نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه سوم حسینیه آیت الله حق شناس/ فتنه های همراهی با امام؛ خاموش شدن فتنه ها با ورود حضرت زهرا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 1 اسفندماه سال 96 است، که در ایام شهادت زهرا در حسینیه حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اقتضای خداوند این است که انسان برای رسیدن به سعادت و فائز شدن، باید تبع امام باشد و با امام حرکت کند. تمامی فروعات و مناسک دین هم مرتبط با امام است. شیطان هم در پیش گاه خداوند قسم یاد کرد که نمی گذارد انسان به دنبال امام حرکت کند. شیطان با استفاده از تزیین شهوات و شبهات در ذهن و آلوده کردن قلب با گناه، انسان را از حرکت با امام باز میدارد و کسی که با امام نباشد، در وادی ضلالت غرق می شود؛ چرا که در این محیط ظلمانی که با طوفان های شدید فسق همراه است، معصومین مانند کشتی هستند که این امواج را در هم می شکنند و به سوی سعادت حقیقی می روند. البته سیر با امام همراه با سختی های بسیاری است و مؤمن حقیقی کسی است که مانند کوه در این ناملایمات استقامت دارد و با وسوسه های شیطان ایمانش قوی تر می شود.

مقصود از مناسک و فروعات

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «الم * أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(عنکبوت/۳-۱) از منظر قرآن راه سعادت انسان حرکت با امام علیه السلام است. چراغ هدایتی که خدای متعال در عالم روشن کرده، وادی ایمن و نعیمی که در دنیا قرار داده و آن صراط و سبیلی که تنها راه رسیدن به اوست، همه اینها در وجود امام خلاصه می شود. لذا تنها راه سعادت حرکت با امام است.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين »(توبه/۱۱۹) اقتضای تقوای الهی که انسان از امام جدا نشود و با تمام وجود تبع و سایه امام باشد. اگر چنین شد و انسان دنبال امام حرکت کرد در وادی نعمت و در وادی ایمن قرار می گیرد و وجود و تمام قوای او نورانی به نور امام می شود و در نتیجه مشی و حرکت او در عالم، در وادی نور می شود «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاس »(انعام/۱۲۲) خدای متعال او را نورانی به نور امام می کند «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه »(مجادله/۲۲) او را به قوای امام علیه السلام و روح الایمان موید می کند و به او طهارت نفس و حتی عصمت تبعی می دهد. در واقع به تبع امامش، معصوم می شود و از لغزات و ضلات نجات پیدا می کند. شیعیان کامل اینگونه هستند.

همه فروع و مناسک هم برای همراهی با امام هستند. آنچه که ما از آن منع شده ایم، چیزی است که ما را از امام جدا می کند و آنچه که ما به آن امر شده ایم، چیزی است که ما را به همراهی امام می رساند. با امام است که انسان به وادی توحید و معرفت الله راه پیدا می کند «وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ  اللَّه »(1) با ما خدا شناخته شده است و با ما معرفت خدای متعال حاصل می شود. و الا اگر کسی راه دیگری را برود، ریاضات و تمسک به فروع گرهی را از کار انسان باز نمی کند.

ابلیس دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشید، نماز واجب است و از اوجب واجبات هم است، استخفاف به نماز و سبک شمردنش انسان را هم زمین گیر می کند، اما نکته همین است که انسان را از امام جدا می کند «لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاة»(2) انسان بدون چراغ هدایت امام دیگر نمی تواند در عالم راه برود. اگر از امام جدا شدی «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال »(یونس/32) بعد از امام جز ضلالت چیز دیگری نیست «ضَلَ  مَنْ  فَارَقَكُم » کسی که از امام جدا شد، در حیرت و سردرگمی است. این را ابلیس هم فهمیده است و تمام قوای خودش را روی همین یک نکته متمرکز کرده که ما را از امام جدا کند.

به خدای متعال عرضه داشت «لَأَقْعُدَنَ  لَهُمْ  صِراطَكَ الْمُسْتَقِيم»(اعراف/16)  با بدها کار ندارم، نمی گذارم خوبان عالم در مسیر بندگی حرکت کنند و نمی گذارم خوبان با امام راه بروند و در کمین آنها بر سر راه مستقیم، که راه معرفت و وجود مقدس امام است، می نشینم. خدای متعال سرمایه ولایت امام را مانند نعمات دیگر و دنیا به صورت آسان در اختیار مردم قرار نداد، چرا که به واسطه این نعمت صفهای کاذبین و صادقین در بندگی را از هم جدا میکنند.

در «معانی الاخبار»، حدیثی آمده که راه معرفت را مشخص می کند «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ  صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَام »(3) این صراط از دنیا شروع می شود و در آخرت هم ادامه دارد. مدخلش هم از دنیاست و نمی شود کسی از عالم آخرت وارد آن بشود، باید از همینجا وارد بشود. شیطان هم همه قوای خودش را متمرکز کرده که ما با امام در عالم همراه نشویم. «لَأَقْعُدَنَ  لَهُمْ  صِراطَكَ الْمُسْتَقِيم» حضرت فرمود «صَمَدَ لَكَ وَ لِأَصْحَابِك »(4) مقصودش شما هستید. شیطان نقشه ای که برای آنهایی که می خواهند در عالم خوب زندگی کنند و مؤمن باشند، می کشد این است که آنها را از امام جدا کند. در آن صورت تمام تلاششان گم خواهد شد.

«ثُمَ  لَآتِيَنَّهُمْ  مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِم » از هر چهار جانب به آنها حمله می کنند و وسوسه می کنند تا آخرت را از یادشان می برند. کسی که از آخرت غافل است، با امام راه نمی رود. دنیا را در نظرشان جلوه می دهند تا برای دنیا کار کنند. کسی که به دنیا دل بسته، با امام همراه نمی شود. از طریق شهوات و شبهات می آیند و اینها را در ذهنشان تزیین می کنند، قلبشان را پر از شهوت و حب الدنیا و حب لذات می کنند، جوانب مختلف انسان را می شناسند و از همه جوانب او را محاسبه می کنند.

تعبیر نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام این است که «فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ  الْوَعِيد»(5) تیر مسموم خودش را برای شما در کمان گذاشته و با تمام قوا این تیر را کشیده «وَ أَغْرَقَ لَكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» از یک نقطه نزدیکی شما را دیده و به شما حمله کرده، نقطه ضعف های ما را دیده و گفته با این نقطه ضعف ها همه شان را زمین گیر می کنم و نمی گذارم که با امام راه بروند «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ  شاكِرِين » شیطان تهدیدی که می کند می گوید اکثر اینها شاکر نخواهند بود. شاکر چه چیزی؟ شاکر صراط و شاکر امام، نعمت امام را شکر نمی کنند. وقتی از امام فاصله گرفتند آن گاه کار تمام است. شیطان تمام هم و غمش همین است. طرح شیاطین این بود «حسبنا کتاب الله» یعنی همین که مردم با امام نباشند.

خدای متعال وقتی این واقعه را حکایت می کند که مردم باید با امام راه بروند. شیطان هم تمام هم و غمش را گذاشته و یک نکته ای را گوشزد می کند و آن این است که ولایت امام را جبرا به کسی نمی دهند، این امر گران سنگی است. دنیا را ممکن است انسان نخواهد ولی به زور به او بدهند. به کفار ممکن است بیشتر از مؤمنین شکوفه های دنیا را بدهند. فرمود اگر شما تحمل می کردید، به آنها آنقدر می دادیم که سقف خانه هایشان را از نقره بسازند. ولی ولایت امام این گونه نیست؛ ولایت امام از آن امور قیمتی و از اسرار است «وَ الاْمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ» نمی شود به آن دستبرد زد، باید امتحان پس بدهی «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ» در همان مدخل وادی ولایت باید سجده کنید «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»(بقره/۵۸) همه دارایی هایت را باید زمین بگذاری تا به امام برسی و بعد با امام سیر کنی. همه سعادت در سیر کردن با امام است و اوست دستگیری می کند. او کشتی نجات است، او ستاره و خورشید و ماه است. همه علامات راه به امام برمیگردد.

همراهی مشکلات در سیر با امام

ولی سیر با امام و به امام رسیدن، همراه با ابتلائات سنگین است. همان آغاز راه باید همه نفس خودت را زمین بگذاری. انسان باید تمام هویتش را زیر پا بگذارد تا وارد وادی بشود وگرنه در بسته است. کسی با استکبار نفس به امام نمی رسد. خدای متعال همین ماجرا را در سوره مبارکه عنکبوت حکایت می کند «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» مردم تلقی شان این است که همین که دهانشان باز شد و به ایمان اقرار کردند ما رهایشان می کنیم و می گوییم تمام شد. تلقی شان این است که ما آنها را در فتنه و در کوره ها نمی بریم تا ناخالصی هایشان پاک شود و خالص و ناخالص از هم جدا بشوند. ما کوره به پا می کنیم.

خدای متعال در داستان جنگ احد وقتی این جنگ سنگین و سخت را توضیح می دهد، می فرماید «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في  صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في  قُلُوبِكُم »(آل عمران/۱۵۴) باید صف مؤمن و کافر و منافق جدا بشود، صف کسانی که در ادعای بندگی صادق و کاذب هستند جدا بشود تا بعد مؤمنین خالص بشوند. مردم تلقی شان این است که «لا يُفْتَنُونَ» آنها را در کوره نمی بریم. ذیل این آیه فرمودند مثل کوره ای که زرگر طلا را در او می برد که خالصش بکند و آرام آرام درجه حرارت را بالا می برد تا ناخالصی ها یک به یک جدا بشوند، برای مؤمنین هم چنین موقعی پیش می آید. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» اینگونه نیست که آنها تلقی می کنند. این کوره را خود خدای متعال روشن می کند. «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ» ما پیشینیان را هم در امتحان قرار دادیم.

باید صفها از هم جدا بشود. نمی شود در روز قیامت خوارج هم کنار امیرالمؤمنین در میدان بیایند، آن روزی که «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(اسراء/۷۱) ما هیچ عنوانی نداریم، ما را با عنوان اماممان صدا می زنند و می گویند پیروان امیرالمؤمنین در میدان بیایند، پیروان بنی امیه و معاویه و اینها بیایند، اینگونه صدا می زنند. وقتی پیروان امیرالمؤمنین را ندا می دهند، نباید شمر و خوارج هم جزو آنها باشند، لذا کوره امتحان داغ می شود. در صفین خود امیرالمؤمنین هم این کار را می کنند. به یک نقطه ای می رسد که آنها جدا می شوند. همانهایی که کنار حضرت بودند، شمشیرشان را کنار حضرت می گیرند و به جرم نکرده حضرت و گناه خودشان، حضرت را محکوم به ارتداد می کنند. این امتحان است.

وجود مقدس نبی اکرم فرمودند که یا علی، من دیشب از خدای متعال هزار بار برای خودم درخواست کردم و اجابت شد، برای شما هم خواستم و اجابت شد، ولی یک نکته را به خدا عرض کردم که خدایا همه مردم دور امیرالمؤمنین جمع بشوند تا بعد از من اتفاقی نیافتد، خدای متعال فرمودند «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» این روایت باید معنا بشود، چون دعای نبی اکرم که رد نمی شود. معنایش این است که پیامبر ما، تو می خواهی ما آسان و بدون زحمت ولایت امیرالمؤمنین را به اینها بدهیم و هیچ امتحانشان نکنیم؟ به کاذبین و دروغگوها و آنهایی که در ادعای بندگی راست نمی گویند هم سر ولایت را بدهیم و آنها هم به این هدایت و حقیقت برسند؟

کسی که به اینجا رسید امانت محفوظه است. کسی برای خرابه محافظ نمی گذارد ولی اگر گنج در خرابه بود برایش محافظ می گذارند. خود خدای متعال متولی قلبی که در آن ایمان است، می شود. «أَسْئَلُكَ  ايماناً تُباشِرُ بِهِ  قَلْبى » به احترام ایمان آن قلب، با دست الهی هدایت و حفظ می شود. یعنی یا رسول الله شما از ما می خواهید که ما ولایت امیرالمؤمنین را مثل لقمه دنیا به اینها بدهیم و امتحانشان نکنیم؟ ما امتحان سختی می گیریم. لذا به امیرالمؤمنین فرمودند علی جان، هم خودتان مبتلا می شوید و هم دیگران با شما مبتلا می شوند و در وسط یک بلای سختی قرار می گیرید. این تعبیر قرآن از این باب است.

استقامت مؤمن در فتنه ها

در روایت دارد وقتی که کار تمام شد و بیعت ها را کردند و امر بر دیگران مستقر شد، ابوسفیان، عباس عموی امیرالمؤمنین را برداشت و آمد محضر امیرالمؤمنین که آقا شما پا در رکاب کنید و ما مردم را می آوریم تا با شما بیعت کنند. حضرت فرمودند عموجان شما خیال کردید اینها با من بیعت می کنند؟ پس این آیه قرآن چه می شود «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» این امتحان و فتنه است. این ها راه خودشان را انتخاب کردند. تعبیر حضرت زهرا این است که شیطان ندایتان داد و دید خیلی سبک بال هستید.

اما مؤمن مثل کوه استوار است. پر کاه با یک نسیم جابجا می شود ولی مؤمن مثل کوه می ماند. طوفان ها هم جز این که گرد و غبارش را بگیرند کار دیگری نمی کنند و نمی توانند تکانش بدهند. شیطان با شبهات و شهوات وسوسه می کند اما مؤمن استوار است و نمی لرزد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين » آنهایی که از قبل متقی هستند و با امامشان راه رفته اند و قدر امامشان را می دانند، استحکام پیدا می کنند. مؤمن مؤید به قوای امام است. شیطان گردبادش را برای آنها می فرستد و به جای این که آنها بلرزند، به عکس متذکر می شوند و به بصیرت می رسند إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»(اعراف/201).

یکی از اساتید می فرمود وقتی آدم یک جنس عتیقه ای دارد و نمی داند که چقدر قیمتی است می گذارد روی طاقچه، اما وقتی که میبیند دو عتیقه فروش آن را قیمت می کنند ارزشش را می فهمد، باید این را بردارد و در گنجه بگذارد و از دسترس دیگران دورش کند. مؤمن هم وقتی که شیطان به او هجوم می آورد، به جای این که سست بشود، تازه می فهمد که یک خبری است. آن شبی که شیطان مدام دور انسان می پیچید که بیدار نشود، می فهمد که اتفاقا همین امشب باید بیدار بشود و گرنه شیطان بی علت فشار نمی آورد. آنجایی که مدام دور آدم می پیچد که یک قدم بردار و دست به این مال دراز کن، این نگاه را بکن، این حرف را بزن، عصبانی شو، می فهمد که همه مطلب همینجاست؛ اینجا باید تحمل کند. مؤمن اینگونه است.

اما بیان صدیقه طاهره سلام الله علیها این است که؛ شیطان صدایتان زد و دید خیلی سبکبال هستید. در شما دمید و دید راحت غضب می کنید، شیطان می تواند شما را به غضب بیاورد و آن وقت که با نفس شیطان راه رفتید، کار تمام شد. به میدان آورد شما «فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُم»(7)  مرکبی که مال شما نبود را به رویش علامت گذاشتید و تملکش کردید. شما که نمیتوانید خلافة الرسول را به مقصد برسانید، خلافة الرسول که حرف نیست. مگر بازی است که مردم بنشینند و بگویند فلانی خلیفه است؟ به تعبیر امام رضا علیه السلام «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّه  ِوَ خِلَافَةُ الرَّسُول »(6) به مردم چه مربوط است که بگویند فلانی خلیفه الله است. مگر می شود؟

لذا وقتی آمدند محضر حضرت فرمودند کار گذشته، بعد یک تعبیری دارد که در نهج البلاغه نقل می کند که با کشتی نجات از وادی فتنه عبور کنید. با امام عبور کنید و دنبال مفاخره و قدرت طلبی نباشید. حالا هم که آمدید می خواهید از این نمد یک کلاهی برای سر خودتان بردارید و منِ امیرالمؤمنین را هم وسط بیاورید و ابوسفیان، تو بهره اش را ببری؟ و بعد ادامه دادند آدم یا باید بال پرواز داشته باشد یا بنشیند. بال پرواز من را از من گرفتید و بعد می گویید پرواز کن. بعد حضرت گفتند این حکومتی که شما دنبالش هستید، برای ما یک آب متعفن و یک لقمه گلوگیر است. بعد حضرت اینگونه فرمودند که «الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ  بِغَيْر ِأَرْضِه » آن که می خواهد میوه را به غیر وقت بکند، مثل کسی است که در زمین غیر حاصلخیز بکارد. تلاش می کند اما به نتیجه نمی رسد. الان دیگر وقت خلافت من نیست.

در ادامه فرمودند من بین دوراهی قرار گرفتم، اگر به میدان بیایم و بگویم خلافت حق من است و شما صلاحیت ندارید، می گویند حریص بر قدرت است و اگر سکوت کنم، می گویند از مرگ می ترسد؛ حق را غصب کردند و او چیزی نمی گوید. «فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ  مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ  بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي  وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه » به پروردگارم قسم که پسر ابی طالب انسش با مرگ، از انس طفل به سینه مادر بیشتر است. آیا من از مرگ می ترسم؟! ولی قصه این است که من پا به میدان نمی گذارم و می دانم یک سختی هایی در راه است تا دوران خلافت من می رسد و آن عصر ظهور است.

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/۱) ضحی یعنی موقعی که خورشید بالا می آید و کاملا همه جا را روشن می کند. در روایت فرمودند شمس یعنی امیرالمؤمنین و ضحای حضرت عصر ظهور است. «بَلِ انْدَمَجْتُ  عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِ  الْبَعِيدَة» ولی یک علومی در وجود من پنهان شده که اگر آن را آشکار کنم مثل طناب طولانی در چاه عمیق به خودتان می لرزید. حوادث بسیار سختی در راه است. بد راهی را رفتید که خلاف امتحان خدا بود و فرصت از دست رفت. فرصت های الهی اینگونه است، اگر انسان به نعمت ها پشت کند این طور نیست که فردا هم همین شرایط باشد. امام بزرگوار می فرمود اگر اسلام سیلی بخورد، ممکن است ده ها سال دیگر نتواند سر بردارد. این طور نیست که خیال کنیم فردا صحنه برمیگردد.

در این امتحان چه شد؟ به تعبیر قرآن، خدای متعال این کوره را به پا کرد تا صف ها از هم جدا شوند «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنين »(سبأ/۲۰) ابلیس گمان خودش را محقق کرد. این آیه ذیل داستان سبأ آمده و روایاتی ذیل این آیه آمده است. حضرت فرمودند وقتی در غدیر وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین افضل الصلوات المصلین را منصوب به خلافت کردند، ابلیس ناله شدیدی زد و همه فرماندهان و لشکر خودش را جمع کرد، همه از ترس دورش جمع شدند که چه خبر شده، گفت اگر این امر تثبیت بشود احدی دیگر گناه نمی کند و کافر نمی شود و بساط گناه کامل جمع می شود. من نگران تثبیت این امر هستم.

کما این که در خطبه قاسعه امیرالمؤمنین فرمود وقتی نبی اکرم مبعوث شد، من در غار حرا بودم «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ  رَنَّةَ الشَّيْطَانِ  حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ» فریاد شیطان بلند شد من شنیدم. سپس به پیامبر عرض کردم این چه بود؟ فرمودند ناله شیطان بود. با آمدن من از اینکه دیگر کسی او را بپرستد و در ادامه نبی اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ» هرچه من ببینم تو می بینی و هرچه بشنوم تو می شنوی، ولی فقط نبوت نداری اما تو وزیر و جانشین من هستی.

در غدیر هم شیطان ناله ای زد و دورش جمع شدند و به او دلداری دادند. گفتند تو حریف حضرت آدم بودی و او را از بهشت بیرون کردی، این کار که دیگر برای تو مشکل نیست. در نقل دارد آن روزی که نبی اکرم فرمود بروید دوات و قلم بیاورید، چشم هایشان را گرداندند و آن جملات زشت را گفتند. طبری نقل می کند دومی می گفت آن روزی که حضرت فرمود دوات و قلم بیاورید، می خواست راجع به خلافت بنویسد و من صلاح ندانستم. معلوم می شود که چه کسی آن جمله را گفته است. وقتی آن جمله را گفتند، شیطان گفت خوب شد، با این ها می شود کار را جلو برد. وقتی کار را تمام کردند و بیعت بر دیگری گرفتند، دوباره لشکر خودش را جمع کرد و تاج گذاشت و روی تخت نشست و گفت بروید خوش باشید و جشن بگیرید که تا ظهور این داستان تمام شد. «صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ» نسبت به اینها، گمان بد خودش را محقق کرد و دید می شود در اینها نفوذ کرد.

تبدیل نعمت به کفر

تعبیر قرآن در باب این ماجرا این است، خدای متعال امتحان را به پا کرد و ابلیس پا در میدان گذاشت و کار را به دست گرفت «صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ» بعد نتیجه اش این شد «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ»(ابراهیم/28-29) پیامبر ما ببین این ها چه کار کردند، نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند. ترجمه به کفران نعمت دقیق نیست. کلمه نعمت را برداشتند و کلمه کفر را به جای آن گذاشتند. این نعمت چیست که به کفر تبدیلش کردند؟

حدیث در کافی شریف ذیل همین آیه است که امیرالمؤمنین ارواحنا فداه فرمود «مَا بَالُ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَدَلُوا عَنْ  وَصِيِّهِ »(7) چرا این کار را کردند و از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روی گردان شدند؟ چون نترسیدند که خدا عذابشان کند. بعد حضرت این آیه را خواندند «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» نعمت خدای متعال را به کفر تبدیل کردند و قوم خودشان را در دار بوار بردند، داری که حاصل خیز نیست و هرچه بکاری سبز نمی شود و آنجا سرمایه ها به باد می رود. این دار جهنم است. مردم را از همین دنیا در جهنم بردند. شاهدش هم ادامه آیه است «جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ» در قیامت وارد جهنم می شوند و قرارگاهشان، بد قرارگاهی است ولی از دنیا جهنم را به پا کردند. بعد حضرت فرمودند «نَحْنُ النِّعْمَة ُالَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة» این نعمت در آیه ما هستیم که خدای متعال منت گذاشت و ما را به مردم داد و در قیامت معلوم می شود که ما چه نعمتی بودیم. تمام فائزین با ما بهشتی می شوند.

فائز کسی است که از آتش حفظش می کنند و او را وارد بهشت می کنند. به جنت رسیدن می شود فوز. البته این طور نیست که آلوده را به بهشت ببرند. همه اول پاک می شوند و بعد وارد بهشت می شوند. ابتدا با ما از صفات جهنمی مثل شرک و قصاوت و صفات رذیله و گناه پاک می شوند و بعد بهشتی می شوند. ما پاکشان می کنیم و آنها را در سرای طهارت و ولایت می بریم. وادی جنت، وادی ولایت امام است.

حکایت قرآن این است که امتحان پیش آمد و شیطان پا به رکاب گذاشت و گمان بد خودش را در باب اینها محقق کرد و دید اینها آماده اند. اصلا دنبال فرصت بودند، دنبال این هستند که فقط کسی تحریکشان کند و بعد «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» وقتی نعمت الله ملعوم شد، کفر هم معلوم می شود. جای کلمه نعمت، کلمه کفر را گذاشتند. وقتی کلمه کفر در یک جامعه ای سکه اش رایج شد و پرچمدار شد و مردم زیر ولایت کفر رفتند، «أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» قومشان را در دار بوار حلول دادند و دار بوار هم جهنم است که محیط ولایت کفر است. «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون »(بقره/257).

دار ولایت امام، دار دائر است. امام نعمت است و بنا بود مردم در محیط نعمت و معرفت و توحید، غرق در بهجت باشند اما رفتند وسط جهنم. بنا بود طعامشان بهشتی بشود و از شجره طوبی بخورند، اما مردم را بردند تا از شجره زقوم بخورند. دنیا همین طور است، آدم وقتی از دنیا بهره می برد، مضطرب می شود. فضا شد فضای جهنم.

وقتی این جهنم به پا شد، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها که کلمه نور است، باید نفسی بزنند و بدمند تا این آتش خاموش بشود. ابراهیم خلیل باید برود وسط آتش نمرود تا این آتش خاموش بشود. حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند که دستگاه ابلیس و شیاطین، مؤمنین را از امیرالمؤمنین جدا نکنند. بقیه مهم نیستند، آنها خودشان می دانند، اگر می خواهند بروند آن طرف، بروند. مهم این است که در این فتنه مؤمنین غرق نشوند و در این آتش نسوزند و جهنمی نشوند. حضرت آمدند و شعله های این آتش را برای مؤمنین آرام کردند. لذا فقط در پناه حضرت می شود از این جهنم عبور کرد. «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها»(مریم/۷۱) وارد این جهنم باید بشوی ولی عبور به سلامت از این جهنم، با حضرت زهرا سلام الله علیهاست.

ایشان آمدند به میدان و کار را تمام کردند. یک قسمت عمده کار در این 95 روز تمام شد. مابقی را روی دوش اهل بیتشان گذاشتند. از نظر ایشان با ائمه ولایت امیرالمؤمنین تثبیت می شود. ولی این به قیمت بلای عظیمی بود که وجود مقدس نبی اکرم مکرر برای این صحنه ها می گریستند و می فرمودند می بینم که دخترم مورد ظلم قرار می گیرد و هرچه صدا می زند «وا أبتاه» کسی جواب نمی دهد.

پی نوشت ها:

(۱) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 61

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص: 270

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 145

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217