن شد، دیگر بر باطل خودتان پافشاری نکنید و از مقابله با حق دست بردارید و کنار بروید.

بعد می‌فرماید: «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»، ولی اگر به میدان درگیریبرگردید، باز هم ما هستیم. توهم شما را برندارد و بروید دوباره امکانات خودتان را جمع کنید و برگردید و بگویید این بار ریشه مسلمان‌ها را می‌کَنیم. دست من را که دیدید، «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»؛ دیدید که من به میدان آمدم و در مقابل شما ایستادم. قبلاً شما احساس می‌کردید که مسلمان‌ها و مؤمنین تنها هستند، ولیدیدید که با من مواجه هستید، من با مؤمنین هستم. حالا که دیدید، «وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»؛ اگربرگردید، باز هم ما هستیم. این‌گونه نیست که این بار برمی‌گردید و مؤمنین را تنها گیر می‌آورید.

فقط نکته این است که مؤمنین باید به‌گونه‌ای راه بروند که شایسته این فتح باشند. گاهی ما به‌گونه‌ای عمل می‌کنیم که شایسته امداد خدا نیستیم. اینکه خدای متعال می‌فرماید از دشمن نترسید، از من بترسید، من با شما هستم، ولی همراهی من قواعدی دارد. اگراز قواعد همراهی من کنار کشیدید، من دیگر کنارتان نیستم و شما را با دشمن تنها می‌گذارم و آنجا شکست می‌خورید.

بنابراینخدای متعال دشمن را تهدید می‌کند و می‌گوید اگر دنبال فتح بودید و می‌گفتید حق پیروز شود و می‌خواستید ببینید که حق کیست،دیدید که حق پیروز شد و دیدید که با من روبه‌رو هستید، نه با مؤمنین. اگر شما بودید و مؤمنین پیروز می‌شدید، ولیمن شما را از پا در آوردم. به مؤمنین هم خطاب می‌کند: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»؛ من با دست پیامبرم کار را تمام کردم. حالا که فهمیدید، اگر دست بردارید و منتهی بشوید، به نفع شماست. اگر هم دست برنداشتید، بدانید که «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»، ما هم دوباره برمی‌گردیم. اشکال ندارد؛ همان صحنه است، خدا همان خدا و شما هم همان لشکر.

سپس می‌فرماید«وَ لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَ لَوْ كَثُرَتْ»؛ بروید یک فئه فراوان و لشکر بیشتر و امکانات بیشتر بیاورید، فایده‌ای ندارد. وقتی من مقابل شما هستم، داستان همین است. وقتی یک طرف خداست و یک طرف دشمن فرق نمی‌کند که هزار نفر در بدر باشند یا ده هزار نفر جمع کنند و بگویند کم بودیم و دفعه بعد جمعیت بیشتری و عِده و عُدّه بیشتری می‌آوریم. اگر پای من وسط نبود که شما باید در همین صحنه پیروز می‌شدید؛ اگر من هستم، «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»؛ اگربرگردید، ما هم برمی‌گردیم. بروید و امکانات بیشتر بیاورید؛ من هم امکانات می‌آورم تا ببینیم چه کسی پیروز می‌شود.

این آیاتشبیه آیات آخر سوره مبارکه علق است. می‌گوید شما امکانات خود را بیاورید و من هم امکاناتم را می‌آورم؛ اگر برگردید، ما هم برمی‌گردیم. «وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ»؛ خدا با مؤمنین است. البتهبه شرط اینکه مؤمن باشید. اگر مؤمنین درست راه بروند، اگر ده بار دیگر هم صحنه تکرار بشود، ما هستیم.

لذا اگر مؤمنین درست راه می‌رفتند، اُحد هم باید مثل بدر می‌شد. امااینها خطاب خدا را نفهمیدند و رفتند امکانات بیشتری آورند و گفتند حالا با لشکر بزرگ‌تر می‌آییم و اُحد را شکل دادند و ضربه‌ای که در بدر خورده بودند را جبران کردند.این بار با تجهیز بیشتر و با امکانات بیشتر آمدند. خدای متعال اینجادارد تهدید می‌کند و می‌فرماید اگر برگردید، باز هم با من طرف هستید.فقط مؤمنین تکالیفی دارند که باید آن تکالیف را انجام بدهند. اگر درست انجام بدهند، خدای متعال آنها را حمایت می‌کند، ولیاگر درست انجام ندادند، خدای متعال خودش را کنار می‌کشد و پشت سر هم شکست می‌آید.

پس مسیری که حضرت در آنقدم گذاشتند، مسیر «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» و مسیر فتح و پیروزی حق است. این مسیریک مسیر پر فراز و نشیب است. یک صحنه این مسیر در بدر آشکار شد. صحنه‌هایبعدی هم همین‌گونه است. شما مسلمان‌ها ببینید که شما نکشتید. کأنه این یک بیانیه است. خدای متعال می‌فرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً»؛ این ماجرا،برای شما خیلی خوب شد و رشد کردید و امکاناتی به دست شما آمد. این‌طرف هم به دشمن می‌فرماید: «إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ». این بیان خداست.

سپس تکالیفی را برای مؤمنین معین می‌کنند. بعد از این آياتچند «یا ایها الذین آمنوا» است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛[۲۶] «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»؛[۲۷] «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ».[۲۸] خدای متعالاین پیامبر را به سمت فتحی بزرگ حرکت داد تا «لِيُحِقَّ الْحَقّ» و این مسیر،تا ظهور ادامه دارد. در این مسیرشما هم تکالیفی دارید. اگرمی‌خواهید با این پیامبر راه بروید، باید به این تکالیف عمل کنید. مسیر فتح با این تکالیف ادامه پیدا می‌کند. لذا وقتیمسلمان‌ها از این تکالیف رفع ید کردند، این اتفاقات افتاد و عاشورا رخ داد.

۱ . «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ»؛ سوره انفال، آیه5.
۲ . «وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ»؛ سوره انفال، آیه7.
۳ . سوره انفال، آيه۸.
۴ . «إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ»؛ سوره انفال، آیه9.
۵ . «إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ»؛ سوره انفال آیه12.
۶ . «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ»؛ سوره انفال، آیه11.
۷ . سوره انفال، آیه۱۳.
۸ . سوره انفال، آیه۱۴.
۹ . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ»؛ سوره انفال، آیه15.
۱۰ . «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ»؛ سوره انفال، آیه16.
۱۱ . «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ‏»؛ سوره برائت، آیه52.
۱۲ . «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‏»‌؛ سوره آل عمران، آیه169.
۱۳ . «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً»؛ سوره نساء، آیه76.
۱۴ . الكافی، ج‏2، ص242.
۱۵ . نهج البلاغه، خطبه ۹۳.
۱۶ . «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ»؛ سوره انفال، آیه66.
۱۷ . «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»؛ سوره انفال، آیه17.
۱۸ . «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛ سوره فتح، آیه10.
۱۹ . التوحيد (للصدوق)، ص۱۱۷.
۲۰ . «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ‏»؛ سوره بقره، آیه115.
۲۱ . التوحيد (للصدوق)، ص۱۱۷.
۲۲ . سوره واقعه، آیه۶۳.
۲۳ . «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»؛ سوره واقعه، آیه64.
۲۴ . سوره انفال، آيه۱۸.
۲۵ . «إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ»؛ سوره انفال، آيه19.
۲۶ . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ»؛ سوره انفال، آيه20.
۲۷ . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»؛ سوره انفال، آیه24.
۲۸ . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ سوره انفال، آیه27.

پیمایش به بالا