نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

توجه به حقیقت تقدری در شب قدر در برنامه سمت خدا/ معانی متعدد شب قدر و راه بهره مندی از شب قدر

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 17 خرداد ماه 97 است که در برنامه سمت خدا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، شب قدر ظرف نزول قرآن و شب تقدیر همه هستی است. امام علیه السلام می ‌خواهند یک اقدامی در عالم بکنند و تقدیر می ‌کنند و برنامه را رقم می ‌زنند. این برنامه که امام رقم می ‌زنند، یک منزلتی از شب قدر است که هر سال تفصیل پیدا می‌کند. اساس ارزش و قدر به نسبت انسان با امام است و قدر او به اندازه جایگاه او نسبت به امام تقدیر می ­شود.

سوال: قرار ما با حاج آقای میرباقری این بود که از فرازهای ناب دعای افتتاح برای ما بگویند. منتهی به دلیل اینکه یک شب بی نظیر پیش روی ماست، از ایشان درخواست کردیم به ما بگویند که امشب چه کار بکنیم تا بتوانیم بیشتر بهره ‌مند شویم.

جواب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین. نکاتی را درباره شب قدر عرض می‌کنم و در پایان جمع ‌بندی خواهم کرد. نکته اول اینکه از روایات استفاده می ‌شود که چند معنا برای شب قدر داریم. گاهی شب قدر در روایات به عنوان شب قدر کل هستی مطرح شده است که تقدیر کل عالم در آن واقع می‌ شود. گاهی برای امم ذکر شده یعنی شب قدر یک امت است که گویا تقدیر آن امت بسته می‌ شود؛ چون امت ‌ها آغاز و پایانی دارند. یک شب قدری هم داریم که شب قدر مؤمنین و آحاد و امثال اینهاست.

نکته دوم اینکه این شب قدر که تقدیرات در آن واقع می‌ شود از روایات اهل‌بیت استفاده می ‌شود که در هر سال تکرار می ‌شود و آن هم براساس روایات شب بیست و سوم ماه رمضان است. بعضی روایات هم دلالت می‌کند که شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم هرسه، شب قدر هستند. به معنای اینکه یک مرحله از تقدیر در هرکدام از اینها واقع می‌ شود و در شب بیست و سوم تقدیرات قطعی و حتمی می‌ شود.

 نکته سوم اینکه براساس سوره مبارکه قدر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(قدر/1-5) استفاده می‌ شود که شب قدر ظرف نزول قرآن است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» ظاهر اول آیه این است که یک شب قدری بوده که قرآن در آن نازل شده است. در روایت دارد در شب قدر قرآن به بیت المعمور نازل شد؛ که بیت المعمور ظاهراً از مقامات قلب وجود مقدس نبی اکرم است و قرآن به تدریج به عالم ما نازل شد. از ذیل سوره استفاده می ‌شود این شب تکرار می ‌شود «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» و لذا در روایت است که برای اثبات امر امامت به این سوره احتجاج کنید. چون در این سوره اثبات می ‌شود که هر سال شب قدر تکرار می‌ شود و ملائکه و روح برای تدبیر امور تنزل پیدا می ‌کنند. پس باید یک شخصی باشد که بر او تنزل پیدا کنند که محور نزول ملائکه و روح است که اعظم از ملائکه است.

بنابراین در عین اینکه شب قدر یک شب بوده و آن هم شب نزول قرآن است، این در هر سال تکرار می ‌شود. نسبت بین این شب بیست و سومی که هر سال تکرار می‌ شود با شبی که نزول قرآن در آن واقع شده چیست؟ یک نکته را باید توجه داشت که ما یک شب قدری داریم که مثل شب ‌های دیگر خورشید غروب می‌کند و طلوع می‌کند، این شب قدر محسوس است و همه درک می ‌کنند؛ یعنی مؤمن و غیر مؤمن به این معنا شب قدر را درک می ‌کنند. شبی است که خورشید غروب می‌کند بعد ساعت ‌ها می ‌گذرد و خورشید طلوع می‌کند؛ ولی اگر ما شب را در این حد شناختیم آنوقت از حقایق آن محروم می ‌شویم.

این شب یک باطنی دارد که «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» و حقیقت شب آن ظرفی است که ملائکه و روح در آن تنزل پیدا می ‌کنند و محضر امام می ‌آیند و برنامه خودشان را به امضاء و تثبیت حضرت می ‌رسانند. آن زمان شب قدر است. لذا در روایت ملاحظه فرمودید به حضرت عرض کرد: شب قدر چه شبی از شب‌ های ماه رمضان است؟ حضرت فرمودند: سوره دخان را صد بار در هر شب بخوانید وقتی شب بیست و سوم شد، خودتان متوجه می‌ شوید. اگر کسی موفق شود و با شرایطش این کار را انجام بدهد، شب قدر ممکن است به یک درکی از حقیقت شب قدر برسد و ورود به باطن شب قدر پیدا کند.

پس همانطور که شب بیست و سوم یک ظاهر و یک باطنی دارد، لیلة القدری هم که قرآن در آن نازل شده، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» آن هم شبی است که ظاهر و باطنی دارد. ظاهرش همین شب بیست سوم بوده که قرآن نازل شده ولی باطنش ظرف نزول قرآن است. قرآن با همه ظرفیتی که دارد رشته متصل بین ما و خداست «وَ حَبْلًا مُتَّصِلًا فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عِبَادِك‏»مقاماتی دارد، هفتاد بطن دارد و روح و نور است. این کتاب تنزل پیدا کرده است. مقامات قرآن درجات بهشت است، با این صفات قرآن تنزل پیدا کرده پس ظرفی است که ظرف تنزل قرآن است، شاید شب قدر که در آن تقدیر و قرآن واقع می ‌شود احاطه‌ ای به این مظروف خودش داشته باشد.

پس هم شب قدر شب نزول قرآن است یک باطن حقیقی دارد و همین شب قدر که شب بیست و سوم ماه است، غیر از ظاهر خودش یک باطنی دارد که در آنجا یک اتفاقاتی می ‌افتد و یک تقدیراتی واقع می ‌شود. بعید نیست نسبت بین این دو شب یعنی نسبت بین شب نزول قرآن که یکبار هم بوده و در آن شب براساس روایات قرآن به بیت المعمور نازل شده است با این شبی که تکرار می ‌شود این باشد که آن شب قدر که شاید تقدیر کل عالم در آن واقع می ‌شود در هر شب بیست و سوم ماه رمضان یک تکرار و تجلی دارد. مثل خورشید که در منظومه شمسی یک خورشید است ولی هر صبح یک طلوع جدیدی دارد که این طلوع غیر از طلوع روز قبل و بعد است و در آن این خورشید ظهور پیدا می‌کند؛ شب قدر هم در هر سال که تکرار می‌ شود آن حقیقت، آن شب قدر واحد در آن یک ظهور و تجلی پیدا می‌کند.

این شب قدر به معنای تقدیر هم می‌ تواند باشد. شب ارزشمندی که شب تقدیر است. اولاً تقدیر چیست؟ چه نسبتی بین تقدیر و قرآن وجود دارد؟ دوم اینکه این شب بیست و سوم که شب تقدیر است چه نسبتی بین نزول قرآن در این شب و تقدیر وجود دارد؟ در مورد تقدیر شاید زمانی عرض کرده باشم که هر اتفاقی در عالم می ‌افتد، از مسیر خلقت الهی عبور می‌کند و در روایت است که هفت مرتبه شاید دارد. مرتبه مشیت و قضا و قدر تا مرتبه تحقق قطعی، یعنی هیچ مخلوقی خلق نمی ‌شود و اتفاقی برای آن نمی ‌افتد مگر که این مراتب در آن است.

حال این مراتب کجا واقع می ‌شوند؟ یک زمانی تشبیه می ‌کردم، شما می‌ خواهید کتابی بنویسید. از آنجایی که تعلق خاطر پیدا می‌ کنید که یک کتاب بنویسید، کتابی که مثلاً شرح صحیفه سجادیه باشد. تفسیر نهج ‌البلاغه باشد، تفسیر قرآن باشد یا کتاب دیگری که ممکن است ارزش دیگری داشته باشد؛ اول انسان یک تعلقی پیدا می‌کند به اینکه یک چنین اثری خلق ‌کند. این تعلقی که در ما پیدا می ‌شود در واقع یک مرتبه ‌ای از تقدیر این شیء در ظرف وجودی شما واقع و محقق می ‌شود؛ و بعد کم کم این تعلق خاطری که پیدا می‌ شود کم کم یک طرح کلی و بعد یک طرح تفسیری، و نقشه ‌ای در ذهن شما محقق می‌ شود. متناسب با این نقشه شروع به مطالعه کرده و اطلاعات را جمع بندی می‌ کنید و دست به قلم می ‌برید و شروع به نوشتن می ‌کنید. و یک کتابی محقق می‌ شود. بنابراین این کتاب یکباره محقق نشده است بلکه از یک مراتبی از تقدیر و اندازه‌ گیری و نقشه عبور کرده است. یک سیری را طی کرده است. مراتب تقدیرش در مراتب وجود شماست. گویی ظرف وجودی شما به یک معنا ظرف تقدیر این کتاب است. حدود و مقدراتش در ظرف وجودی شما رقم می‌ خورد.

اگر خوب نگاه کنید، این کسی که تقدیر می‌کند کتاب بنویسد یک موجود بی روح و بی حرکت و بدون ادراک نیست، روح و اراده دارد و فاعل است و نسبت به این تقدیر فاعلیت می‌کند. ممکن است حتی خدای متعال به او اجازه بدهد نقشه‌ اش را جا به جا کند، این تقدیر از اراده شما می ‌گذرد. مراتبی هم دارد و یکباره محقق نمی‌ شود. اینکه شما اول یک تعلق خاطری پیدا می‌کنید، این خودش یک عقبه ‌ای دارد که من یک کتابی بنویسم، اینکه چه کتابی بنویسم هم در تعلق شما معین می ‌شود. ممکن است مردد باشید و کم کم به یک تصمیمی برسید؛ مثلاً شرح نهج‌ البلاغه بهتر است و تصمیم می ‌گیرید شرح نهج ‌البلاغه بنویسید و بعد از تصمیم شروع به طراحی کردن می‌ کنید. طراحی هم مراتبی دارد.

طرح که روشن شد کار را شروع می ‌کنید و اقدامات شما اتفاق می ‌افتد تا یک کتابی محقق می‌ شود، این کتاب یک مراتبی از تقدیر دارد. فرض کنید کسی نقشه معماری یک بنا را می‌کشد و تعلق خاطر پیدا می‌کند مسجد یا حسینیه یا کتابخانه یا بیمارستان بسازد. اگر تعلق خاطرش به این سمت رفت که اموالش را برای بیمارستان وقف کند، یک بنایی اتفاق می‌ افتد و اگر یک دانشگاه و مسجد بخواهد بسازد یک بناء دیگر اتفاق می ‌افتد؛ زیرا تعلق آن فرق می‌کند. اگر یک آدمی تعلق خاطر پیدا ‌کند که خدای ناکرده میکده‌ ای بسازد، ظرف وجود او تعلق به یک مرکز فسق و فجور دارد. یک کسی هم تعلق خاطر پیدا می‌کند در یک محل غریبی که مردم بتوانند آنجا یاد خدا کنند مسجدی بنا کند. از این تعلق خاطر تا جایی که نقشه می ‌دهد و مهندسین مطالعه می‌ کنند و انتخاب محل می‌ کنند و تا یک مسجد بنا می‌ شود، اینها مراتب تقدیر دارد و یکباره درست نمی ‌شود.

یکجا ممکن است این آدم تصمیم بگیرد و بعد بدهد به زیردستانش کار کنند. یک مهندس و یک مجموعه و یک شبکه ‌ای هستند که با هم کار می ‌کنند. مثلاً دهها نفر با هم کار می ‌کنند و بعد نقشه بناء بزرگی بیرون می‌ آید که از اراده جمعی اینها عبور می‌کند تا اینکه تبدیل به مسجد می ‌شود؛ اما محورش یک اراده ‌ای است که آنجا تصمیم گرفته و بعد کم کم برای او روشن شده که مثلاً یک بیمارستان با این نقطه مختصات است. این تقدیر یک امری نیست که یکباره روی کف واقع شود، اندازه‌ گیری و تقدیر مراحلی دارد. تا آن مرحله ‌ای که نقشه نهایی پیاده می ‌شود و بعد کم کم امکانات تهیه می ‌شود، همه آنها هم باز یک تقدیر و برنامه‌ ای دارد، با برنامه خرید می ‌کنند و می‌ سازند. یک برنامه مستمری پیدا می ‌شود تا اینکه بیمارستانی بناء می ‌شود. یک مسجد، بیمارستان، کتاب تقدیر دارد، حتی غذایی که خانم می‌ پزد همینطور است. اینکه تصمیم می‌گیرد امشب چه غذایی تهیه کند، تقدیر این در ظرف اراده انسان واقع می ‌شود و فاعلیت هم دارد؛ مثلاً می‌ تواند امروز غذا را با یک شکل دیگری بپزد. چیزی را اضافه یا کم کند.

تقدیر عالم امری است که خیلی پیچیده ‌تر است، در روایات است که برای تحقق یک شیء مراحلی اتفاق می ‌افتد که به تفصیل باید وصف کرد که آن هفت مرتبه چیست. پس یک ظرفی است که تقدیر می ‌شود. حالا شب قدری داریم که کل تقدیرات عالم در آن واقع می ‌شود و وسیع و عظیم است. شاید اگر گفتید: طرح کلی عالم کتاب الهی و قرآن است، این هم ظرف نزول قرآن است و هم ظرف تقدیر کل عالم هستی است. لذا به این معنا ممکن است بگویید: فرات بن ابراهیم در روایتی ذیل این آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ فِي‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» بیان کرده که وجود مقدس حضرت زهرا سلام اله علیها لیلة القدر است. یک لیلة القدر در عالم است و تکرار هم ندارد. در روایات است که امر ولایت هم در این شب تقدیر می ‌شود.

این تقدیری که در شب قدر واقع می‌ شود و یک تقدیر کلی برای عالم هست چه نسبتی با شب بیست و سوم دارد؟ آن شبی که شب نزول قرآن و تقدیر است یک ارتباطی با این شب دارد. درست است این شب هرسال تکرار می ‌شود، ولی یک شب قدری است که در هر سال تفصیل پیدا می‌کند. مثل اینکه یک نقشه دارید، این نقشه تفصیل پیدا می‌کند و تبدیل به اجزاء برنامه می‌ شود. گاهی تشبیه ‌ها مزاحم فهم آن حقایقی است که در روایات و قرآن در مورد نزول حقایق از عالم است. پس در این شب یک مرحله از آن نقشه تفصیل پیدا می‌کند.

امام علیه السلام می ‌خواهند یک اقدامی در عالم بکنند و تقدیر می‌ کنند و برنامه را رقم می ‌زنند. این برنامه که امام رقم می‌ زنند، یک منزلتی از شب قدر است که هر سال تفصیل پیدا می‌کند که امسال چه تحققی پیدا کند. پس امام یک تقدیر برای کل عالم می ‌کنند. حتی گاهی به نظرم می ‌آید جا به جایی جبهه ‌ها را حضرت تقدیر می‌ کنند؛ یعنی معین می‌ کنند که صف حق و باطل امسال چطور می ‌شود؛ و وضعیت کل دستگاه ابلیس تقدیر می ‌شود؛ مثلاً امسال برای ابلیس چه اتفاقی باید بیافتد. کل دستگاه شیاطین و انس، ابرقدرت ‌ها و قدرت ‌ها، کارشان از دست امام بیرون نیست. ما خیال می‌ک نیم زمام دست اینهاست؛ اما اینها از دست خدا خارج نیستند. در همان تقدیر، تقدیر اینها هم واقع می ‌شود. پیروز شوند یا شکست بخورند، یا کجا بروند. جا به جایی جبهه‌ ها و اینکه خطوط چطور جا به جا شود، خط جبهه حق کجا جلو برود، کجا به خاطر کوتاهی ‌ها یک شکستی بخورد؛ تقدیرات اصلی اینها است. در کل تقدیرات کل جبهه حق و باطل که در امسال چه مرزبندی دارد و چه اتفاقی می ‌افتد مشخص می­شود.

این تقدیر کلی که برای عالم می ‌شود، بر محور امام است، یعنی نقشه ‌ای است که امام بر عالم دارند. همه ملائکه و روح برنامه ‌شان را برای امام می ‌آورند که امسال این اتفاقات می‌ خواهد بیافتد: ملک رزق می‌ آید، وضع رزق چنین است، ملک قبض روح می ‌آید. امام تقدیری می ‌کنند که صف بندی جبهه ‌ها روشن می‌ شود. ما اینجا چه کاره هستیم؟ به یک معنا تقدیر ما هم واقع می‌‌ شود و در ضمن این تقدیر ما هم جایی داریم. این نکته مهمی است که ما توجه داشته باشیم ما در عین اینکه تقدیرمان ضمن یک نقشه کلی واقع می ‌شود، در آن نقشه کلی جای ما هم معلوم می ‌شود. آن نقشه کلی که امام ترسیم می ‌کنند جای تک تک مؤمنین و عباد الله و حتی دشمنان هم معلوم می ‌شود. معلوم می ‌شود ما چه کاره هستیم، تقدیر ما و اینکه حقیقت وجودی انسان چه شود. مشخص می ‌شود.

این تقدیر را اگر بخواهم تشبیه کنم، مثل این است که جنس وجودی انسان معلوم می ‌شود که جنس وجود این فرد چه باشد. ممکن است یک فلزی طلا شود، یک فلزی مس شود، یک فلزی روی شود، هرکدام هم یک جایی قرار می ‌گیرند. هیچوقت مس تبدیل به زینت آلات نمی‌ شود که به گردن‌ ها آویزان شود. یا این طلا کجا قرار بگیرد مثلاً در دندان قرار بگیرد؛ یا گوشواره شود، یا اینکه این طلا روی گنبد امام حسین علیه السلام قرار بگیرد یا به عکس شود، جای این طلا مشخص می ‌شود که کجا باید باشد. اینکه ما چه بشویم و کجا قرار بگیریم معین می ‌شود.

شب قدر به یک معنا شب تقدیر است و به یک معنا شب قدر و اندازه ما هم هست. وقتی حضرت تقدیر می‌کند حد ما معین می ‌شود. وقتی یک نقشه بزرگ برای ساختمان می ‌کشند معلوم می ‌شود این تیر آهن کجای ساختمان باید واقع شود. هیچوقت با تیرآهن در و پنجره ساخته نمی ‌شود؛ بلکه باید یک جنس خاصی باشد تا در و پنجره شود. هرکدام یک جایی پیدا می ‌کنند. استحکامی که یک ساختمان باید داشته باشد، باید از مواد خاصی باشد. آدم‌ هایی که می ‌خواهند زیر بنای استحکام جامعه مؤمنین باشند باید آدم ‌های تربیت شده با استحکام و اراده خاصی باشند که حضرت در نقشه تقدیر کنند و یک جایی به اینها ‌بدهند. کسی که می‌ خواهد فرمانده لشگر شود، باید ظرفیت داشته باشد که اراده ‌های یک لشگر را دور خودش جمع کند. یک استحکام اراده و استحکام خاص می ‌خواهد.

اتفاقی که در شب قدر می ‌افتد و ما باید نگران آن باشیم، این است که معلوم می ‌شود ما در جبهه حضرت هستیم یا در جبهه مقابل حضرت هستیم و ایشان رزق ما را کجا قرار می ‌دهند. ما رزق حلال و حرام و رزق ظاهری و باطنی داریم. عیش ‌های ظاهری ما رزق ‌های ما هستند. اینکه این رزق اولین در کدام دو دستگاه تقدیر شود و من از سر سفره شیطان رزقم را بگیرم یا از سر سفره امام و در دستگاه امام باشم یا شیطان؛ در دستگاه بنی امیه باشم یا دستگاه امام صادق علیه السلام، این معین می‌ شود. اینکه انسان طلا شود یا یک کوزه شکسته شود. این معین می ‌شود.

اول مسأله این است که جبهه انسان مشخص شود. حضرت معین می‌کند در این نقشه که این آدم با این ظرفیت کجای عالم باید قرار بگیرد. این ظرفیت هم خودش یک تقدیری است و خود ما هم در این تقدیر یک سهمی داریم. مثلاً می‌ گویم: شما این یکسال چه کردید. اگر کسی که این یکسال خوب فعالیت کرده او را فرمانده گردان می ‌کنند. کسی که یکسال در این لشگر بوده و ظرفیت داشته فرمانده لشگر شود ولی کار نکرده است، همانجا می ‌ماند. چطور می‌ شود یک نفر را ارزیابی می ‌کنند، برنامه سالش را جایی می ‌بینند و ارتقاء می‌ دهند یا پایین ‌تر می ‌برند و اصلاً جایگاهش عوض می ‌شود. در جبهه حق بود، امسال یک طوری عمل کرده آن طرف می‌ رود. همانطور که در برنامه ‌ریزی ‌های ما اینطور است. اینکه ما شب قدر چه چیزهایی بخواهیم هم مهم است.

یک دعای مخصوصی در دعاهای شب قدر و یکی از خواسته ‌های مکرر شب قدر این است که خدایا ما را از آتش نجات بده. مثل دعای جوشن کبیری که می ‌خوانید و در هر فرازی از خدای متعال می‌ خواهید «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب‏» یعنی گویی آدم گرفتار آتش است. باید یک خلاصی از این آتش پیدا کند. این نار چیست؟ مکرر عرض کردم که باطن جنت ولایت امام است و باطن نار ولایت ائمه جور هست؛ چنانچه در روایات فرمودند «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار»(1) ممکن است ما گرفتار باشیم. این گرفتاری‌ ها فرق می‌کند. یک کسی اینقدر در این فضا رفته که جنس او آتش شده است. جهنم یک آتشی دارد که به فرموده قرآن «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ‏ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(تحریم/6) خودتان و اهلتان را از آتشی که آتش گیران آن آدم ‌ها هستند [حفظ کنید]؛ یعنی نه فقط آتش است، بلکه سوخت جهنم است یعنی جهنم را شعله‌ ور تر می‌کند.

شب قدر شبی است که تقدیر ما معین می ‌شود یعنی متناسب با کاری که امسال کردیم معین می‌ شود در سال جدید چه اتفاقی باید برای ما بیافتد. باید کجا باشیم و زنده باشیم یا پرونده ما بسته شود. بسته شدنش خوب باشد یا بد باشد. این اتفاقاتی که شب قدر می‌ افتد و همه این تقدیرات در ظرف وجودی امام اتفاق می ‌افتد، بعد هم این نقشه دست ملائکه قرار می ‌گیرد و بعد آنها باید بروند کار کنند.

یک نکته مهمی که در باب تقدیر هست این است که این تقدیری که اتفاق می‌ افتد، برای جمع است اما تک تک ما در آن تقدیر موقفی داریم. لذا در عین اینکه تقدیر برای جمع اتفاق می ‌افتد، کاملاً ما تحت نظر و تحت اشراف هستیم، هیچکس در این تقدیر پنهان نیست. خدای متعال اینطور است و امام هم به اذن الله اینطور نیست که سماواتی ‌ها او را از زمینی‌ ها غافل کنند. با اینکه عروج و فرود سماواتی‌‌ ها را می ‌بیند، به زمینی ‌ها هم کاملاً توجه دارد. بهشتی ‌ها را می ‌بیند، جهنمی ‌ها و خوب ‌ها و بدها را هم می ‌بیند و هرکسی هم سر جای خودش است و گویا امام رعیتی غیر از او ندارد. در عین اینکه کل امور عالم را تدبیر می‌کند نسبت به تک تک بندگان اینقدر دقیق است، گویا همین یک رعیت را دارد. برای تک تک ما دقیق حساب و کتاب می‌ کنند. دستگاه حضرت هم خیلی گسترده است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» یک چنین اتفاقاتی می‌ افتد. حضرت نسبت به تک تک افراد اشراف دارند. بنابراین آن قدری که برای ما واقع می ‌شود که جایگاه ما در جبهه جهنمی باشد، بهشتی باشد، یا بینابین باشیم و کجای این جبهه قرار بگیریم، در این شب معین می‌ شود.

یک نکته قابل توجه این است که اساس ارزش و قدر به نسبت انسان به امام است. قدر حقیقی خود امام است. جایگاهی که ما نسبت به امام پیدا می‌ کنیم، ربطی که با امام پیدا می ‌کنیم، به اندازه ‌ای که محبت امام در وجود ما می ‌آید، نور امام در وجود ما تنزل پیدا می‌کند، قیمت و قدر دارد. قدر یعنی چه و اینکه ما قدر و ارزش پیدا می ‌کنیم به چه چیزی بستگی دارد؟ ما ترازوهایی داریم که با آنها اجناس و انسانها را وزن می ­کنیم. با ترازویی پیاز می‌ کشید و با ترازویی ارزش‌ های اجتماعی را وزن می ­کنید، مثلاً اینجا این آدم باید وزیر شود.

دستگاه‌ ها متفاوت است. در یک دستگاه یک کسی را وزیر می‌ کنند، در یک دستگاه کسی را خارج می ‌کنند. آن طرف می‌ رود وزیر می ‌شود ولی این طرف یک شغل عادی هم به او نمی ‌دهند. آن ترازوی حقی که عالم با او اندازه ‌گیری می‌ شود، چیست؟ هر چیزی در عالم قدری دارد، در این عالم به این بزرگی که خدای متعال تقدیر می‌کند، هر چیزی یک وزنی دارد و متناسب با وزن و قیمت و ارزش آن جایگاه می ‌دهند. فرض کنید در دستگاه طب سنتی به کسی که مدارج علمی طی کرده است قدر می ‌دهند و می ‌گویند: این آقا حق دارد طبابت کند. در منصب بنشیند و پزشک شود و مطب بزند. در دستگاه طب سلولی ممکن است به این آقا منصب ندهند و بگویند: اینها به درد نمی‌ خورند.

در این عالم خدای متعال ذرات را در جای خود می ‌نشاند و هر چیزی در مدار خودش قرار می ‌گیرد. «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان‏»(الرحمن/5) از ماه و ستاره ‌ها که در مدار خودشان حرکت می ‌کنند تا آدم‌ ها، این مدارهایی که برای حرکت ذرات تا کیهان معین شده، معیار اینکه کسی را اینجا قرار بدهند کجاست؟ این ارزش و قدر و ترازو چیست؟ ترازویی که در عالم گذاشته می ‌شود، «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُ‏»(اعراف/8) این ترازوی حق چیست؛ آیا امام نیست؟!

«علیٌ میزان الاعمال» یعنی به اندازه ‌ای که تعلق به امام در یک موجودی هست و هرچه به امام نزدیک ‌تر شود، وزن پیدا می‌کند؛ البته مقصود، نزدیکی ظاهری نیست، بلکه نزول روح حقایق امام در وجود انسان است. مثل خورشید که شعاعش نازل می­ شود؛ اما به فرموده روایات «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»(2) اتصال روح مؤمن به روح الهی از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. یک معنای لیلة القدر همین است. تقدیرات براساس آن قدر حقیقی در عالم اتفاق می ‌افتد. در لیلة القدر عالم که لیلة القدر است هرچیزی یک موقفی پیدا می‌کند. آن موقفی که پیدا می‌کند متناسب با نسبتش با لیلة القدر است. آن لیله اندازه و قدر و ارزش‌ هاست. همه ارزش ‌ها براساس آن سنجیده می ‌شود. به اندازه ‌ای که حقیقت وجودی امام تنزل پیدا می‌کند، و به اندازه‌ ای که از او برخوردار باشند، در عالم جا پیدا می ‌کنند.

اگر حضرت زهرا سلام الله علیها لیلة القدر هستند، اینکه هر موجودی در این عالم، در این مدار کلی نظام خلقت کجا قرار می ‌گیرد، بستگی دارد که نسبتش با حضرت چه باشد. ترازوی منزل به درد وزن کردن ماشینی که سی تن وزن دارد نمی ‌خورد. وزنه ‌ای که با آن کل عالم را وزن می ‌کنند و اینکه هر چیز در مدار کل خلقت کجا باید باشد و هرچیزی را سر جای خودش می ‌نشانند، همان شب قدر اصلی و آن وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است. لذا به اندازه ‌ای که انسان به امام نزدیک می ‌شود قدر حقیقی پیدا می‌کند. اینکه ما مس شویم یا طلا شویم بستگی دارد که جایگاه ما نسبت به امام کجا باشد. در عالم، مس هستیم یا طلا هستیم و آن میزان حقیقی چقدر در ما تحقق پیدا کرده است؟

دو طبیب طبابت می ‌کنند؛ اما در دستگاه خدا دو قیمت دارد؛ اینکه چقدر برای خداست و چقدر اخلاص درونش است و چقدر محبت خدا در عمل هست؛ فرق می­کند. دو طبیب کنار هم طبابت می ‌کنند و دو جور مزد می ‌دهند و دو تقدیر برایشان می ‌کنند و دو قدر برایشان معین می ‌کنند.

آقایی که از هم دوره‌ های مرحوم کافی بودند، به من فرمود که حضرت را در رؤیای صادقه دیده بود و گلایه کرده بود که ما با مرحوم کافی هم دوره بودیم. به ایشان اینقدر توفیق دادی! فرمود: بله ایشان منبر می ‌روند، با پول ‌هایشان مهدیه و حسینیه می ‌سازند، اما شما زندگی را اداره می ‌کنید، این تفاوت پیدا می‌کند. این جایگاه را تغییر می‌دهد، دو جایگاه و خاصیت و اثر می ‌شود. آن وقت در آن فضای سال 55 ده هزار نفر از شهرستان ‌های مختلف می‌ آیند و شب در مهدیه می‌ خوابند که صبح یک دعای ندبه گوش کنند و بروند؛ این قدری است که خدا می‌ دهد و حضرت معین می ‌کنند و برای همه همینطور است.

به اندازه ‌ای که اخلاص در عمل هست و تعلق به حضرت حق که تعلق به ولی خدا می ‌شود و کار در برنامه او و برای او و در طرح امام انجام می‌ شود، کار ارزش پیدا می‌کند و آدم ارزش پیدا می‌کند. این یک فضای اجمالی از شب قدر است که نسبت آن با تقدیر و قرآن در جای خودش محفوظ است.

سوال: برای اینکه امشب عیار و ارزش ما بالا برود و در آن نقشه ‌ای که امام ترسیم می ‌کنند جای گرانقدری باشد و همنشین اولیاء و صالحان شویم، امشب چه کار کنیم بهتر است؟

جواب: برای شب قدر اعمال زیادی گفتند و مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح این را آوردند. مفاتیح کتاب فاخری است و ایشان جمع بین ادعیه و زیارت را کرده است. اعمالی که در مفاتیح هست خوب است انجام شود. از قرآن به سر گرفتن که همه انجام می ‌دهند. البته ورود این اعمال برای شب قدر است ولی در غیر شب قدر هم می ‌شود انجام داد؛ وقتی مشکلی دارد قرآن سر بگیرد، در یک خلوتی بنشیند و قرآن را روی سرش بگذارد. امشب اعمال متعددی دارد. سوره عنکبوت، روم و دخان امشب خوانده شود.

این سه سوره مربوط به شب قدر و وقایع کلی است که در عالم اتفاق می ‌افتد. سوره دخان که بحث شب قدر در این سوره هست، مضمون این سوره مربوط به شب قدر است. اگر آدم این سه سوره را خوب تأمل کند، تقدیرات و مقدرات و صف بندی‌ های تاریخی حق و باطل بیان شده است. اینکه خدای متعال این صف‌ ها را چطور جمع می‌کند و بعد چطور یک عده جهنمی و یک عده بهشتی می ‌شوند، این تقدیر و تدبیر است. خدای متعال عالم را رها نکرده که هرکس خواست هر کاری بکند؛ گرچه یک آزادی و اختیاراتی داده و دستگاه باطل کمک می‌کند و دستگاه حق هم امداد می‌کند؛ ولی در مجموع عالم را اداره می‌کند و به مقصدی می‌ برد که خودش می ‌خواهد. «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ‏»(انعام/134)یعنی هیچکس نمی ‌تواند دست خدای متعال را ببندد ولو اختیاراتی هم به او بدهند.

دعاهای مخصوص دهه آخر ماه رمضان است که مرحوم محدث قمی در مفاتیح آوردند، حتماً دعای خاصی که برای شب بیست و سوم است، خواسته ‌های مخصوص شب قدر است، تکرار شود.

در بین همه اینها آنچه من تأکید می‌کنم دعا برای وجود مقدس امام زمان است. هیچ عبادتی به اندازه دعا قیمت ندارد. هیچ دعایی به اندازه دعا برای معصوم ارزش ندارد. نه از باب اینکه معصوم محتاج به دعای ماست، از باب اینکه خواسته‌ های ما بزرگ شود. لذا مکرر دستور است در همه احوال دعای «اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك‏ الحجة بن الحسن»(3) خوانده شود. آدم اگر بفهمد شب بیست و سوم شبی استثنایی است و در این شب استثنایی می ‌گویند: مکرر این دعا را بخوان، دیگر این دعا را در قنوت نمازهایش ترک نمی‌کند. چون اگر دعایی بهتر از این بود دستور داده می‌ شد آن را بخوانید. آدم به اندازه ‌ای که خواسته‌ هایش بزرگ می ‌شود عظمت پیدا می‌کند. این دعاهایی که در باب حضرت هست و در شرح دعای افتتاح عرض خواهم کرد، این دعاها آدم را بزرگ می‌کند. به خصوص دعاهایی که از معصوم برای امام زمان نقل شده را حتماً در شب قدر بخوانند.

از جمله دعا در عصر غیبت که از خود امام زمان نقل شده و شاید محدث قمی در اواخر مفاتیح ذکر کردند. دعایی که از امام رضا علیه السلام نقل شده برای امام زمان علیه السلام که یونس بن عبدالرحمان از امام رضا نقل می ‌کنند و این دعا را مرحوم محدث قمی در مفاتیح بلافاصله بعد از دعای عهد آوردند. این دعا حتماً در این شب خوانده شود، در همه سال انسان باید این دعا را بخواند تا روحش بزرگ شود و نزدیک شود به خواسته ‌هایی که حضرت در عالم دارند تا بتواند به جبهه حضرت نزدیک شود. من اگر ندانم تقدیر حضرت برای عالم چیست، نمی ‌توانم در این تقدیر قرار بگیرم. این دعا ما را به تقدیر حضرت نزدیک می‌کند که حضرت برنامه ‌شان در عالم این است و بعد تعلق به این برنامه در روح انسان می ‌آید در اثر مداومت در دعا و آنوقت می ‌تواند کنار حضرت بیاید.

ان شاءالله شب قدر اگر خدای متعال توفیق داد این اتفاق بیافتد. عده‌ ای خودشان را از سال قبل آماده کردند. عده ‌ای از اول ماه رمضان، عده ‌ای از ماه رجب و شعبان، سه ماه مراقبه کردند. امثال بنده که دیگر هیچ کدام از اینها را نداشتیم و یکباره با شب بیست و سوم مواجه شدیم، استفاده کردن از این شب خیلی سخت می‌ شود. فقط یک راه می‌ ماند و آن التماس به درگاه خدای متعال و وجود مقدس معصومین است که واسطه فیض و اسماء حسنی الهی هستند. اینکه ما امشب خدا را به چهارده معصوم قسم می ‌دهیم «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ‏ بِها»(اعراف/180) امشب می ‌خواهیم از خدا چیز بخواهیم. شب مهمی است. هم برای کل جامعه مؤمنین و هم برای خودمان، در این شب تلاش کنیم. دست کسی که زحمت ‌های قبلی را نکشیده خیلی کوتاه است. مثل محصلی که یک سال درس نخوانده است. امشب تنها راهی که وجود دارد این است که انسان به فضل خدا امیدوار باشد و به وجود مقدس امام زمان التجاء کند که حضرت یک فکری به حال ما بکنند. شب قدر یک مرکب سریع است. خدای متعال در مقابل عمرهای طولانی امم گذشته، شب قدر را به ما داده است. شب قدر یک چیز فوق العاده‌ای است.

سوال: برای من که دیر رسیده ‌ام فکر می ‌کنم سفینة الحسین اسرع است.

جواب: یکی از اعمال شب ‌های قدر زیارت سید الشهداء است. خودتان را در کشتی امام حسین علیه السلام بیاندازید و به حضرت قول بدهید که دیگر از حضرت جدا نشوید. ان شاءالله حضرت ما را بپذیرند و بر شب قدر سوار شویم. شب قدر ما همین باشد که در کشتی حضرت سوار شویم و عمرمان را در این دریای طوفانی که هست، به خصوص فتنه ‌های آخرالزمان و شرور شیطان و شیاطین انس و بدی ‌هایی که در عالم منتشر می ‌شود، در این کشتی امن باشیم.

پی نوشت ها:

(1) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 321

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 166

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 162