نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه 322 خارج فقه کتاب الخمس/ جمع بندی روایات باب و نظریه شیخ حر عاملی

متن زیر تقریر جلسه 322 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 20 دی ماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه بررسی روایات مصرف خمس به بقیه روایات اشاره کرده و جمع بندی مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل را از این باب اشاره کرده اند.

روایت پانزدهم: ابوجعفر احول

وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‏ مَا تَقُولُ قُرَيْشٌ فِي الْخُمُسِ قَالَ قُلْتُ: تَزْعُمُ أَنَّهُ لَهَا قَالَ مَا أَنْصَفُونَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ مُبَاهَلَةٌ لَتُبَاهِلَنَّ بِنَا وَ لَئِنْ كَانَ مُبَارَزَةٌ لَتُبَارِزَنَّ بِنَا ثُمَّ يَكُونُونَ هُمْ وَ عَلِيٌّ سَوَاءً.

حضرت در این روایت شریفه می فرمایند این انصاف نیست که هنگام مباهله و مبارزه، با ما مبارزه و مباهله می کنند ولی وقتی هنگام خمس رسیده است ما را با بقیه مساوی قرار می دهند؛ روشن است که مراد حضرت سهم خواهی نیست که حال که ما مبارزه کرده ایم و مباهله کرده ایم پس باید اموال هم به ما برسد بلکه همان نکته ای را بیان می فرمایند که در سوره فتح بیان شده است.

در این سوره خدای متعال می فرماید مخلّفون که از کاروان رسول خدا صلی الله علیه و آله جا مانده اند، کسانی هستند که سوءظن به خدا و رسول دارند، ولی وقت تقسیم غنائم حاضر می شوند. و وقتی غنائم به ایشان داده نمی شود می گویند که شما حسادت می ورزید؛ درحالی که کلام در این نیست که چون افرادی قتال کرده اند پس غنیمت را هم باید همان ها ببرند بلکه بحث در این است که غنائم اسلامی به صورتی است که نباید به دست کسانی بیفتد که همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند و مخلّف شده اند؛ زیرا آنها غنائم را تضییع می کنند؛ یکی از غنائم فتح نبی اکرم صلی الله علیه و آله خلافة الله بر روی زمین است که قطعا نباید دست کسانی بیفتد که آن را تضییع می کند؛ اموالی که به غنیمت درمی آید هم همینطور است؛ این اموال باید گردش خاصی داشته باشد که تناسب با اهداف و اغراض الهی داشته باشد، نه اینکه دست کسانی بیفتد که سوء استفاده کنند.

بنابراین درآمدهایی که در اسلام بدست می آید هم به شکل خاصی بدست می آید و هم به شکل خاصی مصرف شده و به گردش در می آید؛ یعنی گرچه گردش مالی این اموال شبیه گردش اموال کفار است ولی ظاهرا شبیه هم هستند ولی شکل دیگری از گردش مال در اسلام است.

بنابراین نکته این روایت این نیست که چون شخصی مبارزه و مباهله کرده است پس خمس و غنائم هم باید به او برسد بلکه نکته این است که کسی که واقعا در موقفی است که اتصالی به نبی اکرم صلی الله علیه و آله دارد -که حضرت برای مباهله او را می برند و اوست که اگر دست به دعای بر علیه مباهله کنندگان بردارد نابود می شوند.- در مواقف اداره حکومت و مواقف مالی حکومت هم او می تواند کار را جلو ببرد. یک اتصال و قرابت مخصوصی است که هم در مباهله کاری از دستش برمی آید و هم در اداره حکومت؛ نه اینکه هر خویشاوندی بتواند این بار را به دوش بکشد.

صدیقه طاهره سلام الله علیها دارند که وقتی حضرت در دل خطر ها بودند شما سرخوش بودید؛ حضرت می فرمایند: «قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا فَلَا يَنْكَفِئ‏ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ».

کسی که در خطر ها بار اسلام را به دوش کشیده است می تواند بار حکومت اسلامی را هم بردارد و کسانی که در آن زمان «فَاكِهُونَ آمِنُونَ» بوده اند، توانایی حمل این بار را ندارد و آنها کار دیگری می خواهند با این حکومت انجام دهند که در سوره فتح آمده است که: «يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ».

در مباهله باید به دو نکته توجه داشت یکی اینکه گاهی جلوی جنگ های بزرگی با مباهله گرفته می شده است و دوم اینکه مباهله امر عظیمی است که از عهده هر کسی بر نمی آید؛ مباهله بسیار دشوارتر از جنگ با دشمن است زیرا در جنگ با دشمن انسان جان خود را در معرض خطر قرار می دهد ولی در مباهله انسان خود را در معرض عذاب الهی قرار می دهد؛ این همان است که فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ» یعنی فتنه دشمن هرقدر هم سنگین باشد خیلی سخت نیست و آنچه سخت است عذاب الله است.

نکته پایانی در این روایت شریفه این است که بعضی اینطور روایت شریفه را معنی کرده اند که ما اهل بیت علیهم السلام حاضریم بخاطر خمس مباهله کنیم ولی ظاهر روایت شریفه این نیست بلکه کلام در این است که کسانی ذوی القربای حضرت در اداره و اموال هستند کسانی هستند که در مباهله و مبارزه هم کنار حضرت بوده اند.

روایت شانزدهم: مرسله ابوجمیله

وَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: فَرَضَ اللَّهُ فِي الْخُمُسِ نَصِيباً لآِلِ مُحَمَّدٍ فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يُعْطِيَهُمْ نَصِيبَهُمْ الْحَدِيثَ.

این روایت شریفه را نیز مرحوم شیخ حر تقطیع کرده اند و اصل این روایت در تفسیر عیاشی به این صورت است: «عن أبي جميلة عن بعض أصحابه عن أحدهما قال‏ قد فرض الله في الخمس‏ نصيبا لآل‏ محمد، فأبى أبو بكر أن يعطيهم نصيبهم حسدا و عداوة، و قد قال الله: «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏» و كان أبو بكر أول من منع آل محمد ع حقهم و ظلمهم و حمل الناس على رقابهم، و لما قبض أبو بكر استخلف عمر على غير شورى من المسلمين و لا رضا من آل محمد ص، فعاش عمر بذلك لم يعط آل محمد حقهم و صنع ما صنع أبو بكر»

بحث فقهی این روایت شریفه این است که خمس سهم نصیب آل محمد صلی الله علیهم اجمعین است که این فراز یا ذوی القربی را معنی می کند و یا اعم است و در هر حال خلفا این سهم را منع کردند و علت منع کردن هم این است که این اموال در اختیار امام علیه السلام بماهو حاکم است و وقتی حکومت را غصب کردند این اموال که متعلقات منصب بود را نیز غصب کردند.

روایت هفدهم: محمد بن مسلم

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى قَالَ هُمْ أَهْلُ قَرَابَةِ نَبِيِّ اللَّهِ.

این روایت شریفه ذی القربی را اینطور معنی می کند که مراد خویشان حضرت رسول صلی الله علیه و آله هستند و همانطور که گفته شد، روایاتی که دلالت دارند که ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام هستند مفسر این روایات هستند. در واقع این روایت دلالت دارد که مراد از ذی القربی، اقرباء مقاتلین یا کسی که خمس پرداخت می کند نیست بلکه مراد اقرباء حضرت رسول صلی الله علیه و آله هستند.

روایت هجدهم: محمد بن فضیل

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ قَالَ الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ هُوَ لَنَا.

قائلین به اینکه کل خمس ملک امام علیه السلام است به این روایت تمسک کرده اند که ممکن است این روایت هم ظهور در مدعای ایشان داشته باشد ولی وقتی این روایت را در کنار روایات دیگری قرار می دهیم که خمس شش قسمت میشود، ممکن است گفته شود که دیگر این روایت دلالت ندارد که کل خمس ملک امام علیه السلام است و آن روایاتی که خمس را شش قسمت می کند مفسر این روایات خواهد بود. در واقع این روایات از این لحاظ مجمل است آیا کل خمس ملک امام علیه السلام است یا فقط سه سهم در اختیار امام علیه السلام است، و با روایاتی که شش سهم در خمس بیان شده است می توان این اجمال را بر طرف کرد.

روایت نوزدهم: مرسله اسحاق

وَ عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْمِ الصَّفْوَةِ فَقَالَ كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسٍ لِلْمُجَاهِدِينَ وَ الْقُوَّامِ وَ خُمُسٌ يُقْسَمُ (فَمِنْهُ سَهْمُ) رَسُولِ اللَّهِ وَ نَحْنُ نَقُولُ هُوَ لَنَا وَ النَّاسُ يَقُولُونَ لَيْسَ لَكُمْ وَ سَهْمٌ لِذِي الْقُرْبَى وَ هُوَ لَنَا وَ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ يَقْسِمُهُ الْإِمَامُ بَيْنَهُمْ فَإِنْ أَصَابَهُمْ دِرْهَمٌ دِرْهَمٌ لِكُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ نَظَرَ الْإِمَامُ بَعْدُ فَجَعَلَهَا فِي ذِي الْقُرْبَى قَالَ يَرُدُّهَا إِلَيْنَا.

شاید سوال از این است که صفوالمال که در غنائم است از آنِ کیست؟ حضرت می فرمایند به رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسد و از مابقی غنیمت هم خمس جدا شده و بقیه بین مقاتلین تقسیم می شود و خمس هم در این روایت شریفه پنج قسم شده و در این روایت از سهم الله بحث نشده است و چون اطلاق مقامی دارد و حضرت درصدد بیان تقسیم خمس بود اند دلالت دارد که سهم الله حذف می شود، لکن چون این قول نزدیک به قول عامه است ممکن است تقیة صادر شده باشد.

بعضی از «فَإِنْ أَصَابَهُمْ دِرْهَمٌ دِرْهَمٌ لِكُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ» استفاده کرده اند که تقسیم باید علی السویه باشد لکن در روایات دیگر آمده است که لازم نیست تقسیم علی السویه باشد؛ ضمن اینکه این فراز هم دلالت ندارد که حتما باید تقسیم بالسویه باشد.

در ذیل روایت که حضرت فرموده اند: «نَظَرَ الْإِمَامُ بَعْدُ فَجَعَلَهَا فِي ذِي الْقُرْبَى.» دو احتمال وجود دارد یکی اینکه مراد این باشد که این تقسیم خمس زیر نظر امام علیه السلام است و ایشان خمس را بین ذی القربی تقسیم می کنند و احتمال دیگر این است که بعد از اینکه سهم سادات به ایشان پرداخت شد اگر اموالی اضافه بیاید به ذی القربی که همان ائمه علیهم السلام هستند بازمی گردد. و ذیل روایت که حضرت فرموده اند: «قَالَ يَرُدُّهَا إِلَيْنَا» مؤید احتمال دوم است.

روایت بیستم: منهال بن عمرو

وَ عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: قَالَ: لِيَتَامَانَا وَ مَسَاكِينِنَا وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِنَا.

این روایت هم دلالت دارد که مراد از یتیم، مسکین و ابن سبیل در ذیل آیه شریفه مطلق ایتام و مساکین و ابناء سبیل نیست بلکه مراد خصوص ایتام و مساکین بنی هاشم هستند.

استفاده فقهی مرحوم شیخ حر از روایات باب اول

روایات باب اول تا اینجا یک بررسی اجمالی شد؛ تلقی مرحوم شیخ ایشان از مجموع روایات این باب همان فتوایی است که در عنوان باب ذکر کرده و فرموده اند: «بَابُ أَنَّهُ يُقْسَمُ سِتَّةَ أَقْسَامٍ ثَلَاثَةً لِلْإِمَامِ وَ ثَلَاثَةً لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ مِمَّنْ يَنْتَسِبُ إِلَى عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بِأَبِيهِ لَا بِأُمِّهِ وَحْدَهَا الذَّكَرِ وَ الْأُنْثَى مِنْهُمْ»

روایات متعددی دلالت دارد که خمس شش قسمت می شود و همان فتوای مشهور و مرحوم سید از آن استظهار می شود ولی در نقطه مقابل آن هم در همین روایات و روایات دیگری مثل روایات تحلیل، قرائنی وجود دارد که کل خمس ملک امام علیه السلام بماهو حاکم است و مابقی مصرف هستند.

دو قرینه اصلی که دلالت داشت کل خمس ملک امام علیه السلام است؛ یکی از این قرائن این است که در روایاتی آمده است که حضرت لازم نیست علی السویه تقسیم کنند درحالی که اگر ملک ایشان باشد باید هر عنوانی به ملک خود برسد و دوم اینکه اگر سهم سادات اضافه بیاید به امام علیه السلام بازمی گردد.