نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهارم هیات غمکده/ تفسیر و تببین «اعراف» و «علی الاعراف» ذیل روایات کتاب شریف کافی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 25 شهریورماه سال 99 است، که در حسینیه غمکده در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در روایات ما برای اعراف معانی مختلفی بیان شده که  با هم قابل جمع هستند. در اعراف افرادی هستند که این ها نه مومن هستند و نه کافر و حسنه و سیئات آن هم مساوی است. این افراد با شفاعت افرادی که بر اعراف اشراف دارند وارد بهشت می شوند. آن کسانی که بر اعراف هستند همه را از سیمای آنها می شناسند اهلبیت علیهم السلام هستند. طبق روایت امیرالمومنین، حضرت می فرماید علاوه بر علی الاعراف، اعراف هم خود ما هستیم؛ پس هر دو ناظر به مقامات خود امیرالمومنین است، اعراف همان وادی ولایت و مقامات حضرت است و آن کسی هم که مشرف به این مقامات است خود حضرت است و هیچ کس دیگری نیست که در قله این مقامات باشد. 

جایگاه اعراف

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . سوره اعراف به اعتبار همین آیات مبارکات اعراف است که اعراف نام دارد. این سوره ابتدا گفتگوی اصحاب جنت و نار را بیان می کند؛ سپس موذنی بین بهشتی ها و جهنمی ها ندا می دهد که لعنت خدا بر ظالمین باد که قرآن ظالمین را این گونه معنا کرده است «الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كَافِرُونَ»(اعراف/45). تأویل این آیه از مسیر امام است و ظالمین نمی گذارند امت دنبال امام حرکت کنند و می خواهند مسیر امت را منحرف کنند و تمام نگاه شان به وادی دنیاست و نسبت به دار آخرت کفر می ورزند.

 ما دو وادی داریم؛ حیات دنیا و حیات آخرت «وَما هذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ لَو كانوا يَعلَمونَ»(عنکبوت/64). در این دنیا یک عده ای وارد عالم آخرت می شوند اما یک عده ای در دار دنیا می مانند. کسانی که در دار دنیا می مانند، خصوصیت ایت دار لهو و لعب است. محیط ولایت دشمنان امیرالمومنین محیط لهو و لعب است بنابراین ظالمین یک معیتی هستند که امت را از دنبال امام رفتن باز می دارند و می خواهند مسیر امت را منحرف کنند. منکر دارالاخره هستند و نگاهشان به حیات دنیاست.

در ادامه سوره می فرماید بین جهنمی ها و بهشتی ها یک حجابی است و بر بلندی های این حجاب یک رجالی هستند که بعضی گفتند مقصود از حجاب همین اعراف است ولی بعید نیست که این اعراف همان کسانی باشند که هر قومی را با سیما می شناسند. «وَ نَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُون»َ(اعراف/46). بر اساس روایات کسانی که اصحاب جهنم را ندا می دهند رجال نیستند بلکه کسانی هستند که به تعبیر روایت از شیعیان گناهکار اند و یا به تعبیر بعضی روایات دیگر که خواندیم «ظالم لنفسه» هستند. این دسته از شیعیان یا حتی این دسته از پیروان انبیاء سابق وقتی وارد صحنه قیامت می شوند اولیاء و اوصیاء بر اعراف ایستادند و محور هم وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت اند. این دسته ای که عرض کردیم اهل ظلم به نفس و معصیت بودند ولی مومن بودند و راه انبیاء را قبول داشتند، این رجال به آنها خطاب می کنند که یک نگاهی کنید به طرف بهشتی ها، یک نگاهی هم به جهنمی ها بیاندازید.

وقتی نگاه شان به سمت وادی بهشتی ها می افتد، به آنها سلام می کنند ولی هنوز داخل بهشت نشدند و در گردنه های اعراف گرفتارند. امید دارند که راه باز شود این ها هم بروند. سپس نگاه شان به جهنمی ها که می افتد می گویند خدایا ما را با این قوم ظالم همراه نکن، ما گناهکار هستیم ولی هم پیمان اینها نیستیم. در روایات آمده تمام مومنین به انبیاء سابق، مومن به امیرالمومنین اند و لذا همه مومنین در تاریخ، امیرشان حضرت است. این رجالی که بر اعراف اند -انبیاء و اوصیائشان- به سرشناس های جهنم ندا می دهند که این بساط استکباری که شما در مقابل نبی اکرم و اهل بیت در عالم درست کردید حاصلی برای شما نداشت و شما را بی نیاز نکرد. بعد می گویند این جمعیتی که هنوز در وادی عرفات گیرند و وارد بهشت نشدند و شما به این ها می گفتید که خدا به اینها رحم نمی کند و اینها از وادی رحمت دورند. سپس رو می کنند به این جمعیتی که در اعراف باقی ماندند و به آن ها فرمان می دهند که وارد بهشت شوید که دیگر گرفتار حزن و اندوهی نمی شوید.

بعد از بررسی این آیات چند روایت را نیز بررسی کردیم که در اعراف دو دسته هستند؛ یک دسته کسانی که نتوانستند از اعراف عبور کنند و وارد بهشت بشوند و دسته دیگر ائمه هستند که این ها ایستادند تا همه را عبور بدهند و بعد وارد بهشت بشوند. هر دو دسته هم در اعراف اند. اصحاب الاعرافی که در قرآن آمده که افراد را از سیمایشان می شناسند ظاهرا همان ائمه هستند و آن رجالی هم که بر بالای اعراف قرار دارند هم قطعا ائمه هستند. کسانی که به اصطلاح حاکم صحنه هستند و به مستضعفین دستور می دهند که وارد بهشت شوید که دیگر بساط حزن و خوف جمع شد. پس این اصحاب و رجال، آن دسته که اهل معصیت و ظالم لنفسه بودند نیستند بلکه یک شخصیت های فوق العاده ای هستند که اختیار اعراف دست آن هاست و فرمانده صحنه هستند. اما آن هایی که گفتگو می کنند و یک نگاه به جهنمی ها و یک نگاه به بهشتی ها می اندازند و هنوز وارد بهشت نشدند اما امیدوارند که وارد بهشت شوند، همان ظالم لنفسه ها و مومنین گناه کار اند.

گاهی به آن دسته ظالم لنفسه هم اصحاب الاعراف گفته اند که آن هم اشکال و تعارضی ندارد. اصحاب الاعراف اند یعنی بالاخره در اعراف گیرند. تعبیر از وادی اعراف، ریگزاری است که باید از آن عبور کنند و در آن وادی گیر افتادند. نتوانستند به سرعت از آن عبور کنند که درباره صراط هم اینگونه روایاتی نقل شده است؛ می فرماید با این که صراط از لبه شمشیر تیز تر است مثل برق عبور می کنند. عده ای مثل سواره ها و عده ای هم مانند پیاده ها می روند. اما یک عده وقتی که می خواهند بروند نمی توانند به سلامت بروند و زمین می خورند. شعله های جهنم این ها را می گیرد و دوباره نجات پیدا می کنند. ظاهرا اعراف هم یک جریانی مشابه صراط است و همه یک جور از این وادی رد نمی شوند ولی اگر کسی بخواهد وارد وادی بهشت شود، باید از وادی اعراف رد شود.

پس اصحاب اعراف ابتدائا یعنی آن کسانی که حاکم بر این صحنه هستند و زمام و اختیار کار دستشان است. مستضعفین هم به اصحاب الاعراف اطلاق شده است به این معنا که در وادی اعراف گرفتارند. وادی اعراف در واقع همین وادی ولایت است که این ها نتوانستند مقامات این وادی را طی کنند.

شرط حسنه بودن اعمال

روایت شریفی در کتاب کافی است که مرحوم کلینی نقل کردند. یک بابی تحت اعراف در کتاب ایمان و کفر، این حدیث نورانی را ایشان آنجا نقل کردند «مَا تَقُولُ فِي أَصْحَابِ اَلْأَعْرَافِ فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلاَّ مُؤْمِنُونَ أَوْ كَافِرُونَ إِنْ دَخَلُوا اَلْجَنَّةَ فَهُمْ مُؤْمِنُونَ وَ إِنْ دَخَلُوا اَلنَّارَ فَهُمْ كَافِرُونَ فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَ لاَ كَافِرِينَ وَ لَوْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ دَخَلُوا اَلْجَنَّةَ كَمَا دَخَلَهَا اَلْمُؤْمِنُونَ وَ لَوْ كَانُوا كَافِرِينَ لَدَخَلُوا اَلنَّارَ كَمَا دَخَلَهَا اَلْكَافِرُونَ وَ لَكِنَّهُمْ قَوْمٌ اِسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمُ اَلْأَعْمَالُ»(1).

 زراره (زراره از خصیصین بوده و در رجال کشی آمده است که جزو السابقون السابقون است) نقل می کند که امام باقر علیه السلام به او فرمودند: نظرت راجع به اصحاب اعراف چیست؟ زراره پاسخ داد: اين ها يا مؤمنند و يا كافر؛ اگر به بهشت روند مؤمن اند و اگر به دوزخ روند كافراند. حضرت فرمودند: بخدا نه مومن اند و نه کافر اند. اگر مثل مومنین بودند که وارد بهشت شده بودند، اگر هم کافر بودند وارد جهنم شده بودند ولى اينان مردمانى هستند كه كارهاى نيك و كارهاى بدشان برابر بوده و كردار نيك، آن ها را به بهشت نرسانده است.

از روایت مشخص می شود این اصحاب الاعراف ائمه نیستند؛ بالاخره انسان مومن یا کافر است. اصحاب اعراف هم یکی از این دو هستند و بیرون از ایمان و کفر نداریم. پیداست این اشخاص که در اعراف گیر کرده اند ائمه نیستند. این هایی که روی اعراف گیر اند، حد وسط اند. اینهایی هستند که حسنات و سیئاتشان با هم مساوی است.

ما اعمال حسنه داریم ولی حسنه بودن عمل، ریشه اش یک چیز بیشتر نیست. آن هم این که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي اَلنّارِ»(نمل/89-90). حضرت حق می فرماید آنهایی که با خودشان حسنه می آورند مزدشان بهتر از آورده شان است. ما یکسان به آنها مزد نمی دهیم. قیامت که سخت ترین فزع هم هست، کسی دستش پر بود در امان است. اگر کسی می خواهد به وادی امن برسد باید این حسنه را با خودش داشته باشد و آن هایی که با خودشان سیئه می آورند با صورت به آتش جهنم می افتند. بعد به آن ها می گویند «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(نمل/90)، جزایتان عین عملتان است و هیچی غیر از عمل خودتان نیست.

در روایتی از امیرالمومنین داریم «اَلْحَسَنَةُ مَعْرِفَةُ اَلْوَلاَيَةِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ اَلسَّيِّئَةُ إِنْكَارُ اَلْوَلاَيَةِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ»(2)، حقیقت حسنه این است؛ اگر کسی مقام ولایت اهل بیت را بشناسد و محب اهل بیت باشد این حسنه است. لذا عملی که این محبت در آن باشد حسنه است؛ نماز کسانی که امام را قبول ندارند هم چون عمل شان حسنه نیست قبول نمی شود، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ»، اگر حسنه بود که قبول می شد. مومن نه فقط ایمانش  بلکه روزه اش هم حسنه است چرا که ایمان در عمل او جاری می شود. انسان مومن عملش صبغه ایمانش را دارد، لذا ایمان در اعضا منتشر می شود. چشم و گوش مومن نیز مومن هستند، شنیدنش با شنیدن کسی که مومن نیست فرق می کند.

در مقابل معرفت، انکار قرار گرفته است اما ما در ادبیات خودمان یکسری معانی داریم که گاهی مانع فهم روایات می شود که نقطه مقابل معرفت انکار است. معرفت حاصل نوعی خضوع و تسلیم است لذا در روایت داریم«لاَ تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لاَ تَعْرِفُوا حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لاَ تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا»(3) مقام صالحین بعد از مقام معرفت است و هنگامی که انسان قوای خودش از جمله قلبش را تسلیم کند، این مقدمه ای برای مقام تصدیق است و مقام تصدیق مقام معرفت است. تصدیق اینطور نیست که معرفت با کتاب خواندن حاصل نمی شود. بله اگر انسان با خضوع و تواضع معارف اهل بیت را بخواند، به او معرفت عطا می کنند که این اثر آن خضوع است.

روایتی در امالی مرحوم صدوق آمده است که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند« فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى اَلْقِيَامَةَ بِذُنُوبِ اَلثَّقَلَيْنِ وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ اَلْكِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي اِكْتَسَبَهَا بِالاِسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي اِكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ»(4).

خدای متعال به برادرم امیرالمومنین فضائلی داده است که احدی جز خود خدای متعال نمی تواند آن را احصاء کند. بعد سهم ما چیست؟ سهم ما این است که حضرت فرمودند کسی این فضائل را یاد کن، به شرط اقرار (اقرار، اقرار زبانی نیست یعنی این مطلبی که می گوید در وجود انسان قرار بگیرد)، خداوند در قیامت تمام گناهان او را می بخشد. بعضی می گویند این روایات را نگویید جرأت بر گناه زیاد می شود؛ به عکس این روایات در انسان تقید مقامات اهل بیت می آورد. مثل آیات توبه است که هیچ وقت آدم را جسور بر گناه نمی کند بلکه آدم را امیدوار به فضل خدا می کند. زمین خورده ها با آیات توبه امیدوار می شوند. اگرآیات این چنینی نباشند که امثال بنده کاری نمی توانیم بکنیم. «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»(زمر/53). اگر نباشد این روایاتی که در بکاء و ذکر فضائل اهل بیت است، ما باید سرمان را بیاندازیم و به جهنم برویم. این ها جز امید خاصیت دیگری ندارد، هیچ وقت مومن را مغرور نمی کند، این جزو شبهات شیطان است.

حضرت در ادامه روایت فرمودند اگر یکی از این فضائل را بنویسد، مادامی که این کتابت موجود است ملائکه برایش استغفار می کنند و اگر یکی از این فضائل را بشنود، گناهانی که با گوشش کرده پاک می شود و این یعنی مطهر قوای انسان است، اگر بخواند گناهانی که با چشمش کرده پاک می شود. لذا بنده به قصد همین این روایت را هر از گاهی می خوانم تا ان شاء الله وقتی انسان این روایت را می خواند گوش خودش و دیگران هم تطهیر می شود؛ این روایات طهارت می آورد، واقعا درست هم هست چرا که فضائل حضرت امیر نازله وجودی خود حضرت است همان گونه که شما اسم الله را نمی توانید بی وضو مسح کنید چرا که مرتبط با حضرت حق است. حرمت الهی روی این اسم هم هست. این فضائلی که نوشته می شود متصل به سرچشمه است و خیلی ها از طریق همین خواندن به حضرت حق متصل می شوند.

 لذا اگر کسی از سر اقرار بخواند، به امام متصل می شود؛ همان گونه که وقتی آب متنجس را به دریا وصل کنند پاک می شود، حتی بعضی وقتها نجس العین هم در آب بیافتد استحاله و پاک می شود. مومن نجس العین که نیست، مومن متنجس است درست است. گناه آدم را نجس می کند اما مومن نجس نمی شود، متنجس می شود. نجس با متنجس خیلی فرق دارد. شخصی به حضرت گفت آقا شیعیان شما گناه می کنند از آن ها تبری بجوییم؟ حضرت فرمود از خودش تبری نجو بلکه از عملش تبری بجو چرا که عملش مال ما نیست ولی خودش از ماست. گفت آقا بگویم فاسق است؟ حضرت فرمود نه، فاسق العمل است ولی طیب الروح است و خودش فاسق نیست بلکه عملش فسق است.

«فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ»(5) حضرت فرمود خدا از سگ نجس تر ندارد ولی دشمن ما از سگ نجس تر است. خب نفس او به آدم بخورد، دست او به آدم بخورد نجس می شود. اگر این فرد در دل مومن نفوذ و وسوسه کند، او را آلوده می کند و راه پاک شدن آن هم اتصال به دریا و منبع پاکی است. فرمود بخواند فضیلتی از فضائل حضرت را چشمش پاک می شود، بشنود این قوه پاک می شود و اگر یاد کند همه گناهانش پاک می شود.

سرانجام گرفتاران در اعراف

این حدیث را می خواندیم که امام باقر علیه السلام به زراره فرمودند نظرت راجع به اصحاب اعراف چیست؟ زراره گفت آقا از دو حال خارج نیست؛ یا کافرند یا مومن. اگر به بهشت رفتند مومن اند و اگر نرفتند کافرند. حضرت فرمودند دسته دیگری هم هستند که عمل خوب و بدشان یعنی عملی که بوی امام می دهد با عملی که که بوی امام نمی دهد و بوی دشمن می دهد برابر اند. مومنی که گناهکار است، حسنات و سیئاتش یکی نیست. مومن گناهکار کسی است که از دشمنان اهل بیت تبری می جوید ولی در عمل گناهکار است و حسنات و سیئاتش یکی نیست. این حسناتش غالب بر سیئاتش است. این افراد نتوانستند صف خود را جدا کنند و می ترسیدند. این وسط ایستاده نه از در تو می رود و نه بیرون می آید؛ این ها همان «اِسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ» که در روایت گفتیم می شوند. اعمال شان زمین گیرشان کرده است.

«إِنَّهُمْ لَكَمَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ أَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ هُمْ أَوْ مِنْ أَهْلِ اَلنَّارِ فَقَالَ اُتْرُكْهُمْ حَيْثُ تَرَكَهُمُ اَللَّهُ قُلْتُ أَ فَتُرْجِئُهُمْ قَالَ نَعَمْ أُرْجِئُهُمْ كَمَا أَرْجَأَهُمُ اَللَّهُ إِنْ شَاءَ أَدْخَلَهُمُ اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ وَ إِنْ شَاءَ سَاقَهُمْ إِلَى اَلنَّارِ بِذُنُوبِهِمْ وَ لَمْ يَظْلِمْهُمْ فَقُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ كَافِرٌ قَالَ لاَ قُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ كَافِرٌ قَالَ فَقَالَ لاَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اَللَّهُ يَا زُرَارَةُ إِنَّنِي أَقُولُ مَا شَاءَ اَللَّهُ وَ أَنْتَ لاَ تَقُولُ مَا شَاءَ اَللَّهُ أَمَا إِنَّكَ إِنْ كَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تَحَلَّلَتْ عَنْكَ عُقَدُكَ» این ها در اعراف گیر کرده اند، بالاخره بهشتی اند یا جهنمی؟ حضرت فرمود این ها را رها کنید خدا راجع به آنها حکمی نکرده است تو هم حکمی نکن. حضرت فرمودند همان که خدای متعال موکول کرده به مشیت خودش تو هم رها کن. این افراد که بدی و خوبیشان برابر است را بنده به آن کسی که تولی و تبری ندارد نسبت نمی دهم بلکه احتمال می دهم مقصود آنهایی هستند که تولی دارند ولی تبری ندارند.

این روایت را برای این قسمتش خواندم که می گوید واگذارشان کن؛ اگر ببرد بهشت، از سر فضل و رحمت است و اگر هم جهنم ببرد ظلمی نکرده بلکه بخاطر گناهان شان بوده است. باز دوباره جناب زراره پرسید آقا کافر می رود بهشت؟ حضرت فرمودند نه؛ از آن طرف هم مومن داخل آتش نمی رود. زراره دوباره گفت بالاخره یا می رود جهنم پس کافر است یا می رود بهشت پس مومن است. حضرت فرمودند فرق سخن من این است که من می گویم اینها این وسط اند؛ بقیه اش مشیت خداست ولی تو دوباره حرف خودت را تکرار می کنی. حالا این روایت را خواندم برای اینکه باز بگوییم یک اصحاب الاعرافی داریم که این ها حد وسط اند. نتوانستند در بهشت بروند ولی جهنمی هم نشدند، این وسط گیرند.

عرض کردیم شاید مثلا ظالم لنفسه باشد، ممکن است ظالم لنفسه هم نباشد. یک جنس دیگری اند که این وسط اند. ذیل این روایت یک جمله دارد که برای آن جمله می ارزید این روایت را بخوانیم که هشداری برای ماست. حضرت فرمودند که من مرتب می گویم «ما شاء الله» شما دوباره حرف خودتان را می زنید، من می گویم آن چه خدا می گوید می شود «إِنْ كَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تَحَلَّلَتْ عَنْكَ عُقَدُكَ» وقتی بزرگ شدی از حرف خودت برمیگردی و این گره هایی که در وجودت است باز می شود، یک خرده باید بزرگ شوی. ان شاء الله با معارف اهل بیت بزرگ شویم و این عقده هایی که در وجود ماست که نمی گذارد حرف ائمه را بفهمیم باز شوند. زراره با حضرت چانه می زند و حضرت می گویند بزرگ بشی می فهمی، بس است.

بررسی معانی به کار رفته در وادی اعراف

پس این هم یک دسته هستند که علی الاعراف اند و از آن ها به اصحاب الاعراف هم خطاب شده که گفتیم این ها آن رجالی نیستند که از سیمای افراد آن ها را می شناختند بلکه این ها خودشان گرفتار در این وادی اند. این یک روایت و روایت دیگر هم که اعراف و اصحاب الاعراف را به امیرالمومنین تعریف کرده بود. روایات متعددی با این مضمون داریم که بعضی هایش را دیشب خواندیم و امشب نیز یکی از آن ها را بررسی می کنیم.

روایت در کافی شریف است که از امام صادق علیه السلام نقل می کند که «جَاءَ اِبْنُ اَلْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى اَلْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ عَلَى اَلْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ اَلَّذِي لاَ يُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى اَلصِّرَاطِ فَلاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَنَا»(6).

آمد محضر حضرت از حضرت سوال کرد که آن رجالی که بر اعراف اند و از سیما افراد را می شناسند چه معنی دارد؟ حضرت هم سه چیز را برایش معنا کردند؛ هم اعراف، هم رجال و هم شناختن افراد از سیمایشان. فرمودند آن رجالی که بر صحنه اعراف مشرف اند ما هستیم. شناختن افراد از سیمایشان نیز یعنی ما انصار خودمان را از سیمایشان می شناسیم. عرض کردیم در قیامت خیلی چیزها آشکار می شود، دیگران هم می فهمند ولی کسانی که متبسم اند همه مقامات باطنی شخص را می بینند و احتیاجی نیست که این صحنه ها آشکار شوند.

 اما حالا اعراف یعنی چه؟ حضرت می فرماید اعراف هم خود ما هستیم؛ پس هر دو ناظر به مقامات خود امیرالمومنین است، اعراف ناظر به شأنی از شئون حضرت و وادی ولایت ایشان است، آن کسی هم که مشرف به این وادی است خود حضرت است. پس اعراف همان وادی ولایت و مقامات حضرت است و آن کسی هم که مشرف به این مقامات است خود حضرت است و هیچ کس دیگری نیست که در قله این مقامات باشد. لذا فرمود «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ» امر ما خیلی دشوار است، تحملش ملک مقرب و نبی مرسل و عبد ممتحن می خواهد؛ در بعضی روایات دارد حتی آنها هم تحمل نمی کنند. تنها امام بر شئون ولایت و مقام خودش مشرف است.

و اما ما اعرافیم یعنی چه؟ یعنی اعراف وادی معرفت الله است. این وادی معرفت الله جز در مقامات وجودی امیرالمومنین کجاست؟ اگر بخواهد یک وادی ای، وادی معرفت بیرون از مقامات نبی اکرم باشد که محال است. خود حضرت کلمه ذکراند «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا»(طلاق/10) ما خیال می کنیم این وادی معرفت یک بیابان است؛ نخیر اینطوری نیست بلکه وادی معرفت مقامات ولی خداست، وادی مقامات امیرالمومنین است و هر اندازه که انسان وارد این وادی می شود به معرفت الله می رسد. لذا از امام تعبیر به اعراف می شود و ولایت امام وادی اعراف است. پس مقام معرفت الله از طریق امام واقع می شود.

باب اللّه در وادی معرفت

حضرت این را بعدا توضیح می دهند که خدای متعال ما را بر صراط متوقف می کند؛ اگر کسی ما را بشناسد خدا او را می شناسد و اگر کسی ما را نشناخت خدا او را نمی شناسد. رابطه دو طرفه است. اگر کسی ما را شناخت خدا را شناخته و اگر کسی ما را شناخت خدا او را قبول دارد و راه جنت را برایش باز می کند. اگر ما او را به محبت قبول کنیم و او هم ما را به ولایت قبول کند، وارد بهشت می شود و به جز آن کسی که ما منکر او هستیم و او را قبول نداریم و او هم ما را قبول ندارد وارد جهنم نمی شود. حالا یک طرفش مهم نیست ولی این که حضرت ما را قبول نداشته باشد خیلی سخت است. ما چه هستیم که قبول کنیم یا نکنیم. پس حضرت هم مقاماتشان وادی معرفت است و هم شرط ورود به جنت اند.

اعراف یعنی آن بلندی هایی که کسی اگر این بلندی ها را به دست نیاورد، نمی تواند به بهشت برود؛ پس هم وادی معرفت است و هم قله ای است که مدخل ورود به بهشت است. یعنی اگر کسی امام را شناخت به بهشت می رود و آن بلندی ها و قله هایی که ما باید برای رسیدن به بهشت از آن ها عبور کنیم وادی ولایت امام است. به این معنا امام اعراف است و ولایت شان هم معرفت الله است.

حضرت باز این را توضیح می دهند و می فرمایند این که ما می گوییم ما اعرافیم، اگر کسی ما را نشناخت خدا را نمی شناسد، این معنایش این نیست که خدای متعال عاجز است که خودش را مستقیم معرفی کند «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه » اگر خدا می خواست خودش را از باب توحید معرفی می کرد ولیکن خدای متعال مستقیم خودش را معرفی نکرده است. حضرت وقتی می خواهند بگویند خدای متعال خودش را مستقیم معرفی نکرده است اینطوری می فرمایند که خدا این چند خصوصیت «أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ» را در ما قرار داده است.

پس حضرت اعراف اند یعنی خدای متعال وادی ولایت آنها را وادی معرفت الله قرار داده است یعنی باب الله اند و کسی که بخواهد وارد وادی توحید شود باید از اینجا وارد شود. به تعبیر دیگر همان بابی هستند که همه با آن ها امتحان می شوند. اگر کسانی جلوی در یال و کوپال شان را ریختند و سجده کردند «وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا»(بقره/58) بودند، وارد وادی توحید می شوند اما اگر نمی خواهند از باب ولایت بیایند و حاضر نیستند اول سجده کنند نمی توانند به معرفت خدا برسند (این سجده در مقابل امام، سجده عبادت نیست بلکه حضرت فرمود همان سجده ای است که در مقابل حضرت آدم جهت خضوع و تواضع شد و نه عبادت).

تواضع در مقابل خلیفه الله راه پرستش خداست. لذا امام باب الله است یعنی ورود به وادی توحید از مدخل ولایت امام است، این مقام باب اللهی است. ذیل این آیه شریفه که خدای متعال می فرماید «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ»(ملک/30) اگر این آبی که خدا در اختیار شما قرار داده است که سرچشمه حیات شماست در اعماق زمین غور کند، چه کسی آب گوارا در اختیار شما قرار می دهد. امام رضا علیه السلام فرمودند «مَاؤُكُمْ أَبْوَابُكُمْ أَيِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِه »(7) مقصود از این آب ابوابی است که به روی شما گشوده شده است. حضرت توضیح دادند امام باب الله و سرچشمه حیات است؛ اگر باب الله بسته شد، سرچشمه حیات بسته شده است. در ادامه فرمود خدا امام را باب الله قرار داده است؛ اگر می خواهی وارد وادی توحید و معرفت الله شوی باید از این در وارد شوی. مقام باب اللهی یعنی باید در مقابل مقامات امام خضوع کنی، تسلیم بشوی و سجده کنی تا باب توحید به رویت باز شود.

وقتی باب توحید باز شد حالا باید وارد صراط شوی و در این صراط سبیل خودت را امتحان کنی «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا»(فرقان/27). حضرت صراط اند، هرکسی در این صراط سبیلی دارد. همه مومنین و این هایی که در وادی ولایت اند برای خودشان سبیلی دارند و هر کسی یک سبیل را می رود. بلا تشبیه مثل این ماشین هایی که در جاده به سمت امام رضا علیه السلام حرکت می کنند. همه شان به مشهد میروند ولی هر کسی یک سبیلی برای خودش دارد و راه خودش را می رود. پس امام اول باب الله و بعد صراط الله است. بعد از باب باید سبیل خودت را انتخاب کنی. اگر در این صراط و سبیل حرکت کردید به مقام وجه اللهی امام می رسید و در مقام وجه اللهی امام اگر کسی متوجه به وجه الله شد می شود مصداق آیه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/115). به هر طرف نگاه کند وجه حضرت حق را می بیند. هر کجا نگاه کند اول مقام وجه اللهی امام را می بیند. این سیر ما در معرفت است.

رابطه ورود از باب الله در دنیا و وادی اعراف در آخرت

پس ائمه اعراف اند و از شئون اعراف این است که راه و طریق معرفت الله اند. این هایی که از این وادی در عالم آخرت رفتند با وادی اعراف مواجه می شوند. بنده گمانم این است اعراف آن مقام امام است که طریق معرفت الله است ولی طریقی است که در عالم آخرت باید سیر بشود. در عالم دنیا نیست. امام در دنیا به یک معنا اعراف و طریق معرفت است و اعراف بودنش در دنیا به باب و صراط و سبیل و وجه بودنش است. در آخرت هم کسی که از این مسیر رفته با مقام اعراف روبرو می شود.

آن هایی که در دنیا از این باب رفتند و بعد به مقام وجه رسیدند، این ها کسانی هستند که به سرعت از مقام اعراف عبور می کنند و امام را در آن مقام می شناسند و به سرعت وارد بهشت می شوند «نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى اَلصِّرَاطِ فَلاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ» این ها کسانی هستند که مثل برق از صراط عبور می کنند. اگر می خواهید وارد بهشت شوید باید از مقام اعراف عبور کنید. مقام اعراف در دنیا همان باب و صراط و سبیل و وجه مقام اعراف است اما در آخرت همان مقام اعراف می شود. این صراط قیامت است یعنی صراط در قیامت امام است. پس اعراف در قیامت ادامه همان باب و صراط و سبیل و وجه در دار دنیاست. کسانی که در دنیا به قله معرفت امام رسیدند وقتی می خواهند وارد بهشت شوند باید از یک وادی دیگر هم عبور کنند که این وادی بر سر راه بهشت در قیامت است. اینجا کارشان را تمام کردند ولی آنجا باید از یک وادی دیگری نیز عبور کنند.

آن هایی که در دنیا گیر بودند آنجا هم گیر می کنند. در اعراف آن ها که تکلیفشان را با امام مشخص کردند اما حسنات و سیئاتشان مساوی است گرفتارند. یک عده ای هم هستند که نه تکلیف را روشن کردند و از طرفی گناه کار و ظالم لنفسه هستند. آنها هم باز آنجا گرفتارند. اما برخی ظالم لنفسه نیستند و در وادی ولایت امام مقتصد اند؛ به مقتصدین هم هرچه می خواهند می دهند، بالاتر هم به آن ها می دهند و به بهشت می روند. صالحین نیز دست یک عده را هم می گیرند و به بهشت می روند. ظالم لنفسه گرفتار است.

در قیامت وادی معرفتی است که باید از آن عبور کرد. کسانی به بهشت می روند که در دنیا وارد بهشت شدند، کسانی که در دنیا با امام راه می روند الان در بهشت اند. بهشت مقاماتی دارد و یک مقامش در دار دنیاست. یک مقامش در دارالاخره است. کسانی که با امام در دنیا راه می روند و از باب ولایت وارد می شوند، در صراط توحید حرکت می کنند. فرمود صراط مستقیم صراط معرفت الله و محبت خداست «هُوَ اَلطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اَللَّه»(8). کسانی که از این وادی رفتند الان وارد بهشت شدند «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيم»(انفطار/13).

یک ورودی هم به بهشت در عالم آخرت دارند و آن یک مقام دیگری از بهشت است که مدخلش معرفت است و آن وادی معرفت وادی اعراف است که باید از آن عبور کنند تا به بهشت داخل شوند. آن هایی که اینجا راه را رفتند آن جا هم می روند و آن ها که نرفتند گرفتارند. «هُوَ اَلطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي اَلدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي اَلْآخِرَةِ فَأَمَّا اَلصِّرَاطُ اَلَّذِي فِي اَلدُّنْيَا فَهُوَ اَلْإِمَامُ»  فرمودند صراط آخرت را هم کسی می تواند برود که در دنیا در صراط بوده و آن هایی که در دنیا در صراط نبودند، در صراط آخرت هم نمی توانند وارد شوند.

صراط آخرت نیز در این روایت معنا می شود «نَحْنُ الْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه » یک موقفی در صراط است که باید از این موقف عبور کنی تا به بهشت بروی. این غیر از صراط در دنیاست. لذا این معرفت اهل بهشت است، امام ما را از مقام امامت می بیند و ما او را در مقام شیعه بودن می شناسیم. دسته ای هم نه آن ها ما را قبول دارند و نه ما ایشان را قبول داریم. دار دنیا هم همین است؛ آن هایی که منکر امام در دنیا هستند الان هم در جهنم هستند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ * يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ»(انفطار/14-15). در قیامت هم دوباره اعراف سر راهشان است و نمی توانند از وادی اعراف عبور کنند و وارد جهنم می شوند. در دنیا هم با امام راه نرفته بودند و وارد وادی جهنم شدند.

این آیات هم شاهد بر این مطلب هستند؛ «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(بقره/257). «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ»(ابراهیم/28-29). در اینجا نعمه الله یعنی امیرالمومنین و کلمه کفر هم یعنی رقیب امیرالمومنین. تطبیق این آیات دیگر بر عهده خود شما باشد. این کلمه نعمت را برداشتند و جایش کلمه کفر گذاشتند. قومشان را از دنیا به وادی بوار که همان وادی جهنم است بردند، شاهدش هم این است که قرارگاهشان هم جهنم است ولی همینجایش هم جهنم است. لذا این اعرافی که در قیامت هست و برای ورود به بهشت باید از آن عبور کنید، در دنیا هم وجود دارد. کسانی که در دنیا از وادی، از این باب و از صراط و سبیل نمی روند جهنمی می شوند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 408

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 185

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 181

(4) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 138

(5) علل الشرائع، ج 1، ص: 292

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(7) تفسير القمي، ج 2، ص: 379

(8) معاني الأخبار، النص، ص: 32