نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

بررسی ابعاد شخصیتی و علمی شهید صدر/شهید صدر و ارتقاء سطح مواجهه اندیشه دینی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 21 فروردین 99 است که به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت شهید سید محمد باقر صدر رحمت الله علیه برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، شخصیت شهید صدر رحمت الله علیه، هنوز برای ما شناخته شده نیست، هم به لحاظ جنبه شخصیتی و هم از لحاظ اندیشه های بزرگی که داشتند که می تواند برای دنیای اسلام و حوزه های علمیه راهگشا باشد. شخصیت ایشان یک شخصیت جامع الاطرافی است و واقعا در طول تاریخ علمی دنیای شیعه مثل ایشان انگشت شمار هستند. شهید صدر ظرفیت حوزه های علمی و فقهی شیعی را ارتقاء بخشیدند و توجه دادند که ما با یک مسائلی عظیم تر مواجه هستیم که باید با آنها برخورد فعال کنیم. مسئله مستحدثه ما تمامیت تمدن غرب است که باید در مقابل آن موضع بگیریم. چرا که پاسخگویی به مسائل مستحدثه در سطح موضوعات، برخورد انفعالی با مسائل کلان هست و موجب می شود که ما، ولو تغییراتی در اینها ایجاد کنیم اما آن جریان تمدن غرب در جامعه ما ساری و جاری بشود و راه را بر عملیاتی شدن شریعت ببندد. شهید صدر معتقد بودند که دنیای اسلام برای حل و فصل مشکلات خودش ناچار است به فرهنگ اسلام و مذاهب اسلامی رو بیاورد، بلکه از این بالاتر دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش ناچار است به ادیان و دین اسلام رو بیاورد، چرا که اصلاً بافت انسانی این مناطق چنین چیزی را تحمل نمی کنند. برای همین از مقدمه دومشان بر کتاب «اقتصادنا»، این احساس پیش می آید که ایشان انتظار انقلاب اسلامی را می کشیدند، لذا وقتی انقلاب شد، به جرأت می توان گفت که تنها کسی بودند که با آن مقیاس شخصیتی پشت سر امام رضوان الله تعالی علیه ایستادند و نه تنها رهبری ایشان را پذیرفتند، بلکه تعاملات فراوانی برای حل معضلات جامعه اسلامی انجام دادند.

ابعاد شخصیتی و علمی شهید صدر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. این روزها مقارن است با چهلمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار آیت الله العظمی سید محمد باقر صدر رضوان الله تعالی علیه و مناسب هست در باب ایشان از جهات مختلف گفتگو بشود. این شخصیت هنوز برای ما شناخته شده نیست، هم به لحاظ جنبه شخصیتی و هم از لحاظ اندیشه های بزرگی که داشتند که می تواند برای دنیای اسلام و حوزه های علمیه راهگشا باشد. البته در باب ایشان طبیعتاً در طول این چهل سال زیاد صحبت شده و حرفهای خوبی هم گفته شده، همچنین آثار ایشان هم که به تدریج در اختیار حوزه ها و افکار عمومی قرار می گیرد، در پرده برداری از ابعاد شخصیت ایشان به ما کمک می کند، ولی در عین حال هنوز جا برای تحلیل اندیشه های ایشان به خصوص با نگاه درجه دو و عبرت آموزی و درس گیری برای آینده علمی حوزه های علمیه وجود دارد.

شخصیت ایشان یک شخصیت جامع الاطرافی است و واقعا در طول تاریخ علمی دنیای شیعه، مثل ایشان انگشت شمار هستند، مخصوصاً با این جامعیت و این عمق به خصوص با رویکرد اجتماعی و انضمامی ای که ایشان داشتند. من فقط دو سه نکته را در این فرصت در باب این شخصیت بزرگوار عرض می کنم و بقیه جنبه های وجودی ایشان را می گذارم برای کسانی که صاحب نظرند و می توانند ر این زمینه ها بحث بگویند.

مسائل مستحدثه حوزه های علمیه پیش از شهید صدر

نکته اولی که تقدیم می کنم در ارتقائی است که ایشان در مواجهه ما با دنیای غرب به ظرفیت اندیشه های دینی دادند. متعینا عرض می کنم که ایشان مسئله مستحدثه حوزه های علمیه دنیای اسلام به خصوص جامعه تشیع را ارتقاء بخشیدند. چون تفقه ما در طول تاریخ در عین این که در مسیر طبیعی خودش که تبعیت از کتاب و سنت است پیش می فته، اما در قبض و بسط این تفقه، مواجهه با رقبا و مسائل مستحدثه ای که پیش می آمده بسیار اثرگذار بوده است. گرچه آنها نتوانستند مسیر تفقه شیعی را از مدار اصلی خودش که تعهد نسبت به وحی و کتاب و سنت هست منحرف بکنند، ولی این تعاملی که برقرار می شده موجب قبض و بسط تفقه دینی در جامعه های شیعی و حوزه های علمیه شده است.

یکی از برکاتی که اندیشه های مرحوم شهید صدر داشت این است که در تعاملی که بین ما و دنیای غرب به ویژه غرب مدرن هست، ایشان مسئله مستحدثه حوزه علمیه را هم برای علم فقه، هم برای علم کلام و هم برای سایر علوم اسلامی ارتقاء بخشیدند. تلقی حقیر این است تا قبل از ایشان مواجهه ما با دنیای مدرن و مسئله هایی که برای ما ایجاد می کردند نوعا از جنس موضوعات بودند، حتی در علم کلام، یک شبهه کلامی مطرح می شد و پاسخ می دادند. یک موضوعی پیش روی فقها قرار می گرفت و باید پاسخ می دادند، از ساده ترین موضوعات که در آغاز مواجهه پیش آمد مثل برق و شبکه آب بهداشتی تا ابزار حمل و نقل جدید که اتومبیل و غیره بود. خب طبیعتاً این فقه و اندیشه های فقهی پاسخ این مسائل را میداد. همچنین فقه، مسائل کلامی که پیش می آمد از موضوعات ساده تا موضوعات پیچیده ای که در مواجهه با دنیای مدرن برای دنیای اسلام پیش آمده را هم پاسخ می داد، مثل پدیده ای به اسم مجلس قانون گذاری، چون ما قبلا مجلس قانون گذاری نداشتیم و از مواجهه ما با دنیای غرب این وارد فضای اسلامی شد.

برای مثال در نهضت مشروطه در ایران یا مشابه این نهضت در سایر کشورهای اسلامی، طبیعتاً در تعامل بین نظام سیاسی کشور ما و دنیای غرب یک اتفاقاتی افتاده که حالا من نمی خواهم تحلیل کنم که چرا این نهضت مشروطه شکل گرفت، بحث من این است که سطح مواجهه ما با این واقعیت چگونه بوده و مسئله مستحدثه ای که حوزه ها تلاش کردند به آن پاسخ بدهند چه بوده است؟ بعضی ها که اصلا به این مسائل نپرداختند اما بزرگوارانی مثل مرحوم نائینی رحمه الله هم که به جد این مسئله موضوع فکرشان شد، گرچه در آن موقع یک مجتهد جامع الشرایط بودند ولی چون هنوز جوان بودند، دوران پختگی کاملشان نبود. اما در عین حال ایشان به لحاظ اقتضاء توانایی هایشان و مواجهه ای که داشتند، این مسئله را مورد بحث قرار دادند و انصافا هم نوآوری های بدیعی در این زمینه دارند که یک قسمتش در کتاب «تنبیه الامه»شان بیان شده است. وقتی آدم کتاب ایشان را مرور می کند، می بیند مسئله مستحدثه ایشان که ما باید بگردیم پاسخ دین را به آن بدهیم مثلا مشروعیت مجلس قانون گذاری است. یعنی به چه دلیل ما مجلس قانون گذاری می توانیم داشته باشیم و چرا ضروری است که ما چنین مجلسی را برای کنترل نظام استبدادی و سلطنت استبدادی بپذیریم؟ اما در مسئله ذهنی ایشان، انسان طراحی یک نظام سیاسی جامع در مقابل نظام های غربی را واقعا نمی بیند که ایشان بخواهند به این سمت بروند، در عرصه های دیگر هم همینطور است.

نگاه ویژه شهید صدر به مسایل مستحدثه

بنابراین مسائلی که ما با آن مواجه می شدیم کم کم به یک مسئله های جدیتر و بزرگتر تبدیل می شدند مثل بازار بورس، بیمه، بانک و مسائلی از این دست که وارد فقه ما شدند و فقهای ما به بحث و بررسی آنها پرداختند. اما مرحوم شهید صدر توجهی که کردند این است که مسئله مستحدثه دوران ما فراتر از موضوعات است و ما با یک مذاهب روبرو هستیم. به تعبیر خود ایشان که با مسامحه می گویند ما با نظامات رو به رو هستیم، البته مذهب در نگاه ایشان کمی متفاوت با نظامات مصطلح است.

پس یعنی ایشان توجه پیدا کردند که در عرصه سیاست و اقتصاد و حتی فرهنگ، یک نظام های مسلطی در جهان مدرن طراحی شده، که آن لایه های باطنی اعتقادات و چارچوب های اندیشه ای در آن مستور و پوشیده است و به راحتی قابل دیدن نیست و مواجهه مستقیم هم با احکام فقهی ما ندارند. لذا ارتباط آنها با مبانی دینی و با فقه ما خیلی آشکار نیست، ولی اگر ما آن چارچوبه ها و مذاهب و نظام های مسلط را قبول کردیم، آنگاه آن ها مبانی خودشان را بسط خواهند داد و در عرصه عمل هم ما را ناچار به پذیرش قوانین مناسب با خودشان خواهند کرد. یعنی شریعت را هم تحت تأثیر قرار می دهند و امکان عملیاتی شدن شریعت را نمی دهند. ایشان می فرمایند: اگر این نظام، حاکم شد بر فرض که ما به همه احکام هم عمل کنیم به اسلام عمل نخواهد شد. یعنی آنها یک چارچوب هایی هستند که سیطره دارند و فرهنگ زندگی بشر را تغییر می دهند. این نظامات، مبتنی بر یک مبانی اعتقادی هستند که آن مبانی را در زندگی بشر تسری می دهند. بنابراین مسئله مستحدثه ما دیگر صرفا موضوعات نیستند بلکه ما با نظام های مسلطی مواجهیم که آن نظام ها وقتی جاری می شوند و ما آنها را می پذیریم، موضوعات مستحدثه خودشان را بر ما تحمیل کرده و ما را مجبور می کنند که گام به گام عقب نشینی کنیم و از باب شرایط اضطراری از احکام اولیه به سمت احکام ثانویه برویم.

این نکته بسیار مهمی است که ایشان به آن عنایت کردند و لذا می گویند ما در سطح مذهب اقتصادی و سیاسی باید اندیشه های اسلامی را باور کنیم و به فعلیت برسانیم و همین امر هم موجب شده که این شهید بزرگوار و این فقیه جامع ما، دنبال دستیابی به طرح نظامات و مذاهب اسلامی باشند. البته این مسیر حتما با یک دشواری هایی مواجه هست که مهم ترینش به گمان من، نرم افزار استنباط یک چنین نظامی از منابع دینی است. ایشان در این زمینه تلاش بسیار گسترده ای داشتند که البته هنوز این تلاش به اتمام نرسیده و باید دقت بشود که تکمیل بشود، البته این طور نیست که این مسئله از نظر ایشان مغفول بوده باشد.

پس ما اگر بخواهیم مسئله مستحدثه خودمان را مذاهب ببینیم، در استنباط مذهب نیاز به یک ساز و کارهای جدید استنباطی داریم و آن شیوه های قدیم کافی نیستند، نه این که غلط باشند. به نظر من این توجه مهمتر از توجه اول است. ایشان تعمیق نگاه برای دستیابی به تفقه جامع دینی در مقیاس روش را تعقیب می کردند و توفیقاتی هم به دست آوردند، به خصوص در این سالهای پایانی عمر مبارکشان. این یک نکته است که می خواستم عرض کنم که این واقعا نیاز به بسط و گفتگو دارد. البته ممکن است خیلی ها این را به راحتی قبول نکنند که ظرفیت مواجهه ما با مسئله مستحدثه قابل ارتقاء هست و می شود از موضوعات مستحدثه به سمت نظامات و به سمت تمامیت تمدن غرب ارتقاء پیدا کنیم. ممکن است خیلی ها این را قبول نداشته باشند که ما مسئله مستحدثه مان را تمدن ببینیم با تمام ابعادش و بگوییم در مقابل این تمدن باید چه کرد.

سیر تکاملی اندیشه شهید صدر در توجه به مسئله مستحدثه

تلقی من این است که نگاه ایشان در مقدمه ای که بر چاپ دوم «اقتصادنا» می نویسند، عمیق تر شده، چرا که سال ها بعد است و آن تجارب قبلی را پیدا کرده اند. یعنی اگر در اقتصادنا، مسئله مستحدثه ای که ایشان می بینند در حد نظامات است، آدم احساس می کند که در این مقدمه دوم کمی جدی تر به مسئله پرداختند و عنایت کردند که مسئله مستحدثه ما، تمامیت تمدن غرب است به عنوان یک مجموعه ای که دارای اضلاع و ابعاد مختلف و دارای لایه های مختلفی است. ایشان در مقدمه دوم، به مسئله از اعماق ایدئولوژیک تا برنامه ریزی های جاری توجه کردند و گفته اند که ما با یک چنین امر عظیمی مواجه هستیم و باید در مقابل آن موضع بگیریم.

این نکته اولی است که آدم در آثار ایشان به وضوح می بیند که درک ایشان از مسئله ای که ما با او روبرو هستیم و او می خواهد خودش را بر ما تحمیل کند و ما باید در مقابل او موضع فعالی داشته باشیم، درک جدیدی است. حتی در مواجهه با بانک لاربوی ای که ایشان بیان فرمودند، تصریح می کنند که این که ما می گوییم، نظام مالی مطلوب اسلام نیست. یعنی کاملا عنایت دارند که ما یک دوره گذار داریم و یک مرحله مطلوب، در دوره گذار، بالاخره مسئله ما این بانک است و باید بگونه ای در آن تصرف کنیم که سازوکارهایش را به نفع خودمان به نسبتی تغییر بدهیم، ولی ایشان در پایان می دانند که با یک لا ربوی و اسلامی نوشتن، اقتصاد اسلامی درست نمی شود و دنبال این هستند که یک طراحی های عمیق تری بکنند. گمان من این است که در آنجاها ایشان به این مسئله عنایت هم دارند و این در مجموع آثارشان آشکار است.

البته این اتفاق هم به راحتی نمی افتد. شما نمی توانید به راحتی مثلا از دستکاری و تصرف در این پدیده های نوظهور، به یک نظام عمیق و همه جانبه اسلامی برسید، بلکه آنجا باید یک تصرفات عمیق تر و همه جانبه تری در جوامع اسلامی باشد و یک تغییرات بنیادی تری اتفاق بیفتد. پس این نکته اولی است که در باب شخصیت ایشان عرض کردم. شهید صدر ظرفیت حوزه های علمی و فقهی شیعی را ارتقاء بخشیدند و توجه دادند که ما با یک مسائلی عظیم تر مواجه هستیم که باید با آنها برخورد فعال کنیم. پاسخگویی به مسائل مستحدثه در سطح موضوعات، برخورد انفعالی با مسائل کلان هست و موجب می شود که ما ولو تغییراتی در اینها ایجاد کنیم اما آن جریان تمدن غرب در جامعه ما ساری و جاری بشود و راه را بر عملیاتی شدن شریعت بندد.

نحوه تعامل دنیای اسلام با تمدن غرب از نگاه شهید صدر

اما نکته دومی که در باب شخصیت شهید صدر باید عرض کنم که البته این هم به اجمال است، این است که ایشان توجه به این داشتند که دنیای غرب که تمدن خودش را شکل داده، هیچ وجه قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودش نخواهد داشت. به تعبیر من غرب لایه های مختلف تمدن خودش را به صورت هم افزا شکل داده و آرام آرام جغرافیای خودش را پشت سر گذاشته و وارد محیط فرهنگ ها و جوامع دیگر شده، بعد هم تلاش کرده که تمدن خودش را در آن جوامع بسط بدهد و همه جوامع را تحت تسخیر تمدن خودش قرار بدهد. اما این کاری که دنیای غرب انجام می دهد در تعامل با دنیای اسلام به یک توفیق نهایی دست پیدا نمی کند، یعنی آنها به هیچ وجه  قدرت استحاله دنیای اسلام را در نظام تمدنی خودشان نخواهند داشت و دنیای اسلام برای حل و فصل مشکلات خودش ناچار است به فرهنگ اسلام و مذاهب اسلامی رو بیاورد، بلکه از این بالاتر دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش ناچار است به ادیان و دین اسلام رو بیاورد. این نکته مهمی است که ایشان در مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» به خوبی به آن توجه دادند.

ایشان در آنجا می فرمایند: در تعامل بین ما و دنیای غرب، دنیای اسلام ابتدا مقهور به اصطلاح چیزی شده که به عنوان پیشرفت از آن یاد می شود. دنیای اسلام در مواجهه های مختلفی که با دنیای غرب داشته چه این که نظام سیاسی شان تحت تأثیر نفوذ غرب شکل گرفته باشد، یا اینکه نظام اقتصادی شان اینگونه شکل گرفته باشد یا اینکه هیچ کدام از اینها نباشد، یعنی هم نظام اقتصادی و هم نظام سیاسی شان مسیر مستقلی داشته باشد، اما شیوه های آنها را پذیرفته است.

یعنی مواجهه دنیای اسلام با دنیای غرب از منظر ایشان سه شکل داشته، گاهی در شکل تسخیر سیاسی یک جامعه بوده، گاهی به گونه ای بوده که در جامعه دینی و اسلامی استقلال سیاسی برقرار بوده ولی تحت سلطه نظام اقتصادی غرب واقع شده و گاهی هیچ کدام از این دو نیست، هم استقلال سیاسی و هم استقلال اقتصادی خودش را حفظ کرده ولی چون یک اشتباه یا به تعبیر من استراتژیک داشته و خیال می کرده که راه رسیدن به پیشرفت و حل معضلات دنیای اسلام پذیرش فرهنگ غرب هست، شیوه های آنها را پذیرفته است. یعنی آن کشورهایی هم که استقلال سیاسی و اقتصادی خودشان را در مقابل دنیای غرب از دست ندادند و تحت سلطه سیاسی و اقتصادی هیچ کدام از اینها نرفتند، اما در عین حال شیوه های آنها را برای حل معضلات خودشان انتخاب کردند، حالا به اقتضاء کشورها بعضی شیوه های سوسیالیستی را قبول کردند و بعضی شیوه های لیبرالیستی، پس همه پذیرفته اند که باید آن چارچوب های فرهنگی را، ما بپذیریم که بتوانیم از بن بست های پیش رو عبور کنیم.

شهید صدر می فرمایند که دنیای اسلام به ناچار برمی گردد، یعنی جنبشهای اجتماعی که در دنیای اسلام برای جبران عقب افتادگی اتفاق افتاده، گرچه وارد این ورطه های پر از مخاطره و خطا شده ولی ناچاراً به سوی بنیادهای اسلامی بر می گردد و می پذیرد که راه حل مشکلات ما از پذیرش فرهنگ اسلام عبور می کند و تنها راه همین است. به تعبیر امروزی ها این که ما باید در پارادایم غرب زیست کنیم تا بتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم ولو این که بومی سازی کنیم، ما را به هدف نمی رساند، گرچه سلطه سیاسی و اقتصادی غرب را قبول نکنیم و اجازه ندهیم آنها منابع ما را چپاول کنند و در کشور ما سرمایه گذاری کرده و از طریق تجارت آزاد اقتصاد ما را تسخیر بکنند.

یک موقعی است ما چارچوب های فکری آنها را قبول می کنیم و در آن چارچوبها عمل کرده و ناخوداگاه در آن ورطه می افتیم، یک موقعی هم نه، می رسیم به یک نقطه ای که باید بنیادهای جدیدی را بریزیم و در چارچوب مبانی اسلامی عمل بکنیم، کما این که می گویند دنیای غرب هم برای حل معضلات خودش به یک بحران های بزرگی می رسد که ناچار می شود به سوی ادیان برگردد.

دلیل فروپاشی شوروی از نگاه امام خمینی و شهید صدر

الان هم که الان هست این تفکر از خیلی از حرفهایی که ارائه می شود جلوتر و پیشرو تر است، ولو این که این فرمایش برای قریب به پنجاه سالِ قبلِ ایشان هست ولی نسبت به خیلی حرفها، رو به پیش است. پس باید توجه داشته باشیم که دنیای اسلام نمی تواند معضلات خودش را از طریق چارچوب های فکری غرب حل کند، ولو استقلال سیاسی و اقتصادی خودش را حفظ بکند، چون اگر آن چارچوب ها را پذیرفت این مشکلات حل نخواهد شد، حتی خود دنیای غرب هم نمی تواند به الگوهای مارکسیستی و لیبرالیستی مشکلات خود را حل کند. البته در زمان شهید صدر هنوز مارکسیسم فروپاشی نشده بود و مارکسیست ها نیمی از جهان را در اختیار داشتند و عمرشان کفاف نداد که فروپاشی شوروی و کمونیسم را ببینند. ولی همان موقع می گویند: دنیای غرب هم ناچار است بیاید به سمت اسلام، همان دعوتی که حضرت امام نسبت به گرباچف کردند و فرمودند: شما ناچارید برگردید، همینطوری که مارکسیسم عمرش تمام شده، نظام سرمایه داری هم عمرش رو به پایان است. آنجا هم توضیح دادند که مشکل اصلی، مکتب فلسفی و دین حاکم شماست که آن هم مبارزه بی دلیل با خداست. امام در نامه به گرباچف فرمودند: همین موجب فروپاشی نظام سرمایه داری هم خواهد شد.

این را مرحوم شهید صدر در مقدمه چاپ دوم با یک بیان فنی توضیح دادند. ایشان فرمودند: نه الگوهای مارکسیستی و نه الگوهای لیبرالیستی برآمده از تمدن غرب نخواهند توانست معضلات بشریت را حل بکنند. حتی خود جوامع غربی با تمام تصرفاتی که کرده، تغییراتی که دادند و با تمام زیرساخت هایی که از اعماق حیات اجتماعی ایجاد کردند، در این زمینه موفق نخواهند شد.

ایشان یک تفاوتی می گذارند بین دنیای اسلام و غرب، به ادبیات من، ایشان به این توجه می دهند که دنیای غرب وقتی به الگوهای پیشرفت و توسعه رسید که زیرساخت هایش را ایجاد کرد، از جمله اینکه بافت انسانی متناسب با توسعه را شکل داد. این از اصولی است که به شدت به آن توجه شده است که رسیدن به توسعه از طریق انتقال تکنولوژی واقع نمی شود، بلکه بافت نیروی انسانی و عمدتا بافت فرهنگی باید تغییر کند. به تعبیر دیگر، آدم باید آدم توسعه باشد تا با تکنولوژی توسعه و ساختارهای مدرن کنار بیاید و الا اگر آدم، آدمی است که به لحاظ روحی، فکری و مهارت هایش نمی تواند در چارچوب توسعه عمل کند، به هیچ وجه اندیشه توسعه را نخواهد پذیرفت، ولو اینکه شما به جبر تکنولوژی را منتقل کنید توسعه واقع نخواهد شد.

ایشان به این توجه دارد و می گوید غرب زیرساخت های خودش را ایجاد کرده، از جمله تحول در بافت انسانی. او انسان غربی را از آسمان جدا کرده، یعنی آورده در حیات دنیا، «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْو»(انعام/32) و توانسته انسان را در زندان محبوس کند، به تعبیر قرآن «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه‏»(زخرف/54)، توانسته آنها را کوچک کند و ارتباطشان را با عالم غیب و به افق های بزرگتر عالم حقیقت قطع بکند، وقتی آنها را در حد یک انسان محدود محاصره کرد، حالا ارام آرام توانسته با آنها یک تمدن بسازد. ولی در دنیای اسلام موفق به این کار نشدند، چون همه انبیاء سلام الله علیهم اجمعین در این منطقه که غربی ها به آن خاورمیانه می گویند، ظهور کرده و تعالیمشان در مردم نفوذ کرده است. تعالیم انبیاء الهی در تار و پود امت اسلامی عمیق شده، به خصوص در حوزه نفوذ اهل بیت سلام الله علیهم، تا آنجایی که مردم هزار و چهارصد سال با عاشورا زندگی کردند و با خون و پوست و گوشتشان عجین شده است. برای همین شما نمی توانید به راحتی مشکلات آن آدمی را که در آن افق می اندیشد، درگیری ها را در مقیاس عاشورا می بیند و با عوالم غیب مانوس است، در چارچوب الگوهای خودتان حل کنید.

یعنی ایشان می گویند: گیرم به شما اجازه دادند که الگوی سرمایه داری به تمامه را در ایران پیاده کنید اما بدانید که جواب نمی دهد، چون زیرساخت هایش فراهم نیست، نه زیرساخت های سختش، بلکه زیرساخت نرمش که اصلی ترین آن بافت نیروی انسانی است. لذا می گویند: گرچه دنیای اسلام جنبش های اجتماعی داشته و این جنبش های اجتماعی گاهی زیگزاگی عمل کردند، یک موقعی به سمت شرق رفتند و یک موقع به طرف غرب، مثل اینکه در دوران ایشان سعی کردند برای حل معضلات خودشان الگوهای مارکسیستی یا لیبرالیستی را در حوزه سیاست و فرهنگ و حتی اقتصاد تجربه کنند، ولی به هیچ وجه در حل معضلات و عقب افتادگی دنیای اسلام موفق نخواهند شد، چون آن الگوها غیر از این که غلط و مبتنی بر یک بنیان های سستی است، اصلاً در این منطقه جوابگو و کارامد نیست. شکست این الگوهای سوسیالیستی که معلوم شد، شکست الگوهای سرمایه داری هم معلوم خواهد شد.

پس یکی از علل اصلی عدم توفیق این الگوها در دنیای اسلام این است که زیرساخت های فکری و فرهنگی و روحی دنیای اسلام، همچنین تعالیم انبیاء و تربیت انسانی ای که که نفوذ کرده، هرگز به شما اجازه نمی دهد که آن الگوها را در این منطقه پیاده بکنید و اگر پیاده هم کنید جواب نخواهید گرفت. این مثل همین است که شما با انتقال تکنولوژی بخواهید توسعه را جلو ببرید، توسعه یک پدیده به هم پیوسته ای است که همه ابعاد و اضلاع اجتماعی را از عمق تا سطح به نفع آرمان های توسعه تغییر می دهد. اینطور نیست که شما اراده کنید که توسعه را در کشوری بیاورید و این واقع بشود. لذا ایشان توجه می دهند و می گویند الگوی غربی در دنیای اسلام نه تحقق یافتنی است و نه اگر تحقق یابد، مشکلات ما را حل می کند.

علت عدم پاسخگویی الگوی غربی در خود جوامع غرب از نگاه شهید صدر

ایشان نسبت به خود دنیای غرب هم یک توجه عمیقی می دهند و می گویند: اینها می خواهند انسان را از فطرتش جدا کرده و در جنبه نفسانیات محصور کنند. بعد هم یک الگوهایی بدهند برای این که منافع متضاد این انسان های بریده از فطرت که فقط نفسشان دارد فعالیت می کند و انسان بازار هستند، را به هماهنگی منافع برسانند. الگوهای مارکسیستی، همین کار را می خواهند بکنند، این الگوها تضاد را می خواهند به پیشرفت و تکامل تبدیل کنند. الگوهای سرمایه داری هم همین است، در این الگوها می خواهند تضاد منافع را بگونه ای در مدل بازار، به هم آوایی و هم آهنگی تبدیل کنند. شهید صدر می فرمایند: که اینها توفیق این کار راه هم پیدا نخواهند کرد.

ایشان یک نقد بنیادین دارند و می گویند: اصلاً این مسیر چون خلاف مسیر فطرت انسانهاست حتی در دنیای غرب هم به چالش کشیده خواهد شد، که الان دارید آثارش را می بینید. وقتی یک پدیده بزرگ اجتماعی ظهور پیدا می کند، می بینید که بحران های عمیق پنهان در دنیای غرب سر بر می دارند و خودشان را نشان می دهند. همین مسئله نشان می دهند که آنها نتوانسته اند یک بافت انسانی سالمی را تربیت بکنند.

انتظار شهید صدر برای وقوع انقلاب اسلامی

علی ای حال نقد ایشان در مقدمه «اقتصادنا» خواندنی است و نگاه حقیر این است که  ایشان با این نگاه و توجهی که دارند و می فرمایند: به هیچ وجه این الگوها در دنیای اسلام جواب نمی دهد، گویی انتظار واقعه ای مثل انقلاب اسلامی را می کشیدند. ایشان به صراحت می گویند: که حتما متفکرین دنیای اسلام به دامن اسلام برخواهند گشت و معتقدند: نهضت های اجتماعی در دنیای اسلام به بنیادهای اصیل اسلام بر می گردد و بر آن پایه های اصیل اسلامی شکل خواهد گرفت. لذا یک طرح هایی هم داشتند برای ایجاد یک جنبش اجتماعی مبتنی بر بنیادهای اسلامی به ویژه مکتب اهل بیت و عاشورا که حالا من آن طرح ها را بحث نمی کنم. به همین خاطر است که آدم احساس می کند ایشان انتظار واقعه ای مثل انقلاب اسلامی را می کشیدند، آن چیزی که دنیای غرب اصلا انتظارش را نمی کشید!

دنیای غرب گمان می کرد که از دوران دین عبور کرده، تغییراتی در جهان ایجاد کرده و توانسته مسلط بشود. او فکر می کرد جامعه بشری را از اعماق وجود به حدی دگرگون کرده که انسان ها به آسمان فکر نمی کنند و به خدا و انبیاء نمی اندیشند. لذا باورش نمی آمد که در دنیای شرق از اعماق جامعه ایمانی یک انقلابی شروع بشود که به یک رقابت تمدنی تبدیل بشود، اصلا باور نمی کرد!

لذا انقلاب اسلامی را هم جدی نگرفتند و حتی بعضی هایشان وقتی انقلاب اسلامی را تحلیل می کردند، می گفتند: این مسائل به خاطر سرعت اصلاحات اجتماعی است که ما داریم می کنیم! در واقع این یک سزارینی است که در مسیر توسعه غربی اتفاق افتاده است! به تعبیر دیگر چون ما سرعت حرکت جامعه را به سمت نظام های مدرن بیش از ظرفیتش تسریع کردیم یک سزارین اتفاق افتاده، یعنی خود انقلاب اسلامی را هم نتیجه تعامل غرب با دنیای اسلام و نتیجه انفعال دنیای اسلام می دیدند و احساس نمی کردند یک جریان فعال از عمیق ترین لایه های عالم انسانی بر علیه تمامیت استکبار و شیطنتی که در طول قرن ها پیش آمده، دارد اتفاق می افتد! آنها باورشان نمی آمد که تلاشی که انبیاء کردند و در عاشورا تبلور پیدا کرد و دوره اهل بیت علیهم السلام، امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و سایر ائمه، فرهنگش شکل گرفته، دارد به یک حرکت بزرگ جهانی تبدیل می شود. لذا شوکه شدند و به نظر من تسلط خودشان را هم بر جهان از دست دادند.

این که دموکراسی را می آورند و در منطقه قربانی کرده و از نو به خاورمیانه لشکر کشی می کنند، یعنی برمی گردند به استعمار کهنه، نه مدرن در حالی که اینها وارد استعمار فرا مدرن شده بودند، ناشی از این است که در مقابل تهاجم دنیای اسلام منفعل اند. یعنی در مقابل این هجومی که دنیای اسلام به سمت آنها برده، آنها هنوز خودشان را پیدا نکرده اند. به نظر من این آخرین موجی هم که دارند ایجاد می کنند، اگر دست ساز و تدبیر شده باشد، فراتر از یک جنگ بیولوژیک و یک مواجهه جهانی با تمدن اسلامی است که این هم شکست خواهد خورد. من معتقدم به همین دلیلی که مرحوم شهید صدر می گویند، آنها نمی توانند خودشان را در این منطقه بیاورند، پس تردید نکنید که شکست خواهند خورد، همینطوری که نتوانستند ما را در عالم دنیا محبوس کنند و نگاه ما به پنجره های غیب، به یک حرکت بزرگ که ساختار آنها دارد می شکند، منتهی شد. ما اول ساختار را در مقیاس ملی شکستیم، بعد منطقه و بعد در دنیا داریم ساختارهای سلطه را می شکنیم و این به خاطر این است که این ظرفیت در آن ساختارها نمی تواند زندگی بکند.

فضای مجازی، ابزار تمدن غرب

در ساختارهای پیشرفته ترشان هم که ساختار حکمرانی مجازی است و انسان را در زندان طبیعت و اوهام و تخیلات می خواهد ببرد، من تردید ندارم که این بافت نیروی انسانی قبول نمی کند و شکست می خورند. ولی این پدیده را هم من در همین مقیاس می بینم، مواجهه ای که اینها با انقلاب اسلامی کردند از جنگ هشت ساله تا حمله مستقیم به دنیای اسلام و حادثه یازده سپتامبر و پیامدهای بعد از او، تا ایجاد داعش برای زمین گیر کردن جبهه مقاومت، همه این ها یک طرف، اما این کاری که اخیر کردند یک حرکت جهانی است برای عبور از تمدن اسلامی و قوت تمدن خودشان که بی تردید این هم شکست خواهد خورد.

پس به خلاف غربی ها و دانشمندانشان که اصلا منتظر چنین واقعه ای نبودند، مرحوم شهید صدر برای این واقعه ثانیه شماری می کرد و این از خود آثارشان به ویژه مقدمه چاپ دوم «اقتصادنا» معلوم است. ایشان منتظرند که یک واقعه ای پیش بیاید و جنبش های رهایی بخش دنیای اسلام و جنبش های اجتماعی و فرهنگی ای که شکل گرفته به دامان اسلام برگردد.

این دومین نکته ای است که من در باب ایشان می خواستم عرض کنم. پس در بیان ایشان کاملا پیداست که فراتر از بحث نظامات یک مواجهه تمدنی می بینند و می گویند: تمدن غرب توفیق نخواهد داشت و در تسخیر لایه های دنیای اسلام خواهد بود. لذا اگر ساز و کارهای ظاهری خودش را هم به جبر بر دنیای اسلام حاکم کند، توفیقی به دست نخواهد آورد.

همراهی تمام عیار شهید صدر با انقلاب اسلامی

از همین جا من وارد نکته سومی می شوم که در باب این شهید بزرگوار خواستم عرض بکنم. وقتی انقلاب اسلامی به دست امام شکل می گیرد، ایشان احساس می کند آن امری که سالها و سالها در اندیشه و رفتارهای اجتماعی خودشان دنبال می کردند، از موطن خودش ظهور کرد، لذا با تمام وجود می آیند و دنبال این حرکت قرار می گیرند، با این که این شخصیت، خیلی شخصیت بزرگی است. این که می گویم با همه وجود، جدی می گویم، در بیانات ایشان نسبت به حضرت امام و انقلاب اسلامی آمده که «ذوبوا فی الامام کما ذاب فی الاسلام» و حرفهای دیگری که ایشان دارند، این به خصوص در رفتار عملی شان آشکار بود. چون هیچ کسی از علمای ما، بعد از انقلاب اسلامی دروس خودش را تعطیل نکرد تا بیاید و به حل مسائل انقلاب اسلامی بپردازد اِلا ایشان، البته در مقیاس ایشان عرض می کنم چرا که ممکن است یک کسان دیگری این کار را کرده باشند. ایشان تمام درسهای خودشان را در نجف تعطیل می کنند و تفسیر موضوعی شروع می کنند برای پاسخگویی به مسائل اصیل انقلاب اسلامی.

این پیشنهاد قانون اساسی هم که می دهند یک پیشنهاد فوق العاده دقیق و عمیقی هست که پیداست در ساختار قانون اساسی ما هم به شدت اثرگذار بوده، البته این پیشنهاد را حضرت امام می دهند و ایشان هم آن را در اختیار مجموعه ای قرار دادند که این مجموعه یکی از منابعی بوده که روی آن برای اصلاح و تدوین قانون اساسی تأمل شده بود. البته عمر ایشان کفاف نداد و دشمن هم ایشان را در محاصره قرار داد و پایانش هم به شهادت ختم شد.

علی ای حال من احساس می کنم تنها کسی که در مقیاس ایشان تمام درس های رسمی را تعطیل کردند و شروع کردند به تفکر و پاسخگویی به مسائل، به طوری که همه مسائل را در سطح کلان می دیدند و نظریه های کلان برای اداره جامعه دینی می دادند، ایشان هست. در طول این چهل سال، احدی را من ندیدم که این کار را کرده باشد. بله، بزرگانی انگشت شمار بودند که آمدند و خودشان را وقف این راه کرده و همه درسهای دیگر را تعطیل کردند، ولی واقعا این عجیب است که آدمی در مقیاس ایشان، رهبری حضرت امام را قبول کردند و به این شدت پشت سر حضرت امام قرار گرفتند. حتی نقل شده از ایشان که گفته بودند اگر امام الان به من دستور بدهند که بروم و در یکی از روستاهای ایران فعالیتی بکنم می پذیرم، این خیلی حرف بزرگی است! این علامت همین است که ایشان آن گم شده خودشان را اینجا پیدا کردند.

حرف شهید صدر این بود که غرب دارد ما را تسخیر تمدنی می کند و مسئله انتقال تکنولوژی و ایجاد رفاه نیست. ایشان به وضوح می فهمند که چیزی به نام مدرنیته اخلاقی و اسلامی نداریم. می فهمند که ما چالش تمدنی با  غرب داریم و بنیان های ما در ایجاد یک تمدن، متفاوت است و لذا می گویند جنبش های اجتماعی در شکل کنونیش در دنیای اسلام تغییر خواهد کرد. یعنی توجه به این دارند که دیگر از مبارزه مسلحانه یا فرض بکنید مبارزات پارلمانتاریستی، ما باید عبور کنیم. ولی شکل این مبارزه را در مبارزه امام می بینند و می گویند: امام طراحی انقلاب اسلامی کرد. این مبارزه نه پارلمانتاریستی است و نه مسلحانه که در دنیای دو قطبی و پیچیده آن روز، با شعار نه شرقی نه غربی به پیروزی رسید. این همان گمشده ایشان است.

تسخیر لانه جاسوسی نقطه شروع جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران

به خصوص بعد از سال 58 و با اشغال لانه جاسوسی که به نظر من شهید صدر آن را خیلی پسندیدند و این واقعه به عمق جانشان نشست، انقلاب اسلامی از مرزهای خودش عبور کرد  و وارد جهان شد، بعد هم به یک امر اثر گذار بر کل نهضت های آزادی بخش تبدیل شد. همه نهضت های آزادی بخشی که زیر چتر مارکسیست ها شکل گرفته بودند آرام آرام دارند صبغه اسلامی پیدا می کنند. شما در سال 58 به بعد یک نهضت مارکسیستی موفق در جهان نمی بینید، در حالی که در سال 57 طبق آماری که من دیدم، کوبا در 17 کشور افریقایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع می کرد! خب این از نظر ایشان خیلی پدیده مهمی است و این را با عمقشان فهم کردند. بعضی خیال می کنند که رفتار ایشان یک رفتار سیاسی است در حالی که اصلاً اینطور نیست. رفتار ایشان کاملا یک رفتار فرهنگی است، ایشان از عرصه فرهنگ وارد عالم سیاست شدند و درک می کنند که این اتفاقی که افتاده یک اتفاق بزرگ اثرگذار و ان شاء الله ماندگاری است.

وظیفه حوزه علمیه نسبت به شهید صدر

البته من همینجا اشاره بکنم که آن کاری که ایشان آغاز کردند باید حوزه های علمیه به جد ادامه می داد، نمی گویم تلاش نشده، چرا، ما در طول این چند سال دستاوردهای فراوانی داشتیم که اگر هم افزا بشود معلوم می شود که ما مرزهای دانش مدرن را شکستیم، البته نه به معنی این که قله هایش را فتح کردیم، بلکه به معنی این که اصلا از پارادایم اندیشه های غربی عبور کردیم و در چارچوب دیگری برای حل مسائل خودمان داریم می اندیشیم. ولی در عین حال آنچنان که ایشان همت کردند به نظر می آید کمتر همت شده، چون اگر با همه وجود ما چنین کاری را می کردیم قاعدتا باید به راه حل های بهتری می رسیدیم.

البته عده ای این کار را کرده اند و من نمی خواهم الان نام ببرم. ما آدم های بزرگی را می شناسیم که خودشان را وقف این راه کردند و اصلا مسیر طبیعی تدریس و تحصیل و زندگی خودشان را تغییر دادند. اما من معتقدم اول کسی که در مقیاس مرحوم شهید صدر کار کرد، شخص ایشان بود. چون احساس می کردند آن خطری که استحاله دنیای اسلام در نظامات غربی، بلکه تمدن غربی است و ضرورت یک حرکت اجتماعی به سوی بنیان های اسلامی، واقع شده است. آن طرحی که ایشان گاهی در مقیاس های کوچکتری حتی حاضر بودند خونشان را برایش بدهند، در مقیاس بزرگتری موفق شده، لذا من احساسم این است که سومین نکته ای که در باب ایشان باید تأمل بشود که این مبتنی بر همان دو گامی است که عرض کردم، مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی در بستر مواجهه شان با تمدن غرب و جنبش های اجتماعی داخل دنیای اسلام، برای حل معضلات دنیای اسلام و همچنین انفعال آن جنبش های اجتماعی از اردوگاه غرب اعم از تفکر لیبرالیستی یا مارکسیستی است.

این درک عظیم و جدی ای که ایشان داشتند، خیلی ایشان را رنج می داده است. دغدغه ایشان این بوده که چرا ما گاهی در مقیاس خرد فکر می کنیم و یا اگر وارد جنبش های اجتماعی می شویم و کارهای بزرگی می خواهیم صورت بدهیم باز منفعل هستیم و روش ما روش دنیای مدرن هست! ایشان این که ما باید یک کار جدی و عمیقی در چارچوب های اسلامی انجام بدهیم در مقیاس مواجهه با تمامیت تمدن غرب نه پاسخگویی به موضوعات مستحدثه یا نظامات مستحدثه، این را در انقلاب اسلامی یافته بودند و در مواجهه ایشان با انقلاب اسلامی از پذیرش و استقبال و دعوت به تبعیت از حضرت امام، هیچ کس دیگری به نظر من در رَدِه ایشان این کار را نکرده است.

اینکه کسی که برای خودش ایده و مسیر داشته، بعد بیاید اعلام همراهی کند و بعد هم تأملات جدی برای پاسخگویی به مسائل انقلاب اسلامی داشته باشد، خیلی مهم است. این هم بخش سوم عمر ایشان هست، طبیعی است که پایانش هم یک شهادت فوق العاده با نقطه مختصات ویژه ای باشد که خدای متعال برای ایشان رقم زده و به دست یکی از خبیث ترین شخصیت های دوران ما به شهادت رسیدند. شهادت ایشان شهادتی اثر گذار بود و ان شاء الله ترکیب شهادت و اندیشه های ایشان در دنیای اسلام به تدریج ظهور پیدا خواهد کرد. خدای متعال همه ما را موفق بدارد این که این راه را با تمام قوت ان شاء الله ادامه بدهیم و به استعلای دنیای اسلام و غلبه دنیای اسلام بر دنیای کفر بیاندیشیم و در این مسیر موفق بشویم قدمهای بزرگی برداریم.