نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم فاطمیه هیات شهدای گمنام/ تقوی و معیت با صادقین؛ حقیقت معیت تامه با امام در دنیا و برزخ و آخرت

متن زیر چکیده جلسه دوم سخنرانی آیت الله میرباقری در هیات شهدای گمنام تهران است که در ایام فاطمیه به تاریخ 1 اسفندماه سال 94 برگزار شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند صادقین کسانی هستند که هم در مقام بندگی و هم در مقام هدایت و شفاعت دیگران بر سر عهد خود با خدای متعال استوار هستند. خدای متعال هم از ما می خواهد که با صادقین همراهی کنیم؛ یعنی در سفر الی الله از خود و نفسمان و افرادی که دروغ می گویند، بگذریم. باید در این معیت از خودمان هجرت کنیم تا بتوانیم با ولی خدا همراه شویم. در این معیت باید همه قوا تابع و همراه ولی خدا باشد. مقامات همراهی با ولی خدا متفاوت است و هر کس در مقام ایمانش با ولی خدا همراهی می کند و در هر مرحله که در دنیا به همراهی برسد در همان مرحله در برزخ و قیامت با امام همراه خواهد بود. ما در دنیا و برزخ و قیامت همواره نیازمند شفاعت و همراهی با امام هستیم. این معیت ما با امام در عوالم، می تواند به جایی برسد که هم خودمان با امام باشیم و هم به مقام محمود امام برسیم؛ یعنی محبت بندگان خدا در دل ما ایجاد شود و از بندگان خدا دستگیری کرده و وسیله ای برای رساندن دیگران به امام باشیم یعنی نفوس از مدار خودشان خارج شده و در اطراف امام طواف کنند. مومنین باید به گونه ای باشند که علاوه بر خودشان دیگران را هم به امام جذب کنند...

معنای صدق و معیت از منظر قرآن و روایات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و مولانا حبیب اله العالمین ابی القاسم محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. قرآن کریم می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/119). خدای متعال در این آیه کریمه به مومنین دو دستور داده است: اول اینکه تقوا داشته باشید و دوم اینکه با صادقین باشید. همراهی با صادقین شاید نتیجه پروا از خدا باشد و جدا شدن از صادقین خلاف تقوای الهی است.

یکی از معانی صدق این است که انسان پای عهدهایی که با خدای متعال بسته، بایستد. یکی از عهدهای ما با خدای متعال به فرموده قرآن همان عهد عمومی است که همه دارند «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»(یس/60-61) قرار بستیم از محیط بندگی خدای متعال که صراط مستقیم است، خارج نشویم.

عهد دیگری هم وجود دارد که قرار شفاعت و هدایت و دستگیری است. این عهد برای خواصی است که با خدا قرار بستند به این دنیا بیایند و رنج و سختی را تحمل کنند تا دیگران را به مقصد برسانند. قرآن می فرماید «لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»(مریم/87) یعنی کسانی مالک شفاعت می شوند که در نزد خدا عهدی گرفته باشند. در روایات است که هم شفاعت کنندگان و هم شفاعت شوندگان باید در نزد خدا عهد ببندند. بعد از این قرار است که معصومین اجازه دارند به اینجا بیایند و هدایت ما را به عهده بگیرند.

صادق آن کسی است که از مدار بندگی خارج نشود و معصوم باشد؛ یعنی در عهد بندگی ثابت قدم باشد. اگر کسی در جایی از قرارهای خود با خدای متعال فاصله بگیرد صادق مطلق نیست. دیگر آنکه صادق آن کسی است که در قرار خود با خدای متعال برای رساندن بندگان به خدا ثابت قدم باشد. چهارده معصوم محور همه صادقین هستند و در تفسیر آیه فوق، همراهی با صادقین یعنی با چهارده معصوم باشیم.

معنای معیت که در آیه آمده یعنی انسان در سفر و سیر خودش همراه باشد. ما همه سالکان الی الله هستیم و خدای متعال می فرماید که در این مسیر با صادقین باشید. اگر خودمان قافله سالار باشیم یا دنبال افرادی برویم که عبد خدا و صادق نباشند یا عهد دستگیری ندارند، گمراه می شویم و به مقصد نمی رسیم. مثل همه قدرتهای مادی در طول تاریخ که همیشه شعارشان این بوده که طرفدار مردم هستند اما همه آنها دروغ می گفتند.

معیت با صادقین یعنی انسان از نفس خودش هجرت کند؛ زیرا انسان تا با خودش هست با خدا و اولیای خدا نخواهد بود. در دعای ابوحمزه آمده که «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ» اگر کسی به سوی خدا کوچ کرد راهش به خدا نزدیک است. قرآن می فرماید «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(ق/16) خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است و بلکه نزدیکتر «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»(انفال/24) یعنی از خود ما به ما نزدیکتر است. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»(حدید/4) خدای متعال در همه احوال با ما هست و حتی اینکه ما خودمان را دوست داریم به دلیل این است که خدا بین ما و قلب ما حائل است؛ البته معیت خدا با ما معیت قیومیه است؛ یعنی همراهی خدا با ما است که ما را حفظ می کند. چنانچه قرآن هم می فرماید «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»

مقامات همراهی با امام در سیر الی الله

انسان وقتی با خودش باشد دیگر با خدا نیست و به همین دلیل است که با همه این اوصاف و نیاز ما به خدای متعال و اینکه همه وجود ما قائم به ذات اوست؛ اما نمی توانیم او را پیدا کنیم. وقتی از خودمان کوچ کردیم می توانیم خدا را ببینیم. «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ» عمل انسان است که حجاب بین خدا و بنده می شود؛ اگر ما از عمل و آمال خود جدا شویم قرب به خدای متعال را درک می کنیم.

بنابراین شرط اول معیت این است که انسان از خود هجرت کند و با صادقین همراه شود. همراهی با صادقین در این مسیر سخت یعنی تابع آنها باشیم و آنها اصل و ما فرع باشیم والا اگر وجود مستقلی داشته باشیم، همراهی امکان ندارد. تبعیت با همه وجود منتهی به همراهی می شود.

همراهی با امام باید به معنای همراهی همه قوای وجودی ما در همه احوال باشد؛ و حتی اگر به اندازه یک نگاه از امام جدا شویم به همان اندازه از خدا دور می شویم و در ضلالت می افتیم. باید همه اعمال ما از جمله نگاه کردن و خوردن و خوابیدن و همه اعمال در همراهی و حضور امام علیه السلام باشد.

امام مقاماتی دارد و همسفری با امام تابع درجات ایمان انسان است. مقامات ایمان مقامات مختلف همراهی با امام است و هر کس در مقام خودش با امام همراه است و از مقامات بالاتر محروم است. بنابراین علاوه بر آنکه باید با همه وجود همراهی کنیم، باید سعی کنیم با مقامات عالیه امام همراه شویم. امام، هم در عالم پایین و هم در ملکوت و هم در فوق ملکوت حضور دارد. گاهی همراهی ما با امام در مدار پایین است؛ لذا از مقامات بالاتر و اسرار آن بی خبر هستیم. انبیاء و ملائکه و مومنین در درجات مختلف همه با امام همراه هستند اما هر کدام در مقام خود همراه است و از مقامات بالاتر بی خبر است؛ البته نباید اینگونه فرض کنیم که در این همراهی با امام هم عرض هستیم؛ بلکه این معیت، قیومی است. اگر کسی در مرتبه تام با امام همراه شد، هیچ چیز در وجودش بجز امام باقی نمی ماند؛ همانطور که در خود امام هم جز اراده الهی و حضور مشیت خدای متعال چیز دیگری نیست؛ لذا دست امام دست خدا است. اینجا مطلب کمی دقیق است و باید دقت شود که منظور، حلول نیست. مرز توحید در اینجا دقیق است چون اگر بگویید هم عرض خدای متعال هستیم، شرک است و اگر قائل به حلول شویم، بت پرستی است.

نگرش توحیدی در افعال امام و معنای معیت با امام

در وجود امام هیچ چیز جز خدای متعال نیست و به همین دلیل امام، ید الله و جنب الله و باب الله و عین الله است؛ زیرا اگر جز اراده حضرت حق در وجود امیرالمومنین باشد دست او دست حضرت حق نیست. این مطلب در خصوص نبی اکرم با تعابیر مختلف در قرآن آمده است «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ»(فتح/10) یعنی آنها که در صلح حدیبیه با پیامبر بیعت کردند در واقع با خدا بیعت کردند، یا می فرماید «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ رَمَى»(انفال/17) یعنی همان لحظه ای که در جنگ احد سنگها را پرت می کردی، در واقع خدا آن را انجام می داد. در اینجا اگر بگوییم پیامبر این فعل را انجام داد، شرک است و اگر بگوییم خدا انجام داد، الحاد است اما می گوییم همان لحظه که پیامبر انجام داد، در واقع خدا انجام داد، و این عین توحید است.

ما هم باید به حدی قوای خود را در امام فانی کنیم که وقتی کاری انجام می دهیم کانه امام انجام می دهد؛ بلکه بالاتر از این، باید حالات قلبی ما هم اراده امام باشد. اختیاری که خدای متعال به ما داده مقامات لطیفی دارد که خیلی از آنها را درک نمی کنیم و خارج از اختیار خود قلمداد می کنیم. همه ما می فهمیم که می توانیم نگاه بکنیم یا نه؛ اما شاید به نظر برسد که نگاه به قلب و اینکه آیا می توانیم ایمان داشته باشیم یا نه، غیر اختیاری باشد؛ یا به نظر برسد که محبت و حسد و بخل غیر اختیاری باشد. در حالیکه همه اینها اختیاری هستند و هر کجا اختیار ما هست باید آن را به امام تسلیم کنیم. همه اهمیت کار هم در همین است.

خدای متعال به ما اختیار داد و ما را مجبور نکرد که تحت فرمان امام باشیم؛ اما کرامت این است که ما قوای خود را تحت فرمان امام قرار دهیم و امام در همه قوای ما حضور و ظهور داشته باشد. به عنوان مثال اراده ما در همه ذرات دست ما جاری است و آن را حرکت می دهیم. معنای معیت با امام همین است که با فرض اختیار اما تحت اراده تام امام قرار بگیریم. نه تنها حواس ما بلکه زبان و در مرحله لطیف تر، قلب و اراده ما تسلیم امام باشد و دوستی و دشمنی ما تابع محض امام باشد.

ما به اندازه همراهی با امام به معرفت امام می رسیم و امام در وجود ما حضور یافته و او را درک می کنیم. همچنین اگر در محضر خدا نباشیم، خدا را نمی بینیم و به معرفت الله نمی رسیم. خدا همواره با ما هست اما این کافی نیست بلکه اگر ما در محضر خدا بودیم می توانیم همه عالم را از منظر ربوبی ببینیم؛ و الا اگر در محضر خدا نباشیم، خدا کار می کند اما ما چیز دیگری می بینیم. بنابراین ما باید با همه وجود در معیت امام باشیم و معنای آن این است که این معیت قیومی است و همه اراده ما فانی در اراده امام می شود.

در تبعیت از امام هم عواملی وجود دارد: گاهی از سر خوف است؛ گاهی از سر ر غبت است و گاهی هم از سر محبت است که بالاترین معیت است که در این حال همه وجود انسان در مقابل امام خاشع می شود.

نتیجه همسفری در سفر الی الله با امام، این است که حجابها را از چشمان ما بر می دارد. در هر مرحله ای که با امام همراه می شویم، باطن آن عالم را می بینیم. ما تا زمانی که به امام نرسیدیم حجابهای ما ظلمانی است و وقتی به امام رسیدیم، از آن به بعد حجب نورانی است که امام آنها را از جلوی چشم انسان کنار می زند تا انسان به مقام معرفت الله برسد.

معیت با امام، همراهی در رویش ما است و آنکه با امام همراه است، بذر وجودش در این همراهی شکوفا می شود. خدای متعال در سوره فتح می فرماید «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَ رِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»(فتح/29) کسانی که با پیامبر همراه هستند، نسبت به کفار شدت دارند و بین خودشان محبت دارند. آنها دایم در حال رکوع و سجود هستند و احوالشان خشوع در مقابل خدا است و به فضل و رضوان خدا امید دارند و خشوع آنها در سیمای آنها مشخص است. آنها مثل یک گیاه هستند که در این سیر می روید و جوانه می زند و یک گیاه تناور می شود و کشاورز از دیدن آن لذت می برد؛ مانند مالک اشتر که در اثر همراهی با امیرالمومنین چنان رشد کرد که وقتی حضرت به او نگاه می کرد، لذت می برد. اگر کسی با امام همراه شد باید موجب شگفتی امام شود و سراسر وجودش موجب غیظ کفار شود.

دستگیری همیشگی از بندگان در سیر الی الله

بنابراین در سفر الی الله امام حجابها را از جلوی چشم انسان کنار می زند و ما را با مقامات آشنا می کند. به اندازه ای که امام در ما تجلی کند ما با امام همراه هستیم. اگر امام در ما تجلی کند، هر که ما را ببیند بوی و صبغه امام را در ما مشاهده می کند. این همراهی تا آنجا پیش می رود که در شفاعت هم ظاهر می شود و انسان در شفاعت هم با امام همراهی می کند؛ زیرا امام هم خودش به طرف خدا می رود و هم دیگران را می برد زیرا امام مقام شفاعت و رأفت و محبت به بندگان دارد و اگر در این مسیر کسی زمین بخورد، از او دستگیری می کند. اگر جلوه ای از مقام شفاعت امام در وجود انسان پیدا شود، انسان واسطه شفاعت می شود؛ زیرا جلوه ای از محبت به بندگان در انسان به وجود می آید و نمی تواند بی تفاوت از کنار بندگان عبور کند.

یکی از مراحل سیر ما با امام حسین در زیارت عاشورا چنین بیان شده است «فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّه» معیت ما با امام در دنیا تمام نمی شود و اینطور نیست که اگر در دنیا به مقام قرب رسیدیم کار ما با امام تمام می شود، زیرا از همه فیض امام نمی توان در دنیا بهره مند شد. دنیا، ابتدای سیر با امام است و در برزخ و قیامت و بهشت هم سیر با امام هست؛ حتی سلمان هم در دنیا همه مقامات امیرالمومنین را درک نکرده است. ما در دنیا و آخرت محتاج شفاعت امام هستیم. در هر درجه ای که با امام در دنیا همراه شویم در برزخ و قیامت هم در همان درجه این همراهی ادامه می یابد.

در سجده قرب زیارت عاشورا می گوییم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُود» یعنی آنهایی در دنیا با امام حسین به خدا رسیدند می خواهند که در آخرت و از همان لحظه ورود، باز هم امام حسین از آنها دستگیری کند. یاران امام حسین غیر از دنیا در آخرت هم نیازمند دستگیری امام حسین علیه السلام هستند؛ مثلاً هر مقامی که حبیب دارد از امام حسین است و اصلاً تجلی امام حسین در اصحاب است که آنها را تا این مقامات رسانده است و این تجلی به دلیل همراهی آنها با امام است. این اصحاب بیش از آن بهره ای که در دنیا بردند در برزخ و قیامت از امام حسین می برند.

در همین فراز زیارت از خدا خواسته ایم که ما را به مقام محمود که همان مقام شفاعت است، برساند؛ البته نباید این توهم به وجود آید که رسیدن به این مقام یعنی با امام حسین در یک جایگاه هستیم و شفیع عالم می شویم؛ زیرا حتی توهم این هم باعث هبوط است؛ بلکه منظور آن است که وقتی همراه با امام شدیم مقام محمود امام را درک کنیم و جلوه ای از مقام شفاعت شما در وجود ما بیاید و ما هم از بندگان خدا دستگیری کنیم.

همه عالم را امام حسین دستگیری می کند و حتی انبیاء نیز در مقامی از مقامات سلوکشان محتاج امام حسین هستند. شاهدش آن است که خدای متعال برای انبیای اولوالعزم روضه امام حسین خوانده و آنها را به گودی قتله گاه برده است. برای نمونه داستان ذبح حضرت اسماعیل به دست ابراهیم خلیل است که برای نیل به ثواب اعظم مصائب، به جای ذبح فرزند، ایشان را به گودی قتله گاه برده و روضه سیدالشهدا را خواندند. زیرا از این روضه غصه ای در دل او پیدا شد که به فرموده امام رضا علیه السلام از ذبح فرزند چنین غصه دار نمی شد. خدای متعال فرمود «وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»(صافات/107) یعنی آن ثوابی که در ذبح اسماعیل دنبال آن بودی را در این روضه به شما دادیم.

به استثنای نبی اکرم، ما بقی انبیاء مقامی از مقامات سلوکی خود را به شفاعت امام حسین طی کردند. هر پیغمبری به مقام محمود راه پیدا کرد، بر می گردد و امت خودش را دستگیری می کند. رسیدن ما به مقام محمود یعنی جلوه ای از محبت امام به بندگان در ما هم ایجاد شود تا بتوانیم بندگان را به خدا برسانیم تا نفوس دور خودشان نگردند بلکه «يحوم حول ربّه» یعنی حول پروردگار و حول امام طواف کنند. در این صورت جامعه مومنین به صورت یک مجموعه حول امام در حال طواف هستند. هر مومنی باید نسبت به مومن دیگر اینگونه باشد که هم خودش برسد و هم دیگری را برساند؛ یعنی همه مومنین باید همدیگر را به سمت امامشان جذب کنند و نه اینکه هر کس خودش به سمت امام برود. در روز قیامت و در محشر هم به فرموده قرآن «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»(اسراء/71) هر کسی را با امامش صدا می زنند. السلام علیک یا فاطمه الزهرا...