نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

جلسه چهل و هشتم فلسفه اصول فقه/ نظریه مرحوم حسینی در بحث تصرف حداکثری دین و ولایت الهی در مقابل جریان کفر

متن زیر تقریر جلسه چهل و هشتم بحث فلسفه اصول آیت الله میرباقری است که به تاریخ 17 آبان ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث نظریه مرحوم حسینی اشاره می کنند که جریان کفر در یک طرح منسجم و بزرگ برای توسعه مادی دارد کار می کند و ما با این تصور که اینها دینی نیست نمی توانیم اینها را اخذ کنیم و با یک نگاه شورای نگهبانی این را حل کنیم. که این کار منجر به نفوذ و تسلط آنها می شود. دین در این مقیاس حتما حرف دارد و باید در این ساحات ورود کند...

درگیری با دستگاه کفر در مقیاس توسعه پایدار در جامعه جهانی

همانطور که گفته شد موضوع سرپرستی الهی جامعه، تکامل و رشد ایمان است و در نقطه مقابل هم موضوع سرپرستی ائمه ضلال رشد دنیاپرستی و تکامل ابتهاج به ماده و لذت بیشتر بردن از حیات مادی است. این دو جریان هم به صورت موازی نیستند بلکه آمیختگی و درگیری دارند؛ لذا سرپرستی جامعه مؤمنین در شرایط درگیری همه جانبه با دستگاه ظلمه واقع می‌شود. بنابراین برنامه‌ریزی برای رشد جامعه مستقل از درگیری نیست بلکه برنامه‌ریزی در بستر این درگیری است. حال باید دید که در دنیای کنونی، جهان کفر به چه صورت عمل می‌کند. در دوران ما دستگاه مدیریت مادی قدرت محاسبه شدیدی پیدا کرده است و به گفته خودشان در مقیاس توسعه پایدار برای تصرف در جامعه جهانی برنامه‌ریزی می‌کنند.

یعنی اولاً مقیاس تصرفات آنها جامعه جهانی است و ثانیاً مقیاس تحولاتی هم که دنبال می‌کنند توسعه همه جانبه و مستمر است؛ یعنی تغییرات همه جانبه در همه عرصه‌های حیات است به نحوی که منتهی به رشد دائم التزاید سرمایه شود. یعنی می‌خواهند هدف توسعه را به صورت هماهنگ در همه عرصه‌های حیات جاری کنند.

برنامه‌ریزی آنها هم صرفاً معطوف به اموال و معیشت نیست، بلکه از لایه‌های عمیق تا سطوح روئین جامعه را می‌پوشاند. به همین دلیل اصلی‌ترین رکن توسعه سرپرستی انسان است که -آن‌ها به چشم نیروی انسانی به آن نگاه می‌کنند و- از اعمال وجود تا مهارت‌های آن را بر اساس توسعه مادی سرپرستی و تربیت می‌کنند. لذا در یک نگاه می‌توان گفت که سرپرستی پرستش مادی می‌کنند.

اسناد هفده‌گانه توسعه‌ای که ارائه کرده‌اند در همین مسیر توسعه پایدار در جامعه جهانی است؛ این اسناد به دنبال تغییر حکمرانی از دولت-ملت، که بعد از جنگ جهانی دوم توسط دستگاه کفر بر کل جهان حاکم شد، به «شهر پایدار» هستند. همچنین در خوراک، پوشاک، سلامت، اشتغال، آموزش، شهر و.... الگوهایی طراحی کرده و با آنها جامعه جهانی را مدیریت می‌کنند.

در مدیریت جهان هم کشورها تقسیم به پیشرفته و درحال پیشرفت و عقب افتاده تقسیم کرده و کشورهای پیشرفته را معیار قرار داده‌اند و به صورتی برنامه‌ریزی می‌کنند که کشورهای در حال توسعه و عقب افتاده به سمت پیشرفته شدن حرکت کنند. لذا به صورت جهانی عمل کرده و همه کشورها را به صورت هماهنگ مدیریت می‌کنند.

باتوجه به این مقیاس از تصرفات که در دنیای مدرن واقع می‌شود، اگر کسی قائل شد که حیات اجتماعی ارتباطی به دین نداشته و امری عقلائی است که پرستش در آن راه ندارد، روشن است که دیگر نیازی به مقاومت و درگیری و تغییر آن نیست، بلکه با این نگاه طبیعتاً باید الگوی های مدرن در جامعه پیاده شده و تنها از این نکته مراقبت شود که در جایی با رساله عملیه منافات نداشته باشد.

البته در کنترل شورای نگهبان هم اولاً مخالفت با شریعت ملاحظه نمی‌شود بلکه مخالفت با احکام شرعی در حد رساله عملیه ملاحظه می‌شود و ثانیاً با نگاه انتزاعی یک «کل مرکب» را تبدیل به اجزاء مختلف بی ارتباط با هم می‌شود و به صورت انتزاعی مخالفت هر جزئی را با رساله بررسی می‌گردد نه اینکه مخالفت «کل مرکب» با مجموع اجزاء و نسبت‌هایی که بین اجزاء است مطالعه شود.

اما در مباحث گذشته مفصلاً بیان شد که پرستش خدای متعال در این امور نیز جاری می‌شود؛ در این صورت دیگر نمی‌توان الگوهای حیات اجتماعی آنها را پذیرفت و طبق آنها مدیریت کرد. یعنی اگر الگوهای غربی، الگوهایی هستند که برای پرستش دنیا ایجاد شده‌اند، پس در قبال این مقیاس از تغییر و تحول، آن هم در مقیاس جامعه جهانی، باید جریان ایمانی هم طوری جامعه مؤمنین را سرپرستی کند که ذیل دستگاه کفر و پرستش دنیا واقع نشود؛ یعنی وقتی از طرفی حیات اجتماعی مبتنی بر پرستش و از طرف دیگر هم درگیری دائمی بین دو جریان ایمان و کفر است، و سرپرستی جامعه مؤمنین باید در دیگری با جامعه کفار واقع شود، پس در دورانی که تصرف دشمن در مقیاس جامعه جهانی است و تحولاتی که دنبال می‌کند هم در مقیاس توسعه پایدار است، -و «مفاهیم ساختار و محصولات» متناسب با این مقیاس از تصرفات را تولید کرده است،- پس جامعه مؤمنین هم باید در همین مقیاس وارد درگیری شوند و جامعه را در همین مقیاس سرپرستی کنند تا بتواند برتری در موازنه را ایجاد کند.

اگر موازنه در این مقیاس واقع نشود، دستگاه کفر نفوذ پیدا کرده و مسلط خواهد شد و جامعه مؤمنین را منفعل خواهد ساخت. یعنی به هر میزانی که موازنه بر قرار نشود و کفار برتری پیدا کند، سرپرستی کفار گسترش پیدا کرده و مؤمنین باید ذیل ولایت کفار عمل کنند و این قطعاً جایز نیست؛ یعنی قطعاً نباید مؤمن ذیل ولایت کفار عمل کند. مثلاً وقتی کفار در برنامه‌ریزی توسعه الگوی خاصی برای شهر تولید می‌کنند، اگر در دنیای اسلام هم در همین مقیاس الگوی شهری تولید نشود، الگوی شهر مدرن محقق می‌شود و باید ذیل این الگو زندگی کرد؛ درحالی که این الگو در مسیر تحقق پرستش دنیا ایجاد شده است.

از آنچه گذشت این نکته نیز روشن می‌شود که توجه به مقیاس تصرفات و برنامه‌ریزی دنیای مدرن به این معنا نیست که حال که در دنیای مدرن به این صورت تصرف می‌شود، ما هم باید در همین مقیاس تصرف کنیم، زیرا دلیلی وجود ندارد که وقتی دستگاه کفر در مقیاس خاصی عمل کرد ما هم باید از آنها الگو برداری کرده و در همان مقیاس عمل کنیم؛ بلکه به این معناست که به دلیل درگیری جریان ایمان و کفر، جریان کفر، بستر ابتلای جامعه مؤمنین هستند لذا باید ابتداء بستر ابتلای جریان مؤمنین را شناخت و مأموریت حکومت در این شرایط ابتلاء را معین کرد.

وقتی دشمن نفوذ کرده و ولایت خودش را از طریق سازمان‌های جهانی و از طریق «مفاهیم، ساختارها و محصولات» در همه کشورها گسترش داده است، پس ما با یک نظام پیچیده‌ای مواجه هستیم که توسط دستگاه کفر ایجاد شده است و به سمت خاصی حرکت می‌کند. در این صورت یا باید گفت که این نظام عقلائی است و ارتباط به دین ندارد یا اینکه حداکثر ممضای من قبل الشرع است و یا اینکه باید گفت که این نظام مبتنی بر دستگاه کفر و در مسیر پرستش دنیاست که در این صورت باید در همین مقیاس با ولایت آنها مقابله کرد. به خصوص اگر کسی قائل به ولایت فقیه و حکومت دینی هم هست، دیگر نمی‌تواند مأموریت آن را حفظ حدود و مرزها و حفظ نظم اجتماعی بداند، بلکه مأموریت حکومت سرپرستی همه جانبه رشد و تعالی اجتماعی است به نحوی که هیچ حوزه‌ای تحت ولایت کفر باقی نماند.

نکته جالب این است که خود غربی‌ها مبانی و مقاصد برنامه‌های خود را با صدای بلند اعلام کرده‌اند و می گویند همان مبانی و غایات است که در برنامه‌ها جاری شده است؛ در این صورت دیگر نمی‌توان گفت که این امور ارتباطی به دین ندارد و مالانص فیه است و عرفیه محض است و کل تصرفات دین در این حد است که در انتهای کار شورای نگهبان خروجی برنامه‌ها را کنترل کند که مخالفت قطعیه با رساله نداشته باشد.

بنابراین برای تحقق ولایت دینی باید دین در کل مسیر، جریان پیدا کند و کل این دستگاه عقلانی و محاسباتی پیچیده، ایمانی شود. یعنی با پذیرش دستگاه محاسباتی کفر، هیچ گاه حکومت دینی نخواهد شد بلکه زمانی حکومت، دینی می‌شود که کل فرآیند دینی شود؛ زیرا با پذیرش دستگاه محاسباتی کفر، ولایت آنها در جامعه اعمال می‌شود و جامعه را در مسیر گسترش دنیاپرستی سرپرستی می‌کنند، لذا باید دین در کل مسیر و کل فرآیند جریان پیدا کند تا ولایت و سرپرستی اجتماعی دینی شود.