نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024
باید توجه داشت که ممکن است ایشان بفرمایند که ولی فقیه بر اساس مصلحت ساختارها را تشکیل می دهد؛ در این صورت ایجاد ساختار بازگشت به حوزه سومی دارد که در إعمال ولایت فقیه بیان فرموده اند؛ یعنی در این صورت در دیدگاه ایشان مصلحت در دو حوزه اعمال می شود یکی ایجاد ساختار های اجتماعی و دیگر در حوزه طیب نفس ...
برای ایجاد ساختار باید روشن شود که تصمیمات ولی فقیه چه نسبتی با ساختار دارد و چه نسبتی با دین دارد؟ همچنین باید روشن شود که تصمیماتی که در ساختار گرفته می شود چه نسبتی با علم و عقلانیت اجتماعی دارد و آن عقلانیت چه نسبتی با دین دارد؟ و امثال این سوالات.
در واقع ایشان می فرمایند اقتضای ولایت فقیه بر جامعه مسلمین همین است که می تواند در موارد مصلحت عمومی اعمال ولایت کند و الا تصدی و اداره جامعه بی معنی خواهد شد؛ البته این بدان معنی نیست که فقیه در کنار احکام ثابت شریعت قانون گذاری کند بلکه فقیه باید قوانین شریعت را اجرا کند ولی لازمه تصدی گری جامعه ...
بنابراین اگر واحد مطالعه ما فرد باشد روشن است که در زندگی فردی یک منطقه احکام الزامی وجود دارد و یک منطقه فراغ از احکام الزامی؛ اما اگر واحد مطالعه، جامعه باشد، جامعه هم یک وحدت ترکیبی دارد که برای تغییر وضعیت آن باید کل جامعه -در لایه های اخلاقی نظری و عملی- و نسبت های آن مورد مطالعه قرار بگیرد؛ د ...
به نظر می رسد که راه حل این مشکل این است که خود کارشناسی باید با دستگاه فقاهت هماهنگ شود؛ یعنی یک شبکه گسترده هماهنگ ایجاد شود که دین در تولید کارشناسی و در گام بعد در برنامه ریزی هم حضور پیدا کند. یعنی هماهنگی استنباط و مدل کارشناسی و برنامه ریزی از طریق ترکیب نیروی انسانی نیست بلکه از طریق منطق و ...
به نظر می رسد که هماهنگ شدن این عرصه ها منوط به هماهنگی منطق هماهنگی است و بالاتر از آن باید خود مفاد کارشناسی با دین هماهنگ شوند؛ این چالشی که در شورای نگهبان وجود دارد به دلیل همین نکته است؛ یعنی با اینکه دخالت شورای نگهبان حداقلی است، دچار این چالش با قوانین مجلس هستند و اگر بخواهد دخالت فقه گست ...
البته اینکه کدام حکم ولائی و کدام حکم، حکم ثابت شرعی است و اینکه احکام ولائی چه دلالت ها و لوازمی دارند نیازمند تفقه است و ممکن است در مواردی قواعد استظهار جدیدی هم مورد نیاز باشد ولی همین که ایشان سعی کرده اند یک دلالت هایی از این احکام استظهار کنند خیلی متفاوت است با برخورد فقها با این احکام که ا ...
به عبارت دیگر مؤشر دومی که ایشان بیان کرده اند استظهار هدف عام از اهداف منصوص است، و همانطور که در مؤشر قبلی بیان شد، در این مؤشر هم اولا ممکن است در صغریات استظهارات ایشان شود ولی این نزاع در صغریات است و اصل کلامی که ایشان بیان فرموده اند یک نوآوری در امر اجتهاد است؛ ثانیا ایشان قاعده ای برای است ...
بنابراین یک طریق برای رسیدن به نظریات اسلامی استمداد از مفاهیم است. باید از نگاه عرفی به مفاهیم دست برداشت و توجه کرد که مفاهیم جدیدی در فرهنگ اسلام شکل گرفته است و پس از آن مفاهیم را بر اساس چارچوبه فرهنگ اسلام بازتعریف کرد، تا بتوان نظریات را استخراج کرد.
این ابزار و فن آوری گسترده و این توسعه ارتباطات برای توسعه اخلاق الهی نیست و اینطور نیست که برای توسعه اسلام هم همین ابزار و فن آوری ها مورد استفاده قرار بگیرد. لذا در واقعیت خارجی هم خروجی و محصول این ابزارها، توسعه دنیا پرستی و اخلاق مادی است نه توسعه خداپرستی.