نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه 321 خارج فقه کتاب الخمس/ بررسی روایت رساله محکم و متشابه نعمانی و دو روایت محمد بن مسلم و ابن سنان

متن زیر تقریر جلسه 321 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 19 دی ماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه بررسی روایات مصرف خمس به روایت رساله محکم و متشابه می پردازند و نیز به روایت محمد بن مسلم و عبدالله بن سنان که در اینها در مورد کیفیت تقسیم بحث شده است...

روایت دوازدهم: رساله محکم و متشابه

عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: الْخُمُسُ يُخْرَجُ مِنْ أَرْبَعَةِ وُجُوهٍ مِنَ الْغَنَائِمِ الَّتِي يُصِيبُهَا الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْغَوْصِ وَ يَجْرِي هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ.

روایت دیگری که مرحوم شیخ حر آن را ذکر کرده اند روایتی است که ایشان از رساله تفسیر نعمانی ذکر کرده اند؛ خود این تفسیر که مرحوم سید مرتضی آن را نقل کرده اند واضح است ولی کلام در طریق نعمانی تا معصومین علیهم السلام است.

مرحوم شیخ حر در خاتمه وسائل، طریق کتاب نعمانی را بیان فرموده اند و مرحوم مجلسی در کتاب القرآن این روایت را بتمامه با همین سند نقل کرده اند.

در فایده ثانیه از وسائل آمده است: «قال شيخنا أبو عبد الله؛ محمد بن إبراهيم بن جعفر؛ النعماني رضي الله عنه في كتابه في (تفسير القرآن): أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة، قال: حدثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب، الجعفي، عن إسماعيل بن مهران، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه، عن إسماعيل بن جابر، قال: سمعت أبا عبد الله؛ جعفر بن محمد؛ الصادق عليه السلام».

این طریق از دو ناحیه محل اشکال است یکی احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی است که اسمی از او برده نشده است و دیگری حسن بن علی بن ابی حمزه است که گفته شد ضعیف است.

بررسی مضمون روایت شریفه

مرحوم شیخ حر این روایت طولانی را تقطیع کرده اند و مقداری از صدر این روایت را در باب وجوب خمس در غنائم آورده اند؛ در آنجا ایشان این قسمت را آورده اند: « عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ‏ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: وَأَمَّا مَا جَاءَ فِي الْقُرْآنِ- مِنْ ذِكْرِ مَعَايِشِ الْخَلْقِ وَ أَسْبَابِهَا فَقَدْ أَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ ذَلِكَ مِنْ خَمْسَةِ أَوْجُهٍ وَجْهِ الْإِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْعِمَارَةِ وَ وَجْهِ الْإِجَارَةِ وَ وَجْهِ التِّجَارَةِ وَ وَجْهِ الصَّدَقَاتِ فَأَمَّا وَجْهُ الْإِمَارَةِ فَقَوْلُهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ فَجُعِلَ لِلَّهِ خُمُسُ الْغَنَائِمِ وَ الْخُمُسُ يُخْرَجُ مِنْ أَرْبَعَةِ وُجُوهٍ مِنَ الْغَنَائِمِ الَّتِي يُصِيبُهَا الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْغَوْصِ»

بعضی از همین فراز روایت شریفه که حضرت فرموده اند خمس وجه الاماره است، استفاده کرده اند که خمس مربوط به والی و جهت امارت است و به امام علیه السلام بازمی گردد؛ لذا از نگاه ایشان تقطیعی که مرحوم شیخ در اینجا کرده اند را می توان مضر به فهم روایت دانست.

شاهد ایشان این روایت شریفه است که مرحوم شیخ حر در باب دوم از ابواب انفال ذکر کرده اند که حضرت می فرمایند: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع إِنَّا نُؤْتَى بِالشَّيْ‏ءِ فَيُقَالُ هَذَا كَانَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع عِنْدَنَا فَكَيْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ مَا كَانَ لِأَبِي ع بِسَبَبِ الْإِمَامَةِ فَهُوَ لِي وَ مَا كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَهُوَ مِيرَاثٌ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ»

این روایت شریفه هم دلالت دارد که بعض اموال ائمه علیهم السلام به جهت امامت است که به ارث نمی رسد بلکه به امام بعدی علیه السلام واگذار می شود.

نکته دیگر که شاهد ایشان است این است که حضرت فرموده اند: «فَجُعِلَ لِلَّهِ خُمُسُ الْغَنَائِمِ.» این فراز دلالت بر این دارد که کل خمس ملک خدای متعال است که در طول آن به ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام می رسد.

لکن حضرت در ادامه روایت شریفه فرموده اند که خمس به شش قسمت تقسیم می شود که دلالت دارد که سه سهم آن ملک امام علیه السلام است نه اینکه کل آن ملک امام علیه السلام باشد. لذا معنای وجه الاماره بودن این نیست که تمام خمس ملک امام علیه السلام باشد بلکه می تواند به این معنا باشد که در اختیار امام علیه السلام است و اوست که آن را بین سادات تقسیم می کند و این منافاتی با این ندارد که خمس ملک سادات باشد.

در واقع دو قول در اینجا وجود دارد که هریک به روایاتی تمسک می کنند و روایات دیگر را با آن جمع می کنند. یک قول که قائل به این است که کل خمس ملک امام علیه السلام است این فراز ها را که خمس شش قسم می شود و هر کدام سهمی دارند را اینطور معنی میکنند که امام علیه السلام باید سادات را تأمین کند نه اینکه خمس ملک سادات باشد و قائلین به اینکه نیمی از خمس ملک سادات است، به ظهور این روایات اخذ کرده و روایاتی که دال بر ملکیت کل خمس متعلق به امام علیه السلام است را حمل به این کرده اند که ملک سادات است ولی در اختیار امام علیه السلام است.

روایت سیزدهم: محمد بن مسلم

مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي‏ الْقُرْبى‏ قَالَ هُمْ قَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ فَسَأَلْتُهُ مِنْهُمُ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينُ وَ ابْنُ السَّبِيلِ قَالَ نَعَمْ.

روایات تفسیر عیاشی هیچ کدام سند ندارد زیرا ایشان به جهت اختصار کل اسانید را حذف کرده اند.

این روایت شریفه دلالت بر ملکیت و عدم ملکیت ندارد و تنها کلام در این است که مراد از اقرباء و ایتام و مساکین و ابن سبیل مطلق نیستند بلکه فقط شامل اقرباء حضرت رسول صلی الله علیه و آله است.

بله این نکته در این روایت شریفه وجود دارد که ذی القربی را به مطلق خویشاوندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله تفسیر کرده است و از این جهت معارض با روایاتی خواهد بود که دلالت دارد که ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام هستند.

مگر اینکه گفته شود که روایاتی که ذی القربی را به امام علیه السلام تفسیر کرده است حاکم بر این روایات هستند و این روایات را تفسیر می کنند، زیرا آن روایات لسان نظارت دارند و لذا حاکم می شوند. مثل این روایت شریفه که می فرماید: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏ قَالَ خُمُسُ اللَّهِ لِلْإِمَامِ وَ خُمُسُ الرَّسُولِ لِلْإِمَامِ وَ خُمُسُ ذَوِي الْقُرْبَى لِقَرَابَةِ الرَّسُولِ الْإِمَامِ وَ الْيَتَامَى‏ يَتَامَى‏ آلِ‏ الرَّسُولِ‏ وَ الْمَسَاكِينُ‏ مِنْهُمْ‏ وَ أَبْنَاءُ السَّبِيلِ مِنْهُمْ فَلَا يُخْرَجُ مِنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ»

ضمن اینکه همانطور که مرحوم بروجردی فرموده اند این روایت شریفه اصلا از این حیث درصدد بیان نبوده است که مراد از ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام هستند یا مطلق خویشان هستند بلکه فقط درصدد بیان این بوده است که مراد از این ذی القربی اقرباء حضرت رسول صلی الله علیه و آله هستند نه دیگران.

روایت چهاردهم:  عبدالله بن سنان

وَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ فِي الْغَنِيمَةِ يُخْرَجُ مِنْهَا الْخُمُسُ وَ يُقْسَمُ مَا بَقِيَ بَيْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ وَلِيَ ذَلِكَ وَ أَمَّا الْفَيْ‏ءُ وَ الْأَنْفَالُ فَهُوَ خَالِصٌ لِرَسُولِ اللَّهِ.

این روایت شریفه هم از تفسیر عیاشی است و سند آن توسط ایشان حذف شده است.

درباره مضمون این روایت شریفه می توان گفت که به قرینه تقابلی که حضرت بین خمس و انفال بیان کرده و می فرمایند کل انفال ملک حضرت رسول صلی الله علیه و آله است ولی در غنائم فقط خمس به ایشان می رسد، می توان از این روایت شریفه استفاده کرد که کل خمس ملک حضرت رسول صلی الله علیه و آله است.

ولی بعید است که از این جهت درصدد بیان باشد بلکه فقط درصدد بیان این نکته است که خمس غنیمت باید جدا شود و مابقی به مقاتلین می رسد ولی چیزی از انفال و فیء به مقتلین نمی رسد و کل آن ملک حضرت رسول صلی الله علیه و آله است. لذا این روایت از این ناحیه که مالک خمس کیست، اجمال دارد و باید به روایات دیگر مراجعه کرد.