نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه نود و هفتم شرح کتاب الحجه کافی/ معتبره ابن ابی لیلی و بحث شرط توبه و ایمان و عمل صالح در انسان

متن زیر تقریر جلسه نود و هفتم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 21 اسفندماه سال 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث معرفت الامام به روایت مهم ابن ابی لیلی پرداخته اند که در آن حضرت ابتدا به سیر انسان از تسلیم به صلاح بحث می کنند و بعد اشاره می کنند این صلاح همان مقام ولایت امام است. اگر کسی به این نرسد مهتدی نشده است. ایشان در این جلسه این روایت طولانی را ترجمه می کنند و فرازهای این روایت را بحث مختصری کرده اند...

معتبره ابن ابی لیلی؛ معرفت امامت، شرط بندگی و ایمان

بحث در روایات باب معرفت الامام بود؛ روایت دیگری که باید بررسی شود معتبره ابن ابی لیلی است که فرموده: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً»(1) در ابتدای روایت در مورد یک سیری از تسلیم و تصدیق و معرفت و صلاح بحث شده است. انسان تا تسلیم نشود به تصدیق نمی رسد و تا تصدیق نکند به معرفت نمی رسد و تا معرفت نداشته باشد، به مقام صلاح نخواهد رسید. این سیر انسان برای رسیدن به مقام «صالحین» است. بعد فرموده این چهار مقام با هم هستند و کسی که این سیر را تا انتها نداشته باشد، اهل ضلال و تحیر و تیه هستند. (البته این جمله ابوابا اربعا را جور دیگری هم محشین معنا کرده اند که بعد بررسی می کنیم)

متعلق این تسلیم و تصدیق و معرفت، خداوند متعال است. برای اینکه انسان به مقام صلاح برسد باید خود را تسلیم خدا کند و بعد کلام و امر او را تصدیق کند و بعد به معرفت الله برسد. اینها مقدمات رسیدن انسان به صلاح است. البته در ادامه روایت این بحث را به معرفت امام و رسول هم گره زده است. بنظر می رسد این سیر را انسان در مواجهه رسول و امام هم دارد. یعنی باید تسلیم آنها شود تا بتواند آنها را تصدیق کرده و به معرفت امام برسد. این سیر در این ساحت هم خواهد بود.

در ادامه حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ فَمَنْ وَفَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَعَدَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ» یعنی عمل صالح را خدا با شروط و عهدهایی که گرفته است قبول می کند. اگر کسی عمل صالح داشته باشد و آن شروط را داشته باشد، به آن نعمت ها و وعده های الهی می رسد. بعد فرمودند خداوند متعال بنده های خود را برای سلوک و تعالی، رها نکرده و آنها را برای سیر در این مسیر راهنمایی کرده است؛ خداوند بنده های خود را به طریق هدایت اخبار کرده است و مناره های هدایت و حرکت را برایشان قرار داده است و کیفیت سلوک در این مسیر را بیان کرده است. یعنی هم راه را بیان کرده است و نشانه های حرکت در این مسیر و کیفیت سلوک در این راه را بیان کرده است.

بعد در ادامه حضرت از این هدایت های الهی و شرط های مسیر بندگی خبر می دهند؛ فرموده: «فَقَالَ  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ  وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  وَ قَالَ  إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ  فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَهْتَدُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ أَشْرَكُوا مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّهُ مَنْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى» در این فراز از روایت حضرت به دو آیه مهم اشاره می کنند که بسیار در بحث ما قابل دقت است و باید بررسی شود.

دو آیه مهم در بحث معرفت امام در معتبره مذکور

آیه اول آیه 82 سوره مبارکه طه است که فرموده: «إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ  وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى » یعنی غفران الهی شامل حال کسی می شود که بعد از خطای خود توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالحی انجام دهد و بعد هم به یک هدایت خاص برسد. اگر کسی به این هدایت نرسد به غفران الهی نرسیده است. در ادامه حضرت می فرمایند اقوامی از دنیا رفتند و به این هدایت نرسیدند و از جاییکه متوجه نشدند مشرک شدند. کسیکه از باب وارد بیت و خانه شود راه یافته است و اگر بخواهد از غیر آن باب ورود کند بیراهه رفته است.

آیه دیگر هم آیه 27 سوره مبارکه مائده است که بیان کرده: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» یعنی خدا عمل صالح را فقط از متقین قبول می کند؛ کسیکه اهل تقوی باشد خدا را در حال ایمان ملاقات می کند. لذا این آیه شریفه هم از یک شرط قبولی عمل انسان بحث کرده است و بلکه قبولی اصل ایمان انسان منوط به همین شروط و عهدهاست. در آیه قبل از یک هدایت خاص بحث کرده و در این آیه از شرط تقوی بحث شده است. بنظر میرسد این اهتداء وتقوی که در این دو آیه مطرح شده است از یک حقیقت خبر می دهد که در ادامه روایت بیان شده است که بحث معرفت و ولایت امام و ولی امر است. روایات ذیل ایندو آیه شریفه هم همین را بیان کرده است. اگر کسی این ولایت را نداشته باشد نه مومن است و نه عملی از او قبول می شود.

ایمان و اعمال انسان همه و همه باید ولایت الله و ولایت اولیاء الهی باشد. خدا یک طرح دارد و آن هم طرح امام است. اگر ایمان و عمل انسان در وادی ولایت امام واقع شود، این ایمان صحیح و عمل مقبول است. این آن نکته و شرطی است که حضرت در این روایت بیان می کنند. عملی که بیرون از ولایت امام است در محیط تقوی نیست. آیه شریفه معیت با صادقین همین را بیان کرده است. فرمود: «یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ  الصَّادِقين »(توبه/119) یعنی اگر کسی همراه با صادقین که اهل بیت هستند، نباشد این تقوی ندارد و مومن هم نیست.

بیان شرط ولایت در معتبره مذکور

در ادامه روایت اصل مسئله و شرط مذکور بیان شده است؛ فرموده: «وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ» یعنی اگر کسی در مقام طوع نسبت به امام نباشد اهل اطاعت از خدا و رسول هم نیست. اطاعت امام به اطاعت رسول گره خورده و اطاعت رسول الله به اطاعت خدا وصل شده است. این اتصال حقیقی است و اعتباری نیست و حقیقتاً کسی که در مقام طوع امام نیست، اهل اطاعت خدا هم نیست. لذا ولو در مقام تشریع ساحت امر خدا و رسول و امام متفاوت باشد ولی باطن مقام طوع آنها یکی است.

بعد حضرت فرمودند: «وَ هُوَ الْإِقْرَارُ بِمَا أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  خُذُوا زِينَتَكُمْ  عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ الْتَمِسُوا الْبُيُوتَ الَّتِي  أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ  فَإِنَّهُ أَخْبَرَكُمْ أَنَّهُمْ  رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» این نکته ای که گفتیم اقرار به یک آیه دیگر از قرآن است که فرموده زینت خود را نزد هر محل سجده ای اخذ کنید. این هم آیه 31 سوره مبارکه اعراف است که آیه دیگری است که به این بحث مرتبط است. ولایت و معرفت امام آن زینتی است که باید در هر عبادتی انسان با خود داشته باشد و الا ایمان و عمل انسان قبول نیست.

بعد هم حضرت به این آیه شریفه اشاره فرمودند که ملتزم و ملتمس به بیوتی باشید که محل ذکر و عبادت خداست. اگر از این خانه بیرون بروید محیط بندگی و ذکر الهی نیست. بعد در آیه شریفه این بیوت را به رجالی خاص تفسیر کرده است. شاید هم معنای روایت این باشد که وارد این بیوت شوید که محیط ولایت اهل بیت است و اگر به این بیوت رسیدید از آن رجالی خواهید شد که اهل تسبیح و ذکر دائم خواهند بود. و الا بیرون این محیط لهو و غفلت است.

در ادامه هم حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ قَدِ اسْتَخْلَصَ الرُّسُلَ لِأَمْرِهِ ثُمَّ اسْتَخْلَصَهُمْ مُصَدِّقِينَ بِذَلِكَ فِي نُذُرِهِ فَقَالَ  وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ تَاهَ مَنْ جَهِلَ وَ اهْتَدَى مَنْ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ  فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ وَ كَيْفَ يَهْتَدِي مَنْ لَمْ يُبْصِرْ وَ كَيْفَ يُبْصِرُ مَنْ لَمْ يَتَدَبَّرْ» یعنی رسل الهی برای ماموریت خدا خالص شدند و برگزیده هستند و در رتبه بعد اوصیاء آنها برای ادامه این مسیر خالص شدند و جریان انذار الهی را آنها به مردم رساندند. کسی اگر به این اوصیاء رسید، مهتدی شده است والا در وادی تیه و سرگردانی است و بصیرت و تدبری ندارد.

در انتهای روایت هم فرمودند: «اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَى فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ اقْتَصُّوا الطَّرِيقَ بِالْتِمَاسِ الْمَنَارِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ الْآثَارَ تَسْتَكْمِلُوا أَمْرَ دِينِكُمْ وَ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ» یعنی اگر به مقام اولیاء الهی و اوصیاء نبی اکرم اقرار کنید هدایت الهی را دنبال کرده اید که آنها علامت امانت و تقوی هستند. بعد به این نکته اشاره می کنند که اگر کسی در دوره حضرت عیسی ایشان را انکار می کرد و دیگری را دنبال می کرد این مومن نیست. حجت الهی باب ایمان و عمل صالح است و هر راه دیگری به بیراهه خواهد بود. دین و ایمان و تقوی با این مسیر بدست می آید.

بررسی آیه شریفه سوره طه و شرط اهتداء

برای بررسی این روایت ابتدا قدری به آیات مربوطه در این روایت می پردازیم. آیه اولی که در این روایت است در سوره مبارکه طه فرموده: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى »(طه/82) در این آیه شریفه از یک سیر ایمانی خبر میدهد که انسان را به یک هدایتی خواهد رساند. روایات مکرری ذیل این آیه شریفه آمده است که فرموده این هدایت به امام است.

در معتبره سدیر صیرفی در کافی شریف بیان شده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ خَالِدِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ هُوَ دَاخِلٌ وَ أَنَا خَارِجٌ وَ أَخَذَ بِيَدِي ثُمَ اسْتَقْبَلَ الْبَيْتَ فَقَالَ يَا سَدِيرُ إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ إِلَى وَلَايَتِنَا الحدیث»(2) در این روایت بیان شده است مردم موظف بودند که به حج بیایند و اعمال انجام دهند و بعد ولایت خود را نسبت به ما عرضه کنند. این آیه شریفه همین را بیان کرده است.

کانه با سلوک انسان در عمل حج و رجوع به خدا، باید در انتها به یک اتصالی انسان به امام برسد، و این هدایتی است که در این عمل برای انسان قرار داده  شده است. این مضمون غیر از این است که شرط عمل صالح انسان ولایت امام است بلکه حتی برای شیعیان هم همین نکته هست که با عمل حج و اتصال به امام یک هدایتی برای آنها وجود دارد. این یک نکته مضاعفی در بحث است.

در صحیحه یعقوب بن شعیب در بصائر فرموده: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: وَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ وَ مَنْ تَابَ مِنْ ظُلْمٍ وَ آمَنَ مِنْ كُفْرٍ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى إِلَى وَلَايَتِنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»(3) حضرت در توضیح این آیه شریفه فرمودند این توبه از ظلم و ایمان از کفر است و باید عمل صالحی بعد از اینها انجام شود و سپس انسان به ولایت امام برسد.

این ظلم به خود یا دیگران است و ایمان آوردن از وادی کفر است و عمل صالحی مناسب با آن ظلم و کفر انجام شود. این معنا هم در مورد اصل توبه انسان از کفر به ایمان و هم در مورد توبه از گناهان قابل تصویر است. یعنی یک معنای عامی دارد که مطلق غفران الهی را توضیح می دهد. بعید نیست گفته شود که انسان در خطای خودش باید بعد از توبه و ایمان در آن ساحت و جبران با عمل صالح، به هدایتی از جنس ولایت معصوم برسد. اینکه می گویند هر گناهی خروجی از ولایت از معصوم و توبه، رجوع به وادی ولایت امام و تجدید عهد انسان با امام است، به همین معناست.

در امالی مرحوم صدوق آمده است فرموده: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ الْمَرْزُبَانِ الْفَارِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ خَرَجَ عَلِيٌّ وَ هُوَ يَمْشِي فَقَال ... وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِتُعْبَدَ بِكَ  رَبُّكَ وَ لِيُعْرَفَ بِكَ مَعَالِمُ الدِّينِ وَ يُصْلَحَ بِكَ دَارِسُ السَّبِيلِ وَ لَقَدْ ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْكَ وَ لَنْ يُهْدَى إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ لَمْ يَهْتَدِ إِلَيْكَ وَ إِلَى وَلَايَتِكَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلّ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  يَعْنِي إِلَى وَلَايَتِك  الحدیث»(4) در این روایت هم فرموده کسی اگر مهتدی به ولایت امیرالمومنین نباشد، این هدایت به سمت خدا نیافته است.

در روایت دیگر که در تفسیر قمی نقل شده است فرموده: «أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ يَحْيَى  عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  فِي قَوْلِ اللَّهِ  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ أَ لَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ أَوِ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّى اهْتَدَى وَ اللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَنْ يَعْمَلَ  مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّى يَهْتَدِيَ قَالَ قُلْتُ إِلَى مَنْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِلَيْنَا»(5) در این روایت هم به شرط ولایت برای ایمان و توبه و عمل صالح اشاره کرده است. تا آن هدایت خاص الهی در عمل انسان نباشد، عمل به جایی نمی رسد.

در روایت دیگری نیز که در تفسیر فرات کوفی آمده است فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ فَجَاءَهُ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى  وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أُخْبِرُكَ أَنَّ التَّوْبَةَ وَ الْإِيمَانَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَا يَقْبَلُهَا إِلَّا بِالاهْتِدَاءِ أَمَّا التَّوْبَةُ فَمِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِيمَانُ فَهُوَ التَّوْحِيدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الِاهْتِدَاءُ فَبِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ يَقْرَءُوا الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَى تَفْسِيرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَيْنَا يَا عَمْرُو»(6) در این روایت نیز همین نکته اهتداء به ولایت امام بیان شده است و این را شرط هم مراحل ایمانی انسان قرار داده است. قبولی توبه و ایمان و عمل صالح انسان به ولایت است.(7)

در نهایت اشاره می کنیم معنای این آیه شریفه شرط ولایت را  در همه این مراحل توبه و ایمان و عمل صالح بیان کرده است و این نکته را در هم در ساحت فردی و هم در ساحت اجتماعی می شود معنا کرد. هم توبه و ایمان انسان مشروط به این اهتداء است و هم توبه و مومن شدن یک امت. امتی که با رسول خدا همراه شدند و ایمانی آوردند و اعمالی انجام دادند وقتی به امر غدیر رسیدند، کوتاهی کردند و گرفتار شده و آنچه به آنها داده شده بود از آنها گرفته شد. این نکته را در ساحت گناه و معصیت هم می شود معنا کرد که هرجا انسان خطایی می کند ظلمی بوده و باید توبه و رجوعی کند و ایمانی بیاورد که روح الایمان از او سلب شده است و با عمل صالح آن را تدارک کند تا در نهایت به آن هدایت اصلی برسد. همه این مراحل برای رسیدن به این هدایت است. اگر این هدایت نباشد، همه اعمال حبط خواهد شد. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182. از جهت سندی در روایت ارسال هست و محمد بن عبدالرحمن هم توثیق نمی شود. لذا راهی برای تصحیح سند روایت نیست الا این مبنا که ما عرض کردیم که بخاطر شهادت مرحوم کلینی به صحت روایات کل کتاب، می شود به این شهادت اخذ کرد. فراجع به مباحث مقدماتی بحث کتاب الحجه.

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 393

(3) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 78. همین روایت در محاسن برقی با این لفظ نقل شده است: «عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ  تابَ  وَ آمَنَ  وَ عَمِلَ  صالِحاً ثُمَ  اهْتَدى  قَالَ إِلَى وَلَايَتِنَا وَ اللَّهِ أَ مَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»

(4) الأمالي(للصدوق)، النص، ص: 494

(5)  تفسير القمي، ج 2، ص: 61

(6)  تفسير فرات الكوفي، ص: 258.

(7) روایات دیگری هم که اصل اهتداء به امام را بیان می کند در کتب دیگر مثل تاویل الآیات بیان شده است که بخاطر مشابهت مضمونی از ذکر آنها در متن خودداری شد. روشن است که این مضمون استفاضه دارد اگر ادعای تواتر معنوی نشود. در ضمن در بین این روایات، اسناد قابل اعتناء نیز وجود دارد.